خداشناسی در دوره های مختلف آیین هندو (خدای اگنى)
فارسی 6882 نمایش |خدایان زمینی
در بین خدایان زمینی، خدایانی همچون «سرسوتى»، «پریتی وی»، «آگنی»، «بری هاسپاتی» و «سومه» را می توان نام برد.
ویژگى هاى خدایان زمینی در وداها
1- خدای سرسوتى
در ریگ ودا رودها نیز تشخص و الوهیت یافته و بارها مورد خطاب واقع شده اند. از جمله سیندهو (ایندوس، رود سند) با عنوان ایزد بانو، و دو رود ویپاس (بیاس کنونی) و سوتودرى (سوتلج کنونی) واقع در پنجاب که مورد ستایش قرار گرفته اند. اما مهمترین ایزد این گروه، سرسوتى است. در ریگ ودا، سرسوتى ایزد بانوى آب و نام رودى است که از هیمالیا به سوى غرب سرازیر مى شود. اما در براهمن ه ها، او با عنوان خداى سخن مورد خطاب قرار می گیرد و بعدها نیز همچون ایزد بانوى فصاحت و بلاغت (زبان آورى) وخرد ستایش مى شود، و همسر برهما به شمار مى رود. با این همه، مهمترین و بزرگترین خداى زمینى، اگنى، به معناى آتش، است.
2- خدای اگنى
اگنى، خداى آتش، ایزد زمینى و یکى از مهمترین خدایان ودایى است، که پس از ایندره، از مقام و منزلت رفیعى برخوردار است و تقریبا یک پنجم ریگ ودا حدود 200 سرود خطاب به اوست. قوم هندو از دیرباز با دیده حرمت و احترام به آتش می نگریست و در تعظیم و ستایش آن می کوشید و آن را اصل و جوهرى می دانست که در همه چیز و در همه جا سارى است و مایه نظام و قوام عالم وجود است. در آسمان به صورت خورشید، در فضا به صورت آذرخش و در زمین به صورت آتش جلوه مى کند. در سنگهاى زمین و در نباتات پنهان است و به همین دلیل بر اثر برخورد سنگها و همچنین بر اثر ساییده شدن دو چوب به هم آشکار مى شود. عبادت و پرستش آتش در نزد قوم هندو ایرانى از دیرباز متداول بود، و در هند، اگنى، به معنى آتش، یکى از سه خداى مهم ودایى به شمار مى آمد و در کنار سوریه و وایو و بعدها ایندره نخستین تثلیث هندویى را تشکیل مى داد. در ریگ ودا، از اگنى به عنوان اصل و نطفه زرینى که همه چیز از او نشأت می گیرد، سخن به میان می آید و او پسر دیئوس و پریتی وى، یا فرزند توشترى و آبها، و برادر ایندره و یارى دهندۀ او خوانده می شود. او هم جوانترین خدایان و هم خدایى پیر است. در سپیده دم بیدار مى شود و هرروز صبح مى درخشد. اولین قربانى را او انجام داد. او نه فقط در زمین بلکه در فضا و آسمان نیز وجود دارد و لذا داراى صفات و خصوصیات سه گانه اى است، یعنى ویژگى هاى خدایان سه طبقه آسمان، فضا و زمین را داراست. به گفته مک دانل، این ویژگى آتش، نشان دهنده قدیمى ترین تثلیث هندویى و الگوى نخستین و اولی ۀ گروه سه تایى خورشید، باد و آتش است و شاید با تثلیث خدایان سه گانه هندویى یعنى برهما، ویشنو و شیوا، نیز مرتبط باشد. صفات و ویژگى هاى متعددى براى اگنى برشمرده و گفته اند که او اصل و مبدأ عالم است، جسم و جان مى بخشد و پایه هر جنبش و حرکتى است. آفریدگار و سرور عالم است که از او با القاب صانع همه چیز و سرور مخلوقات نیز یاد شده است. او هر سه جهان را بنیان مى کند و واجد همه اشکال و توانایى هاى حکمت الهى است. صورتهاى خدایان گوناگون را به خود مى گیرد و نامهاى بسیار دارد. افزون بر آن، بر همه خدایان احاطه دارد و هرچند در همه جا حاضر است، یکتا و پادشاهى یگانه است. اگنی تجلیات گوناگونى دارد. بنیاد زندگانى انسان، حیوان و گیاه از اوست. فروکش کردن و بار دیگر شعله بر کشیدن آتش نماد لزوم نو کردن آفرینش است. او را همچنین بنیان گذار شعایر و آیین هاى قربانى و از کهن ترین کاهنان به شمار مى آورند. اگنى واسطه خدایان و انسان، پیامبر خدایان، انتقال دهنده قربانى ها به خدایان و فراخواننده در مراسم قر بانى و وادارنده مردم به نیایش خدایان است. او پروردگار همه گونه هاى آتش، خواه آتش آسمانى (خورشید)، خواه آتش فضایى (آذرخش) و خواه آتش زمینى است. او پیک آسمانى و به آدمى بسیار نزدیک است. اگنى، نور و خرد و، از نظر هندوان، خود زندگى است. او در همه جا و در همه چیز حضور دارد، مانند وایو همه چیز را احاطه کرده است و داخل هر موجودى مى رود، به همه چیز زندگى مى بخشد و در تمام موجودات جهان وجود دارد. گرمى خون و حرارتى که از فعالیت هاى انسان و از جنبش هاى مغزى او به وجود مى آید، و اصلى که موجب رشد و نمو او مى گردد. همه و همه از آتش است. انسان در پرتو این آتش درون، نورانى مى شود، زیرا صاحب آتش بالقوه است. اگنى حتى در چوبها و آبها نیز پنهان است. هندوان همواره امیدوارند که اگنى، زندگى راحت و با آرامش به آنان و خانواده شان ببخشد. اگنى در هند، هسته مرکزى آیین هاى مذهبى را تشکیل مى دهد و به ویژه با مراسم قربانى ارتباط نزدیکى مى یابد. در مراسم قربانى، او را فرامى خوانند تا قربانى هاى مربوط به خود و خدایان را دریافت کند. بدون حضور او مراسم قربانى انجام نمى شود و در اصل اجراکننده مراسم قربانى خود اوست. او روزى سه بار غذا مى خو رد و غذاى اصلى او روغن حیوانى است. افزون بر آن، چوبها را نیز مى بلعد و شراب سومه مى نوشد. گفته اند که او دهان خدایان است و خدایان از طریق او، قربانى ها را مى خورند. همانگونه که خداوند بیشترین و نزدیکترین ارتباط را با زندگانى روزانه مردمان دارد، اگنى نیز ه مواره در میان مردمان و در مساکن و منازل آنان حاضر است و به همین دلیل او را مهمان و خداى خانه و نیز روحانى یا ریتویج و ویپره، روحانى خانواده یا پروهیته و روحانى برجسته و ارشد یا هوترى مى خوانند. قبل از شروع مراسم عبادت، نخست مناجاتى به نام او مى خواندند و حضور او را به اصرار درخواست م ى کرد ه اند. او ولى نعمت توانمند همه پرستندگان است و دشمنان آنان را از بین مى برد و شیاطین را طرد مى کند، خانه اى را که در آن ساکن است، پاک مى گرداند و اسرار را آشکار مى سازد و ظلمات را روشن مى کند. با ایندره نیز ارتباط نز دیکى دارد و همچون او جنگجوست و با اهریمنان به ستیز مى پردازد. او حامى جنگاوران و شکست ناپذیر و بر همه آشکار است. گردونه اى درخشان و تابناک داردکه دو اسب یا بیشتر آن را می کشند و او داراى هزار چشم و هزار شاخ و مسلح به تیر و کمان است. او را به گاو نر، اسب، پرنده (به ویژه عقاب)، تشبیه کرده اند و گاه او را مار و افعى هلاک کننده نیز خوانده اند. او از بین برنده جن و پرى است به پرستندگان و قربان ى کنندگان نعمت مى بخشد و موجب خوشبختى و سعادتمندى خانواده و جامعه است.
3- خدایان پریتی وى و سومه
از دیگر خدایان زمینى مى توان پریتی وى و سومه را نام برد. سومه، شرابى سکرآور است که از شیره گیاهى به همین نام به دست مى آید و چون از آغاز در مراسم قربانى و تقدیم نذورات نقش مهم و برجسته اى داشت، به تدریج جنبۀ الوهیت یافت. فشاندن شراب سومه بر چمن و نوشیدن آن در محفل عبادت و هنگام قربانى، از اعمال و مناسک دینى و امرى اساسى و واجب شمرده مى شد و حتى خدایان نیز مى بایست آن را می نوشیدند، زیرا سومه زندگى بخش و دشمن اهریمنان است.
ب. دوره برهمائیسم
با مطرح شدن خدایان متعدد و متکثر در عهد ودایی و با گسترده و پیچیده شدن مراسم و آیین هایی که برای جلب رضایت این خدایان به انجام می رسید، کار کسانی که به این امور می پرداختند و به صورت تخصصی خود را وقف این امور می نمودند (براهمن ها) بالا گرفت و از جایگاه خاص و ویژه ای برخوردار شدند. آنان در این فراز، به شرح و تفسیر وداها پرداختند و «برهماناها» را، که تفسیر سرودهای ودایی به شمار می روند، به وجود آوردند. برهمانان، طبقه کاهنان آیین هندو، سعی وافری در انجام اعمال و شعایر به خرج می دادند و تلاش می کردند تا همه آیین ها به شکلی کامل و دقیق انجام شوند. از این رو، آیین هندو پیچیده تر و صورت ظاهری اعمال و شعایر از اهمیت بیشتری برخوردار گردید. این نکته به تدریج، منجر به قشری شدن این آیین و تضعیف نقش خدایان در این دوره گردید. به عبارت دیگر، افراد از سر عبادات و اعمال خود، که همانا جلب رضایت خدایان بود، غفلت کردند و صرفا به درست انجام دادن صوری این اعمال توجه می نمودند.
واکنش طبقه حاکمان و جنگاوران در برابر برهمانان
مردم به مروز زمان، از کیفیت انجام اعمال آیینی و فراوانی اعمال شعایری خسته شدند و به همین دلیل، در برابر این امور واکنش نشان دادند که بیشتر این واکنش ها از سوی طبقه حاکمان و جنگاوران رخ می نمود. آنان در این راه، دو شیوه مختلف در پیش گرفتند:
الف. شیوه انقلابی:
پدید آمدن آیین های بودایی (که به عقیده خودشان راه میانه را معرفی می سازد) و جینه (که راه ریاضت افراطی را تنها راهنجات می داند) در ذیل این روش قرار می گرفتند.
ب. روش اصلاحی:
این روش که در نوع خود قابل توجه و بررسی است، در همان آیین هندو انجام گرفت و در واقع، اصلاحگران در خود آیین هندو، به تصفیه و پالایش آیین همت گماردند. در این رویکرد، عده ای خود را از درون جامعه و آداب و اعمال پیچیده حاکم بر آن خارج ساختند و با مهاجرت به درون جنگل ها، کنج عزلت گرفتند و به ریاضت و مراقبه پرداختند. در نتیجه این عزلت نشینی ها و مراقبه ها، حقایقی بر آنها منکشف گردید و برداشت های جدیدی از عالم و خدا برایشان حاصل شد و در نتیجه، گرایش به خدای واحد و پرهیز از پرستش و قربانی برای خدایان متعدد افزایش پیدا کرد و این حرکت اصلاحی موجب پدید آمدن دوره ای در آیین هندو و در درون دوره ودایی شد که با نام مرحله «اوپانیشادها» شناخته می شود. در دوره بعدی، که به آن دوره «برهمنی» گفته اند چه آن همزمان با پیدایش آثار معروف به «براهمناها» و دوره استیلای طبقه برهمنان و کاهنان است مراسم عبادی بسط و ترویج یافت و سرانجام، به صورت معتقدات قشری و جزمی درآمد و اندیشه در بند آن محصور ماند و از حدودی که موبدان ابداع کرده بودند، تجاوز نکرد؛ ولی به تدریج، واکنشی در قبال این مراسم منجمد پدیدآمد و با ظهور «اوپانیشادها»، که بدون تردید ارزنده ترین آثاری است که معنویت هندو به عالم فلسفی تقدیم کرده، شیوه تحقیق «باطنی» گردیده و دید فلسفی از خارج به درون گرایید و قربانگاه مبدل به پیکر مرتاض و قربانی مبدل به حیات او و هدف قربانی مبدل به ذات و حقیقت او شد.
ج. دوره اوپانیشادها:
ظاهرگرایی دوره برهمائیسم در میان مردم، با واکنش های گوناگونی مثل واکنش های انقلابی و اصلاحی مواجه گردید. در این دوران، گروهی با حفظ رویکرد هندویی خود، از میان جمع و جامعه هندو به کناری رفتند و به عزلت نشستند و به ریاضت پرداختند و راه مراقبه در پیش گرفتند که کسب برخی معارف عرفانی و شهودی حاصل این تلاش و مجاهده بود. از جمله مطالبی که آنان از راه کشف و شهود بدان نایل گردیدند، این بود که کل عالم یک چیز بیشتر نیست؛ یعنی: «برهمن».
آیین همه خدایی در دوره اوپانیشادها
در نتیجه این دیدگاه، «برهمن» جان جهان است که در تمام هستی جریان دارد و در حقیقت، تمام هستی است. بر اساس این یافت شهودی و منتج از ریاضت، این افراد از حالت شرک و چند خداپرستی خارج شدند و به وحدت وجود و رویکردی همه خدایی (پنتئیستیک) رسیدند. تبدیل و تغییر معنویت هندو از دوره «براهمانا» به دوره «اوپانیشاد» یکی از شگفتی های اعجازآمیز تاریخ فلسفه به شمار است. آنچه در این تحول مایه شگفتی است، درونی شدن مسائل و مباحث بزرگ فلسفی و جهان شناختی است. از نظر اینان، انسان تا وقتی که دچار نادانی است، اسیر این عالم است و دایم در یک چرخه مرگ و زندگی «سمساره» قرار دارد و هنگامی از این چرخه تولد و مرگ نجات پیدا می کند که از نتیجه اعمال پیشین خود جدا شود و در نهایت، به فهم اتحاد خود با برهمن نایل گردد. بنابراین، در این دوره و در اثر این فعالیت ها و کشف و شهودها، مفاهیم تازه ای همچون، «سمساره»، «کرمه» (عمل و عکس العمل و نتایج اعمال انسان در دوران زندگی و نقش این اعمال در زندگی بعدی) و «مکشه» یا «مکتی» (آزادی و رهایی از چرخه تولدها و مرگ های پی در پی) و «آتمن» (خویشتن خویش) به وجود آمد و همه این مطالب را شاگردن کسانی که با ریاضت به این امور نایل شده بودند در قالب «اوپانیشادها» قرار دادند. بر این اساس، یک رویکرد وحدت وجودی شدید در سراسر اوپانیشادها موج می زند. سرایندگان «اوپانیشادها» بنابه سنن هندو، آن فرزانگان و شنوندگان احکام حق بودند که در قعر جنگل های بکر هند، خلوت می گزیدند و به خویشتن کاوی می پرداختند و تجارب معنوی را، که از مبدأ فیاض ایزدی بدانان الهام می شد و با علم حضوری و اشراق در آنان سریان می یافت، به سیاق وحدت وجود ابراز می داشتند و به لباس جملات مرموز می آراستند و در قالب افکار ترکیبی و فشرده می ریختند. در این مرحله، شریعت گریزی چشمگیری به وجود آمد و توجه به این مطلب که «خود» انسان باید قادر باشد که حقیقت مطلق را درک کند و با پالایش درونی خویش به عرفان شخصی، به حقیقت مطلق یگانه نایل شود، فضا را تحت تأثیر خود قرار داده بود. در دوران «اوپانیشادها»، توجه به درک و فهم اتحاد «آتمن» (خویشتن خویش) با «برهمن» (حقیقت مطلق) بالا گرفت. آنان می گفتند: وقتی تمام ظواهر و مشخصات فردی و اختصاصی خود را کنار بگذاریم، همه آدمیان را دارای خود مشترکی می یابیم که همان حقیقت مطلق است. آنان بر این ایده پای می فشردند که تشخصات و تمییزات به دلیل توهماتی است که آدمی دچارش شده و به واسطه توهم است که آدمی خود را از دیگران متمایز می بیند. این توهمات هر شخص را مالک امور خاص قرار می دهد. اکنون اگر این تشخصات و تمییزات کنار گذاشته شوند به آن حقیقت، که خود حقیقی ما «آتمن» است، نایل می شویم و درمی یابیم که خود حقیقی ما نیز با آن حقیقت مطلقی که در تمام عالم جریان دارد (برهمن)، متحد است و به واسطه اتحاد تمام عالم با برهمن ما هم با همه عالم متحد می شویم و فهم این اتحاد موجب نجات و رستگاری است. خلاصه آنکه انسان در این عالم، در یک حالت اسارت در درون چرخه حیات و مرگ قرار دارد و راه خلاصی از این اسارت، رسیدن به یک «معرفت» است و آن این است که آدمی بداند تمام عالم یک چیز بیش نیست و آن هم وجود هستی و به عبارت این عده، «برهمن» است. هرگاه انسان به مرحله فهم اتحاد خود (آتمن) با «برهمن» رسید، به مقام «مکشه» (رهایی) می رسد؛ اما اگر به این مقام نرسید، دوباره در چرخه زندگی و مرگ قرار می گیرد که البته زندگی بعدی او وابسته به نوع زندگی قبلی و کارهایی است که او در آنجا انجام داده. در این دوره آیین همه خدایی جریان دارد (تمام موجودات خدا هستند)، به خلاف دوره پیش از تاریخ و دوره ودایی و برهمائیسم که در آن دوره ها، چندگانه پرستی حاکم بود.
(ادامه دارد...).
منـابـع
سید فتح الله مجتبائی- شهر زبیای افلاطون و شاهى آرمانى در ایران باستان- ص 76-77
ژان پیربایار- رمزپردازى آتش، ترجمه جلال ستارى- تهران- نشر مرکزى- صفحه 174-177
قدیر س .ا- تفکر فلسفى در هند پیش از اسلام- ترجمه سید فتح اللّه مجتبائى- تاریخ فلسفه در اسلام- تهران- 1373
فصلنامه برهان و عرفان- مقاله خداشناسی ودائی
سیداکبر حسینی- مجله معرفت- شماره 121- مقاله حقیقت غایی در آیین هندو
برخی منابع مقاله:
گزیده اوپانیشدها- ترجمه صادق رضازاده شفق- شرکت انتشارات علمى و فرهنگى- 1367
سید محمدرضا جلالى نائینى- هند در یک نگاه- شیرازه- 1375
ک. م. سن- هندوئیسم- ترجمه ع. پاشائى- فکر روز- 1375
امیرحسین ذکرگو- اسرار اساطیر هند خدایان ودائى- فکر روز- 1377
داریوش شایگان- ادیان و مکتبهاى فلسفى هند- امیرکبیر- 1362
یوسف اباذرى و دیگران- ادیان جهان باستان- مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى- 1372- جلد 1
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها