اندیشه های الهیاتی فیلون (خداشناسی)
فارسی 4235 نمایش |دیدگاه فیلون در مورد مساله صدور کثرت از وحدت مطلق
مساله ای که پیش از فیلون مطرح بود پیدایش کثرت از وحدت مطلق بود. حل این مساله را در این می جستند که عقل متفکر از بازسازی وحدت مطلق در خود عاجز است. فیلون در کتاب «هجرت ابراهیم» از شبح «متکثر» خدا در عقل آدمی سخن به میان می آورد. هنگامی که نفس در پرتو تجلیلات حق منور می شود، خدا را سه گانه می بیند، یکی همراه با یک سایه دوگانه، لکن در نقطه اوج این تنویر، سایه محو گشته خداوند متعال در عین وحدت باقی می ماند. در کتاب دیگرش به نام «مسائل تکوین»، فیلون می گوید ذهن آدمی «خدا را سه می بیند، و این به جهت ضعف شهود است.» «همچنانکه چشم سر در پرتو یک نور واحد دو شبح می بیند، چشم نفس نیز همین طور عمل می کند، چه از آنجا که نمی تواند یکی را به عنوان یکی ادراک کند، آن را به صورت ادراک سه گانه در می آورد و این به موجب ظهور قوای معده اصلی است که در عرض واحد قرار دارد.»
از دیدگاه فیلون، «خدا شخص است همانطور که الهیات یهودی تعلیم می دهد، اما او در عین حال وجود محض (نواونئوس اون)، بسیط مطلق (فوزیس هاپله: دارای طبیعت محض)، آزاد مطلق و قائم به ذات است. او شاغل فضا یا مکان نیست اما بر همه اشیاء احاطه دارد. مع هذا او مطلقا متعالی است، متعالی حتی نسبت به مثال «خیر» و مثال جمال (اوتو تو آگائون کای آوتوتوکالون: خود خیر و خود حسن). انسان به خدا نایل می شود، نه از طریق فهم علمی (لوگون اپودیکسنی) برای درک خدا ما نخست باید خدا شویم، که محال است بلکه در شهود مستقیم (انارگیا: وضوح و بداهت).»
توصیف ناپذیری خدا از نظر فیلون
بدین سان خدا وجود توصیف ناپذیر است، که فوق فکر است و تنها از طریق خلسه یا شهود می توان به او نائل شد. ما می بینیم که چگونه فیلون تحت تاثیر گرایش معاصر به ترفیع و تمجید تعالی الهی بود. هرچند نباید فراموش کنیم که تعالی وجود الهی به وضوح در خداشناسی نقلی (مبتنی بر کتاب مقدس) یهودی حفظ و حمایت شده بود ولو آنکه در اصطلاحات فلسفی بیان نشده بود. این اصرار بر تعالی الهی و بر ترفیع خدا فوق هر چیز مادی طبیعه، چنانکه بعدها مثلا نزد آلبینوس افلاطونی متوسط و نومینوس نو فیثاغوری دیده می شود، به مفهوم و تصور موجودات واسطه رهنمون شد، تا فاصله بین وجود خدا و جهان مادی را پر کند. عالیترین این موجودت واسطه عقل (لوگوس logos یا نوس nous) است.
شناخت خدا و صفات او از نظر فیلون
از نظر فیلون درک خدا محال است. او خدا را نامتناهی و بی صورت می داند. درباره صفات خدا معتقد است که شناخت خدا و صفات او تنها از راه «سلب» ممکن است. او خدا را وجود بدون صفت و کیفیت می داند و او را در نهایت تنزیه قرار می دهد، عقل هرگز دسترسی به خدا ندارد. خدا «وجود بلاتکلیف» است و ما قادر نیستیم تا او را بشناسیم و لذا از بین اسماء و صفات او تنها یک چیز باقی می ماند که او را بدان بشناسیم و آن نامی است که دلالت بر وجود می کند یعنی «یهوه» (آنکه هست). اما در عین حال خدا منبع خیر است و هر صفتی و کمالی را به نحو اعلی و نامتناهی دارد. فیلون در بین صفات ایجابیه خداوند مخصوصا بر دو صفت او تکیه می کند: خیر و قدرت. او خدا را مصدر خیر می داند و در این فکر به افلاطون تأسی جسته و از او تاثیر پذیرفته است.
فیلون مثل افلاطونیان خدا را شمس عالم می داند و معتقد است که او بر انسانها تجلی می کند و برای نمونه تجلی او را بر ابراهیم یادآور می شود. خدا از نظر فیلون بسیط مطلق است و تصور او برای انسان ممکن نیست. خدا برای فیلون از مثل برتر است، زیرا او خالق مثل است و مثل مخلوق اویند پس محتاجند. فیلون در مورد خدا از الفاظی مثل صانع سازنده، خالق، planter، parent، پدر و علت استفاده می کند که الفاظی افلاطونی اند. البته این سه تای آخری در کتاب مقدس نیز در مورد خدا به کار رفته اند. همچنین او خدا را با عناوین شمس معقول، با رب، یا منجی و نیز نوربخش توصیف می کند که ترکیبی از استعمالات افلاطونی و کتاب مقدسند.
او همچنین صفاتی همچون تقسیم ناپذیر، ابدی، حقیقی و نیز واقعی و نیز صفت «کسی که هست» را توصیف می کند که همگی الفاظی مستعمل در فلسفه افلاطون و ارسطو بوده ولی فیلون به آنها معانی نامحدودی می دهد و آنها را از معانی محدود رواقی و ارسطویی شان بدر برده و توسعه می بخشد. از نظر فیلون خدا تنها خالق نیست او خیر محض بوده و متجلی در عالم است.
براهین فیلون در اثبات خداوند
فیلون قائل به بداهت اوست و همچون موسی (ع) معتقد است که خدایا بافتن تو و وجود تو مهمترین آموزگار و راهنمای من بوده است. و مثل افلاطون معتقد است که خدا را در ذهن (روح) به آسانی می توان یافت اما پس از یافتن او، شرح آن برای دیگران دشوار است. چهار برهان اقامه می کند: نخست از راه علیت و اینکه هرچه به وجود می آید وجودش علتی دارد. و این درست همان برهان است که افلاطون در رساله «نیمائوس» به کار برده است. برهان دوم از طریق در ادعای قدم عالم است که از سوی ارسطو مطرح شده است. فیلون عالم عالم را قدیم یا ازلی نمی داند بلکه از طریق حرکت بر احتیاج عالم تکیه می کند. گرچه فیلون معتقد است که بنابر قبول حرکت ازلی و جاودانه عالم باز هم نیاز عالم به یک علت محرک باقی خواهد بود ولی، بر ارسطو انتقاد دارد که خدا آفریننده هستی عالم است و نه تنها حرکت بخش آن، در عین حال فیلون تاکید می کند که ذات خداوند تغییرناپذیر است و هیچ گونه تحول و حرکتی در او رخ نمی دهد او غیر قابل تغییر و تحول است.
خدا به عالم حرکت می بخشد اما نه از طریق پا یا اعضای مادی و نه همچون یک انسان (رد آنتروپومورفیزم از سوی فیلون که به شدت مخالف آن است و خدا را در اوج تنزیه می نشاند)، بلکه از طریق حقیقت تغییرناپذیر خویش. برهان سوم فیلون از طریق «عالم و اجزاء تشکیل دهنده آن و قوای فعال در این اجزاء می باشد»، و در واقع همچنانکه ولفسون توضیح داده است که یک برهان غایت گرایانه یا نوعی برهان نظم است. این برهان سابقه ای دراز در آثار افلاطون و ارسطو و رواقیان دارد. افلاطون آن را برهانی از طریق زمین و خورشید و ستارگان و جهان و نظم فصول و تقسیم آنها به سال و ماه خوانده است. ارسطو نیز قریب به همین مضمون را در آثار خویش بیان کرده است. فیلون خدای ارسطویی را که فقط محرک جهان است نمی پذیرد و در واقع می کوشد تا برهان و بیان ارسطو را کامل کرده و خدای آفریننده را از طریق برهان حرکت ارسطویی اثبات کند. در برهان سوم که از راه غایت و نظم در هستی، فیلون خدا را ثابت می کند بیشتر تحت تاثیر منابع رواقی می باشد تا دیگر فلاسفه. برهان چهارم فیلون بر علیه کسانی است که خودش آنان را chaldeans می نامد و می گوید معتقدند که خدا به منزله روح جهان و حال در آن است و یا اینکه اصلا کل جهان همان خداست. فیلون می کوشد تا به رد این باور بپردازد و ثابت کند که خدا غیر حال یا درو نباشنده و متعالی از موجودات و جهان است. ولفسون معتقد است که برهان چهارم فیلون سخن جدیدی را در بر نداشته و تکرار بیهوده سخنان رواقیان است که هستی خدا را در جهان از راه وجود ذهن (روح) در بدن انسان ثابت کنند.
راه شناخت خدا از نظر فیلون
آنچه که فیلون بسیار بر آن تاکید می ورزد دشواری و بلکه ناشناختنی بودن خداست او تنها خدا را غیر قابل شناخت، بلکه او را بی نشان می داند. فیلون معتقد است که خدا را تنها از طریق آثارش می توان شناخت. شناخت خدا فوق ادراک و قابلیت شناخت انسان است. مخلوق بودن انسان مانع حصول چنان شناختی برای اوست. اما تنها خداست که غیر قابل شناخت است ولی او خود با ما رابطه برقرار کرده و افعال و آثارش برای ما شناختنی است. خدا برای انسان تجلی کرده است گرچه در پاسخ حضرت موسی که درخواست رویت کرد به او پاسخ منفی داد ولی به اعتقاد فیلون این به معنای امتناع شناخت خدا نیست بلکه او می خواست اشتیاق موسی را به دیدار خودش بیشتر کرده و آتش شوق او را نسبت به خود افروخته تر سازد. فیلون معتقد است که خدا را برای خودش باید خواست و پرستش کرد نه از ترس دوزخ یا بهر بهشت. فیلون معتقد است که خدا را می توان از طریق شهود شناخت. او راه شناخت خدا را معرفت نفس می داند و معتقد است که آدمی با شناخت نفس خویش، هیچی و معدومیت واقعی آن را خواهد فهمید و لذا به خدا متوجه خواهد گشت. او در این مورد دیدار ابراهیم (ع) با خدا و خدایابی او را مثال می آورد. در این سخن فیلون تاثیر صریح و أکید افلاطون به وضوح مشهود است.
روح یا نفحه الهی از نظر فیلون
فیلون روح را «نفحه الهی» می داند و معتقد است خدا از خود در روح آدمی دمیده است و لذا روح انسان قدرت خدایابی را دارد و می تواند به دیدار خداوند نائل شود. فیلون تمام هستی را فیضان لطف حق و ریزش فیض او را دائمی می داند و در اینجا نیز تاثیر افلوطین بر او بسیار چشم گیر است. «فیلون معتقد است از طریق خلسه و جذبه عرفانی که در آن روح به اتحاد با خدا می رسد، می توان خدا را یافت. البته او به شدت طرفدار تفاوت جذبه و خلسه یا حالتی شبیه به مالیخولیا است. او در واقع به چهار نوع جذبه یا خلسه معتقد است: دیوانگی یا همان افسردگی و مالیخولیا، دیگر حیرت و شگفتی و سوم آرامش و سکون نفس و چهارم حزن الهی با نوعی تعلق به ماوراء و حالت در قبصه الهی بودن. امام تنها همان آرامش و طمانینه و سکونت نفس را «جذبه» می داند و آن را خواب ذهن می نامد. او در جایی دیگر تعبیر مستی روح یا سکر را به کار می برد.
نظریه ی فیلون درباره ی «نفخه» (Pneuma) و اتحاد عرفانی یا وصال نیز هر دو به یک اندازه حایز اهمیت است. اولی عبارت است از نفخه ی خلاقی که خدا می دمد و در انسان به صورت خدا جلوه گر می شود و این در واقع عالی ترین جزء نفس آدمی است، چیزی است عالی تر از «روان». مکاتب دیگر، خارج از حوزه های یهودی نیز شدیدا معتقد به خدای یگانه و سرمدی و لایتغیر به عنوان اصل عالم و علت نخستین آن بودند. فرقه های غنوصیه (Gnosticsects) که اصل تفکرشان فلسفی بود به خداوند به عنوان علت نخستین قائل بودند و معتقد بودند که ساحت قدس او منزه است از هر عیب و نقصی که در دنیا وجود دارد، لهذا برای تبیین خلقت عالمی که در آن نقص است و دایم در تغییر، ناگزیر شدند به وجود وسایط یا به نظریه ی صدور متوسل شوند.
لوگوس از نظر فیلون
«عالیترین نیروهای الهی لوگوس و (کلمه) است. گاهی فیلون مانند اریستو پولس و شارحان دیگر، آن را سوفیا می نامد، لکن لفظی که معمولا استعمال می کند لوگوس است. فیلون در پاره ای از آثار خود عالیترین جزء از اجزاء لوگوس را سوفیا می خواند. لوگوس ماهیتی دوگانه دارد. در انسان لوگوس همان عقل و یا کلمه ملفوظ است. در «کل»، لوگوس خود را به صورتهای جسمانی و معقول تقسیم می کند، و رونوشت و کپیه های این صور مجرد ادراک جهان را می سازد. فیلون در عبارت دیگر خود سوفیا را مادر لوگوس خوانده است، یعنی واسطه میان خدا و انسان ولی معمولا آن را لوگوس الهی می خواند بدون ذکر تعنی یا وجه تمایزی.
«لوگوس به عنوان واسطه وسیله ای است که با آن عقل انسان پس از تزکیه به آسمان صعود می کند. در خصوص استقلال وجود لوگوس کلام فیلون روشن نیست.» به هر حال، به نظر می رسد که در ذهن فیلون این نیروها غیر از کاری که انجام می دهند وجودی جداگانه ندارند و اگر هم دارند بسیار ناچیز است. «مفهومی که فیلون از اینها دارد متاثر از افکاری است که یونانیان دانشمند، و شاید ایشان به راستی جزو آن دسته از موجودات اسرارآمیزی باشند که نزد اقوام سام و ایرانیان قدیم در مرتبه ای نازلتر از ذات حق تعالی به منزله وساتط و وسائل حقند و به اسامی دیگری چون فرشته و یا حکمت خوانده شده اند و در آثار مذهبی قوم یهود نفس خدا و به تعبیر علمای یهود قانون غیر مخلوق نامیده شده اند، و یا همان فضائل الهی یا صفاتی باشند که در الهیات زرتشتی به گونه ای شخصیت برایشان قائل و نام «امشاسپندان» بر آنان نهاده اند.
منـابـع
هری اسرین ولفسون- فلسفه علم کلام- ترجمه احمد آرام- انتشارات الهدی- تهران 1368
میان محمد شریف- تاریخ فلسفه در اسلام- جلد اول- مرکز نشر دانشگاهی- تهران 1362
فردریک کاپلستون- تاریخ فلسفه- جلد 1- ترجمه سید جلال الدین مجتبوی- تهران 1368
همایون همتی- مقاله زندگی و اندیشه فیلون- مجله کیهان فرهنگی- شماره 162و 163
فردریک کاپلستون- تاریخ فلسفه یونان و روم- تهران- انتشارات علمی و فرهنگی- 1374
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها