زبانه کشیدن آتش دوزخ

فارسی 2902 نمایش |

هدایت و ضلالت الهى هرگز جنبه جبرى ندارد، بلکه اثر مستقیم اعمال و صفات خود انسان است:
آنها که در راه او به جهاد برمى خیزند و براى رسیدن به حق همه گونه فداکارى مى کنند، مسلما شایسته آنند که مشمول هدایت او شوند و اما آنها که با پیمودن راه عناد و لجاج و آلوده شدن به هر گونه ظلم و فساد و گناه شایستگى را در خود کشته، و مستحق سلب توفیق و گمراهى شده اند مسلما این افراد را گمراه مى سازد، «و من یهد الله فهو المهتد و من یضلل فلن تجد لهم أولیاء من دونه؛ و هر که را خدا هدایت کند، هدایت شده است. و هر که را گمراه سازد جز خداى براى او سرپرستى نیابى.» (اسراء/ 97) خداوند در قرآن پس از ذکر این موضوع به صورت یک تهدید قاطع و کوبنده صحنه اى از صحنه هاى قیامت را که نتیجه قطعى اعمال آنها است به آنها نشان مى دهد: «و نحشرهم یوم القیامة على وجوههم؛ و ما آنها را در روز قیامت بر صورتهایشان محشور مى کنیم.» (اسراء/ 97) به جاى اینکه مستقیم و ایستاده راه بروند فرشتگان عذاب آنان را به صورتشان بر زمین مى کشند. بعضى نیز این احتمال داده اند که این گنهکاران چون در آنجا قادر به راه رفتن نیستند همچون خزندگان بر صورت و سینه مى خزند، و با حالى دردناک و ذلت بار پیش مى روند. و نیز «عمیا و بکما و صما؛ آنها در حالتى که نابینا و لال و کر هستند به آن دادگاه بزرگ وارد شوند. و در پایان آیه مى فرماید «مأواهم جهنم؛ جایگاه همیشگى آنها دوزخ است.»
اما گمان نکنید آتشش همچون آتشهاى دنیا سرانجام به خاموشى مى گراید نه «کلما خبت زدناهم سعیرا؛ هر زمان التهاب آن فرو مى نشیند شعله تازه اى بر آنها مى افزائیم.» غیر مؤمن هر که باشد و هر چه باشد اگر از روى تقصیر ایمان نیاورده جایگاه او جهنم است. و این آتش جهنم منزل و جایگاه همیشگى آنان است هر گاه شعله هاى آتشین آن فرو نشیند بار دیگر بر افروخته خواهد شد و نظر به این که عناد با ساحت کبریائى قلوب آنان را فرا گرفته و پیوسته در تجدید نظر ثبات شرک و عناد را ابرام نموده و لحظات بیشمار زندگى خود را بدین منوال سپرى نموده سیرت استقرار عناد در قلوب آنان همچنین استقرار در شقاوت و در شعله هاى آتشین دوزخ خواهد بود.
در روایت از انس بن مالک نقل می کنند که پس از سؤال از حضرت رسول (ص) که چگونه بر صورتهایشان راه می روند فرمود همانطور که با پاهایشان راه می رفتند و جایگاه آنان جهنم است و هر گاه زبانه آتش کم شود شعله آن را زیاد می کنیم. هر چه پوست و گوشت بدنشان بسوزد و بر اثر آن شعله آتش فرو نشیند باز به حالت اول برمى گردند و آتش براى سوختن مجدد آن افروخته مى شود و آن که مى سوزد عذاب آن را احساس مى کند. این است مجازات آنها که آتش بر تمام ذرات وجودشان مسلط است، مى سوزاند، شعله اش پوست و گوشت آنان را مى خورد، و نابود مى سازد و سپس آنها را به حالت اول برمى گرداند و زنده مى کند تا بر عذابشان افزوده شود و یاد بیاورند و افسوس خورند که چرا در دنیا، زنده شدن در قیامت را تکذیب و انکار مى کردند ممکن است گفته شود: در چنین حرارت شدیدى، انسان چگونه زنده مى ماند؟! گوییم: خداوند قادر است که آنها را در چنین شرایطى زنده نگه دارد و از رسیدن آتش به جاهاى خطرناک بدنشان جلوگیرى کند. جهنم و عذاب آن به پاداش عمل آنها است. جزاء مطابق و بر وفق عمل است چون کافرین پس از آنکه بر آنان اتمام حجت گردید و دانسته و فهمیده از روى عناد در آیات الهى نظر ننمودند در طلب هدایت بر نیامدند که در گفتار انبیاء اعمال نظر نمایند و عقل خود را بکار بیندازند تا اینکه حق بر آنان ظاهر گردد این بود که در امر معاد و بازگشت استبعاد می نمودند و می گفتند چگونه ممکن است که ما پس از آنکه استخوان پوسیده گردیدیم ثانیا زنده شویم و به حالت اول عود نمائیم.

حال جهنمیان قبل از ورود به این آتش
آنها در حالى که بر روى زمین کشیده مى شوند به سوى آتش برده مى شوند، چنان که در دنیا با کسى که بخواهند بیشتر مورد اهانت قرار دهند چنین مى کنند. آنها کورند و از دیدن چیزهایى که خوشحالشان کند محرومند و از گفتن سخنى که به آنها سود رساند لالند و از شنیدن صدایى که شادشان کند بى بهره اند. چنان که (در دنیا) حق را نمى دیدند و سخنان حق را نمى شنیدند: «و نحشرهم یوم القیامة على وجوههم عمیا و بکما و صما» این جملات بیان سیرت لجاج بت پرستان است از نظر تکذیب آیات کریمه و اعراض از دعوت رسول و همچنین به نظام یکنواخت عالم توجه نمى نمایند سیرت این لجاج آنستکه بر حسب صورت و ظاهر با همین حالت نکبت بار که فاقد همه شئون قدرت است در صحنه اى که اولین و آخرین حضور مى یابند محشور خواهند شد.
حقیقتا صورتهای اهل ضلالت در آن روز بر روى خاک خواهد بود، حتى در خبر دارد که اهل محشر پا روى متکبرین می گذارند و می روند.
چشم قلب آنها کور است حقایق را مشاهده نمی کند زبان قلب لال است اقرار و اعتراف به حق نمی کند گوش قلب کر است استماع حق نمی کند می فرماید: «من أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة أعمى* قال رب لم حشرتنی أعمى و قد کنت بصیرا* قال کذلک أتتک آیاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسى؛ و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى‏ كنيم. مى‏ گويد پروردگارا چرا مرا نابينا محشور كردى با آنكه بينا بودم. مى‏ فرمايد همان طور كه نشانه‏ هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى امروز همان گونه فراموش مى ‏شوى.» (طه/ 124- 126) و نیز می فرماید: «قال اخسؤا فیها و لا تکلمون؛ مى ‏فرمايد [برويد] در آن گم شويد و با من سخن مگوييد.» (مؤمنون/ 108) و از همین جمله استفاده می شود که در قیامت هم به حال شرک و کفر و ضلالت باقى هستند. ممکن است معناى آیه این باشد که این گروه، در حالى محشور مى شوند که وقتى پس از حسابرسى، از موقف حساب به سوى آتش مى روند، قواى حسى شان آسیب مى بیند زیرا خداوند در قرآن خبر داده است که آنها (در قیامت) سخن مى گویند.
به راستی چرا با چهره هاشان به دوزخ مى افتند!؟ براى این که این چهره و صورت ها را از خداى یکتا برمى گردانیدند و متوجه بت ها و متوجه غیر خدا مى کردند. و چرا کور و لال و کر!؟ براى اینکه چشم داشتند، اما نمى خواستند حق را ببینند پس مثل اینکه کور بودند. زبان داشتند، ولى حاضر نبودند که سخن حق بگویند، پس گویا لال بودند. گوش داشتند، اما نمى خواستند سخن حق را بشنوند. پس گوئى کر بودند! این اثر وضعى اعمال آنها در قیامت است چون آنها در دنیا واژگونه فکر مى کردند و کج مى اندیشیدند و از دیدن حق کور و از گفتن سخن حق لال و از شنیدن سخن حق کر بودند، اینک در قیامت به همان حالت محشور خواهند شد و براى اهل محشر قیافه مضحکى خواهند داشت.
آرى، تنها بدبختى و بى چارگى آنان این نیست بلکه منزل و مأواى این گونه افراد در دوزخ خواهد بود، و هرگاه حرارت آتش دوزخ خفیف و سبک شود شعله و سوزندگى آن را براى آنان زیاد و شدید خواهیم کرد. چون هر چیز دنیوى چه خوب و چه بد پایان پذیر است، و چه بسا دوزخیانى که مى پندارند: آتش دوزخ هم نظیر آتش دنیا خاتمه خواهد یافت لذا در جمله فوق می فرماید: نه، اینطور نیست که شما مى پندارید، بلکه همانطور که نعمت هاى اخروى دائمى هستند، همانطور هم عذاب و عقاب هاى آن براى همیشه خواهند بود. به راستی جایگاه ایشان جهنم باشد. و هر زمانى که زبانه آتش جهنم گوشت و پوست ایشان را بسوزاند و آنها مانند زغال شوند، زبانه آتش فرو نشیند، چنانچه آتش دنیا بعد از سوختن هیزم فرو نشیند. و سپس بعد از تبدیل گوشت و پوست آنها،دوباره آتش جهنم افروخته خواهد شد تا باز آتش در ایشان بپیچد و معذب شوند. و این (کلما خبت) کنایه از همیشه بودن است مانند: «إن الذین کفروا بایاتنا سوف نصلیهم نارا کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب إن الله کان عزیزا حکیما؛ آنان را که به آیات ما کافر شدند به آتش خواهیم افکند. هرگاه پوست تنشان بپزد پوستى دیگرشان دهیم، تا عذاب خدا را بچشند. خدا پیروزمند و حکیم است.» (نساء/ 56) زیرا پوست تازه از پوست سوخته بیشتر احساس درد و رنج مى کند. این علماء در این جهان پوست عوض کردند و پس از ایمان کفر را اختیار کردند تا از لذایذ زندگى بیشتر برخوردار شوند، اکنون باید آماده عوض کردن پوست در آخرت باشند تا به کیفر سر برتافتنشان، عذاب خداوندى را بچشند.
واژگونه بودن کافران در آتش جهنم در آیه زیر هم آمده است: «یوم یسحبون فی النار على وجوههم ذوقوا مس سقر؛ روزى که آنان بر صورت هاى خود در آتش کشیده مى شوند، بچشید عذاب تماس با دوزخ را.» (قمر/ 48) این عذاب دردناک کیفر اعمال آنهاست. آنها به آیات خدا کفر ورزیدند و آمدن روز قیامت را انکار کردند و گفتند: آیا وقتى که ما پس از مرگ تبدیل به استخوان هاى پوسیده و خاک شدیم دوباره آفرینش دیگرى خواهیم داشت؟ تفسیر برهان به روایت مرفوع از حضرت سجاد (ع) فرمود: به درستى که در جهنم وادى باشد گفته شود «سعیرا» وقتى زبانه جهنم فرو نشیند باز شود سعیر آن، و این معنى است فرمایش الهى (کلما خبت زدناهم سعیرا). هر اندازه آتش جهنم به جهت مادى بودن آن فرو نشیند، خداوند تبارک و تعالى به سوخت آن مى افزاید تا حرارت آن افزایش پیدا کند (و پناه مى بریم به خدا) پس عذاب دایمى است و آتش تجدید مى شود، و راه گریزى براى ما جز داشتن اخلاص در ایمان و فرمانبردارى محض وجود ندارد، و باید در عمر خود پیوسته چشم به راه فرصت باشیم تا چنین کنیم و لحظات عمر را به پرستش خدا بگذرانیم و در سر پیچ راه ما فرصتى براى عبادت خدا وجود دارد. پس ماه رمضان بهار مؤمنان است، و حج معراج صالحان، پس بر ما واجب است که این فرصتها را از دست ندهیم، و حدیث شریف مى گوید: «آن کس که در ماه رمضان آمرزیده نشود، آمرزیده نخواهد شد مگر این که به عرفات برسد.»
پس بیایید تا خویشتن را از آتش جهنمى که ناگزیر باید در آن وارد شد، چنان که پروردگارمان گفت: «و إن منکم إلا واردها کان على ربک حتما مقضیا؛ و هیچ یک از شما نیست مگر این که وارد آن شود و این کار بر پروردگار حتمى است و قطعا صورت خواهد گرفت.» پس آن کس که بتواند خود را نجات دهد و لباس تقواى ضد جهنم براى بدن خود فراهم آورد، رستگار شده است.
پس عذاب دایمى جهنم جزاى کسى است که به آیات خدا کافر شده باشد، «ذلک جزاؤهم بأنهم کفروا بآیاتنا؛ و از آن جهت چنین کیفرى بهره ایشان شده که به آیات ما کافر بوده اند.» (اسراء/ 98) و مهربانى و لطفى برایشان نخواهد رسید بدان جهت که کفر ورزیدند، و حجابهاى عصبیت و خودخواهى و پیروى از شهوتها قلبهاى آنان را پوشاند و بیم دادن نتوانست قلبهاشان را بیدار کند، و براى عقل و اراده امکان آن فراهم نیامد که آن پرده هاى متراکم شده را از هم بدرد، و چه بیم دادنى اثرى ژرفتر از ترساندن آنان به عذاب جهنم مى توانست داشته باشد؟! کتاب خدا بدین گونه بیماریهاى قلب را درمان مى کند، و بهترین فرصت را براى رهایى یافتن از حجابهاى آن فراهم مى آورد.

منـابـع

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 2 صفحه 94

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏6 صفحه 313

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 12 صفحه 297

ابوعلی فضل بن حسن طبرسی- مجمع البیان- جلد 14 صفحه 216

حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 7 صفحه 446

سيدمحمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 10 صفحه 157

سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 8 صفحه 311

نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد 7 صفحه 365

ابوعلی فضل بن حسن طبرسی- جوامع الجامع- جلد 3 صفحه 494

محمدجواد نجفی- تفسیر آسان- جلد 10 صفحه 183

يعقوب جعفرى- کوثر- جلد 6 صفحه 364

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد