ازدواج و خانواده در دین یهود
فارسی 4924 نمایش |روابط خانوادگی در دین یهود
زن آرمانی، در کتاب امثال سلیمان نبی، ضمن عبارتی مشهور، تعریف شده است: کیست که بتواند زن صالحه را بیابد. که او از در ثمین گرانبهاتر است. مسئولیت اصلی شوهر تأمین سرپناه، پوشاک و خوراک زن و فرزندانش است، اما ازدواج برای او نیز مزیتی دارد؛ خاخام ها می گویند که روح القدس تنها بر یک مرد متأهل می تواند قرار گیرد زیرا مرد مجرد تنها نیم مرد است و روح القدس بر چیزی ناقص قرار نمی گیرد. مسئولیت های والدین نسبت به فرزندان و وظیفه احترام فرزندان به والدین در تعالیم کتاب مقدس یهودیان تصریح شده است. ده فرمان مقرر می دارد که فرزندان به والدین خود احترام کنند؛ اما این بدان معنی نیست که باید همواره از آنان اطاعت کنند، بلکه باید احترام لازم را نسبت به آنان منظور نمایند. والدین مسئولیت های چندی نسبت به فرزندان خود دارند. مثلا، تلمود از والدین می خواهد که پیشه ای را به فرزندان خود بیاموزند، شنا کردن را به آنان تعلیم دهند، و به دختران و پسران خود درک موضوعات جنسی را آموزش دهند. از اینها مهمتر، به والدین تکلیف می شود که دین یهود و عمل به آن را به فرزندان خود بیاموزند.
بنابراین، این مسئولیت ها الزام آور است. حتی اگر فرزندی به والدین خود احترام نکند، والدین باید به وظایف خود نسبت به فرزندشان عمل کنند، و برعکس. در تلمود بابلی آمده: «مگذارید ترس از فرزند بد شما را ازداشتن فرزند بازدارد؛ شما باید به وظیفه خود عمل کنید، و خدا آنچه را بخواهد، انجام می دهد.» باز در تلمود می خوانیم که خاخام ها تأکید دارند که: «پدر فرزندان خود را دوست دارد؛ آنان فرزندان خود را دوست دارند.» مسلم است که خانواده از اعضای خود مراقبت می نماید، به طوری که جایگاهی احترام و محبت آمیز در چهارچوب خانواده به جدین تخصیص داده می شود. ساختار خانواده گسترده بدان معنی است که یهودیان حتی با نبیره عموی عمه همسر برادرشان نیز پیوند خاصی دارند!
شاید در نتیجه این احساس است که همه یهودیان از طریق نیاکان مشترکشان ابراهیم، اسحاق، یعقوب، ساره، رفقه، لیه و راحیل، به هم مرتبطند. یهودیان روابط خانوادگی را گرامی می دارند و در جشن های خانوادگی، از همهء اعضای خانواده گسترده دعوت می شود. شایان ذکر است که یکی از ده فرمان علیه زناست، و یکی از سه قانونی که یهودیان نباید حتی به قیمت جان خود، آن را نقض کنند، قانون حرمت زنا و زنای با محارم است (دو قانون دیگر، بت پرستی علنی، و قتل نفس است). به نظر می رسد که این قانون نشان دهنده آن است که قداست خانواده و علقه زوجیت به حدی است که اگر مردم بکوشند با فدا کردن آن، جان خود را حفظ کنند، آنچه که فوت شده بیش از چیزی است که حفظ گردیده است.
ازدواج های ممنوع در آیین یهود
چون ازدواج و طلاق، اساسا جزء امور خصوصى هستند که میان طرفین ذینفع مقرر و معین مى شوند، هر روزه مسائل جدیدى، به سان اوضاع و احوال پیش بینى نشده، سر بر مى آورند. تا چندین نسل، دانشمندان تلاش کردند تا چارچوبى رسمى براى ازدواج ترسیم کنند و تا حد زیادى نیز در این کار موفق شدند؛ اما چون هلاخا ازدواج و طلاق خصوصى را مجاز مى شمارد، همواره جا براى طرح تردید و ارائه مسائل باقى است. باید یادآور شد که دادگاه شرعى یهودى، تنها مى تواند درباره جنبه هاى شرعى این مسائل بحث کند و حق ندارد که در روابط زناشویى مداخله کند و یا ازدواجى را لغو نماید، مگر این که آن ازدواج، صریحا نقض شده باشد. در هلاخا، تنها، قوانین رابطه با محارم مشروعیت ازدواج را محدود مى سازد و به ندرت اتفاق افتاده است که دادگاه هاى شرع بتوانند ازدواج هایى را که قبلا واقع شده اند، لغو کنند. قوانین مختلفى که ازدواج را منع مى کند، اغلب در خود تورات یافت مى شود و حکیمانى که به مطالعه این قوانین پرداخته اند، تلاش کرده اند تا آنها را به مقولات مختلف طبقه بندى نمایند. این بحث ها تا چندین نسل ادامه یافت و تنها در اوج دوره تلمودى، بر روى نکات مختلف توافق هایى به دست آمد. تا وقتى که این اختلاف نظرها وجود داشت، تنها کارى که حکیمان قادر به انجام آن بودند، تلاش براى کسب اطمینان از این بود که زوج هاى متأهل یا وارثان آنها با موانع شرعى روبه رو نشوند.
سه نوع ازدواج ممنوع
جزئیات این بحث ها بى نهایت پیچیده اند، اما در مجموع، سه نوع ممنوعیت به رسمیت شناخته شد:
1- مواردى بوده است که مرد از ازدواج با یک زن خاص منع شده بود؛ با این حال، اگر او شریعت را نقض، و با آن زن ازدواج مى کرد، ازدواج او به لحاظ شرعى معتبر بود و انحلال آن تنها با طلاق ممکن مى شد. نمونه اى از این امر، حکایت مردى است که با همسر مطلقه اش، پس از آن که آن زن با مرد دیگرى ازدواج کرد و سپس طلاق گرفت و یا به خاطر فوت شوهر دومش بیوه شد، ازدواج مى کند. تورات این نوع ازدواج را توعوا (مکروه) مى خواند؛ زیرا ممکن است مشوق فاحشه گرى شرعى باشد. اگر چنین ازدواجى واقع شد، دادگاه از تمام اختیارات خود استفاده مى کند تا مرد را وادار به طلاق دادن زنش نماید. با این حال، ازدواج ذکر شده، شرعى و الزام آور است و در بیشتر موارد، فرزندان تولد یافته از این پیوند زناشویى تحت تأثیر پلیدى آن قرار نمى گیرند.
2- نوع دیگر ازدواج، ازدواجى است که با زناى با محارم همراه است. حتى اگر مراسم ازدواج، مطابق آیین رسمى ازدواج صورت گرفته باشد، چنین پیوندى شرعى نیست و زوجین در عقد یکدیگر به حساب نمى آیند. بنابراین، براى انحلال این پیوند نیازى به صدور گط نیست. فرزندان تولد یافته از این وصلت، نامشروع محسوب مى شوند، اما در حقوق و تکالیف از والدین خودشان تبعیت مى کنند.
3- نوع سوم ازدواج نه تنها معتبر نیست، بلکه همه فرزندان تولد یافته از آن نیز نسبتى با پدر خویش برقرار نمى سازند. نمونه این امر، حکمى است که بر ازدواج یهودى با غیری هودى جارى مى شود. این ازدواج، چه مراسم رسمى ازدواج در آن رعایت شده باشد و چه نشده باشد، شرعى نیست و هر فرزندى که از این پیوند زناشویى متولد شود، متولد از بکرزایى تلقى مى شود. یعنى همیشه نسب و نژاد او را با نسب مادر مى سنجند؛ اگر مادرش یهودى باشد او نیز یهودى است و اگر غیر یهودى باشد او نیز غیر یهودى خواهد بود.
احکام گوناگون زناى با محارم در تلمود
تورات در حالى که درباره موضوع زناى با محارم از بیان فرمان «زنا مکنید» گرفته تا [ارائه] فهرستى از احکام در سفر لاویان و اضافه هایى در سفر تثنیه، وسواس نشان مى دهد، تقریبا به رفتار زناشویى مجاز هیچ گونه اشاره اى نمى کند. از نواهى زیاد در باب نقض احکام زناشویى درمى یابیم که چنان احکامى نیز واقعا وجود داشته اند، اما تورات نه به طور مفصل، که به اشاره از آنها یاد کرده است. بناى بزرگى که هلاخا در باب ازدواج و طلاق آفریده است نیز بر همین سنت، که از نسل هاى بسیار رسیده و بر نتایج حاصل از ترکیب این نظریه ها با همین اشارات تورات و مقایسه آنها با دیگر حوزه هاى هلاخا، استوار است.
شبکه اى بسیار مفصل و پیچیده و در عی حال منسجم از احکام زناشویى، از میشنا و تلمود بیرون مى آید. ازدواج در یهودیت داراى دو جنبه است: ارتباط میان زن و مرد، و ارتباط آنها با دیگران. نسبت به خود زوجین ازدواج تقریبا به طور کامل فاقد قداست است و ماهیتا توافقى میان دو انسان براى زندگى مشترک به عنوان یک خانواده است که در ضمن آن، طرفین نسبت به رعایت اصول عقد ازدواج متعهد مى شوند. از آن جا که این عمل یک آیین مقدس نیست، به تقدیس کاهنانه یا حاخامى نیازى ندارد. حقوق تلمودى مقرر مى دارد که اگر مرد و زنى قصد ازدواج داشته باشند، تنها کارى که مرد باید انجام دهد آن است که در حضور دو شاهد (که مشروعیت مراسم را نه از طریق اداى شهادت، که به عنوان بخشى از عناصر اصلى مراسم، تحقق مى بخشند) خطاب به زن بگوید که او از اکنون به وسیله یکى از راه هاى پذیرفته شده براى ازدواج (یعنى پرداخت نمادین مقدارى پول، دادن ضمانت کتبى یا انجام نزدیکى جنسى) همسر او شده است. هنگامى که این کار با توافق طرفین انجام شد، ازدواج محقق مى شود.
با آن که روابط جنسى بدون ازدواج به دلیل ملاحظات اخلاقى (و تا حدودى هلاخایى) محکوم و غیر قابل قبول است، این عمل خلاف بر فرزندان متولد از این نوع روابط جنسى از نظر حرام زاده بودن تأثیر نمى گذارد؛ چون وضعیت قانونى و شرعى آنها به ازدواج یا عدم ازدواج والدین بستگى ندارد. تا وقتى که روابط جنسى میان پدر و مادر به نقض ممنوعیت هاى زناى با محارم نینجامد، مشروعیت فرزند متولد شده خارج از عقد ازدواج، با فرزند متولد شده از ازدواج تفاوتى ندارد. جنبه هاى دیگر ازدواج به روابط زوجین با دیگران مربوط مى شود. از لحظه اى که رابطه زناشویى ایجاد شد، برقرارى روابط جنسى با نزدیکان همسر، زناى با محارم محسوب مى شود. همان گونه که در مورد رابطه با زن شوهردار نیز حکم همین است. فرزند متولد شده از هر نوع زناى با محارم، صرف نظر از ازدواج یا عدم ازدواج والدین، حرام زاده است. او با آن که از بعضى جهات (نظیر پیوندهاى خونى یا از نظر مالى، که از پدر طبیعى ارث مى برد)، فرزند پدر طبیعى خود به حساب مى آید، اما نمى تواند از میان جامعه یهودى، به معناى خاص کلمه، زنى را به همسرى برگزیند.
تنظیم خانواده در آیین یهود
گذشته از میصواى اصلى فرزند آوردن، که انجام دستور واجب «بارور باشید و زیاد شوید» محسوب می شود، از دید یهودیت داشتن خانواده بزرگ نوعی برکت الهی است. اما در دوران جدید که روش های تنظیم خانواده برای زوج های متوسط نیز در دسترس است و نگرش ها در باب تنظیم خانواده تغییر کرده است مشکلاتی در رابطه با مسئله تجویز هلاخایی کوچک کردن خانواده پیش آمده است.
استفاده از وسایل پیشگیری
به طور کلی حتی در آنجا که افراد، حد اقل لازمی پسر یا دختر دارند باز به نوعی با استفاده از وسایل پیشگیری مخالفت می شود. درباره ممنوعیت عزل تقریبا نوعى اتفاق نظر وجود دارد، چرا که عزل متضمن «هدر دادن نطفه» است و شبیه استمنا دانسته مى شود. با این حال نظر اقلیتى از ربیان نیز در تلمود آمده است که حاکى از جواز این عمل در جایى است که حاملگى مى تواند براى مادر شیرده مشکل آفرین باشد. به همین ترتیب اتفاق نظر مشابهى در میان هلاخائیان جدید شکل گرفته است که استفاده از کاندوم را نهى مى کند. تنها استثنا در این زمینه یکى از مراجع دین مهم آمریکایى است که استفاده از کاندوم را در صورتى که هیچ چاره دیگرى نباشد مى پذیرد.
در مواردى که حاملگى براى سلامتى خطرناک باشد استفاده از روش هاى پیشگیرى حامیان بیشترى پیدا مى کند. یکى از هلاخائیان دوره پیش از عصر جدید حتى تا آنجا پیش رفته بود که به زن اجازه مى داد مادام که شوهرش میصواى تولید مثل را به انجام رسانده باشد از وسیله جلوگیرى استفاده کند و بدین ترتیب کاملا جلوى احتمال حاملگى را بگیرد. بحث دامنه دارى که در آثار استفتائى در باب مجاز بودن زنان در استفاده از وسایل پیشگیرى پیش از مقاربتى و بعد از مقاربتى وجود دارد ناشى و مبتنى است بر عبارات مبهمى در تلمود که از سه گروه از زنانى سخنى مى گوید که مى توانند از تدابیر پیشگیرانه استفاده کنند. این قسمت از تلمود قابلیت تفسیرى بسیار سیالى دارد بدین معنا که در تفسیر موسع آن آمده که در برخى شرایط خاص بعضى زنان لازم است پیشگیرى کنند اما زنانى دیگر مختارند؛ اما در تفسیر مضیق فقط همین سه گروه خاص از زنان مى توانند از وسایل پیشگیرى بهره بگیرند اما زن هاى دیگرى که در عین همان شرایط نباشند نمى توانند.
برخى ازحاخام هاى برجسته استفاده ازقرص ضد باردارى را به عنوان یکى از کم چون و چرا ترین روش هاى تنظیم خانواده پذیرفته اند، به شرطى که تکلیف «بارور باشید» اجرا شده باشد، و البته مادام که صدمات جانبى یا خونریزى هاى بعد از قاعدگى به بار نیاورند. دستگاه درون رحمى، یا آى یو دى، تا آنجا که به هلاخا مربوط مى شود هنوز از جمله وسایلى است که چندان شناخته شده نیست، زیرا که طرز کار واقعى آن روشن نیست و ممکن است در عمل به سقط جنین منجر شود.
سقط جنین در آیین یهود
موضوع سقط جنین در مقایسه با مسائل مربوط به پیشگیرى، مسئله هاى هلاخایى متفاوتى پیش مى آورد. به طور کلى همه قبول دارند که کشتن جنین قتل محسوب نمى شود، ولى البته حد اقل یکى از مراجع حاخامى وجود دارد که تلاش کرده تا این دو موضوع را به هم ربط دهد. در حالى که همه هلاخاییان سقط جنین را، در شرایط عادى، عملى ممنوع مى دانند توافق عامى درباره نوع این ممنوعیت، و نیز اینکه آیا ممنوعیتى کتابى یا حاخامى است وجود ندارد. در آنجا که دلایلى پزشکى براى انجام سقط جنین در دست باشد وجود دیدگاه هاى متفاوت درباره مجاز بودن، و شرایط انجام آن تا حد بسیار زیادى مبتنى بر تفسیرهاى مختلفى است که در باب نوع آن ممنوعیت مطرح است.
یکى از قواعد پذیرفته شده این است که اگر زندگى مادر به خاطر ادامه حاملگى در خطر باشد مى توان جنین را براى حفظ جان مادر سقط کرد. برخى مراجع وضعیت روحى مادر را نیز مشمول این قاعده مى دانند، بدین معنا که اگر تولد بچه مى توانست منجر به ایجاد یأسى کشنده در مادر شود سقط جنین مجاز بود. هلاخائیانى دیگر این قانون را به مورد ترس از تغذیه کودک با شیر مادر نیز تعمیم داده اند. این فرض مربوط به جایى است که حاملگى بر مسئله استفاده از شیر مادر براى تغذیه کودک تأثیر مى گذارد و در نتیجه حیات کودک شیرخوار با وجود جنین به مخاطره مى افتد. در همین حال اقلیتى از مراجع هلاخایى از این هم فراتر رفته و حتى در صورتى که ترسى واقعى نسبت به حیات مادر وجود نداشته باشد اما حاملگى باعث ناراحتى و رنج بیشترى در وى شود به جواز سقط جنین رأى داده اند. هلاخائیان دیگرى با این قوانین آسان گیرانه مخالف اند، اما البته مخالف سقط هایى نیستند که در طول چهل روز اولیه حاملگى یا سه ماه از حاملگى در آن شرایط پیش گفته، و یا در صورتى که بچه ناقص به دنیا خواهد آمد صورت مى گیرند. مبناى مشترک این دیدگاه هاى ناهمخوان عبارت است از ملاحظه حیات مادر، و تأکید بر اینکه اگر مى شود باید در مراحل اولیه حاملگى به آن خاتمه داد.
منـابـع
کلایو لاتون- اخلاق در شش دین جهان- بخش یهود- ترجمه محمد حسین وقار- صفحه 274-280
آدین اشتاین سالتز- سیری در تلمود- مترجم باقر طالبی دارابی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383
آلن آنترمن- باورها و آیین های یهودی- مترجم رضا فرزین- صفحه 222-243- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1385
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها