مهمترین خدایان در فرهنگ یونان باستان (انواع خدایان)
فارسی 16528 نمایش |ب: خدایان اولمپی خدایان درجه یک یونان
نام خدایان اولمپی در اشعار هومر مکررا ذکر شده است. احتمالا خدایان اولمپی به وسیله اقوام مهاجم آخایای و دوری به یونان آمدند و خدایان بومی و موکنایی را تحت الشعاع قرار دادند. مثلا، در دو ناحیه ی دودونا و دلفی، گایا، الاهه ی زمین، از نظرها افتاد و به جای آن، زئوس (در دودونا) و آپولون (در دلفی) اهمیت یافتند. ولی خدایان درجه ی دوم مورد پرستش مردم ساده قرار می گرفتند، در صورتی که خدایان فاتح اولمپ، از مقر کوهستانی خود، بر اشراف کامروا فرمان می راندند. بدین سبب، شاعرانی چون هومر و هزیود، و مجسمه سازان فراوان، مطابق مقتضیات اشراف، پرستش خدایان اولمپی را ترویج کردند. در موارد بسیار، خدایان کوچک در خدایان بزرگ مستهلک می شدند یا به صورت وابستگان آنان در می آمدند، همچنان که دولتهای کوچک معمولا ضمیمه یا تابع دولتهای بزرگ تر می شدند، در نتیجه، شخصیت دیونوسوس، سیلنوس (در اساطیر یونان نام هر یک از موجوداتی که نیمی آدم و نیمی جانور بودند، و در جنگل ها و کوهستان ها به سر می بردند) و دیوان بیشه ها و جنگل ها را به خود کشید؛ آرتمیس ارواح جنگلی و کوهستانی را در برگرفت؛ و پوسیدون بر همه ی پریان دریایی اشتمال یافت. پس، اعتقادات و مراسم و اساطیر وحشیانه ی ابتدایی از رواج افتاد و یونانیان، جهان را، که تا آن زمان جولانگاه شیاطین و دیوان و ارواح محسوب می شد، دستگاهی منظم دانستند که خدایانی با سازمان و سلسله مراتب مشخص بر آن حکومت می کنند؛ و این تحول فکری مسلما از تحول عمومی جامعه ی یونانی و استقرار نظام سیاسی جدیدی خبر می داد.
1- زئوس؛ خدای خدایان
در رأس خدایان اولمپی، زئوس، خدای بزرگ یا خدای خدایان، قرار داشت. زئوس از لحاظ زمانی، نخستین خدا به شمار نمی رفت. زیرا، چنان که دیده ایم، اورانوس و کرونوس و سایر تیتان ها بر او مقدم بودند. هنگامی که بساط الوهیت ابتدایی در میان یونانیان برچیده شد، (در نظر یونانیان، جدال زئوس و کسانش با تیتانها به منزله ی تصادم تمدن با توحش است). زئوس و برادرانش جهان را با قرعه میان خود تقسیم کردند. بر اثر قرعه کشی، آسمان به زئوس رسید، و دریاها به پوسیدون، و زیرزمین به هادس. در اساطیر یونانی، جهان مخلوق خدایان نیست. جهان پیش از خدایان وجود داشته است. خدایان در آغاز با یکدیگر آمیختند و انسان را زادند. سپس با زادگان خود، انسانها، زناشویی کردند. از این رو آدمیان از نسل خدایانند. خدایان علم و قدرت تام ندارند و، مانند انسانها، فریب می خورند و اشتباه می کنند. هر خدا قدرت خدایان دیگر را محدود می کند و حتی با آنان به معارضه بر می خیزد. اما خدایان، به اقتضای رعایت مقام پدری، زئوس را به سروری پذیرفته اند. خدایان دربارگاه زئوس گرد می آیند. زئوس در برخی از کارها رأس آنان را می جوید، و اگر آنان را مخالف یابد، مطابق رأی ایشان عمل می کند. اما، بسا اوقات، زئوس خود دستور صادر می کند و خدایان دیگر را وادار می کند که حدود خود را بشناسند. زئوس در ابتدا خدای آسمان و کوهها و فرستنده ی باران و نیز، مانند یهوه، رب النوع جنگ بود. (کلمه «زنوس» محتملا مانند کلمه dies لاتین (day انگلیسی) به معنی روشنایی، و از ریشه ی هند و اروپایی di، به معنای درخشیدن است. در لاتین، به صورت یوپیتر (Juppiter) از کلمه ی یونانی Zeu-Pater یعنی «زئوس پدر» درآمد. کلمه ی Dios، به معنی خدا، هم از این ریشه است. در یونان کنونی مقرها و محلهای تردد زئوس را به الیاس قدیس، که در میان مسیحیان یونان بخشنده ی باران است، منسوب کرده اند). از این رو، در جریان جنگ تروا، در کارزار مداخله کرد و جنگ را خونین تر ساخت. اما به تدریج مبدل به مقتدای خدایان و آدمیان شد. زئوس با سیمایی پرریش و وقاری تمام، بالای کوه اولمپ نشسته است و بر نظام اخلاقی همه ی جهان حکومت می کند، فرزندان نافرمان را کیفر می دهد، در حفظ خانواده ها می کوشد، خیانت را بدون کیفر نمی گذارد، حدود و ثغور را رعایت و از میهمانان و حاجت خواهان دستگیری می کند، و بالاخره، داور عالم می شود و ناگفته نماند که فیدیاس با ساختن مجسمه ی او در هیئت داور، شاهکاری به وجود آورده است.
عیب زئوس خدای خدایان
تنها عیب زئوس این است که در برابر عشق سریعا تسلیم می شود؛ او، که خود زن را نیافریده است، از خلقت او سخت در شگفت است. زن را موجودی عجیب می داند، برخوردار از نعمت زیبایی که اعظم نعمات است. زئوس در برابر دلربایی زن، خود را ناتوان می بیند، هزیود آماری از معاشقات و فرزندان او فراهم آورده است. نخستین معشوقه ی او دیونه است، که زئوس او را در اپیروس ترک می کند. نخستین همسر او، متیس، خدای سنجش و خرد و دانش است. ولی زئوس چون می شنود که فرزندان این زن او را خلع خواهند کرد، متیس را می بلعد و، با بلعیدن او، خود صاحب سجایای او می شود و به صورت خدای خرد در می آید. متیس، آتنه را در اندرون زئوس می زاید، و زئوس سرخود را می شکافد تا آتنه به خارج راه یابد. پس از آن، تمیس را همسر خود می کند، و دوازده «ساعت» محصول این ازدواج است. سپس ائورونومه را به همسری می گیرد، و او «الاهگان رحمت» را می زاید. بعد از آن، منموسونه را به ازدواج خویش در می آورد، و از او صاحب نه موسای (موزها) یعنی الاهه های هنر می شود. آن گاه لتو را به زنی برمی گزیند، و آپولون و آرتمیس را از او می یابد. بعد خواهر خویش دمتر را به همسری انتخاب می کند، و پرسفونه از این ازدواج به دنیا می آید. زئوس، پس از آنکه جوانی خود را بدین گونه به خوشی می گذراند، سرانجام با خواهر دیگر خویش، هرا، ازدواج و او را ملکه ی اولمپ می کند. هرا، به نوبه ی خود، هبه، آرس، هفایستوس، و ایلیتویا را می زاید. از آنجا که هرا از برادر خود مسن تر است، در بسیاری از شهرهای یونانی که مقام مادری و روابط زناشویی را محترم می داشتند، او را بیش از برادرش حرمت می نهادند. هرا خود زنی هوشمند و موقر و جدی است و البته بازی گوشیهای شوهرش را خوش ندارد. از این رو بالاخره میانشان اختلاف می افتد. زئوس می خواهد او را مضروب کند. ولی دل بستن به زنان دیگر را چاره ای مؤثرتر می یابد. نخستین زنی که از آدمیان می گیرد، نیوبه است. آخرین همسر او از میان آدمیزادگان، آلکمنه است که از اخلاف نیوبه و شانزدهمین نسل پس از اوست. (مسلما این افسانه ها به وسیله ی شاعران و قبایلی که می خواستند برای خود تباری عالی جعل کنند ساخته شده است). زئوس، به شیوه ی انسان یونانی، از نظر جنسی و همخوابگی، میان زن و مرد فرقی نمی گذارد. به پسری زیبا به نام گانومده دل می بازد و او را می رباید تا برفراز کوه اولمپ ساقی بزم او شود.
2- آتنه: باکره، با خرد و مغرور
بدیهی است که چنین پدری در میان انبوه فرزندان خود قهرمانی نیز خواهد داشت. یکی از فرزندان ممتاز او پالاس آتنه (Pallasathene) است که به صورت زنی کامل و مسلح از سر زئوس متولد شد. آتنه الاهه ی شهر آتن است، به بکارت خویش می بالد و به همین جهت با دختران باکره دوستی می کند و، با انگیختن شور جنگجویی، مردان را به ستایش خود وا می دارد. او خدای عقل و مبارزه است. خدعه در جنگ و هوشیاری را به دوستان خود می آموزد. به همین خاطر اولیس (Odysseus) که مرد بسیار مخترع و متفکری است معشوقه اوست. آتنه با زین و برگ کامل جنگ از پیشانی زئوس زائیده شده است و مورد علاقه خاص اوست. چون وی دختر متیس و صاحب حکمت است، حکمت را به عصر پریکلس ارزانی می دارد. پالاس جبار را که با او نرد عشق می بازد، به قتل می رساند و نام او را بر نام خویش می افزاید تا برای دیگر خواستگارانش درس عبرتی باشد. شهر آتن زیباترین معابد و با شکوه ترین اعیاد خود را به آتنه اختصاص می دهد.
آتنه حافظ فنون، هنرها و علوم
عشق طبیعی و همه جانبه نسبت به پدیده های طبیعت و زیبائی های آن در میان خدایان یونان مهار نشده است. این خدایان هم از همه چیزهائی که انسان ها لذت می برند لذت می برند و بهره می گیرند. به خلوت نشینی، ریاضت کشی و تارک دنیا شدن که می تواند خدایانی عقده ای و در نهایت زورگو و طلبکار از آنها بار آورد در میان آنان نیست. پشتیبانی از دانش بشری و ارج گذاشتن بر آن بطور واضحی در میان خدایان یونان دیده می شود. آتنه خود مخترع نی (فلوت)، خیش شخم زنی، دستگاه بافندگی و کشتی است. او حافظ فنون، هنرها و علوم است. به این خاطر بیش از همه شهرا های دیگر مردم آتن او را خدای خود می دانند.
3- خدای آپولون زیبا
آپولون (آپولو Apollo) یکی از پسران زئوس است که نتیجه رابطه او با لاتونا یکی یگر از الهه هاست. پرستش آپولون زیبا نسبت به پرستش خواهرش آتنه رواج بیشتری دارد. آپولون خدای خورشید، نگهبان موسیقی و شعر و هنر، آفریننده ی شهرها، واضع قوانین، خدای درمان و علم طبابت، خدای جوانان، خدای پیش گوئی برخلاف زئوس که فقط قدرت پیشگوئی دارد، خدای آهنگ ها، آوازها، رقص ها و هنر شاعری و پدر آسکلپیوس (خدای پزشکی) به شمار می رود. خورشید امواج تیرکمان نقره ای آپولو برای زاهدان و تقوا کاران مرگ را آسان می کند و بدکاران را به طرز ترس آوری مجازات می نماید. کما اینکه نیوب (Niobe) و یونانی ها را که در صدد فتح ترویا بودند به طاعون مبتلا می کند. آپولو همچنین مظهر آرامش و تعادل، تیراندازی توانا، خدای جنگ، و جانشین گایا و فویبه در دلفی است و این شهر را مقدس ترین معبد یونان می کند. خدای رویش هم هست، به همین دلیل، در روزهای درو، ده یک محصول را به او تخصیص می دهند. او هم در عوض، گرمی و روشنی طلایی رنگ خود را از دلفی و دلوس پخش می کند. در همه جا نظام و زیبایی به وجود می آورد، و برخلاف سایر خدایان وحشت انگیز نیست. در جشن ها و مراسم پرستش او، که مخصوصا در دلوس و دلفی برپا می شود، شادی موج می زند، و مردم در پرتو او خود را از سلامت و حکمت و خرد و موسیقی برخوردار می یابند.
4- آرتمیس الهه عفت
آرتمیس (دیانا در روم) خواهر دیگر آتنه، الاهه ی عفت است و در جنگل ها چنان به حیوانات و خوشی های ساده ی طبیعی می پردازد که برای عشق ورزی با مردان فرصتی ندارد؛ الاهه ی جنگل ها و صحراها و چراگاههاست. آرتمیس (اسم لاتین اودیانا) خواهر دوقلوی آپولو خدایی جنگ ها و شکار است. تیردان او تیرهائی دارد که خطا ناپذیرند. او باکره است و حافظ پاکیزگی و عفت. دختران قبل از ازدواج بر او نماز می خوانند. همچنان که آپولون سرمشق جوانان محسوب می شود، آرتمیس عالی ترین نمونه ی دختران جوان به شمار می آید. دارای بدنی نیرومند و ورزیده و چابک، و به زیور عفت و تقوا آراسته است. چون الاهه ی زنان باردار نیز هست، زنان برای تخفیف دردهای زایمان از او کمک می خواهند. در افسوس، شخصیت آسیایی خود را حفظ می کند و خدای مادری و زایش می شود. به این ترتیب، هنگام نیایش او، مفهوم باکره و مادر در هم آمیخت و کلیسای مسیحی، در قرن پنجم میلادی، خصایص او را به مریم نسبت داد و عید درو را که در تابستان به نام آرتمیس برپا می شد، به «عید صعود مریم» تبدیل کرد. از چنین طرفی است که کهنه در نو محفوظ می ماند و همه چیز عوض می شود، مگر جوهر اصلی. تاریخ هم، مثل زندگی، یا باید سیری مداوم داشته باشد، یا بمیرد، افراد و سازمانها می توانند تغییر کنند، ولی آرام؛ ایجاد اختلالی موحش در روند توسعه ی آنها نسیان ملی و دیوانگی بار می آورد.
5- هفایستوس لنگ: خدای صنعت
در میان خدایان اولمپ، یک خدا هست که بیش از دیگران به آدمیان شباهت دارد. این خدا، هفایستوس لنگ، مظهر صنعت است. رومیان به او وولکانوس نام داده اند. این خدا مضحک و رقت آور است، ولی بیش از خدایان فریبکاری که شفقت ندارند و با او بدرفتاری می کنند، احترام ما را به خود معطوف می دارد، شاید در آغاز مظهر فروزان کوره و آتش بوده است. در منظومه های هومر، فرزند زئوس و هرا به شمار می رود. سایر افسانه ها تأکید می کنند که چون زئوس آتنه را از درون خود به دنیا می آورد، هرا بر او رشک می برد و هفایستوس را، بدون آمیزش با مرد، می زاید. سپس چون هفایستوس را زشت روی و ناتوان می بیند، او را از او لمپ به زیر می افکند. اما هفایستوس راه بازگشت به وطن را می یابد، و بعدا قصور فراوانی برای اقامت خدایان می سازد. با همه بدرفتاری هایی که از ما در دیده بود، حرمت و مهر او را در دل می پرورد و برای دفاع از او با زئوس در می افتد، به طوری که زئوس، از خشم، پای او را می گیرد و به سوی زمین می افکند. یک روز تمام طول می کشد تا هفایستوس از آسمان به جزیره ی لمنوس سقوط کند. قوزک پایش صدمه می بیند و از آن زمان لنگ می شود. لیکن به نظر هومر او پیش از این حادثه هم لنگ بوده است. در هر حال، دوباره به او لمپ باز می گردد و در کارگاه خود کوره ی بزرگی بر پا می دارد و، به وسیله ی بیست دم عظیم و سندانی بزرگ، به ساختن اسلحه ی اخیلس و مجسمه هایی متحرک و شگفتی های دیگر می پردازد. یونانیان او را به نام خدای فلزکاری و مصنوعات دستی می پرستیدند و می گفتند که کوههای آتشفشان، دودکشهای کارگاه زیر زمینی او هستند. از بخت بد، با آفرودیته ازدواج می کند و در می یابد که اجتماع تقوا و زیبایی در یک موجود بسی دشوار است. وقتی که از روابط همسر خویش با آرس آگاه می شود، برای آن دو دلداده دامی می سازد و آنان را در وقت ملاقات به دام می اندازد. برای اینکه انتقام خود را بگیرد، ارباب انواع عشق و جنگ (آفرودیته و آرس) را به زنجیر می کشد و در معرض تماشای دیگر خدایان قرار می دهد و موجب خنده ی آنان می شود.
6- آرس، هرمس و عشق افرودیته
آرس (اسم لاتین او مارس) خدای جنگ است. بار دیگر دیده می شود که چگونه پدیده های زندگی روزمره انسان آئین او را ساخته اند. غالب پدیده های زندگی روز در یونان قدیم در وجود خدایان منعکس اند. آرس از فریاد ستیز و داغی نبرد در صحنه های جنگ مسرور میشود. او بذر مرگ و نابودی می پراکند و عاشق ستیزه و خواست ستیزه جویانه است. همه خدایان و حتی زئوس پدر از او نفرت دارند. تنها اریس (Eris) خدای تفرقه افکنی، آفرودیت معشوقه او و هادس (Hades) که در انتظار شبح مقتولین جنگ است دوست او هستند. آرس (مریخ یا مارس رومی) است که در هوش و فهم امتیازی ندارد و تنها هنرش جنگ کردن است؛ حتی جادو و فتنه انگیزی آفرودیته نمی تواند در او مستی خونریزی را فرو نشاند. هومر، آرس را «لعنت بشر» لقب می دهد و، با لذت، ماجرای سرنگون شدن او را با سنگی از دست آتنه وصف می کند؛ «وقتی افتاد، هفت جریب زمین را پوشاند». هرمس (عطارد یا مرکوریوس رومی) جالب تر است. آورده اند که او در آغاز سنگ بود، و پرستش او از سنگ پرستی آغاز شد. به گمان یونانیان، هرمس در سنگ ها تجسم می یابد. معمولا به هیئت سنگ درازی است که بر فراز گورها می نهند. سنگهای مرزی مزارع، که علاوه بر تحدید اراضی، عامل نگهبانی مزارع و افزایش و فراوانی محصولات هستند، از اوست. قدرت باروری مرد نیز، که علامتهای آن در مقابل خانه های بزرگان آتن نصب می شد، مرهون هرمس است. بی حرمتی نسبت به این علامتها بود که سبب هلاکت آلکیبیادس و ویرانی آتن شد. از اینها گذشته، هرمس، خدای مسافران و پشتیبان چاپارها به شمار می رفت، از این رو چوبدستی یکی از علایم او بود. بعدا خدای بخت و سوداگری و زیرکی، و مظهر مقیاسات و اوزان، و همچنین قدیس حامی پیمان شکن ها، اختلاس کنندگان، و دزدان می شود. وانگهی، هرمس پیام ها و فرمانهای خدایان را به یکدیگر و به آدمیان می رسانید، و با کفشهای بالدارش چون تندباد راه می رفت. به برکت جست و خیزهای خود، پیکری متناسب داشت، چنان که پراکسیتلس، پیکر او را مدل مجسمه سازی می دانست. معمولا او را به شکل جوانی نیرومند و تیز تک و نگهبان و یاور ورزشکاران نشان می دادند، و تصویر پیکر عریان او، بی پرده، در همه ی مراکز ورزش به چشم می خورد. به عنوان پیک خدایان، الاهه ی فصاحت و مفسر امور نهانی نیز بود. به طوری که هومر نقل می کند، با بستن چند تار بر کاسه ی سنگ پشت. جنگ را اختراع کرد. سرانجام هرمس، به عشق آفرودیته دچار آمد و از او صاحب فرزندی خنثی به نام هرمافرودیته (متخذ از نام هرمس و آفرودیته) شد، که واجد ویژگیهای گوناگون پدر و مادر خود بود.
(ادامه دارد ...)
منـابـع
ویل دورانت- تاریخ تمدن، جلد دوم- یونان باستان- تهران انتشارات علمی و فرهنگی- 1359
پایگاه اطلاع رسانی کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت- بخش فلسفه یونانیان
همایون مهمنش- سایت باشگاه اندیشه- مقاله خدایان یونان
عبدالله مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد اول- بخش ادیان و مذاهب یونان باستان
حسین توفیقى- آشنایى با ادیان بزرگ- بخش ادیان ملل گذشته- یونان
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها