تاریخچه و پیشینه دین شینتو (ادیان کنفوسیوس)

فارسی 7916 نمایش |

تاریخ آیین شینتو، مشتمل بر پنج دوره است که در هر دوره، تحولاتی روی داده است.

1. آیین شینتو، تنها دین ژاپن
دوره اول (سده هفت ق. م تا سده ششم میلادی)؛ آیین شینتو، تنها دین ژاپن به شمار می رفته است.
دین آغازین ژاپنى ها پرستش سازمان نیافته خدایان و ارواح طبیعت و نیز ارواح مردگان بود. این دین، که به شینتو معروف است، در سپیده دم تاریخ شروع کرد کمابیش به توسعه دادن تجلیات روشن قهرمان پرستى و نیاپرستى، با یک زمینه طبیعت پرستى. این دین بخش تفکیک ناپذیر سنت اجتماعى بود، و ایل یا زندگى مشترک اجتماعى مردم تایید و همبستگى خود را از پرستش آن خدایان مى گرفت. وقتى ایلات و طوایف به تدریج تحت قدرت و اعتبار یک خاندان فرمانروا، که باور مى داشتند از بانوخداى خورشید آمده اند، به هم آمیختند، به این بانوخدا به مثابه برترین خداى شین تو حرمت مى گذاشتند و پرستش او سیماى محورى آیین ملى شد. این دو جنبه از دین شینتو، یعنى اجتماعى و ملى بودن، در سپیده دم عصر تاریخى قدرت گرفتند، و آن سنت حتى امروزه هم نقش قابل ملاحظه اى در زندگى اجتماعى و روحى ملت بر عهده دارد.

2. توجه به ادیان کنفوسیوس، بودا و دائو در کنار شینتو
دوره دوم (سده ششم تا هشتم میلادی)؛ ادیان کنفوسیوس، بودا و دائو در کنار شینتو، مورد توجه قرار گرفتند، اما آیین شینتو از قدرت بیشتری نسبت به آنها برخوردار بود. معرفى تدریجى تمدن چینى، که تاریخش به حدود قرن سوم میلادى مى رسد و معرفى آیین بودا در قرن ششم، با رشد نیرومند اجتماعى و پیشرفت وحدت ملى همراه بود. ملت شروع کرده بود به آموختن چیزهاى نو و فرهنگ شکوفاى آن زمان قاره آسیا، و آیین بودا از راه الهام بخشیدن به آرمان هاى والاتر و ترغیب هنرها و ادبیات، انگیزه اى حیاتى به توسعه تمدن بخشید. دین نو هنرها و علم، ادب و فلسفه را وارد کرد، و این ها همه به مثابه ابزارهاى تبلیغ عمل مى کردند و از طریق پیشرفت حیرت انگیز کار تبلیغى شان، کل کشور در قرن هفتم به یک سرزمین بودایى بدل شد. میان سلطنت و دین اتحاد تنگاتنگى برقرار شد، و از آن جا که دین وارداتى سخت از وفادارى به حکومت حمایت مى کرد، همین امر تحکیم ملت را تحت فرمانروایى پادشاه ممکن کرد، و این در حالى بود که به ترغیب طبقات حاکم، کارهاى تبلیغاتى بودایى گسترش مى یافت و تسهیل مى شد. به این ترتیب آیین بودا در حدود سیصد سال پس از معرفى اش به ژاپن، در مسیرى محکم و استوار در حیات ملى ژاپن پا گرفت و به راه هاى بسیار، شکوه هاى فرهنگش تجلى یافت.

دوران دستاوردهای اولیه دین بودایی (سالهای 552 تا 800 میلادی)
در این مدت دویست و پنجاه سال، دین شینتویی هنوز هم قدرتمندترین دین ژاپن به حساب می آمد، اما سه دین خارجی به نام ادیان کنفوسیوسی، تائویی، و بودایی از طریق چین به ژاپن وارد شدند. دو پنجم از کتاب نیهون جی در مورد دوران صد و پنجاه ساله اول ورود دین بودایی به ژاپن است که از جمله شامل پنجاه مورد اشاره به نفوذ روبه گسترش آن دین است. «در سال 645 میلادی امپراتور کوتوکودین بودایی را شرافت بخشید و دین شینتویی را تحقیر کرد». «در سال 671 میلادی ولیعهد به ترک دنیا پرداخت و لباس کاهنان بودایی را بر تن کرد».

3. دوران تلفیق عقاید، یا شینتوی مختلط (سالهای 800 تا 1700 میلادی)
دوره سوم (ابتدای سده نهم تا انتهای سده هفدهم) شین تو با ادیان دیگر؛ به ویژه آیین بودا، درهم می آمیزد و شکل خاصی به خود می گیرد. برای مدت نهصد سال دین بومی ژاپن آگاهانه با ادیان خارجی ترکیب می شد. کاهن بودایی کوبو دایشی (سالهای 835- 774 میلادی) با توفیق به تبلیغ نظریه ای که به نام ریوبو و یا شینتوی مخلوط خوانده می شد پرداخت که مطابق آن خدایان شینتویی صرفا حلول و یا تجسدی از خدایان بودایی بودند. افراد دیگری نظیر کیتاباتا که چیکافوسا (سالهای 1354- 1293 میلادی) و ایچیجو کانه یوشی (سالهای 1500- 1465 میلادی) نیز ادعا می کردند که ادیان شنیتویی، بودایی و کنفوسیوسی را می شد در مجموعه کلی و واحدی گرد آورد». برای اینکه بدانیم در این دوران رقابت با ادیان خارجی تفوق و برتری دین شینتویی تا چه میزان رو به ضعف گذاشته کافی است توجه داشته باشیم که بزرگترین مراسم شینتویی به نام اوهو نیهه و یا تشریفات تاجگذاری، در فاصله سالهای 1465 تا 1687 میلادی که مصادف با سلطنت هشت امپراتور بود به حال وقفه و تعطیل درآمده بود. به هر حال در آغاز قرن هشتم و نهم میلادى، وحدت ملى مشخص و حکومت مرکزیت یافته به دست آمد. یارى متقابل سلسله مراتب بودایى و دیوان سالارى دربارى، در سراسر سه قرن بعد، سیماى هدایت گر زندگى اجتماعى و دینى و سیاسى بود. این دوره، که فرمانروایى «صلح و آسایش» خوانده مى شد، در واقع دوره کلاسیک فرهنگ ژاپنى بود. الهام عمیق برگرفته از آیین بودا احساسات و زندگى مردم را مشخص مى کرد، به طورى که مى توان تاریخ شکوفایى ادبیات ملى را، که عمیقا رنگ و بوى احساس بودایى داشت، از قرن دهم دانست. تعلیم بیش از حد پالایش یافته آیین بودا، با اسرار و جلوه هاى هنرى اش، اشراف را که حامیان عمده این دین و مراتب آن بودند به احساساتى هاى زن صفت و تباه بدل کرد. با این انحطاط نجباى دربارى، حکومت مرکزى به ضعف گرایید و پایان رژیم دیوان سالار مقارن بود با واکنش شدید سپاهى ها، که در ایالات مى زیستند و کمتر تحت تاثیر احساساتى گرى بودند. این دیگرگونى، که در بخش آخر قرن دوازدهم به اوج رسید، اعلام یک نوزایى نیروى بومى مردم شهرستان ها بود، که به تاسیس یک رژیم فئودالى تحت یک خودکامگى نظامى منجر شد. قرن سیزدهم دوره مهمى را در تاریخ ژاپن مشخص مى کند. همراه با دیگرگونى هاى سیاسى و اجتماعى که در آن قرن رخ داد، دین هاى نو یا شکل هاى نوى از آیین بودا در پاسخ به تقاضاهاى روحى بیشتر مردم پدید آمدند. آیین بودا دیگر یک امر حکومت ملى نبود و مسئله تقواى فردى شد. روح جنگ باره آن عصر بازتابش را در دین نیز یافت و رهبران مبارز آیین بودا دوش به دوش استادان تربیت روحى پیدا شدند که با زندگى نظامیان همساز بودند. نهادها راه را براى منش فردى باز کردند و مردان نیرومند کار تبلیغى را نه فقط جدا از مراجع قدرت، بلکه غالبا در ستیز با آنان انجام مى دادند. از این نظر قرن سیزدهم نشان نوى در جنبش دینى با خود دارد، و نیروى این روح نو در جنبش هاى هنرى و ادبى نیز تجلى کرد. دیگرگونى هاى بیشتر در قرن چهاردهم صورت گرفت. یک انقلاب سیاسى و جنگ هاى داخلى رخ داد که به تقسیم دودمانى انجامید. این بحران اعتبار شاهى انگیزه اى بود براى نوزایى اندیشه هاى شین تو ملى که برخى میهن پرستان سخن گویانش بودند. اینان تلاش مى کردند که تمام اندیشه هاى اخلاقى و آموزه هاى دینى موجود ژاپن را در تجلیل اورنگ شاهى متمرکز کنند. اما روند زمانه مخالف اخلاق گرایان میهن پرست بود، و این زمانه اى بود که نشانه هاى انحطاط اخلاقى و تجزیه اجتماعى بیش از پیش در آن نمودار مى شد. در کنار جنگ هاى فئودالى آتش جنگ و جدال دینى هم بالا گرفت، و این آشفتگى دویست سال به درازا کشید، تا میانه قرن شانزدهم، که کم کم آفتاب صلح دمید. با آمدن مبلغان یسوعى، در اواسط قرن پانزدهم، آشفتگى بالا گرفت؛ به دنبال پیشرفت سریع تبلیغاتشان زجر و آزار خونین نودینان رخ داد؛ و سرانجام هم کار به آن جا کشید که آنان را از ژاپن بیرون راندند.

4. احیای بومی شینتویی (سالهای 1700 تا 1868 میلادی)
دوره چهارم (سده های هجده و نوزده)؛ شینتوی آغازین، احیا می شود و بر آموزه های اصلی آن تأکید می گردد. در آغاز قرن هفدهم، به دنبال بازگشت صلح و وحدت سیاسى، تبلیغات کاتولیک ها و مناسبات خارجى یکسره برچیده شد. این سیاست انزوا در طى سه قرن بعد پیامدهاى بسیارى در حیات سیاسى، اجتماعى، عقلى، اخلاقى و دینى ملت داشت. آیین بودا، که در آن دوره ابزار مفیدى در ستیز با مسیحیت بود، از حیثیت و اعتبار گوناگونى برخوردار شد، و روحانیان آن زندگى پرناز و نعمتى داشتند. حکومت نظامى یک درست پندارى یا بهدینى دولتى آموزه اخلاقى را بنا نهاد، و نظم اجتماعى را نیروى ترکیبى این اخلاق درست پندار و حکومت فئودالى قدرتمند، به استوارى تاسیس و حفظ کردند. فرمانروایى ملوک الطوایفى در مدت انزواى ملى این امکان را یافت که قواعد و آداب شدید و غلیظى در زمینه امتیاز طبقاتى بیاورد و قوانین صلح را سفت و سخت اعمال کند، و این صلحى بود که در همه مراحل حیات عمومى به سوى یک صورت گرایى (فورمالیسم) راکد گرایش داشت. نتیجه این کارها پالایش افراطى زندگى و احساسات در داخل محدوده هاى مجاز بود. همین امر سرانجام در جان هاى نیرومند، روح شورش و آرزوى دیگرگونى برانگیخت. در این میان، نزدیک به اواخر قرن هجدهم، نیروهاى غربى، که در آن موقع هدفشان اقیانوس آرام بود، شروع کردند به کوبیدن دروازه این ملت منزوى، و این فشار بیرونى در شتاب دادن به جنبش هاى انقلابى که در داخل آن پیدا شده بودند مؤثر بود، و سرانجام هم این نیروهاى ترکیبى رژیم فئودالى را در میانه قرن نوزدهم سرنگون کردند و اقتدار پادشاهى را بازگرداندند، چرا که مى پنداشتند این اقتدار شرط اساسى وحدت ملى در عصر مناسبات و رقابت بین المللى است. در خلال مدت یک قرن و دو ثلث، در دورانی که ریاست رسمی دین شینتویی آن قدر ضعیف بود که نایت السلطنه نظامی قدرت میکادو را غصب کرده بود، چهار فرد با سواد و صاحب نام در احیای مجدد و قابل ملاحظه دین شینتویی نقش به سزایی بازی کردند. کادا در فاصله سالهای 1669 تا 1736 میلادی مطالعه زبان باستانی ژاپن را مجددا احیا کرد و به تصحیح متون قدیمی همت گماشت. شاگرد وی مابوچی (سالهای 1769- 1697 میلادی) می گوید: «در دوران قدیم وقتی سلایق و تمایلات افراد بر صراط مستقیم بود، وجود یک نظام اخلاقی پیچیده ضروری نمی نمود. برای اینکه در آن ایام ضرورتی به وجود یک نظریه ارزشی خوب، بد و وابسته نبود. اما چینی ها، که قبلا آدمهای بدی بودند، به رغم تعلیمات اخلاقی خود تنها به ظاهر و در بیرون خوب بودند. در حالی که ژاپنی ها، که آدمهای درستی بودند، می توانستند بدون وجود چنین تعلیماتی نیز به راه خود ادامه دهند». موتوری (سالهای 1801- 1730 میلادی) شرحی بر کتاب کو جی کی نوشت که نسخه چاپ شده آن چهل و چهار مجلد است. وی افتخارات رو به زوال دین شینتویی را با عواطف و احساساتی نظیر آنچه در زیر نقل می شود احیا کرد: «از آنجایی که کشورهای خارجی نظیر چین و هند و به خصوص کشور چین در قلمروی خاص حکومتی الهه خورشید نیستند لذا فرمانروایان ثابتی هم ندارند و ارواح شیطانی، که زمینه ای برای فعالیت خود پیدا کرده اند، افراد را به فساد کشانده اند». «پرسیده اند که آیا کامی نو میچی همان تائوئیسم لائوتسه نیست؟ لائوتسه از اوهام تو خالی صاحبنظران چینی متنفر بود و به طبیعی بودن که می توان آن را زمینه مشابهتی بین این دو دین دانست، احترام می گذاشت. اما از آنجایی که وی در کشور کثیفی که تحت حمایت رب النع خورشید نبود تولد یافته بودع تنها تئوری تسلسل به اصطلاح «مردان مقدس» را شنیده بود». «دوام ابدی دودمان میکادوهای ژاپن دلیل کاملی بر این مطلب است که «طریقه»ای که به نام کامی نو میچی و یا شینتو خوانده می شود تا ابد بر نظامهای کشورهای دیگر تفوق خواهد داشت». هیراتا (سالهای 1843 – 1776 میلادی) که بیش از یکصد جلد کتاب نوشته و در سرتاسر تاریخ شینتویی عالم ترین و پرکارترین جهره تحقیقی این دین به شمار می آید، دین شینتویی را این گونه توصیف می کند: «دو نظریه اساسی شینتویی عبارت اند از اینکه ژاپن کشور خدایان بوده و مردم آن نیز از سلاله خدایان هستند. بین مردم ژاپن و مردم کشورهای دیگر نظیر چینی ها، هندی ها، روس ها، آلمان ها، سیامی ها، کامبوجی ها و دیگران، اختلاف مرتبه مطرح نبوده و بلکه اختلاف نوع مطرح است». «میکادو فرزند حقیق آسمان است و از آن جانب موظف به حکومت بر چهار دریاو ده هزار کشور است». «از این حقیقت که مردم ژاپن از ناحیه الهی نزول یافه اند می توان به تفوق بی حد آنها برتمام مردم کشورهای دیگر در زمینه شهامت و هوش پی برده». «مردم ژاپن صدیق و قلبا سالم اند و مثل مردم کشورهای دیگر گرفتار نظریه پردازیهای بی فایده و باطل نشده اند». این احیای عقیده دینی در میکادو امپراتور و مردم ژاپن مستقیما باعث شد تا دوران احیای سالهای 1868 میلادی به وجود آید.
(ادامه دارد...).

منـابـع

جان بی ناس- تاریخ جامع ادیان- صفحه 422 به بعد

عبدالله مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد 1

رابرت هیوم- ادیان زنده جهان- ترجمه عبدالرحیم گواهی- صفحه 272-236

ماساهارو آنه‏ساکى- فصلنامه هفت آسمان- شماره 5- مقاله دین شین‏تو- ترجمه ع. پاشایى

سید جواد میرخلیلی- مقاله آیین شینتو

سلیمانی اردستانی- سیری در ادیان زنده جهان (غیر از اسلام)- قم- آیت عشق

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد