بررسی خداشناسی اوپانیشادی با خداشناسی وداها (صفات برهمن)

فارسی 5504 نمایش |

صفات برهمن

او یگانه و نامحدود و در تمامی جهات شرق و غرب، شمال و جنوب، پایین و بالا، تا بی نهایت گسترده است. از آنجا که نامحسوس و بی جزء است، غیرقابل رؤیت است. او ازلی و جاودانی، فنا ناپذیر یا اکشره (اکشرم) و لایتناهی است. نه زاده می شود و نه می میرد، نه زوال می پذیرد و نه رشد و نمو می یابد و نه دچار نقصان می شود. او ذات و جوهر جهان و حقیقتی پنهان و ظریف است. همچنین گفته شده است که برهمن موجود بالذات یا «قائم به خود» است. او کمال، و موجود به نفسه حتی ورای کمال است و کمال از او نشأت می گیرد. برهمن اثیر است، اثیری ابدی و ازلی، اثیری که می دمد. برهمن، ابدی و بی ترس و غیر مخلوق است. سخن و نطق قادر به آشکار ساختن او نیست و توانایی بیان و ذکر او را ندارد، بلکه سخن خود از او نشأت می گیرد و به وسیلۀ او ظاهر می شود. او در حقیقت برهمن است. همۀ جانها نشأت یافته از او و وابسته به اوست و کسی فراتر از او نمی رود. او کسی است که در میان متغیرها و ناپایدارها، ثابت و پایدار است. فقط او عاقل و هوشمند است. چهره و صورت او را نمی توان دید، کسی نمی تواند او را با چشم سر ببیند. او تمام چیزها و همۀ جنبدگان این جهان متحرک و گذار را احاطه کرده است. او محیط بر همه، روشن و درخشان، بی جسم و بدن، بی نشان فاقد عضو، پاک و منزه از شر و بدی عاقل و خردمند و هوشمند و محیط است. او حتی مبدأ و سر منشأ نیز نیست بلکه غیر مبدأ و فراتر از آن است. او نامرئی، دست نیافتنی (غیر قابل درک)، بدون خانواده، بدون طبقه، بدون چشم و گوش، بدون دست و پا، ابدی، حاکم مطلق، همه جا حاضر، بی نهایت ظریف و لطیف، آسمانی، بی شکل و صورت، ظاهر و باطن، زاییده ناشده، بی نیاز از نفس و ذهن، پاک، و حتی بالاتر و متعالی تر از آن زوال ناپذیر متعال است. او لطیف تر از لطیف، حقیقی، فنا ناپذیر، بی رنگ، بدون اجزا و نورالانوار است. او دانای مطلق، ناظر باطنی، اول و آخر، و نه معرفت درونی و علم باطنی و نه معرفت بیرونی و علم خارجی است، و نه هر دو، و نه یک مجموعۀ شناخت و معرفت؛ بلکه او نه معرفت است و نه غیر معرفت. او نامرئی و دست نیافتنی است و هیچ علامت و نشان مشخصی نیز ندارد، لذا نه می توان با او ارتباط برقرار کرد و نه می توان درباره او اندیشید. زیرا او متعلق اندیشه و فکر نیست. او اخفی الاخفیا، غیر قابل تصور و تأمل، بی آغاز و بی آغاز و بی انجام، ناشناخته و مخفی، تردید ناپذیر و استوار، نفوذ ناپذیر و غیر قابل درک، عاری ازکیفیات و صفات، پاک و درخشان، متصف به صفات، با هیبت، زاده نشده، یوگی بزرگ،، عالم مطلق، کریم، لایتناهی و بی حد و حصر، هستی و وجود باطنی همه چیزها، اندازه ناپذیر، ساکن و بی حرکت، بی صدا، فاقد ترس و غم، سعاتمند و مسرور است.

شاخص ترین صفات برهمن

بنابر آنچه گفته شد، شاخص ترین صفات برهمن نیرگونه عبارتند از:

1- نامتعین و لابشرط بودن
یعنی از همۀ قیود و محدودات عاری است و حتی دربارۀ او نمی توان اندیشید.

2- شناخت ناپذیری
از آنجا که او فاقد هر نوع وصف و ویژگی است و در قالب واژه ها قابل وصف نیست، لذا اندیشه ها توانایی شناخت او را ندارند. او نه صورت دارد، نه صدا، نه بو، نه مزه، نه قابل لمس است. از این رو قابل درک نیست. قوه محدود کنندۀ ذهن و فکر، بودهی خوانده می شود. موضوعی که از طریق بودهی به دست می آید به وسیله بودهی مقید می شود؛ درحالی که نیرگونه برهمن، بی نهایت، غیر مقید و نامحدود است. در چاندوگیه بی نهایت بودن برهمن این گونه تصویر شده است: «آنجا که شخص چیز دیگری نبیند چیز دیگری نشنود و چیز دیگری نفهمد، آنجا بی نهایت است».

3- سچید (سچهید) آننده
یعنی ست، وجود مطلق، چیت، علم مطلق، آننده، سعادت و سرور مطلق. این اصطلاح را بدین صورت در اوپانیشادها نمی توان یافت اما در فلسفۀ ودانته، برهمن اغلب با این سه صفت و همچنین با صفت مصطلح «سچید آننده» توصیف می شود.

صفت سعادت و سرور برای برهمن در اوپنیشادها

در اوپنیشادها از او با عنوان حقیقت آگاهی و سعادت سخن به میان می آید و فکر و اندیشه و سرور و برکت خوانده می شود. «همۀ موجودات از سرور و سعادت آفریده شده اند و در سعادت با سعادت زیسته اند». این صفات برهمن نخستین بار در بریهدآرنیکه آمده و خواسته شده است که با عنوان پرجنا، یعنی آگاهی، با عنوان ستیم، یعنی حقیقت، و با عنوان آنندم، یعنی سعادت و سرور مورد پرستش قرار گیرد. در اوپنیشادها سعادت و سرور یک صفت برهمن نیست، بلکه آن خود برهمن است، و برهمن اقیانوس بی کران لذت و سعادت است. شایان ذکر است که لذت و سعادت حقیقی همواره همراه معرفت وآگاهی است. برهمن سرور و سعادت مطلق است، زیرا او به طور مطلق و محض عاری از غم و اندوه و تأسف است و هر چیز و هرکس غیر از برهمن آمیخته با رنج و عذاب است. نیرگونه برهمن نه متعلق پرستش و مناجات و دعا قرار می گیرد و نه می توان دربارۀ او تأمل و تعمق کرد و به همین دلیل، برخی معتقدند که حتی نمی توان صفات ست،چیت و آننده (آنندم) را به او نسبت داد و این صفات در اصل اشاره به سگونه برهمن است. به گفتۀ آنان این اصطلاحات بیان کنندۀ خصوصیات مثبت و صفات ایجابی اند و چون نیرگونه برهمن یا برهمن متعالی از هر گونه صفت و اشاره ای مبراست، این صفات را نمی توان به او نسبت داد. نیرگونه برهمن نه موجود است و نه لاموجود، نه شادی است و نه غم، و نه آگاهی است و نه نا آگاهی. از این رو، ن سبت دادن صفات موجود، سرور و آگاهی به او جایز نیست. در مقابل کسانی که این صفات یعنی ست، چیت، آنندم را به نیرگونه برهمن نسبت داده اند، معتقدند که این صفات به معنای سلبی به نیرگونه نسبت داده می شود، بدین ترتیب، ست، یعنی برهمن لاوجود نیست، چیت، یعنی برهمن جاهل و نادان نیست، و آنندم، یعنی درد و الم نیست و فاقد درد الم است.

صفت وجود و لاوجود برای برهمن در اوپنیشادها

البته در اوپنیشادها نیز در اطلاق صفت وجود و لاوجود به برهمن اتفاق نظر وجود ندارد. در موندکه اوپنیشاد برهمن هم وجود خوانده شده و هم لاوجود؛ و در تیتیریه اوپنیشاد آمده است: «و به درستی که در آغاز این جهان لاوجود بود، و وجود از آن لاوجود ظهور یافت». اما در چاندوگیه ضمن رد نظریۀ لاوجود بودن برهمن گفته شده است: «در آغاز این جهان فقط وجود بود. یکی بدون دومی. برخی از مردم می گویند: در آغاز این جهان فقط لاوجود بود؛ فقط یکی بدون دومی، و از آن لاوجود وجود پدیدآمد... این چگونه ممکن است؟ چطور وجود از لاوجود ظهور می یاد؟ برعکس، در آغاز این جهان فقط وجود بود». افزون بر آن، او را نفس حیات بخش، خلأ، و نیز هادی درونی نیز خوانده اند. با این همه، برهمن نیرگونه نمی تواند کاملا منزوی و مج زا و جدا از هستی باشد؛ زیرا هرچند فقط یک وجود است، که در گذشته، حال و آینده موجود بوده و موجود هست و خواهد بود و آن هستی، برهمن است؛ اما او بنیاد هستی و ریشۀ جهان است. همچنان که درخت از طریق ریشه، رشد و نمو و شکل می یابد، همۀ مخلوقات نیز ریشه در آن حقیقت دارند، اصلشان از آن است، در آن زندگی می کنند و در آن باقی اند. علاوه بر آن، او بنیان و اساس سگونه برهمن یا به تعبیری خدای شخصی است، وسگونه برهمن همان برهمن محدود و مقید و متعین و به گفتۀ برخی خالص ترین و ناب ترین جوهر همۀ هستی است. البته باید توجه داشت که این تعین حقیقی نیست، بلکه صرف ظهور و نمود است، نه بود. در اوپنیشادها نیرگونه برهمن با ضمیر خنثی (ضمیر It) و سگونه برهمن با ضمیر فاعلی (ضمیر He) مشخص می شود. با این همه، در مواردی برای اینکه نشان داده شود که نیرگونه برهمن و سگونه برهمن هر دو اشاره به یک حقیقت اند، برای اشاره به آنها گاه از هر دو ضمیر مذکر و خنثی استفاده می شود. نیرگونه برهمن شبیه اقیانوس آرام و بی موج است، و سگونه برهمن شبیه اقیانوسی است که باد آن را متلاطم و پر موج کرده است. بنابراین نیرگونه برهمن و سگونه برهمن دو حقیقت مجزا نیستند، بلکه دو جنبه ی یک حقیقت اند. در بریهدآرنیکه، ضمن گفتگوی اوشسته چاکراینه با یاجنه ولکیه، به روشنی از این دو جنبۀ حقیقت سخن به میان آمده است. یاجنه ولکیه نخست در شرح و معرفی برهمن می گوید: «او روح و ذات شماست و در همه اشیاء وجود دارد. او در دم و نفس شماست و همراه با دم شما، دم فرو می برد و نفس می کشد... او در بازدم شماست و با بازدم شما نفس می کشد و نزدیک و در همان محیط تنفس شما تنفس می کند...». سپس در پایان می گوید: «شما بینندۀ بینایی را نمی توانید ببینید، شما شنوندۀ شنوایی را نمی تو انید بشنوید. شما نمی توانید اندیشه کنندۀ اندیشه ها را اندیشه کنید. شما نمی توانید فهم کنندۀ فهم ها را بفهمید. او ذات و روح شما و در همۀ چیز هاست». در ادامه شخص دیگری به نام کهوله کوشیتکیه نیز از حقیقت برهمن می پرسد و یاجنه ولکیه می گوید: «او متعالی تر از تشنگی و گرسنگی، غم وگمراهی، پیری و مرگ است. براهمنانی که آن ذات را شناخته اند، بر امیال مختلف، از جمله میل به فرزند، میل به ثروت، میل به دنیا تسلط یافته اند و زندگی فقیرانه را برگزیده اند».

صفات و ویژگی های برهمن سگونه

برهمن سگونه، که برهمن نازل نیز خوانده می شود، دارای اسامی و صفات و ویژگی های مخلفت و متعددی است. او را مهیشوره یعنی ایشورۀ بزرگ و بهگوان یعنی خدای بزرگ  می خوانند. برخی از صفات برهمن سگونه، که بارها در اوپنیشادها تکرار شده عبارتند از: برهما، هیرنیه گربهه، ویرات، پرانه و سوتراتما که همۀ این صفات عموما بر روح و نفس جهانی، روح کیهانی، عقل و خرد کیهانی و شخص و فرد کیهان اشاره و دلالت دارند. آنگاه که جهان ناخالص خشن او ( آن وجود مطلق یا آگاهی محض)، را مقید و محدود می سازد، ویرات، و آنگاه که با جهان لطیف و نامحسوس مقید می گردد، هیرنیه گربهه و آنگاه که جهان اسباب و مسببی یا جهان علی و معلولی او را محدود و متعین می کند، پرانه یا سوتراتما نامیده می شود. او مجهز به مایا ست و مایا به عنوان قدرت مرموز او تلقی می گردد و صفت آفرینندگی او در ارتباط با مایاست. او هم آفریننده است و هم حمایت کننده و هم ویران کننده. از این رو، برهما، ویشنو، رودره یا شیوه (شیوا) نیز نامیده می شود؛ و این سه خدا در اصل سه صفت او هستند. او از سه نیروی رجس، نیروی آفرینندگی، ستوه، نیروی محافظ ونگهدارنده، وتمس، نیروی نابود کننده، برخوردار است. او را هم چنین ویدهاتا یا مشیت الهی نیز خوانده اند. مهمترین ومشهورترین عنوان برهمن سگونه، ایشوره است، زیرا او قدرت مطلق، پروردگار همه و حاکم بر جهان است.
در شوتاشوتر آمده است: «به وسیلۀ اوست که کل این جهان آفریده و محاط شده است. او داننده و پدید آورندۀ زمان و در بردارندۀ همۀ صفات، عالم مطلق و حاکم برهمه است و فعل و عمل اوست که خاک، آب، آتش، و فضا را به گردش در می آورد». همۀ هستی و همۀ کثرات از او نشأت گرفته است در اوپنیشادها نشأت گرفتن کثرات از آن اصل واحد، ضمن تمثیلات متعدد و به صورت های مختلفی تصویر شده است. ازجمله در تیتیریه اوپنیشاد آمده است:«برهما، غذا، نفس، فکر و اندیشه، فهم، سعادت و سرور است. همه چیز ها از آن به وجود می آید». شاید به همین دلیل است که در بریهدآرنیکه گرسنگی با مرگ برابر دانسته شده است: «در آغاز چیزی نبود و این جهان با مرگ یعنی با گرسنگی پوشیده شده بود، زیرا گرسنگی مرگ است». افزون برآن در موندکه نیز صدور کثرت از آن اصل واحد، به زبانه کشیدن شراره های بسیار از آتش مشتعل تشبیه شده است: «این حقیقت است، همچنانکه از یک آتش مشتعل، جرقه ها و شراره های بسیار شعله می کشد، به همین نحو، موجودات متنوع از آن فناناپذیر به وجود می آیند». او اصل در بردارندۀ همۀ تجلیات؛ و همۀ خدایان است: «اینکه مردم می گویند: این خدا را عبادت کن، آن خدا را عبادت کن، همۀ این خدایان در حقیقت آفریده های او هستند و او خود همه ی این خدایان است».

برهما به عنوان حامل علم و معرفت برهمن

او همچنین حامل علم و معرفت برهمن است. در موندکه اوپنیشاد گفته شده است: «برهما به عنوان نخستین خدا و به عنوان سازندۀ همه و حامی و نگهدارندۀ جهان از میان خدایان برخاست. او علم برهمن را که بنیان و شالوده و اساس همۀ علوم است، به اتهرون، بزرگترین پسر خود تعلیم داد». به علاوه، او ماده یا هیولی، حیات، بینایی، شنوایی، فکر و اندیشه و کلام نیز خوانده شده است. او درهمه جا حضور دارد و قبل و بعد، یمین و یسار، امام وخلف وفوق است و در حقیقت در همۀ این هستی گسترده است و همۀ این جهان و هرچه درآن هست اوست او در بردارندۀ همۀ صور عالم و دارای هزار شعاع است، و در عین فردیت و یگانگی همۀ هستی است و تمامی پدیده های هستی در اصل خود او هستند. از این رو، او خورشید، باد، زمین، ماده، جسم، حیات، روح دمنده، متنفس، سرور، شادی و خلأ است. او همچون آتش گم می کند و بخشندۀ باران است. بنابراین قابل درک نیز هست. او را می توان دید، اما نه با چشم سر و می توان شنید نه با گوش. او نفس می کشد اما نه با تنفس کردن.

هجای ام (Om) از کلمات رمزی اوپنیشادها

جالب توجه آنکه هجای ام (Om)، که از کلمات رمزی اوپنیشادهاست، گاه معادل هر دو برهمن و گاه فقط معادل برهمن سگونه فرض شده است. از جمله در پرشنه اوپنیشاد آمده است که هجای ام هم برهمن نیرگونه یا برهمن متعادل است و هم برهمن سگونه یا برهمن نازل، و شخص با حمایت و پشتیبانی اوست که می تواند به قرب و وصال یکی از این دو برهمن دست یابد. در میتری اوپنیشاد نیز گفته شده است: «آن که هم متعال است و هم نازل، آن خدا با نام ام شناخته می شود». اما در همین اوپنیشاد از تمایز برهمن صدا و برهمن بی صدا و یکی بودن ام با برهمن صدا سخن به میان آمده است: «در حقیقت دو برهمن وجود دارد. صدا و بی صدا. برهمن بی صدا به وسیله برهمن صدا آشکار و هویدا می شود. برهمن صدا همان ام است و شخص از طریق آن به نهایت برهمن بی صدا می رسد... دو برهمن وجود دارد که باید شناخته شوند: «برهمن صدا و برهمنی که بالاتر و متعالی تر است. کسانی که برهمن صدا را می شناسند به برهمن بی صدا هدایت می شوند». در برخی جاها نیز بر یکی بودن هجای ام با برهمن صدا تأکید شده است.
(ادامه دارد...).

منـابـع

محمدجواد شمس- مقاله خداشناسی اوپانیشادی- دانشگاه آزاد اسلامی- واحد علوم و تحقیقات- نیمسال نامه تخصصی پژوهشنامه ادیان- سال اول- شماره اول

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد