میشنا در دوره آمورائیم
فارسی 7404 نمایش |ایجاد اولین نسل آمورائیم بابل توسط راو و شموئل
راو و شموئل اولین نسل آمورائیم بابل را پدید آوردند؛ کسانى که چارچوب و قالب آموزش تورات را در آن سرزمین، براى نسل هاى آینده پى ریزى کردند. آن دو با وجود تمام اختلافات شخصیتى، دوستانى صمیمى و نزدیک بودند. خانواده راو اصل و نسب خویش را به خاندان داود مى رساندند. راو به واسطه همسرش، با رش گالوتا (رأس الجالوت یا رهبر موروثى یهودیان بابل) نیز پیوند سببى داشت. او به خوبى، سنت هاى آموزشى فلسطینى را تنظیم، و مجموعه هاى متعددى از میشنایوت را تدوین کرد. در آموزشگاه او بود که تفسیر نهایى سفر لاویان (معروف به سیفرا دوه راو) تألیف شد؛ هم چنین شمارى چند از دعاهاى اصلى آغاز سال نو به او نسبت داده شده است. اما شموئل داراى شخصیتى کاملا متفاوت بود؛ نه تنها از نظر شکل ظاهرى، بلکه به لحاظ شغلى نیز تفاوت داشت. در حالى که راو درگیر مسائل تجارى در سطح بین المللى بود، شموئل یکى از پزشکان برجسته روزگار خود، منجمى بزرگ و رئیس دادگاه رأس الجالوت به شمار مى آید.
تفاوت عمده در نوع نگرش به مطالعه و تحلیل
این دو آموزشگاه بزرگ در نوع نگرش به مطالعه و تحلیل میشنا تفاوت عمده اى داشتند. در نتیجه این تفاوت، مشاجره هاى نظرى راو و شموئل ملاک مطالعه میشنا در میان این نسل و نسل هاى بعدى قرار گرفت. در میان پرسش ها و مسائل مربوط به حقوق مدنى، احکام شموئل و در زمینه هاى دیگر، آراء راو مورد قبول بود. البته این اختلاف مانع از پى گیرى هر دو شیوه توسط شاگردان آنها نمى شد. در نسل هاى بعدى، بسیارى از حکیمان بابلى به سوى فلسطین کوچ کردند و در آنجا ساکن شدند. با این حال آموزشگاه هاى بابل به حدى گسترده و مهم بودند که روش ها و مکتب هاى فکرى مستقل ویژه خود را داشتند. در سورا، راو هونا شاگرد راو جانشین وى شد و راو یهودا جانشین شموئل گردید که نزد راو نیز تحصیل کرده بود و آموزشگاه را از نهردعا به پومبدیتا، جایى که براى همیشه در آن باقى ماند، منتقل کرد. دانشمندان این دوره عبارتند از: راو حیسدا که در سنین پختگى قرار داشت؛ راو ششت نابینا، یکى از فاضل ترین مردان عصر که داراى زبانى برنده و نظرهایى صریح و قاطع و «مردى سخت تر از آهن» بود؛ و راو نحمان، فرزند خوانده رأس الجالوت، که قاضى برجسته اى در سنت شموئل بود.
دو شخصیت برجسته در نسل سوم آمورائیم بابل
نسل سوم آمورائیم بابل به دو شخصیت برجسته افتخار مى کرد: ربا (نام اختصارى راو ابا) مردى خوش چهره و تابناک که به گفته معاصرانش «ریشه کن کننده کوه ها» بود و در همان ابتداى جوانى ریاست یک حوزه درسى را بر عهده گرفت؛ و دیگرى راو یوسف، خبره اى بزرگ در تورات. یوسف در سن پیرى نابینا شد، اما همچنان با شاگردانش خوش خلق و داراى روابط گرم بود و سرانجام به عنوان رئیس حوزه، جانشین دوست خود، ربا گردید. گفتگوهاى این دو مرد بخشى از برنامه آموزشى آموزشگاه را تشکیل مى داد.
ابیه و راوا به عنوان ارکان اصلى تعلیم و تربیت بابلى
دانشمندانى نیز بودند که نتیجه تعلیم و تربیت فلسطین را به بابل منتقل کردند و این تماس مجدد الهام بخش دو حکیم بزرگ ارکان اصلى تعلیم و تربیت بابلى یعنى ابیه و راوا گردید. ابیه لقبى شوخى آمیز بود که ربا به برادرزاده اش نحمانى بن کیلیل داده بود. (واژه یادشده در لغت به معناى «پدر کوچک» است؛ و به همین دلیل، او پس از پدرش، نحمانى، به این نام خوانده شد). ابیه یتیمى بود که در دامان عمو پرورش یافت و مانند او با تنگدستى زندگى کرد و براى گذران زندگى به کشاورزى پرداخت. او شب ها و در فصل هایى که کشاورزى از رونق مى افتاد به مطالعه و تحقیق مشغول مى شد. او شاگرد دوست داشتنى و، در عین حال، منتقد و تیزبین راو یوسف بود. او نزد هر دو استاد [عمو و ربى یوسف] تحصیل کرد و پس از راو یوسف، ریاست حوزه را به عهده گرفت.
راوا که نام او ابا بن راو حما است، پیرو مکتب دیگرى بود که به راو نحمان و حیسدا تعلق داشت. او که تاجرى بسیار ثروتمند بود و با خاندان پادشاهى پارس روابط نزدیکى داشت، در محوزا که یک مرکز تجارى مهم و پررونق بود، زندگى مى کرد. ظاهرا راوا کم سن و سال تر از ابیه بود، ولى روابط دوستانه آن دو، على رغم اختلاف دیدگاه هایشان، ریشه در دوران جوانى داشت. صدها بحث و مشاجره علمى میان آن دو در تلمود بابلى نقل شده و گفتگوهایى که میان آن دو و شاگردانشان صورت گرفته است، نمونه هایى کلاسیک از روش هاى تلمود بابلیند. هر دو داراى نظرهایى شفاف بودند، ولى ابیه تا حدودى به شکل گرایى گرایش داشت، در حالى که همقطار او اصولا نماینده دیدگاهى واقع گرایانه تر بود. ابیه در نظرهاى نهایى و نتیجه گیرى هایش، بسیار معتدل و میانه رو بود و راه حل هاى ساده را ترجیح مى داد، در حالى که نظرهاى راوا شفاف تر، اما سبک هلاخایى او پیچیده تر بود.
در برخى زمینه ها هر دو نظرى یکسان داشتند و بسیارى از بخش هاى مهم هلاخا، ثمره تلاش هاى مشترک آن دو است. محصولات فکرى ابیه و راوا از لحاظ کمى بسیار زیاد و از لحاظ کیفى عمیق و ژرف بود، به گونه اى که دانشمندان نسل بعد راو پاپا، راو نحمان بر ییصحاق و راو هونا بن راو یهوشوع (یوشع) بیشتر به تبیین نظرهاى این دو حکیم و به دست آوردن نتایجى از آنها پرداختند. بعدها عصر راو ابیه و راوا را دوره بازگشت به فراگیرى تورات خواندند. تا پیش از این دوره، سنت ها و روایت هایى که از اساتید به شاگردان منتقل شده بود، نقش اصلى را در تحصیل و مطالعه بازى مى کرد. اما با آغاز این دوره، تحلیل نقادانه، تحقیقات فردى و پیدایش روش هاى جدید به طور فزاینده اى اهمیت پیدا کرد. در نتیجه، جمع بندى ها و نظرهاى نسل بعدى که در اثر تحقیق و تفحص به دست مى آمد، به لحاظ هلاخایى اهمیت بیشترى داشت.
ظهور راوآشه در میان نسل ششم آمورائیم بابل
در میان نسل ششم آمورائیم بابل، شخصیت قابل توجه دیگرى به نام راوآشه رئیس آموزشگاه سورا و پایه گذار مرکزى بزرگ براى یادگیرى تورات ظهور کرد. با وجود تأثیر ژرف و عمیق فعالیت هاى او، آگاهى از پیشینه خانوادگى و تبار وى اندک است. البته بر کسى پوشیده نیست که او مردى بسیار ثروتمند بود که روابطى نزدیک با حاکمان پارس و رهبر سیاسى جامعه یهودیان بابل داشت و از اعتبارى به مراتب بیشتر از خود پادشاه برخوردار بود. علاوه بر همه اینها، راوآشه را در سراسر جهان، بزرگ ترین دانشمند عصر خود مى شناختند. جمع کردن «تورات در مکانى واحد» او را همانند ربى یهودا هناسى شاخص ساخت. از هم پاشیدگى مجموعه بزرگى از موضوع هاى شفاهى و غیر مکتوب، و ترس از این که مبادا این مجموعه عظیم در طول سال ها به فراموشى سپرده شود، آشه را بر آن داشت که وظیفه بزرگ تنظیم و انشاى تلمود بابلى را بر عهده گیرد. او طى سالیان درازى (نزدیک به 60 سال) که ریاست آموزشگاه را بر عهده داشت، خود را وقف تهیه چارچوب و قالب اصلى تلمود بابلى کرد؛ کارى بس سترگ و با قلمروى گسترده تر از تدوین میشنا که روش هاى جدید تنظیم و تدوین را مى طلبید. در این تلمود به اندازه اى که از دیگران نام برده شد، از شخص راوآشه سخن گفته نشد. اما تعداد زیادى از موضوع هایى که بدن ذکر نام راوى نقل شده اند، از شخصیت کسى مثل او حکایت دارند.
تنظیم و انشاى تلمود بابلى توسط شاگردان راوآشه
کارى که راوآشه آغاز کرد در یک نسل به اتمام نمى رسید؛ از این رو، پس از آن که قالب و چارچوب اصلى کار از سوى وى تمام شد، جانشین، شاگرد و همقطار او، راوینا، کارش را ادامه داد. این دو دانشمند باقى مانده معلمانی محسوب مى شدند که با غروب آنها، دوره آمورائیم نیز به پایان رسید. شاگردان راوآشه و سپس شاگردان آنها کار مهم تنظیم و انشاى تلمود بابلى را انجام دادند و کار نهایى یک قرن پس از راوآشه توسط تعدادى از حکیمان به پایان رسید. البته همکارى آنها بیشتر جنبه تکمیلى و تدوین نهایى داشت؛ کار اصلى را همان دو دانشمند بزرگ (راوآشه و راوینا) پیش از این انجام داده بودند. تقریبا دویست سال بعد، دانشمندانى به مطالعه تلمود پرداختند و اصلاحات و اضافات اندکى بر روى آن انجام دادند.
پیدایش شکل نهایى تلمود بابلى توسط سورائیم
این گروه از دانشمندان را سورائیم (شارحان یا استدلالیان) مى خواندند، که شکل نهایى تلمود بابلى حاصل کار آنهاست. در بیشتر موارد، تنها نام آنها ضبط شده است و از شخصیت و دستاوردهاى آنها اطلاعات چندانى در دست نیست. از دانشمندى که رسما و به تنهایى، کتابت و تدوین تلمود بابلى را به اتمام رسانده باشد، نام برده نشده است (چنان که در مورد میشنا نیز این گونه است). از همین رو، در یک مثل مهم و پرمغز آمده است: «تلمود هرگز تکمیل نشد». فعالیت هاى فکرى اى که اساس تلمود را تشکیل مى دهد در هیچ زمانى متوقف نشده و چه بسا در شکل هاى تازه در میان بسیارى از نسل هاى آینده ادامه یابد.
روحانیت و شریعت شفاهی یهود در دوره آمورائیم فلسطین
با مرگ ربى یهودا هناسى، اگرچه عصر میشنایى پایان یافت، تحصیل میشنایى، چونان پلى ارتباطى میان دوره تنائیم و آمورائیم، هم از لحاظ تاریخى و هم از نظر فکرى، تا یک نسل بعد ادامه پیدا کرد. دانشمندان این نسل که به مطالعه و تفسیر میشنا پرداختند، تدوینگران مجموعه هاى فرعى و اضافى میشناها نیز بودند. به احتمال بسیار، یکى از دلایل اساسى این فعالیت، نبود رهبرى شایسته براى جانشینى ربى یهودا بود. ربى یهودا از بزرگ ترین فرزندش، ربان گملیئل بن ربى، که از نظر خصوصیات اخلاقى مشهور بود، ولى مطمئنا سرآمد دانشمندان زمانه اش نبود، به عنوان جانشین خود براى ریاست نام برده بود.
اما ربى حنینا، یکى از شاگردان مورد علاقه ربى یهودا، به مقام ریاست آموزشگاه منصوب گردید. از آن زمان به بعد، ریاست سنهدرین، با آن که مقامى معتبر و داراى اهمیت سیاسى فراوان بود، در مجموع، به لحاظ علمى، اهمیت خود را از دست داد. در ضمن، رهبران آموزشگاه دیگر آن اعتبار سیاسى و اجتماعى را که ویژه مقام رسمى ناسى در طى حاکمیت بنى هیلل بود، نداشتند. این مشکلى پیچیده بود؛ چرا که شاگردان ربى یهودا از جمله دانشمندانى بزرگ چون ربى حییا، هوشعیا، ینى و ربى لوى، خود را ملزم دیدند که آموزشگاه هاى خاصى براى خود بنا نهاده، بریتوت خاص خودشان را تألیف نمایند. فعالیت واقعى آموراها از نسل دوم آغاز شد؛ با آن که تعدادى از شاگردان یهودا از جمله دو پسر ربى حییا، یعنى یهودا و حزقیا، و نیز ربى یهوشوع (یوشع) بن لوى (که به لحاظ قداستش شهره بود) هنوز در قید حیات بودند. محل اقامت ناسى و مقر سنهدرین، طبریا معروف به بت وعد گادول (محل اجلاس بزرگ) تنها مرکز مهم نبود؛ دانشمندان مختلف به ایجاد مراکز اختصاصى در دیگر مناطق ادامه دادند؛ مرکز لیدا در یهودیه، قیصریه در مرز جلیل (گالیل) سفلى و صیپورى در جلیل که رقیب سنتى طبریاس بودند، از آن جمله اند.
دوران شکوفایى تلمود در فلسطین در زمان ربى یوحانان
دوران شکوفایى تلمود در فلسطین با نام مردى چون ربى یوحانان (هم چنین معروف به بر نفخا یعنى پسر آهنگر) که تجسم تربیت فلسطینى بود، پیوند خورده است. او که تا سنین پیرى زیست، در جوانى با ربى یهودا هناسى آشنا شده، یکى از جوان ترین شاگردان او بود؛ با این همه، عمدتا نزد ربى ینى و ربى حزقیا آموزش دید. زندگى خصوصى او سرشار از غم و اندوه، ایثار و فداکارى شایان توجه و استقامت و پشتکار زیاد در راه علم آموزى است. او در خانواده اى ثروتمند به دنیا آمد، ولى به خاطر دغدغه فکرى اش نسبت به تورات، مجبور شد که به تدریج، تمامى اموال خویش را بفروشد. او بیش از ده پسر خود زنده ماند (اگر چه بنا به حکایتى، یکى از پسرانش پس از مرگ او، به بابل رفت و یکى از دانشمندان بزرگ نسل چهارم آن جا شد). پر افتخارترین دوران آموزشى در فلسطین با انتصاب ربى یوحانان به ریاست آموزشگاه طبریا آغاز شد. در آن زمان، ناسى نوه ربى یهودا بود که او را نیز ربى یهودا مى خواندند و براى این که نوه را از پدربزرگش باز شناسند، وى را نسیا (لفظى آرامى، به معناى رئیس) نامیدند. در بعضى منابع، از او با نام «ربى» نیز یاد شده است؛ چرا که دانشمندى بزرگ نیز بود. او به مثابه ستایشگر و پشتیبان ربى یوحانان، سال هاى زیادى در مقام ریاست آموزشگاه خدمت کرد و به تنهایى، روش تحقیق در فلسطین را متحول ساخت.
روش آموزشى ربى یوحانان
ربى یوحانان با این که خود نزد حکیمان بابلى درس خوانده بود و براى راو و شموئل (که در نامه هایش از آنها به عنوان «اساتید ما در بابل» یاد مى کند) احترام قائل بود، روش آموزشى مخصوص به خود را در پیش گرفت؛ روشى که دانشمندان فلسطین از آن براى تبیین و توضیح مسائل استفاده مى کردند و در مجموع، ساده تر از شیوه رایج و متداول بابلى بود. دانشمندان فلسطینى بر این نکته تأکید داشتند که تنها باید به شرح و بسط هلاخاى اصلى بپردازند و از تفسیر میشنا با روش پیچیده و مغالطه آمیز پرهیز کنند. عقاید بنیادى ربى یوحانان درباره احکام هلاخایى خالى از ابهام بود؛ وى تلاش کرد تا به روشى یکسان در تفسیر میشناهاى گوناگون دست یابد. او در ادبیات و سنت هاى میشنایى بسیار متبحر بود و توانایى تحلیل بالایى داشت. به خاطر همین شخصیت ارزنده و روش هاى تحقیق، بسیارى از دانشمندان بزرگ بابل او را معلم و مربى نسل خویش مى دانستند و مرجعیت او را نیز پذیرفته بودند. بسیارى از آموراهاى مهم بابل، براى استفاده از محضر او به فلسطین سفر مى کردند. برادران ربا (آموراى بزرگ بابل) در نامه اى خطاب به برادرشان چنین مى نویسند: «شما استادى هم چون ربى یوحانان را در فلسطین دارید»؛ که اشاره دارد به این که ربا حتى مى تواند نزد این دانشمند بزرگ به تحصیل بپردازد.
منـابـع
آدین اشتاین سالتز- سیری در تلمود- مترجم باقر طالبی دارابی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- تاریخ نشر 1383
جان.بى ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى- 1370
باقر طالبى دارابى- مقاله معرفى کتاب جوهره تلمود
هوشنگ کرملی- انجمن کلیمیان ایران- مقاله سیر تحولات روحانیت در دین یهود
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها