عوامل ورود در جهنم (هزینه بازداری از ارزش ها)

فارسی 2739 نمایش |

سرانجام کافران

از دیرباز تاریخ نشان داده گروهی جهت سد کردن راه راست و دست یازی به مطامع شیطانی، اموال فراوانی هزینه کرده اند. قرآن مجید این حقیقت و فرجام تلخ آن را چنین بازگو می فرماید: «ان الذین کفروا ینفقون اموالهم لیصدوا عن سبیل الله فسینفقونها ثم تکون علیهم حسرة ثم یغلبون و الذین کفروا الی جهنم یحشرون* لیمیز الله الخبیث من الطیب و یجعل الخبیث بعضه علی بعض فیرکمه جمیعا فیجعله فی جهنم اولئک هم الخاسرون؛ بی گمان کسانی که کفر ورزیدند اموال خود را هزینه می کنند تا همان طور که از دین الهی منصرفند مردم را از راه خدا مصروف دارند. پس به زودی همه ی آن ها را خرج می کنند، و آن گاه حسرتی بر آنان خواهد گشت، سپس مغلوب می شوند و کسانی که کفر ورزیدند، به سوی دوزخ گردآورده خواهند شد، تا خدا، ناپاک را از پاک جدا کند و ناپاک ها را روی یکدیگر انباشته و سپس در دوزخ قرار دهد، اینان همان زیان کارانند.» (انفال/ 36- 37) البته صد و صرف از راه خدا نموداری از کفر و نفاق است که عامل اصلی ورود به دوزخ است.
در این آیه کریمه یکى دیگر از جهات ضعف کفار ذکر شده است: چهره اقتصادى آنها، چهره اى زشت خطاکارانه است. زیرا اقتصاد وسیله اى است در دست اینان براى رسیدن به اهداف پلیدشان، یعنى مانع تراشى است براى روندگان راه حق و اقامه عدل و اشاعه رفاه و سلامت: «ان الذین کفروا ینفقون اموالهم لیصدوا عن سبیل الله؛ کافران و دشمنان حق اموالشان را انفاق مى کنند تا مردم را از راه خدا باز دارند.»
کفارى که در انفاق استمرار دارند، بدان که مال اختصاص به کالاى دنیوى ندارد بلکه اعم از کالاهاى دنیوى و قواى بدنى و قواى نفسانى است، و در واقع آن قوا به مال بودن سزاوارتر است تا کالاهاى دنیوى. زیرا نسبت مملوکیت در قوا حقیقى است، و در امور دنیوى اعتبارى صرف است و حقیقت ندارد، و انسان تا چندى که از این بنیان و اساس خارج نشود اکتساب مال صورى و معنوى و انفاق آن، او را مشغول مى کند پس اگر به خدا توجه داشته باشد انفاق در راه خدا بر او صدق مى کند.
زیرا در آن حال انفاق در راه او یا در حفظ راه او و تقویت آن واقع مى شود اما اگر توجه او به ملکوت سفلى باشد انفاق در راه طاغوت به هر دو معنى بر او صدق مى کند. یعنى انفاق او براى منع مردم از مسجد الحرام و از راه خدا از حیث صورت و معنى صدق مى کند، و براى منع قوا و مدرکات از توجه به قلب است، پس کافران همیشه به طور مستمر کارشان از این نوع انفاق است.

مردم را از راه خدا باز دارند

از جمله شعار بت پرستان آن است که پیوسته با تمام نیرو و قدرت که در اختیار دارند در مقام اطفاء نور پروردگار و جلوگیرى از نشر دعوت پیامبر اسلام برمی آیند و اموال بسیارى در این باره صرف می نمایند: «لیصدوا عن سبیل الله» تا مردم را از راه حج یا نبى یا ولى یا سینه اى که به سبب اسلام و قلب باز شده است، باز دارند. اموالشان را براى نشر کتابهاى گمراه کننده صرف مى کنند یا براى تقویت روزنامه ها و مجلاتى که ثناگوى طاغوتند یا براى پرداخت حق السکوت به مشتى مدعیان علم که خادمان معبد ستم و ستیزه اند یا براى تهیه ساز و برگ نظامى یا جاسوسى. مسلم است که این هزینه ها برایشان حاصلى جز حسرت به بار نخواهد آورد و سودى عایدشان نخواهد ساخت حتى بسا به حالشان زیانمند باشد و آنان را به جهنم راه بنماید. اما این صرف اموال هیچ گاه پیروزى براى آنها نمى آفریند. «فسینفقونها ثم تکون علیهم حسرة؛ به زودى این اموال را انفاق مى کنند اما سرانجام مایه حسرت و اندوهشان خواهد بود.»
کفار مکه به خصوص اموال و ثروت بسیارى براى مبارزه با پیامبر اسلام و مسلمانان صرف مى نمایند و صحنه هائى از مبارزه و عناد خود ارائه می دهند و به طور حتم سبب حسرت و اندوه و خوارى آنان خواهد بود. زیرا ضرر و زیان صحنه هاى جنگ آن است که گروهى بسیار از آنان به قتل رسیدند و نیز به اسارت برخى از بزرگان آنان پایان پذیرفت و فطرت خدا داده آنان گواهى می دهد که جنگ با پیامبر اسلام معارضه با ساحت کبریائى است و هرگز فتح و پیروزى نخواهد داشت و براى رهائى اسیران جنگ از مسلمانان درخواست نمودند که اموال بسیارى را از آنان بپذیرند و آنها را از قید اسارت رها نمایند. آنها با اینکه علاقه شدید به اموال و زندگى دنیوى داشته، و تمام هدف و منظورشان به دست آوردن زندگى مادى باشد، تشخیص مى دهند که ادامه زندگى و باقى بودن برنامه مطلوب آنها متوقف است به برطرف کردن و دفع تبلیغات اسلامى که پیش آمده است.
از این لحاظ از اموال خود که محبوبترین چیزی است نزد آنها، به خاطر مقصد مهمى صرف نظر کرده، و چون مخارج و مصارف دیگر مادى براى حفظ برنامه خود انفاق کرده و خرج مى کنند. ولى این افراد مانند دیگران که تنها در زندگى هدف مادى دارند، پس از یک تحول و تنبه مختصر بیدار شده، و تمام کوششها و فعالیتهاى خودشان را بى نتیجه و بى ثمر دیده، و به جز حسرت و پشیمانى و تاسف چیزى در دست خود نمى بینند.
اینها با این همه انفاق و فعالیت نه تنها اثر و فائده اى از آنها نمى بینند، بلکه از نظر ظاهر هم در مقابل مسلمین مقهور و مغلوب شده، و همه شخصیت و عنوان و اسم و رسم آنها از میان مى رود. آرى مال و سائر وسائل مادى، هرگز توان پایدارى و پابرجایى در مقابل حقیقت و واقعیت نداشته، و از بین رفتنى است.

شکست خوردگان

در مقام ظهور اشعه آفتاب سائر انوار جزیى محو شدنیست. آن گاه در میدان جنگ نیز دچار شکست خواهند شد: سپس مغلوب طرفداران حق مى شوند. (ثم یغلبون) از این جمله، استفاده مى شود که پیامبر گرامى اسلام در ادعاى نبوت، راستگو بود، زیرا از چیزى خبر مى دهد که هنوز واقع نشده است. و "یغلبون" که مضارع و براى استمرار می باشند بتوان گفت: هر کافرى که در هر مکان و زمانى مال خود را براى جلوگیرى از پیشرفت دین اسلام به مصرف برساند اولا: نتیجه اى نخواهد گرفت و ثانیا: مغلوب و منکوب خواهد شد. و چون افراد کافر به ثروت دنیا علاقه مفرطى دارند لذا به علت از دست دادن اموال خویشتن گرفتار حسرت و ندامت خواهند شد.
نه تنها در زندگى این جهان گرفتار حسرت و شکست مى شوند بلکه در سراى دیگر این "کافران دسته جمعى به سوى دوزخ مى روند" (و الذین کفروا الى جهنم یحشرون) این جمله بیان سیرت تشکیل صحنه هاى جنگ و مبارزه است که در نشئه قیامت سیرت اجتماع افراد و شرکت در مبارزه با دعوت پیامبر اسلام آن است که به طور دسته جمعى و به هیئت اجتماع همه آن افراد به سوى دوزخ رانده می شوند. کفر، به معنى رد کردن و بى اعتنایى و مخالفت می باشد. و منظور رد و مخالفت کردن با حقایق و منحرف گشتن از راه مستقیم است.
چون سلوک در راه مستقیم عبارت است از مجموع برنامه فکر و روش اخلاقى و اعمال خارجى، قهرا لازم مى شود که همه برنامه انسان روى حق و صفا و طهارت صورت بگیرد. پس کسی که از راه حق منحرف گشت، قهرا افکار و عقائد او منحرف شده، و اخلاق و صفات باطنى او آلوده گشته، و رفتار و کردار او توام با فساد و اختلال خواهد بود، و چنین شخصى در محیط تیره و ظلمانى و گرفته و غلظت زندگى خواهد کرد. و در این صورت انعکاس این حالت به جهان دیگر ناچار زندگى جهنمى خواهد شد. و از چنین فردى چگونه انتظار برده مى شود که، در آن سراى پاک و لطیف به خوشى و آزادى و راحتى زندگى کند. و کسی که چنین پرونده و سابقه و برنامه فکرى و اخلاقى داشته است، نخواهد توانست خود را در محیط آن جهان از این همه آلودگیها و گرفتاریها نجات داده، و تطهیر و پاکیزه کند. و حشر، به معنى برانگیخته شدن و جمع و سوق دادن باشد. و این سوق دادن به سوى محیط جهنم به اقتضاى طبیعت خود این شخص باشد، نه آنکه دیگرى او را سوق بدهد.
آرى طبیعت وجود هر کسى به آن طوری که زمینه داشته و اقتضاء دارد، به آن سوى حرکت کرده و رهسپار مى شود. و کوچکترین ظلم و تجاوز از حق در این مورد نسبت به کسى اعمال نشده، و حق کسى هم ضایع نخواهد شد، همانگونه که در سوره آل عمران آیه ی 12 می فرماید: «قل للذین کفروا ستغلبون و تحشرون الى جهنم و بئس المهاد؛ به کافران بگو: زودا که به زانو در آیید و به سوى جهنم گرد آورده شوید و چه بد جایگاهى است.»
تکرار موصول براى رسوا کردن و اشاره به علت حکم است یعنى آنها که کافر شدند، همانطور که کارشان انفاق به جهت منع مسلمین از راه خداست، همچنین سلوک آنها جز به سوى جهنم نیست. زیرا که شغل آنها انفاق در راه طاغوت است پس سلوکشان نیز در راه طاغوت مى شود که آن راه جهنم است، کار ما این است که آنها را در هر آن بعد از آن و در هر حشر بعد از حشر به سوى جهنم محشورشان کنیم.
غایت این کار ما کراهت و ناخوش داشتن اختلاط مؤمن و کافر و تمییز مؤمن از کافر در عالم کبیر است، و اما در عالم صغیر نیروهاى دامى و ددى و قواى شیطانى که کارشان کفر به عقل است نیرویشان را انفاق مى کنند تا سایر قوا را از راه عقل که راه خداست باز دارند، و آن قواى پست گرایششان متوجه به پایین است که سراى شیاطین و جن و درهاى جهنم مى باشد که شخص را به دوزخ مى کشاند و در خبر اشاره به تعمیم انفاق در مال و یا قواى وجودى است.

نکاتی درباره دوزخ در قرآن

در اینجا به چند نکته باید توجه داشت:
1- از این آیه استفاده مى شود که آنها حتى قبل از شکست خوردن متوجه بیهودگى کار خود مى شوند و چون نتیجه کافى در برابر اموالى که صرف کرده اند نمى بینند گرفتار رنج و اندوه مى گردند، و این یکى از مجازات هاى آنها در دنیا است. مجازات دیگرشان شکست برنامه هایشان است، زیرا افراد زرخرید و مزدور و آنها که به عشق مال و ثروت نبرد مى کنند هرگز نمى توانند در برابر افراد با ایمانى که به خاطر هدف مقدسى مى جنگند بایستند. حوادث دنیاى معاصر ما نیز بارها نشان داده که دولتهاى نیرومند که سربازانشان را با پول و وسائل شهوت تشویق به جنگ مى کردند در برابر ملت هاى کوچکى که از روى ایمان مى جنگیدند به رسوایى مغلوب شدند. علاوه بر این دو مجازات دنیا، مجازات سومى نیز در جهان دیگر در پیش دارند که همان گرفتارى آتش خشم و غضب الهى است.
2- آنچه در آیه فوق آمده در جهان امروز ما نیز نمونه هاى فراوانى دارد، نیروهاى اهریمنى استعمار، و طرفداران ظلم و فساد و ستمگرى، و حامیان مذاهب خرافى و باطل، سرمایه هاى کلانى براى پیشبرد اهدافشان و باز داشتن انسان ها از راه حق به اشکال مختلفى مصرف مى کنند، گاهى در لباس مزدوران جنگى، و زمانى در شکل کمک هاى ظاهرا انسانى، مانند ساختن بیمارستانها و درمانگاهها، و زمان دیگرى به شکل کمک هاى فرهنگى و مانند آن، اما ماهیت و هدف نهایى همه یکى است و آن توسعه استعمار و ظلم و ستم است و اگر مؤمنان راستین همانند مجاهدان بدر صفوف متشکل و پر مقاومتى داشته باشند، مى توانند همه این نقشه ها را نقش بر آب کنند و حسرت این سرمایه ها را به دلشان بگذارند، و سرانجام جمعشان را به دوزخ بفرستند!
اینک هم در زمان ما مبلغین مسیحى امریکائى و اروپائى مبالغ هنگفتى در راه تبلیغ نصرانیت خرج مى کنند و به مصرف طبع اناجیل و تاسیس مدارس و بیمارستانها و غیره می رسانند بلکه مسلمانى را از راه به در برند و مسیحى کنند و سپس با حسرت مى نگرند که از اینهمه صرف مال بهره اى نبرده تبلیغشان بى ثمر و چون مایه معنوى نداشته اند که سودى ببرند در آخرت هم علاوه بر اینکه در این عالم (یغلبون) در آن عالم (الى جهنم یحشرون).
3- بعضى از مفسران گفته اند که این آیه یکى از نشانه هاى صدق دعوت پیامبر است، زیرا از حوادث بعد که شکست دشمنان اسلام است خبر مى دهد، اگرچه آنها براى پیروزى اموال زیادى مصرف کردند ولى اگر ما آیه را یک اخبار غیبى مربوطه به حوادث آینده هم ندانیم حداقل نشانه محتوى دقیق و حساب شده قرآن درباره مبارزه حق و باطل است و عظمت قرآن و تعلیمات اسلام را روشن مى سازد. اکنون ببینیم که هزینه اى که اینان براى بازداشتن مردم از راه خدا بر خود تحمیل مى کنند چگونه موجب پیروزى مؤمنان بر آنان مى شود؟ قرآن خود به این پرسش پاسخ مى دهد:
اولا: این مال پاک و ناپاک را در اجتماع از یکدیگر متمایز مى سازد. پاکان را ثروت دنیوى نمى فریبد بلکه به پاکى آنها مى افزاید. در حالى که ناپاکى را که به ایمان تظاهر مى کند رسوا مى کند و در جامعه پرده از کارش بر مى گیرد.
ثانیا: عناصر ناپاک ممکن است یکدیگر را بیابند و به هم دست اتفاق دهند ولى زمانى که اجتماع علیه ایشان بر پاى خیزند نمى توانند جان خویش را برهانند. پس از آنکه در آیه گذشته سه نتیجه شوم انفاقهاى مالى دشمنان حق بازگو شد در آیه بعد مى فرماید: این حسرت و شکست و بدبختى، «لیمیز الله الخبیث من الطیب؛ براى آن است که خداوند مى خواهد ناپاک را از پاک در این جهان و جهان دیگر جدا سازد.» (انفال/ 37)
این یک سنت الهى است که براى همیشه "پاک" و "ناپاک"، "مخلص" و "ریاکار"، "مجاهد راستین" و "دروغین"، "کارهاى الهى" و "شیطانى"، "برنامه هاى انسانى" و "ضد انسانى" ناشناخته نمى مانند، بلکه سرانجام صفوف از یکدیگر مشخص مى گردد، و حق جلوه خود را نشان خواهد داد، و البته این در صورتى است که طرفدارانش همانند مسلمانان راستین "بدر" از آگاهى و فداکارى کافى برخوردار باشند.

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 405

ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- ترجمه مجمع البیان- جلد ‏10 صفحه 214

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏9 صفحه 97

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏7 صفحه 160

حاج ملاسلطان محمد گنابادی- ترجمه بیان السعادة- جلد ‏6 صفحه 44

نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏5 صفحه 383

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏7 صفحه 319

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏4 صفحه 49

میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏9 صفحه 338

علیرضا میرزا خسروی- تفسیر خسروی- جلد ‏3 صفحه 430

محمدجواد نجفی- تفسیر آسان- جلد ‏6 صفحه 111

علی‌اکبر قرشی- أحسن الحدیث- جلد ‏4 صفحه 131

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد