مشاهیر فرقه ماتریدیه (قرون هشت و نه هجری)
فارسی 11165 نمایش |مکتب ماتریدیه بسیار گسترده است و دانشمندان بی شماری از آن پیروی کرده اند. به ناچار در این نوشتار دست به گزینش زده و از قرن چهارم هجری، که عصر ظهور و تأسیس مکتب ماتریدیه است، تا قرن چهاردهم هجری، در هر قرن به تعداد انگشت شماری از اندیشمندان این نحله را، آن اشاره می کنیم. در اینجا به مشاهیر فرقه ماتریدیه در قرون8 و9 هجری اشاره می شود.
ابوالبرکات نسفی (ف. 710)
حافظ الدین ابوالبرکات عبدالله بن احمدبن محمود نسفی از مشاهیرعالمان ماتریدی و از شهر عالم خیز نسف است. وی در روستای ایذه از توابع نسف به دنیا آمد. هرچند همانند بسیاری از بزرگان ماتریدی، تاریخ تولد ابوالبرکات و نیز بسیاری از رویدادهای زندگی او بر ما پوشیده است، می دانیم که وی مقام علمی بس والایی داشته و حنفیان او را بسیار ستوده اند. لکنوی در تمجید از مقام و منزلت او می نویسد: «او امامی کامل و در زمان خود بی نظیر بود. در فقه و اصول ریاست داشت و در حدیث و فهم معانی آن متبحر بود. نزد شمس الائمه محمد بن عبدالستار کردری و حمیدالدین علی ضریر و بدرالدین خواهرزاده دانش آموخته بود و تصانیف معتبری دارد.»
ابوالبرکات نسفی سفرهایی، از جمله سفری به بغداد، داشته است. (گویی در حدود قرن های هفت و هشت عالمان حنفی شرقی به بغداد بسیار سفر می کرده اند و آنجا پایگاهی به دست آورده بودند.) بنابر گزارش لکنوی، ابوالبرکات نسفی نزد استادانی چون شمس الائمه محمد بن عبدالستار کردری، حمید الدین علی ضریر و بدرالدین خواهرزاده درس آموخته است و چنان که پیش از این گذشت، شمس الائمه کردری از عالمان برجسته ماتریدی و از شاگردان نورالدین صابونی، و او نیز به احتمال زیاد، شاگرد ابومعین نسفی است. از میان شاگردان ابوالبرکات نسفی تنها حسام الدین حسین بن علی صغناقی (متوفای 711) را سراغ داریم که از نسفی سمع حدیث کرده است.
ابوالبرکات نسفی همانند بسیاری دیگر از عالمان سلف شهر خود، تدوین و تألیف های فراوانی داشت و آثار پرشماری نگاشت، که همه آنها نزد عالمان حنفی ارزش و اعتبار نظرگیری دارند. از جمله این آثار می توان به اعتماد الاعتقاد، شرح المنتخب فی اصول المذهب نوشته اخسیکثی، شرح الهدایة مرغینانی، عمدة العقائد، فضائل الاعمال، الوافی، الکافی فی شرح الوافی، کشف الاسرار فی شرح المنازل، کنزالدقائق، مدارک التنزیل و حقایق التأویل فی تفسیر القرآن که در مصر چاپ شده است، اللآلی الفاخرة فی علوم الآخرة، المستصفی شرح النافع، المستوفی، و از همه مهم تر منارالانوار در اصول فقه اشاره کرد. کتاب اخیر از کتب مشهور حنفیان است؛ چنان که ابوالبرکات نسفی را با نام صاحب المنار نیز می شناسند. در خصوص تاریخ درگذشت وی اختلاف است. برخی همچون طاش کبری زاده، تاریخ درگذشت وی را ربیع الاول سال 751 و برخی چون زرکلی، لکنوی و حاجی خلیفه سال 710 دانسته اند. برخی نیز سال 701 را ثبت کرده اند ولی با توجه به اینکه وی در سال 710 به بغداد سفری کرده است، این تاریخ نمی تواند درست باشد. بنابراین تاریخ درگذشت وی همان 710 یا به احتمال ضعیف 750 است.
اکمل الدین بابرتی (712ـ786)
اکمل الدین محمد بن محمد بن محمود بابرتی مصری، از دانشمندان ذوالفنون و پرنفوذ حنفی ماتریدی است. او به سال 712 یا 714 هجری در بایبورد، از شهرهای ناحیه ارزروم، به دنیا آمد. «بابرتی» نسبت او به این شهر است که معرب آن «بابرت» شده است. هرچند زرکلی نسبت او را به شهر بابرتا از نواحی بغداد بازمی گرداند، این مطلب درست به نظر نمی آید. بابرتی تحصیل را در شهر خود آغاز کرد و مبادی علوم را در همان جا فرا گرفت. فقه را نزد قوام الدین محمد بن محمد کاکی (از شاگردان حسام الدین حسن سغناقی و او از حافظ الدین محمد بخاری و او از شمس الائمه کردری) فراگرفت. سپس به حلب و از آنجا به قاهره رفت و نزد استادان بزرگ آن دو شهر، از جمله شمس الدین محمود بن عبدالرحمن اصفهانی و ابوحیان و ابن عبدالهادی، به تحصیل ادبیات و حدیث و فقه و تفسیر و اصول و کلام پرداخت و در این زمینه ها استاد شد.
بابرتی منزلت علمی و اجتماعی عظیمی داشته است. طاش کبری زاده از وی با القابی چون «علامة المتأخرین» و «خاتمة المحققین» تمجید می کند. لکنوی نیز در معرفی او می نویسد: «اکمل الدین بابرتی امام محقق و متبحر، و حافظ ضابطی بود که چشم ها همانند او را در زمانش ندیده بودند. در حدیث و علوم حدیث متبحر بود و به لغت و نحو و صرف و معانی و بیان عنایت داشت. فقه را از قوام الدین محمد بن محمد کاکی فراگرفته بود...» بابرتی منزلت اجتماعی ویژه ای داشت و در رسیدگی به امور عامه مردم می کوشید؛ اما با آنکه بارها منصب قضاوت به وی پیشنهاد شد، نپذیرفت. با این حال، شیوخ خانقاه، ریاست خانقاه را به وی پیشنهاد کردند و او این مقام معنوی را پذیرفت و شیخ خانقاه شد. با این همه، نزد حاکمان وقت محترم بود و پیشنهادها و توصیه هایش مقبول می افتاد.
بابرتی همانند بسیاری دیگر از ماتریدیان در عرصه تألیف و تدوین بسیار کوشا بود و آثار فراوانی آفرید که اکثر آنها شروح و حواشی بر دیگر کتاب هایند. از جمله آثار او می توان به این نمونه ها اشاره کرد: المقصد فی الکلام، العنایة فی شرح الهدایة از مرغینانی، النکت الظریفة فی ترجیح مذهب الامام ابی حنیفة، التقریر، شرح اصول الدین ابوالیسر بزدوی، الصدفة الملیة، شرح بر الفیة ابن معط در نحو، عقیدة الطوسی، شرح بر تجریدالکلام خواجه نصیرالدین طوسی، شرح بر تلخیص المفتاح خطیب قزوینی، شرح بر فرائض السجاوندی در روش شرعی تقسیم ارث، حاشیه بر تفسیر کشاف زمخشری، تحفة الابرار، شرح بر مشارق الانوار صغانی در حدیث، الانوار شرح بر منارالانوار ابوالبرکات نسفی در اصول فقه، النقود و الردود، شرح بر مختصر مختصر المنتهی در اصول از ابن حاجب، شرح بر الفقه الاکبر منسوب به ابوحنیفه در کلام، و شرح الوصیة ابوحنیفه. بابرتی در رمضان سال 786 در مصر درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد.
صدرالشریعه محبوبی (ف. 747)
صدرالشریعة عبدالله (یا عبیدالله) بن مسعود بن محمود بن عبیدالله بن محمود محبوبی از بزرگان پرنفوذ ماتریدیه است. او در خانواده ای علمی در بخارا به دنیا آمد و علوم مختلف را نزد جد خود تاج الشریعه محمود بن عبیدالله فرا گرفت و در علوم گوناگون سرآمد روزگار شد. او در میان حنفیان منزلت والایی دارد و شرح حال نویسان حنفی از وی بسیار تمجید کرده اند. تقی الدین تمیمی با القابی چون «الامام العلامة» و «البحر المدقق الفهامه» وی را ستوده، می نویسد: «او از امامان بزرگوار و فاضلان برگزیده است که شنیدن فضایلش هر قدر هم که طولانی باشد، ملال آور نخواهد بود و گوینده آنها به درازه گویی متهم نخواهد گردید.» لکنوی نیز درباره وی می نویسد: «او امام مورد اتفاق و علامه ای مورد رجوع همگان و حافظ قوانین شریعت، حلال مشکلات اصل و فرع، شیخ فروع و اصول و دانشمند علوم معقول و منقول، فقیه و اصولی و عالم به خلافیات، عالم به جدل، محدث و مفسر و نحوی و لغوی و ادیب و متکلم و منطقی و بلندمرتبه و محیط بر علم و ادب بوده و مجد و بزرگی را پدر از پدر به ارث برده است...».
محبوبی نیز در باب تألیف و تدوین تلاش های فراوانی داشته و آثار پرشماری خلق کرده است. او دو کتاب در علم کلام داشته که یکی اصلی و دیگری شرح آن است: تعدیل العلوم یا تعدیل الکلام و شرح التعدیل. همچنین در اصول تألیفی به نام التنقیح داشته که شرحی به نام التوضیح نیز برآن نگاشته است. او دو اثر دیگر به نام های المقدمات الاربعة و الشروط والمحاضر نیز داشته است. افزون بر این، شرحی بر الوقایة، اثر جدش تاج الشریعه محمود بن عبیدالله داشته و الوقایة را نیز خلاصه کرده و آن را النقایة نام نهاده است. محبوبی به سال 747 در بخارا درگذشت و در روستایی به نام شرع آباد، در همان جا، به خاک سپرده شد. گفتنی است که مدفن فرزندان و والدین و اجداد او نیز در همین مکان است.
جمال الدین قونوى (ف. 771)
قاضى جمال الدین ابوالمحاسن محمود بن احمد بن مسعود قونوى معروف به ابن سراج از فقها و بزرگان حنفى است. وى احتمالا در قونیه دمشق و در خاندانى علمى متولد شد. جمال الدین در زادگاه خود از محضر پدرش، که از عالمان بزرگ دمشق بود، تحصیل علم را آغاز کرد، و سلسله استادانش به فخرالدین محمد ماى مرغى، از شاگردان شمس الائمه محمد بن عبدالستار کردرى، مى رسید. قونوى در علوم گوناگون عقلى و نقلى تبحر یافت و به سال 728 در مقام مدرس در ریحانه دمشق فعالیت خود را آغاز کرد و سرانجام به مقام مفتى شهر نایل آمد. افزون بر این، وى به سال 759 به مقام قضاوت در دمشق نیز دست یافت، اما اندکى بعد، از این مقام عزل و در سال 766 دوباره عهده دار آن شد.
قونوى در عرصه تدوین و تألیف نیز فعال بود و افزون بر تألیف آثار فراوان، به فراخور مقام استادى خود به تحشیه و تشریح برخى متون نیز دست زد. از جمله آثار او مى توان به المنهى فى شرح المغنى در اصول فقه، القلائد فى شرح العقائد که دو شرح بر العقائد النسفیة و عقائد الطحاویة است، الزبدة فى شرح العمدة، که شرح عمدة العقائد ابوالبرکات نسفى است، خلاصة النهایة فى شرح الهدایة نوشته صغناقى، التفرید فى مختصر التجرید نوشته قدورى در چهار جلد، تهذیب احکام القرآن، التکلمة فى فوائد الهدایة، الاعجاز فى الاعتراض على الادلة الشرعیة، بغیة القنیة فى الفتاوى، الجمع بین وقفى الهلال و الخطاف، مقدمة فى رفع الیدین فى الصلاة، المعتمد مختصر مسند ابى حنیفه، المستند فى شرح المعتمد، و مشرق الانوار فى مشکل الآثار اشاره کرد. قونوى به سال 771 و به قولى 777 در دمشق درگذشت.
کمال ابن همام (789ـ861)
محمد بن عبدالواحد بن عبدالحمید سیواسى سکندرى معروف به کمال بن همام از بزرگان و نامداران ماتریدیه است. عبدالواحد بن عبدالحمید، پدر ابن همام، در سیواس که شهرى از بلاد روم و آسیاى صغیر است، قاضى بود. سپس از سیواس به قاهره هجرت کرد و در آنجا از سوى قاضى بدرالدین حنفى به مقام حاکمیت منصوب شد. پس از آن قضاوت در اسکندریه را به عهده گرفت و در آنجا با دختر قاضى مالکى شهر ازدواج کرد و کمال در سال 788 یا 789 یا 790 تولد یافت. کمال در ده سالگى پدر را از دست داد و مادربزرگ مادرى وى که بانویى فقیهه و نیکوکار بود، سرپرستى وى را عهده دار شد. او کمال را نزد عبدالرحمن عکبرى، فقیه اسکندریه، فرستاد تا از وى قرآن بیاموزد، و سپس در سال 813 وى را به قاهره برد و کمال حفظ قرآن را در آنجا کامل کرد و علوم مختلف را نزد نامدارترین عالمان شهر فراگرفت و به مقام علمى والایى نایل آمد.
کمال بن همام از محضر استادان پرشمارى در اسکندریه و قاهره علم آموخت و براى کسب علم و دانش رهسپار دیگر بلاد، همچون حلب و قدس شریف و مکه و مدینه گردید. همچنین شخصیت هاى بسیارى از محضر ابن همام علم آموخته اند که از آن جمله مى توان به شمس الدین محمد مشهور به ابن امیر حاج حلبى، سیف الدین بن قطعوبغا حنفى، بدرالدین بن قطعوبغا حنفى، محمد بن محمد بن شحنه، و دامادش شرف الدین ابوزکریا مناوى اشاره کرد. ابن همام افزون بر تفسیر و فقه و اصول و علوم قرآن و حدیث، علوم دیگرى همچون عرفان و تصوف و موسیقى و حساب و لغت نیز مى دانست و از صوفیان بزرگ زمان خود به شمار مى رفت؛ چنان که براى وى کراماتى نیز نقل کرده اند. ابن همام تألیف و تدوین هاى پرشمارى نیز دارد و آثارى از وى بر جاى مانده است که پاره اى از آنها بدین قرارند: تحریر الاصول، زادالفقیر، شرح بدیع النظام نوشته ابن ساعاتى، شرح حدیث کلمتان خفتیان، فتح القدیر للعاجز الفقیر، شرح الهدایة مرغینانى که در چند جلد در هند چاپ شده است، فواتح الافکار فى شرح لمعات الانوار، مقدمة التشریح، و المسایرة فى العقائد المنجیة فى الآخرة.
کتاب المسایرة که در باب کلام و عقاید و از مهم ترین کتاب هاى ماتریدیان است، امروزه در بسیارى محافل علمى اهل سنت، همچون الازهر مصر، جزو متون درسى است. این کتاب یک مقدمه، چهار رکن و یک خاتمه دارد، و هر رکن آن نیز از ده اصل تشکیل یافته و به شیوه رساله قدسیه ابوحامد غزالى نگاشته شده است. ابن همام در آغاز کتاب مى گوید با هدف تلخیص رساله قدسیه غزالى دست به کار مى شود و رساله را در دو برگ خلاصه مى کند. سپس تصمیم مى گیرد مطالبى را که در نظرش مهم بوده است، بر آن بیفزاید؛ اما این افزوده ها آن قدر زیاد مى شود که از هدف نخستین فراتر مى رود و کتاب مستقلى را سامان مى دهد. ابن همام به سال 861 در قاهره چشم ازجهان فروبست و ابن دیرى، از شاگردان وى، بر او نماز گزارد، و او را در مقبره قرافه به خاک سپردند.
مولى خضر بیک (810ـ863)
مولى خضر بیک از نامدارترین عالمان حنفى حکومت عثمانى است. مولى خضربیک بن جلال الدین در شهر سورى حصار (یا سفرى حصار) از بلاد روم پرورش یافت و نزد پدرش مبادى علوم را فراگرفت. سپس نزد ملایکان، یکى از فضلاى روزگار خود، رفت و بسیارى از علوم عقلى و نقلى را فراگرفت و با دختر او ازدواج کرد. وى را عاشق علم و همواره در جستجوى آن دانسته و گفته اند علوم بسیارى، از جمله علوم غریبه، نزد او بوده است. به گزارش طاش کبرى زاده، در اوایل سلطنت سلطان محمدخان، میان مولى خضربیک و مردى عرب که ادعاى دانش فروان داشت، در محضر سلطان مناظره اى درگرفت و مرد عرب شکست خورد. بدین ترتیب محمدخان به مولى خضربیک علاقه مند شد و مدرسه جدش سلطان محمد اول را در شهر بروسا (بورسه) به او سپرد. او در آن مدرسه مشغول تدریس شد و عالمانى چون مصلح الدین کستلى و احمد خیالى را تربیت کرد. مولى خضربیک پس از آن در مدرسه یلدرم شهر بروسا نیز به تدریس پرداخت و افزون برتدریس در آن دو مدرسه، منصب قضاوت اینه کول را هم پذیرفت. هنگامى که سلطان محمدخان شهر قسطنطنیه را فتح کرد، وى را بر منصب قضاوت در این شهر بسیار مهم گمارد و او تا هنگام مرگش در سال 863 در این شهر بر مسند قضاوت بود.
شمس الدین خیالى رومى (ف. 870)
شمس الدین احمد بن موسى مشهور به خیالى رومى، از عالمان پرنفوذ ماتریدى و از دانشمندان بنام قلمرو حکومت عثمانى بود. وى در حدود دهه سوم قرن نهم به دنیا آمد و مبادى علوم را نزد پدرش، که از قضات بود، آموخت. سپس در شهر بروسا (بورسه) نزد مولى خضربیک، مشغول تحصیل شد و سرآمد شاگردان او گردید، و استاد به همین جهت وى را در مقام معید برگزید. اندکى بعد، شمس الدین در یکى از مدارس هشتگانه عثمانى مشغول تدریس شد. هنگامى که تاج الدین ابراهیم معروف به ابن الخطیب، مدرس مدرسه ازنیق، فوت کرد، محمود پاشا وزیر دربار سلطان محمدخان، خیالى را براى تدریس در این مدرسه به سلطان پیشنهاد کرد و سلطان نیز پذیرفت. این در هنگامى بود که خیالى آماده سفر حج بود. وزیر نزد او آمد و موضوع را با وى در میان گذاشت و از او خواست تا از سفر منصرف شود، اما خیالى رومى به وزیر گفت: «اگر تو وزارتت را و سلطان سلطنتش را به من دهد، از این سفر دست برنمى دارم.» وى پس از سفر، در این مدرسه مشغول تدریس شد اما عمرى کوتاه داشت و در سى و سه سالگى از دنیا رفت.
خیالى در عمر کوتاه خود به مقامات علمى و معنوى مهمى نایل آمد و نزد حنفیان جایگاهى والا یافت. در شرح حال وى گفته اند پیوسته به علم و عبادت مشغول بود؛ در شبانه روز یک وعده غذا مى خورد؛ کم سخن مى گفت؛ و بسیار مى اندیشید. از جمله شاگردان خیالى مى توان به دو تن از عالمان مشهور دوره ترکیه عثمانى، یعنى مولى غیاث الدین مشهور به پاشا حلبى و کمال الدین قره کمال اشاره کرد. خیالى رومى تألیفاتى نیز داشته که مهم ترین آنها حاشیة الخیالى على شرح العقائد النسفیة است. این کتاب که حاشیه اى بر شرح تفتازانى بر عقائد نسفیه است، از آثار مهم ماتریدیان به شمار مى رود و جزو متون درسى آنان است. این حاشیه به همراه حاشیه کستلى بر شرح عقائد نسفى به سال 1973 در استانبول ترکیه چاپ شده است. دیگر آثار او عبارتند از حواش على اوائل حاشیة شرح التجرید نوشته سید میرشریف جرجانى، شرح نظم العقائد نوشته مولى خضربیک، حاشیه اى بر شرح الوقایة نوشته صدرالشریعه محبوبى و... خیالى رومى، به سال 870 یا اندکى پیش از آن چشم از جهان فروبست.
ملاخسرو رومى (ف. 885)
شیخ الاسلام مولى محمد بن فرامرز بن على، معروف به ملاخسرو رومى از بزرگان علماى دولت عثمانى و از مشایخ حنفیان است. ملاخسرو رومى در زمان سلطان محمدخان فرزند سلطان مرادخان مى زیست. ابتدا در شهر ادرنه در مدرسه شاه ملک به تدریس مشغول و سپس قاضى عسکر شد، و پس از فوت مولى خضربیک، منصب قضاوت قسطنطنیه را پذیرفت. بعدها مقام قضاوت شهر غلطه (گالاتا) و اسکودار نیز به او واگذار شد ووى هم زمان قضاوت هر سه شهر را که به «بلاد ثلاثه» معروف بودند، برعهده داشت. افزون بر این، وى در مدرسه ایاصوفیه نیز کرسى تدریس داشت و سرانجام مفتى دیار روم گردید. مولى محمد در علم بى نظیر بود. سلطان محمد به وى افتخار مى کرد و وى را «ابوحنیفه دوم» لقب داده بود. با وجود مقامات علمى و منزلت اجتماعى اى که براى وى برشمرده اند، به تواضع فراوان نیز معروف است. گفته اند او خود در کتابخانه اى که براى مطالعه، تألیف و تحقیق فراهم کرده بود، خدمت مى کرد.
ملاخسرو نزد ملا برهان الدین حیدر هروى، شاگرد سعدالدین مسعود بن عمر تفتازانى و مفتى دیار روم، تحصیل کرده بود، و یوسف بن جنید، حسن بن عبدالصمد سامسونى و حسن چلبى بن محمدشاه فنارى از شاگردان اویند. ملاخسرو در عرصه تألیف و تدوین نیز آثار پرشمارى پدید آورده است که از آن جمله مى توان به غرر الاحکام، درر الاحکام فى شرح غرر الاحکام، حاشیة على تفسیر البیضاوى، حاشیة على التلویح التفتازانى، حاشیة على المطول فى المعانى و البیان، رسالة فى تفسیر آیة یوم یأتى بعض آیات ربک، رسالة فى الولاء، شرح اصول الدین بزدوى، شرح تلخیص المفتاح للقزوینى، کاشفة شبهات العلائیة، مرقاة الوصول فى علم الاصول، مرآة الاصول فى شرح مرقاة الوصول، مشکل الاحکام، نقد الافکار فى رد الانظار، و اجوبة اسئلة من الفنون اشاره کرد. ملاخسرو رومى به سال 885 در قسطنطنیه درگذشت و پیکر او را به بروسا منتقل کرده، در آنجا به خاک سپردند.
منـابـع
سیدلطف الله جلالی- تاریخ و عقاید ماتریدیه- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1386ش
غلامحسین ابراهیمى دینانى- «کلام ماتریدى»- مجله کیهان فرهنگى- شماره 130ـ131
ایوب على- «ماتریدیه»- ترجمه غلامرضا اعوانى
م. م. شریف- تاریخ فلسفه در اسلام- جلد 1- ترجمه نصرالله پورجوادى- تهران- مرکز نشر دانشگاهى
ویلفرد مادلونگ- مکتب ها و فرقه هاى اسلامى در سده هاى میانه- ترجمه جواد قاسمى- آستان قدس- مشهد- 1375 ش.
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها