مقایسه جهاد در اسلام و برخی متون یهودیت (قتل عام)
فارسی 5017 نمایش |اهداف این نوشته، بررسی تاریخی جهاد یهودی و مقایسه آن با جهاد اسلامی است تا معلوم گردد که جهاد در کدام دین، انسانی تر، متعالی تر و نتیجه بخش تر بوده است و از همین راه، می توان بار دیگر بر تحریف تورات صحه گذاشت.
جنگ و جهاد در تورات و قرآن
خدایی که در تورات با موسی سخن گفته است، از او می خواهد در جنگ با اقوام دیگر، با آنها عهد نبندد، به آنان ترحم نکند و به هیچ گونه با آنها ازدواج و اختلاط ننماید. البته در تورات تحریف شده، برای این گونه جنگیدن دلایل و توجیهاتی نیز ذکر شده و این جنگ با عنوان جهاد با کفار مورد تقدیس قرار گرفته است. شیوه جنگ با غیر یهودیان، به گونه ای در تورات آورده شده است که عادل و حکیم بودن یهوه، خدای یهود، را اساسا مورد تردید قرار می دهد؛ چرا که نسل کشی عمومی بدون هیچگونه ارشاد و انذار و به صورت یک انتقام وحشیانه از بازماندگان آنها، بر اساس هیچ عقل سلیمی نمی تواند دستوری از جانب خداوند بخشنده و مهربان باشد. این درحالی است که در تعالیم اسلام نه فقط جنگ تنها راه مواجهه با کفار نیست و آنها می توانند با قبول ذمه اسلامی در امان باشند، بلکه حتی در صورت وقوع جنگ، شرایطی معین شده است که امروزه می توان از حیث حقوق بشر و اصول انسانی به آنها افتخار کرد.
ادیان آسمانی، اساس و شالوده ای یکسان دارند و جملگی از طرف خداوند متعال پی ریزی گردیده اند. گذشت ایام، اغراض حاکمان، راحت طلبی مردم و... ادیان الهی را در مسیری غیر از مسیر اصلی انداخته و آنها را از محتوا خالی و به خرافات و اوهام آلوده ساخت. لذا برای هدایت مردم، مشیت الهی بر تجدید رسالتها و نبوتها تعلق می یافت تا هم جلوی گمراهی مردم گرفته شود و هم پایه های ادیان الهی به نسبت پیشرفت علمی و تجربی بشر، استوارتر گردند. این امر خداوند، با ابلاغ رسالت حضرت محمد (ص) به پایان رسید و ختم نبوت امضا گردید. حقانیت اسلام و لزوم گرویدن پیروان سایر ادیان به این دین، امری است که خداوند به انبیای پیشین مانند موسی، داود، دانیال، ملاکی، یرماه، یعقوب، عیسی و... بیان فرموده و سپس همان فرمان را در قرآن که «لاریب فیه» است تجدید نمود. (بقره/ 137؛ مائده/ 16 و 68؛ عنکبوت/ 47؛ نساء/ 47 و آل عمران/ 81)
پیروان اسلام، معتقدند که در کتب انبیای پیشین مانند تورات و انجیل، قطعا تحریفهای کوچک و بزرگی به دست اشخاص مختلف با اهداف متفاوت انجام گرفته است و البته این نظر را قرآن مجید نیز تایید می کند. (بقره/ 75، 79 و 85؛ آل عمران/ 75 و 78؛ نساء/ 46 و مائده/ 44) با توجه به مطالب زننده و گاه به دور از عفت که در تورات (مانند قسمتی از داستان تکوین، کشتی گرفتن یعقوب با خداوند، زنای لوط با دخترانش و...) وجود دارد، عده ای از غیر مسلمانان نیز اصالت تورات را زیر سوال برده اند. البته درباره انجیل نیز، چنانکه می دانیم، مسیحیان پس از اختلافات فراوان در مورد انجیل واقعی، بالاخره از میان انبوه اناجیل، چهار مورد را انتخاب و بقیه را نابود ساختند که خود این امر، نشان دهنده شک و شبهه آنان در مورد انجیل واقعی بوده است. تنها مسلمانان هستند که علیرغم اختلافات و پیدایش فرقه ها و مذاهب گوناگون، با سینه ای فراخ، عدم تحریف در کتاب آسمانی خود را اعلام می نمایند.
این افتخار، برخاسته از اراده پروردگار متعال در حفاظت قرآن از دستان ناپاک و تحریفات است، آنجاکه می فرماید: «ما قرآن را بر تو [ای پیامبر] نازل کردیم و ما هم آن را محققا محفوظ خواهیم داشت.» اگر شخصی، در صدد گزینش دین کامل و تحریف نشده باشد، بهترین راه این امر، بحث و نقد مقایسه ای بین متون و قوانین مذاهب گوناگون است تا به این شیوه، سره از ناسره جدا گشته و دینی که بیشتر با فطرت انسانی همخوانی دارد، رخ نماید.
قتل عام اقوام مختلف به دست یهودیان
یهوه، خدای بنی اسرائیل، در فرازهای مختلف تورات، سرزمین اقوامی را به بنی اسرائیل، قوم برگزیده و مقدس خود، می دهد. (سفر تثنیه، باب 7 و 9 و 14 سفر لاویان، باب 26) این اقوام عبارتند از: حتیان، جرجاشیان، اموریان، کنعانیان، فرزیان، حویان و یبوسیان (سفر تثنیه، باب 7 و 20) یهوه، بنی اسرائیل را به جهاد برای گرفتن این سرزمینها تحریک و تحریض می نماید. قوم بنی اسرائیل نیز با دستور یهوه مبنی بر قتل عام ساکنان سرزمینهای موعود، با اقوام مختلف این قلمروها به جنگ و جدال می پردازند. طی یکی از این جنگهای مقدس (مقدس از این لحاظ که همگی با اجازه و دستور یهوه صورت می گرفت) که با مدیانیان درگرفت، بنی اسرائیل با انبوه نفرات (آنان سوای اطفال و زنان، ششصد هزار مرد بودند!) بر آنان تاخته، به دستور موسی (ع)، ذکورانشان را کشتند، زنان و اطفالشان را اسیر ساختند، بهایم و مواشی و املاکشان را غارت نمودند و مساکن و شهرها را به آتش کشیدند. (سفر خروج، باب 12)
زمانی که اسیران و غنایم را نزد موسی آوردند، او به خشم آمده از ترس آن که مبادا مردان بنی اسرائیل با زنان اسیر، به فسق و فجور پرداخته، خشم یهوه را برانگیزانند، دستور قتل عام باقی مانده ذکوران (اعم از کوچک و بزرگ) و نیز زنان و دختران (غیر از دختران باکره!) را صادر نمود. (سفر اعداد، باب 31)
مسلما فراز مذکور از تورات، از جمله مواردی است که چهره انبیای عظام را در آن کتاب مخدوش می سازد وگرنه چگونه می توان قضاوت پیامبری الهی را که به خاطر جلوگیری از اشاعه فساد، دستور قتل عام زنان و دختران غیر باکره را صادر می کند اما در همان حال دختران باکره را زنده نگاه می دارد، عادلانه دانست؟! مگر فساد، توسط دختران باکره نمی توانست ایجاد و اشاعه یابد؟! در سفر تثنیه می خوانیم: «یهوه، خدایت، تو را به زمینی که برای تصرفش به آنجا می روی، درآورد و امتهای بسیار را که حتیان، جرجاشیان، اموریان، کنعانیان، فرزیان، حویان و یبوسیان، هفت امت بزرگتر و عظیم تر از تو باشند، از پیش تو اخراج نماید، و چون یهوه، خدایت، ایشان را به دست تو تسلیم نماید و تو ایشان را مغلوب سازی، آنگاه ایشان را بالکل هلاک کنی و با ایشان عهد مبند و بر ایشان ترحم منما و با ایشان مصاهرت منما. دختر خود را به پسران ایشان مده و دختر ایشان را برای پسر خود مگیر، زیرا که اولاد تو را از متابعت من برخواهند گردانید تا خدایان غیر را عبادت نمایند و غضب خداوند بر شما افروخته شده، شما را به زودی هلاک خواهد ساخت...
اگر یهوه، خدای خود، را فراموش کنی و پیروی خدایان دیگر نموده آنها را عبادت و سجده نمایی، البته هلاک خواهید شد مثل قومهایی که خداوند پیش روی تو، هلاک می سازد... خداوند دل خود را با شما نبست و شما را برنگزید، از این سبب که از سایر قومها کثیرتر بودید؛ زیرا که شما از همه قومها، قلیل تر بودید. لکن از این جهت که خداوند شما را دوست می داشت و می خواست قسم خود را که برای پدران شما خورده (مبنی بر دادن این سرزمینها به اولاد ایشان) به جا آورد. بدان که یهوه، خدایت، اوست که پیش روی تو مثل آتش سوزنده عبور می کند و او ایشان را هلاک خواهد کرد و پیش روی تو ذلیل خواهد ساخت، پس ایشان را اخراج نموده به زودی هلاک خواهی کرد، چنانکه خدایت به تو گفته است. پس چون یهوه، خدایت، ایشان را از حضور تو اخراج نماید، در دل خود فکر مکن و مگو به سبب عدالت من، خداوند مرا به این زمین درآورد تا آن را به تصرف آورم، بلکه به سبب شرارت این امتها، خداوند، ایشان را از حضور تو اخراج می نماید...
امتهایی که به جهت گرفتن آنها به آنجا می روی و یهوه آنها را از حضور تو منقطع می سازد، هرچه را که نزد خدا مکروه است و از آن نفرت دارد، ایشان برای خدایان خود می کردند، حتی این که پسران و دختران خود را نیز برای خدایان خود، به آتش می سوزانیدند... ساکنان شهری را که خدایان غیر را اطاعت می کنند، به دم شمشیر بکش و آن را با هرچه در آن است و بهایمش را به دم شمشیر هلاک نما و همه غنیمت آن را در میان کوچه اش جمع کن و شهر را با تمامی غنیمتش برای یهوه، خدایت، به آتش بالکل بسوزان... چون به زمینی که یهوه، خدایت، به تو می دهد، داخل شوی، یاد مگیر که موافق رجاسات آن امتها عمل نمایی و در میان تو، کسی یافت نشود که پسر یا دختر خود را از آتش بگذراند و نه فالگیر و نه غیبگو و نه افسونگر و نه جادوگر و نه ساحر و نه سوال کننده از اجنه و نه رمال و نه کسی که از مردگان مشورت می کند. به سبب این رجاسات یهوه آنها را از حضور تو اخراج می کند.» (سفر تثنیه، باب 18- 7)
در سفر اعداد نیز می خوانیم: «یهوه می گوید چون از اردن به زمین کنعان عبور کنید، جمیع ساکنان زمین را از پیش روی خود اخراج نمایید و تمامی صورتهای ایشان را منهدم سازید و زمین را به تصرف آورده، در آن ساکن شوید؛ زیرا که زمین را به شما دادم تا مالک آن باشید. اگر ساکنان زمین را پیش روی خود اخراج ننمایید، کسانی را که از ایشان باقی گذارید، در چشمان شما خار خواهند بود و در پهلوی شما تیغ و شما را در زمینی که در آن ساکن شوید، خواهند رنجانید.» (سفر اعداد، باب 33)
دلایل قتل عامهای مذکور
تورات هلاکت اقوام موجود بر سر راه بنی اسرائیل و هفت قوم دیگر را به دلایل زیر ذکر می کند:
1- یهوه به عهد و پیمان خود با پدران بنی اسرائیل مبنی بر اعطای این سرزمینها به اولاد آنان عمل نماید و با از بین بردن و کشتار دسته جمعی این اقوام، سرزمین آنها را طبق وعده به بنی اسرائیل دهد.
2- بنی اسرائیل که قوم برگزیده یهوه و از طرف دیگر، قومی سست عنصر در دین بودند، درصورت از بین رفتن تمامی اقوام، به فسق و فجور، بت پرستی و دوری از یهوه گرفتار نمی شدند! به عبارت خلاصه، این قتل عامها برای پیشگیری از بروز فساد و انحراف در بنی اسرائیل ضروری بود و صد البته پیشگیری، آسان تر از درمان است. این سست عنصری بنی اسرائیل در امور مذهبی از موارد زیر (که مورد اشاره تورات می باشند) هویدا است: 1- اعتراضات متوالی به موسی (ع) در مورد تشنگی و گرسنگی 2- گوساله پرستی 3- پرستش مولک خدای عمونیان 4- فسق و فجور با دختران موآب و سجده بر خدایان آنان. به خاطر همین لغزش در امور دین، عده زیادی از بنی اسرائیل، به عذاب یهوه گرفتار و با بلاهایی کشته شدند!
3- این اقوام، عادتهای زشتی همچون «بت پرستی، شرارت، قربانی نمودن پسران و دختران، اعتماد به فالگیر، غیبگو، افسونگر، جادوگر، ساحر، رمال، مشورت با مردگان و پرسش از اجنه» داشتند و با توجه به این انحرافات، باید هلاک می گردیدند و زمین از وجودشان تطهیر می شد.
تحلیل و مقایسه جهاد اسلامی با قتل عامهای یهودیان
با وجود این سه دلیل واهی، اشکالات و ایرادات اساسی بر این قتل عامها و علف هرز شمشیر ساختن مردم (از زن و مرد و کوچک و بزرگ) وارد است؛ به این ترتیب:
چرا و چگونه یهوه که «رحمتش تا ابدالاباد» (کتاب اول تواریخ ایام، باب 16 و کتاب دوم تواریخ ایام، باب 7) و «مهربان و رحیم» (سفر تثنیه، باب 4 و کتاب دوم تواریخ ایام، باب 30) است، راضی گردید برای به انحراف کشیده نشدن قومی سست عنصر، تعداد کثیری از اقوام که میانشان زن و بچه و پیر، فراوان بود، بالکل کشته شوند؟! رحمانیت و مهربانی یهوه کجا رفت؟! راه درست آن بود که ایمان بنی اسرائیل محکم تر می گشت تا تحت تاثیر جاذبه های کاذب و شهوات قرار نگیرند. از طرف دیگر، باید این اقوام شریر و بت پرست، ابتدا ارشاد و هدایت می شدند. آیا به خاطر بت پرستی و شرارت، باید خشک و تر با هم بسوزند و کوچک و بزرگ، شیرخوار و کهنسال همه نابود شوند، آن هم بدون ارشاد و اتمام حجت و دعوت به یکتاپرستی؟! آیا این است هدایت؟! حیوانات چه گناهی داشتند که سوزانیده شدند؟!
مقایسه جهاد اسلامی با این نسل کشیها
در مقام مقایسه جهاد اسلامی با این نسل کشیها (یا به اصطلاح، جهاد یهودی) می بینیم که جهاد اسلامی، از قداست و انسانیت بس والایی برخوردار است. در جهاد اسلامی، در برابر اهل کتاب سه راه پیشنهاد می شد: اسلام، جزیه و یا شمشیر. و در برابر کفار و مشرکین دو راه: اسلام و یا شمشیر. اگر کفاری که سد راه اسلام شده و در برابر مسلمانان، تیغ از نیام کشیده بودند، اسلام می پذیرفتند، تمامی حقوقی را که یک مسلمان مجاهد زجر دیده، رنج کشیده و اسلام آورده به دست پیامبر (ص) از آن برخوردار شده بود، بلافاصله صاحب می گردیدند!
در جهاد اسلامی، فقط کسانی کشته می شدند که در برابر اسلام، سلاح در دست می گرفتند. در جهاد اسلام، کشتن زن، بچه، اسیران، اناث و نابودی کشتزارها، خانه ها و شهرها وجود نداشت و ندارد. دستور جنگی پیامبر اسلام به رزمندگان عازم جهاد، بهترین دلیل قداست والای جهاد اسلامی است. آن حضرت هنگام وداع رزمندگان فرمودند: «بروید به نام خدا، کمک خواهید از خدا، جهاد کنید برای خدا و برای امت رسول خدا. هان ای مردم، مکر نکنید. از غنایم، سرقت روا مدارید. کفار را بعد از قتل، چشم و گوش و دیگر اعضا قطع نکنید. پیران و زنان و اطفال را مکشید. راهبان را که در معابدند، مکشید. درختها را مگر در صورت نیاز، از بیخ قطع مکنید. هرکس از مسلمانان که بر کافری امان دهد، امان او پذیرفته است تاآنکه بر وی، دین خدا عرضه گردد. اگر اسلام را پذیرفت، برادر شما است و اگر نپذیرفت، او را به سلامت به اردوگاه خود برسانید و پس از آن، بر قتل او از خداوند، مدد خواهید. اسرا را به آب غرق نکنید. نخلستانها را نسوزانید. درختان میوه دار را درنیاورید و کشتزارها را نسوزانید، شاید به آن محتاج شوید. جانوران حلال گوشت را نابود نکنید، مگر این که برای تامین غذا نیاز داشته باشید.»
نحوه برخورد اسلام با دشمنان
در اسلام آمده که «دشمنان را به سه چیز دعوت کنید: اول؛ اسلام را به آنها عرضه دارید. اگر مسلمان شدند، به هجرت دعوتشان کنید؛ زیرا اگر هجرت را قبول کردند، از غنیمت بهره می برند و اگر در خانه خود ماندند، حکم اعرابی را دارند که مسلمانند و در خانه خویشند و از غنیمت قسمتی ندارند.
دوم؛ اگر اسلام را قبول نکنند و از اهل کتاب باشند، باید حتما جزیه بدهند و چون جزیه دادند، مزاحمشان نشوید وگرنه ساز جهاد کنید.
سوم؛ اگر محلی را محاصره کردید و افراد تحت محاصره خواستند از محاصره بیرون آیند و از شما خواستند که حکم خدا را در مورد آنها جاری سازید، چون ممکن است حکم خدا را در آن مورد ندانید، لاجرم یک نفر حاکم از خودتان برای آنها معین کنید و اگر از شما امان خواستند، امان دهید. هرگز آب مشرکان را مسموم نسازید.»
این است چهره نورانی و مشعشع اسلام و جهاد اسلامی و کلمات مهرآمیز و عطرآگین پیامبر اسلام. اسلام، به جای کشتار جمعی مردم بت پرست و کافر جهت پیشگیری از به فساد کشیده شدن مسلمانان، چنان نیرویی از ایمان و تقوا در آنها ایجاد می نماید که آنها خود از گناه دوری می گزینند و از طرف دیگر، اسلام سعی می کند. زمینه های گناه را در جامعه از بین ببرد. یعنی در آن واحد، هم به فردسازی می پردازد و هم به جامعه سازی. دین مبین اسلام، جاذبه محکمی دارد و کسانی را که اندک وجدان بیدار و فطرت حقیقت طلب داشته باشند، در خود جذب و همو را به شمشیری بران علیه خصم و در موارد متعدد، علیه طایفه و قوم وخویش خود و نیز به عارف دل سوخته و شب زنده دار تبدیل می نماید.
منـابـع
واقدی- مغازی- ترجمه: محمود مهدوی دامغانی- جلد 2 صفحه 424- مرکز نشر دانشگاهی- 1366
صحیفه سجادیه- ترجمه جواد فاضل- صفحه 163 و 165
اصغر حیدری- مقاله جهاد اسلامی، جهاد یهودی- ماهنامه زمانه- شماره 39
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها