پیشینه و ماهیت بودیزم شمالی (مکاتب)

فارسی 6474 نمایش |

ماهیت بودیزم شمالی
ساختار آموزشی بعضی از مواقع اهالی تبت احتجاج می کنند که آموزش های بودایی آنان شامل هر سه گردونه (ناقل) دین بودایی است: ناقل های هینیانه، مهایانه، واجریانه. این مطلب تا حدودی حقیقت دارد، هرچند گاهی می تواند مدعایی مدافعه آمیز (جدلی)، باشد. بدین معنا که به طور ضمنی اشاره کند که صور دیگر دین بودایی پوچ و زاید هستند. قدیمی ترین صورت دین بودایی، در نظام وینایا و آداب منع اخلاقی به نمایش در می آید. علاوه بر این، برنامه آموزشی رهبانی تبت گاهی شامل مطالعه دقیق و مفصل بیدارما بود. به هر تقدیر عناصر زیادی از یک دوران اولیه بودایی پابرجا هستند. بنابراین، بخش اعظمی از آموزش بودیزم شمالی با ناقل های دوم و سوم یاد شده ارتباط دارند. دین بودایی تبت حاوی عناصر زیادی از هر دو مکتب مهایانه و مانترایانا است. مردم تبت مکتب اول را، که غالبا با عنوان «گردونه یا ناقل کمال یافتن» مورد اشاره قرار می گیرد، به عنوان طریقه بودیستوه می بینند که همان طور که در سوتراهای مهایانه و نظام های بزرگ شاسترای شونیاتاوادا و یوگاکارا تبیین شده، در خلال چندین زندگی متوالی به ایجاد کمال می انجامد. این دو سیستم شاسترا در مکاتب تبتی کاملا شناخته شده و مورد مطالعه بودند. گردونه (ناقل) مانتراها به مثابه راهی مستقیم دیده می شود که با استفاده از شیوه ها و ممارست هایی خاص به عنوان ابزار و وسایلی دقیق و ماهرانه انسان را قادر می سازد تا به عوض چند زندگی متوالی در عرض چند سال به مرتبه بوداییت نایل شود. این امر، در یک سطح، برای سالک با تجربه ای که در مرحله ای نستبا متعالی قرار دارد کنار گذاشته شده است. در سطحی دیگر می شود گفت که این مطلب بر کل دین تبت حکم فرما می باشد. هنر و نیایش تبتی مملو از چهره های خدایان، بودیستوه ها و بودایی هایی است که سرمنشا آن ها در تانتراها قرار دارد، یا این که بر پایه تانترا در هیئتی ظاهری عرضه شده اند.

برجسته ترین ویژگی بودیزم تبت
شاید برجسته ترین ویژگی بودیزم تبت برای یک ناظر بیرونی نقشی باشد که آداب و مناسک دینی در این دین بازی می کند، به ویژه مراسم همگانی اعطای انواع و اقسام پاداش ها و آیین های تشرف و ورود. در حقیقت این جنبه از بودیزم شمالی به غایت مشهور و موفق می باشد، به نحوی که حتی کاملا بیرون از حدود و ثغور دین قرار دارد. این آداب و مراسم در این اواخر به صورتی کاملا گسترده در اروپا و آمریکای شمالی اجرا شده اند که البته از تاثیری چشم گیر و موثر نیز برخوردار بوده اند. در هر صورت، شکل و ترتیبات آن ها بر پایه نوعی تئوری بسیار دقیق و پیچیده مانترایانا قرار دارد. نقش لاما بودیزم مانترایانا، همان طور که هر سنت دیگری که آداب تشرف و آموزش های باطنی را مورد تاکید قرار می دهد احتمالا چنین خواهد کرد، بر اهمیت نقش آموزگار (به زبان سانسکریت گورو و به زبان تبتی بلاما) تاکید می ورزد. این مطلب چنان حایز اهمیت است که «لاما» غالبا به عنوان پناهگاه یا تعویذ چهارم در آخر تعویذهای سه گانه بودایی، سه گوهر بودایی، که در مکاتب بودیزم شرقی یا جنوبی معمول است اضافه می شود. برخلاف کاری که گاهی انجام می شود، اضافه کردن واژه لاما به نام هر یک از راهبان بودیزم شمالی کار اشتباهی است. در حقیقت، مردم تبت به حق با کاربرد واژه «لامائیزم» در مورد دین خود مخالفت می کنند؛ چون آن را به طور ضمنی مستلزم قبول این مطلب می دانند که پس در این صورت دین مزبور بودیزم اصیل نیست.

لاماهای مجسم
یکی از ابداعات مهمی که به یقین در تبت انجام شده معرفی چیزی به نام «لاماهای مجسم» یا تولکوها (به زبان سانسکریت نیرماناکایا) می باشد. در ابتدا فکر این بود که یک آموزگار گذشته ممکن است دوباره به صورت یک بچه به زندگی بازگردد، و یا این که به نحو خاصی با یک نوزاد پیوند داشته باشد. اولین «کارماپالاما» (داس گسوم مکهین، 1110- 1193) با پیش بینی تجدید تولد خویش بلافاصله پس از مرگ، مفهوم جدیدی را عرضه داشت. در نهایت، رسم پیدا کردن یک بچه برای جانشینی یک آموزگار متوفی گسترش پیدا کرد. در بعضی از موارد، این قبیل «خطوط» جانشینی و خلافت به عنوان گردونه (ناقل) ای که قدرت بودیستوه یا بودا را به نمایش می گذاشت تلقی شد. البته، مشهورترین نمونه آن شخص دالایی لاما است که کانون آوالو کیتشوارا، بودیستوه شفقت، دانسته می شود.

روش های مراقبت
همان ترکیب مهایانه و مانترایانا در قلمروی آداب تامل و مراقبه نیز مصداق دارد. در این جا آموزشی پایه ای در امر مراقبه و تامل در آرامش و بصیرت وجود دارد که به خصوص بر پایه روایات مکتب یوگاچارا مدل سازی شده است. این شیوه به صورت گسترد ه ای اجرا می شود. لیکن غالبا، هرچند نه همیشه، مرحله ای صرفا مقدماتی به حساب می آید. چیزی که بیشتر جنبه عام دارد گونه ای آداب عبادی مبتنی بر مراقبه و تامل است. این آداب اساسا نوعی تلفیق و اختلاط یک مانترای مناسب با نوعی تمرین و ممارست تجسم متناظر با آن است. به عنوان مثال، فردی می تواند با قرار دادن تصویر یک بودا در برابر خود به شیوه ای مناسب (از قبیل این که دور تا دور وی را بوداها، بودیستوه ها، یا الوهیت های دیگری به عنوان در خدمت بودن فرا گرفته اند) چنین تجسم کند که خود وی دارد شکل آن بودا را به خود می گیرد. معمولا شروع این آیین از طریق اجازه تشریفاتی یکی از مشایخ خواهد بود، ترجیحا آموزگاری که خود در این شیوه خاص به استادی و مهارت کامل رسیده است. بدین ترتیب شخص سالک باید یک سلسله از اوراد و تجسمات را تکرار کند، بخشش هایی را انجام دهد، مانترای مربوطه را پیوسته تکرار کند، در فواصل زمانی معین ژست های خاصی (مودرا) به خود بگیرد و غیره. سرانجام این تجسم در فکر و ذهن باید با سرخوشی حالت زنده به خود بگیرد، تا بار دیگر در خلأ و تهیوارگی از بین برود. این روش ها، با استفاده از انواع و اقسام فنون مختلف، در صور و اشکال بسیار متنوعی به وقوع می پیوندد. اعتقاد بر این است که خدمت عبادی موفق نسبت به یک الوهیت خاص پاداش هایی درونی و بیرونی به بار خواهد آورد و هم چنین فرد مومن را در راه کسب نجات و رستگاری جلو خواهد برد. جدا کردن این نوع تامل و مراقبه از آداب و مناسک همگانی تر رایج، کار تقریبا غیر ممکنی است؛ زیرا هر یک از این دو می تواند به آن دیگری بینجامد. در حقیقت، آداب و مناسکی که توسط راهبان تبتی به جا آورده می شوند بر پایه الگوها و ساختار نظری تامل و مراقبه تانترایی قرار دارند. در عین حال غرض از انجام آن ها این است که در فرد سالک شرایطی مساعد تامل و مراقبه به وجود آورند، حین آن که نتایج مستقیم تری نیز در بردارند.

مکاتب بودیزم شمالی
مکاتب بودایی تبت در موضوعاتی از قبیل این که دقیقا کدام کتب را معتبر و موثق می دانند، و یا این که به کدامیک از خدایان بیشتر از همه احترام می گذارند، با یک دیگر اختلاف نظر دارند. در مواردی هم هر یک از آن ها از تعالیم یا آدابی خاص برخوردارند که در آن موضوع تخصص دارند. لیکن از لحاظ ویژگی های کلی آن ها کاملا با یک دیگر شباهت داشته و شاید به صورت فرقه هایی گوناگون قابل تفکیک نباشند. در این مجموعه سه گروه کلی قابل تشخیص اند:
1- سنتی که از اولین رواج دین بودایی در تبت نشأت می گیرد «نی اینگما» (به معنای «قدیمی ها»).
2- مکاتبی که از رواج دوم به ویژه «کادام»، «ساکیا» و «کاگیو» سر برآورده اند.
3- رفورم و اصلاحی که به ظهور مکتب «گلو» یا کادام جدید، که غالبا به نام «فرقه زرد» شناخته می شود، انجامید. کادام پیشین در مکتب گلو جذب شد.
در نتیجه چهار مکتب عمده و اصلی و نیز تعدادی مکاتب کمتر شناخته شده باقی ماندند. مکاتب ساکیا و کاگیو را احتمالا می توان به مثابه شاخه های عقلانی (روشن فکرانه) و یوگایی همان سنت چندین شاخه ای دید. مکتب دوم به ویژه از لحاظ یوگی های پنبه ای که به تعالیم قدیس و شاعر مشهور «میلارپا» (1040- 1123) بر می گردد به خوبی شناخته شده است. از دید این مکتب، یکی از وجوه مهم توجه خاص به اعتقادات شش گانه منسوب به ناروپا سالک یوگی هندی (آموزگار مارپا) است که به دست آوردهای معنوی به نام ماهامودرا رهنمون می شود.

مکتب نی اینگما
مکتب نی اینگما گاهی پاسخی به موفقیت مکاتب متعلق به رواج و انتشار دوم دین بودایی در تبت می باشد. از یک طرف، خیلی از سنت ها و آداب باستانی از سرچشمه های گوناگون را حفظ می کند و از طرف دیگر، خودش یکی از خلاق ترین مکاتب بودایی بوده است. در این مکتب آثاری که پنداشته می شود در دوره تعقیب و آزار بوداییان مخفی نگاه داشته شده بودند و بعدها توسط مشایخ بصیرت یافته و روشن ضمیر پیدا شدند، حتی بعضی کتبی که آشکارا محصول تامل و مراقبه شهودی هستند، معتبر و موثق تلقی می شوند. البته در این جریان شیوه مهایانه باستانی به سادگی تداوم می یابد. مکتب نی اینگما، در قرن چهاردهم میلادی، دست خوش رنسانسی کامل شد، به نحوی که مجموعه تانتراهای خاص خود را به وجود آورد و به ایجاد فرقه ای پرداخت که بر اساس تصور چهره افسانه ای «پادماسامبهاوا» به عنوان بنیان گذار این مکتب پایه گذاری شده بود.

مکتب گلو
مکتب گلو نمایشگر تلاش در زمینه رجعت به سنت آتیشا است. تاکید مجددی بر نظم و انضباط رهبانی که بنیان گذار آن تسونگ خاپا (1357- 1419) احساس می کرد دچار بی قیدی شده است. تسونگ خاپا هر سه مکتب اشاعه دوم دین بودایی در تبت را به دقت مطالعه کرده بود و بر اهمیت پیروی از سنت معتبر و موثق هندی پافشاری می کرد. این مکتب از توفیقی عظیم برخوردار شده و به تاسیس دانشگاه های رهبانی بزرگی در لهاسا و جاهای دیگر، که مستلزم مطالعاتی طولانی و فشرده بود، همت گماشت. آموزش شرنیاتاوادا نقشی مهم بازی کرد و تاکیدی غیر عادی و فراوان روی مطالعه منطق و جدل همگانی به عمل آورد.

سنگهه
تنها یک سنت وینایا در تبت شکل گرفت. سنت «مولا سروستی وادا». از لحاظ اصولی، این سنت مورد تمسک همه مکاتب می باشد. لیکن در عمل تا حدودی از سوی سنت های گوناگون مهایانه و مانترایانا تحت الشعاع قرار گرفته است. طبیعتا تشکیلات نسبتا پیچیده ای در صومعه های بزرگ تر شکل گرفت. از سال های پیش از 1959 تبت صاحب یکی از سنگهه های نسبتا بزرگ تر بود، به طوری که بر حسب بعضی روایات تا حدود 25 درصد مردم و بلکه بیشتر عضو آن بودند. البته چنین رقم بالایی تا حدودی مبالغه آمیز می نماید، زیرا ناظرین خارجی ممکن است به واسطه وجود مریدها و شاگردان متاهل مقیم صومعه ها که لباسی شبیه راهب ها بر تن می کردند، دچار اشتباه شده باشند. اما یقینا تعدای صومعه بسیار بزرگ، به ویژه در «لهاسا» و نیز در مراکز اصلی فرقه های مختلف وجود داشته اند.

جشنواره ها
تقویم تبت، با پاره ای تفاوت ها، با تقویم چین پیوند دارد. این تقویم بر پایه ماه های قمری است که هر ماه با رویت ماه شروع می شود. بدر کامل نیز در روز پانزدهم ماه قرار دارد. سال جدید و جشن برداشت محصول همه جا نقشی مهم بازی می کنند، همین طور هم جشنواره های مربوط به بنیان گذاران فرقه ها و خدایان محافظ در صومعه های گوناگون. جشنواره هایی که عموما به رسمیت شناخته می شوند.

تاریخچه اخیر بودیسم شمالی
حکام مانچوی چین کنترل کامل سرزمین تبت را در دست گرفتند و نمایندگان آن ها در طول قرن نوزدهم میلادی در شهر لهاسا نوعی اقتدار و حاکمیت چین را اعمال می کردند. سقوط سلسله مانچو در سال 1911، حداقل تا جایی که به تبت مربوط می شود، قیمومیت مزبور را ملغی ساخت. تا سال 1950 که هجوم کمونیست های چین به تبتع طبق موافقت نامه ای که حکومت خودمختار آن سرزمین را به رسمیت می شناخت، موجب سلطه و نظارت حکومت کمونیستی چین بر آن جا شد، فرهنگ و دین تبت تا حدود زیادی بیرون از تماس و ارتباط با بقیه جهان قرار داشت. این موافقت نامه در سال 1959 فرو پاشید. دالایی لاما به هندوستان گریخت و حکومت مستقیم استعماری چین به کوششی در جهت نابودی کامل دین تبت انجامید. به نظر می رسد این کوشش، تخریب وسیع همه میراث های هنری، مجسمه سازی و معماری تبت را شامل می شد و شاید بدترین جنایت فرهنگی یک قوم علیه قومی دیگر در قرون اخیر بود. در حال حاضر علائم و نشانه های چندی حاکی از بازگشت به سیاست هایی ملایم تر به چشم می خورند. دین تبت هنوز در مناطق هیمالیای هند و نپال، و نیز در پادشاهی کوچک بوتان، و بین جوامع مهاجر در هند و جاهای دیگر حضوری فعال دارد. با سقوط کمونیسم در روسیه شوروی سابق، بودیزم شمالی در سرزمین های پیشین آن کشور، هم در مغولستان و هم در اقوام «بوریات»، «تووان» و «کلموک» روسیه احیا شده است، به نحوی که مثلا معبد بزرگ پیشین خود در سن پطرزبورگ را مجددا بدست آورده است. علاوه بر این، توفیقاتی نیز در زمینه تلاش های تبلیغی (میسیونری) کسب کرده است.

منـابـع

جان ر. هینلز- راهنمای ادیان زنده- ترجمه عبدالرحیم گواهی- جلد 1- صفحه 835-819

ال. اس. کازینز- آیین بودا- مترجم علیرضا شجاعی- ناشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- تاریخ نشر 1384

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد