رابطه لیترجی و معنویت در تاریخ مسیحیت (نماز)
فارسی 7008 نمایش |نماز روزانه به عنوان پلى میان لیترجى و معنویت
نماز روزانه که ریشه در مزامیر داود و کتاب مقدس دارد، قرن هاى متمادى پلى بوده است میان لیترجى و معنویت. این نماز نوعى لیترجى براى زمانى خاص است که روزانه در ساعات معین خوانده مى شود. در اوایل قرن سوم هیپولیتوس به مسیحیانى که در خانه یا سر کار هستند، هفت ساعت از روز را براى نماز پیشنهاد کرد: به هنگام از خواب برخاستن و پیش از انجام هر کارى؛ در ساعت سوم هنگامى که مسیح به صلیب میخکوب شد؛ در ساعت ششم هنگامى که به خاطر رنج کشیدن مسیح بر صلیب در موقع ظهر هوا تاریک شد؛ در ساعت نهم که مسیح پس از میخکوب شدن روى صلیب جان داد؛ به هنگام رفتن به بستر خواب؛ حدود نیمه شب (هر چند این بدین معناست که براى مدتى از بستر برخیزد و اگر همسرش از مؤمنان نیست، در صورت امکان براى این منظور در اتاقى جداگانه خلوت کند) زیرا عقیده بر این است که در آن وقت همه مخلوقات براى لحظه اى ساکت مى شوند و به قصه مسیح یعنى: داماد آمد، مى اندیشند؛ و در سپیده دم. اریجن (حدود 233 م) تعلیم مى داد که نماز خواندن بدون وقفه یعنى ترکیب عمل با نماز. «کردارهاى شرافتمندانه و انجام دستورات از جمله نمازهایند.»
به همین علت است که سراسر زندگى قدیس یک نماز بى وقفه و طولانى است. «آنچه معمولا نماز نامیده مى شود» نباید کمتر از سه بار در روز انجام شود چنانکه دانیال چنین مى کرد. اریجن همچنین با ارجاع به کتاب مقدس، بر اهمیت نماز در طى شب تأکید مى کند، همچنان که کریسوستوم در آغاز قرن پنجم در بیزانس تأکید مى کرد. پس از پایان عصر آزار و شکنجه، زمانى که گردهمائى هاى مسیحى قانونى و علنى شد. نمازهاى صبح و عصر کم کم اهمیت خاص یافت و به عنوان نماز عمومى روزانه در همه جا برگزار مى شد، در حالى که به طور کلى، سایر زمان بندى هاى پیش از تشکیل شوراى نیقیه فقط براى عبادات فردى استفاده مى شدند و تنها عابدان و ریاضت کشان سخت کوش آنها را روز به روز بیشتر در برنامه خویش مى گنجاندند. بیشتر مردم به دلیل کار کردن از برگزارى نماز به طور دسته جمعى در تمامى اوقات باز مى ماندند. بیشتر عبادات صبح و عصر ستایش و شکر گزارى بود و مقدارى از آن نیز، به دلیل آلودگى آدمى به کار دنیا و لزوم آمرزش خواستن از خدا، به توبه اختصاص داشت. عبادات مذکور «هر روز در مکانى که اسقف براى آن معین مى کرد، برگزار مى شد.» از آنجا که این ترتیب روزانه دو نوبتى به مرجعیت اسقف ها ربط داشت، محققان جدید آن را «نماز اسقفى» نامیده اند.
اما نماز روزانه رکن اصلى نماز راهبان نیز بود. رهبانیت پیش از مسیحیت سابقه داشت، مثلا در یهودیت، و ادعا شده که «همیشه به گونه اى کاملا عادى در زندگى مسیحیان وجود داشته است»، به این معنا که از همان آغاز نشانه هایى وجود داشت که برخى مسیحیان احساس مى کردند که به رعایت دقیق تر نماز روزانه فرا خوانده شده اند. اریجن، که در قرن سوم مى زیست، به مریم که پیش پاى منجى نشسته بود (لوقا 10:38ـ42) و به یحیى که «رهسپار بیابان شد، جایى که هوا پاکیزه تر و آسمان بازتر و خدا کاملا نزدیک است»، غبطه مى خورد. اما تأثیر قاطع رهبانیت در قرن چهارم شروع شد. رهبانیت نوعى بروز خصیصه آخرتى مسیحیت به شکل واکنشى غریزى و تقریبا ناخودآگاه علیه دنیوى کردن امت مسیحى بود، دنیوى کردنى که نه تنها به معناى بى ارزش کردن آرمان اخلاقى یا سوز قدسى امت عیسى، بلکه به معناى ورود آن به «خدمت جهان» بود. یعنى خدمت به امپراتورى، جوامع شهرى و ارزش هاى طبیعى که، پس از زوال روزگار شرک، اینک منتظر دریافت لعاب و اعتبارى دینى از جانب مسیحیت بودند.
رهبانیت
رهبانیت در ابتدا در میان غیر روحانیان پدید آمد و عمده نوآورى هاى آن هرگز به شکل لیترجى نبود. در اغلب موارد، رهبانیت همان ارکانى از لیترجى را پذیرفت که آن زمان ها رسمیت داشت گرچه بعضى فرقه ها مراسم خاص خود را داشتند. عشاى ربانى همیشه مهم و ضرورى بوده است، اما آنچه که براى عبادت مسیحى بیشترین اهمیت را داشته، دلبستگى راهبانه به نماز و مزمورخوانى است که در نمازهاى روزانه ظاهر مى شود یعنى در هفت ساعت از روز و شب، چنانکه قبلا در دستورالعمل هیپولیتوس (حدود 217 م) توضیح داده شده و سپس در دستور العمل هاى قدیس باسیل در شرق و قدیس بندیکت در غرب دنبال شد. رهبانیت جستجوى کمال بود که از طریق نماز بى وقفه حاصل مى شد، نمازى که همچنان که اریجن نیز گفته بود باید کار را هم از عناصر آن دانست. علاوه بر این، به همراه نماز مزامیر نیز زمزمه مى شد. آگوستین زمانى گفته بود که «عشق به مزمورخوانى باعث تولد رهبانیت شد.»
کتاب مزامیر دیگر کتاب دعایى نبود که مانند رسم یهودیان و یا مسیحیان نخستین، براى موقعیت هاى مناسب مزمورهایى از درون آن انتخاب شود، بلکه به «ترتیب» خوانده مى شد یعنى صرفا به ترتیب خود کتاب مزامیر. دستور العمل قدیس بندیکت 150 مزمور را در میان نمازهاى روزانه تقسیم مى کند تا این که آنها همگى در هر هفته خوانده شوند. چنین نبوده که همه پیامدهاى رهبانیت براى معنویت مسیحى سودمند باشند یعنى گاهى رهبانیت به صورت طبقه اى از نخبگان، حتى نخبگان مرفه، ظاهر شده است که جدا و برتر از زندگى اى است که از مسیحیان معمولى انتظار مى رفته است. امروزه که رسالت و احساس وظیفه دینى کاهش یافته است (پس از احیاى مختصر آن در قرن نوزدهم و قوت یافتنش در کلیساى انگلستان) به رهبانیت بیشتر در ارتباط با کل جهان مسیحى نگریسته مى شود.
به دنبال زندگى آمیخته به نماز رفتن، اجرا و آموزش آن، به مصلحت همه است. دیرها در جهانى پر آشوب هم کانون نماز و هم پناهگاه آرامشند، و قوام زندگى رایج در آنها، که از برخى جهات از خطراتى که دیگر مسیحیان را در بر گرفته است به دور مى ماند، به لیترجى و نماز است. طریقه رهبانى در پى نشان دادن حالتى است که جامعه مسیحى مى بایست آن گونه باشد، در حالى که طریقه هاى دیگر، که بر اساس تعهدات و پیمان هایى باید در زندگى اجتماعى مشارکت ورزند، به عشق مسیح به استقبال خطرات مناطق پر خشونت و بسیار محروم زمین مى روند. اما در دوران شکوفایى رهبانیت در عصر آباء کلیسا و قرون وسطى، گرایشى وجود داشت که به جاى این که مانند اریجن و سلف اسکندرانیش کلمنت، زندگى را نوعى نماز بداند، نماز جانشین زندگى شد. لیترجى صورت خصوصى به خود گرفت. عشاى ربانى به عملى ریاضت گونه براى کمک معنوى به فرد در سیر و سلوکش به سوى کمال تبدیل شد، و دیگر، گونه اى «واقعیت یافتن» جهان مسیحیت در ضیافت آخرتى ملکوت نبود. رهبانیت آرمانى شد که زندگى هاى این جهان مى بایست به آن نزدیک شود. نماز رهبانى چون کاملتر بود جاى «نماز اسقفى» را گرفت و به رویه روحانیان کلیساهاى محلى تبدیل شد.
اینک گویى شکلى خاص از معنویت، که براى فراخوانده شدگان به آن ارزشمند بود، مى توانست الگوى نماز واجب و مقرر شده کسانى قرار گیرد که نماز اسقفى نیازهایشان را به هیچ نحو تأمین نمى کرد. بنابراین، با کمال تعجب مى بینیم که در اروپاى قرون وسطى، دیرها هم پناهگاه هایى بودند براى زندگى واقعى دینى در جامعه اى که طبق معیارهایى پست عمل مى کرد، و هم الگویى که روحانیان و عامه مؤمنان آرزویش را داشتند. کتاب گزیده ها،که از قرن سیزدهم تاکنون تکاملى تدریجى را طى کرده، به عنوان کتاب دعا براى کسانى که الگوى رهبانى را در زندگى عادى به کار مى بردند، مد نظر بوده است. این کتاب سرمشق غیر کاتولیک ها نیز بوده است. هنگامى که هنریتا ماریا، ملکه چارلز اول، ندیمه هاى کاتولیک خویش را با خود از فرانسه به دربار انگلیس آورد، با این عمل علاوه بر تمایل به شکل هاى عبادت کاتولیک ها، موجى از پذیرفتن آیین رومى پدید آمد.
جان کازین که آن زمان اسقف افتخارى منطقه دورام [در شمال انگلستان] بود، علاوه بر سرودهاى نیایشى، همخوانى ها، دعاهاى کوتاه و نمازهایى براى توبه و موقعیت هاى مختلف، در سال 1627 کتاب لیترجى هر ساعت را براى اعضاى کلیساى انگلستان تدوین کرد. این کتاب که در سال هاى بعد از سوى پیوریتن ها بى رحمانه مورد حمله قرار گرفت، هرگز شهرتى کسب نکرد. پیش از این، کتاب دعاى عمومى، که دو نیایش روزانه دارد و از میان آنها، دعاى شب (که آمیزه اى از نیایش هاى سرشب و آخر شب کتاب گزیده ها است)، یکى از شاهکارهاى آن مجموعه محسوب مى شود، مقام برترین کتاب کلیساى انگلستان را به دست آورده بود.
نماز روزانه با همه تغییراتى که در جوامع مسیحى و در جهان به وجود آمده است، هنوز ارزش خود را حفظ کرده است. فرقه هاى آزاد قرن بیستم آن را همانند کمک خرج ایام خشکسالى و یا لنگرگاهى در دریاى پهناور جهان مسیحیت دانسته، بدان توصیه کرده اند. ناتانیل میکلم، از کشیشان کلیساى جماعت گرا، نمازهاى صبح و عصر را ابداع کرد و در آنها علاوه بر دعاهایى که در طى قرن ها به وجود آمده بودند، از آثار خاص خود نیز استفاده کرد. گروه اشتراکى لیترجى خوانان بریتانیایى در نتیجه بحثى طولانى که درباره نماز روزانه انجام داده بودند، نمونه هایى به وجود آوردند که اولین نسخه آنها از آن یکى از باپتیست ها به نام استفان وین وارد بود. این تلاش ها گرچه به فرقه هاى خاصى در جهان مسیحیت محدود نبود، اما رضایت خاطر همگانى را به وجود نیاورده است.
چنین به نظر مى رسد که پروتستان ها نماز روزانه را براى تهذیب و تربیت نفس به کار مى برند، در حالى که نزد برخى از کاتولیک ها نماز یاد شده هرگز از امور تربیتى و یا مثلا عاطفى نیست، بلکه قربانى غیر فردى و به کلى بر کنار از احساس و تجربه است که به پیشگاه جلال خدا تقدیم مى شود، و یا لا اقل تحقق خارجى اتحاد با امت مسیحى است. پل براد شاو در سال 1981 چنین نوشت: «ما نیازمند کشف و ایجاد یک نماز "اسقفى" حقیقى هستیم، نه لزوما با بازسازى آنچه در اورشلیم یا انطاکیه یا جایى دیگر در قرن چهارم انجام مى شد، بلکه با استفاده از بینش هایى که تحقیق تاریخى در اختیار نهاده، تا اجزاى اصلى الگوى نماز روزانه و معنویت خود را معین کنیم و سپس اینها را در شکل هایى که با روزگار ما متناسب است، بیان کنیم.»
جایگاه کتاب مزامیر داود در لیترجى مسیحیان
امروزه در مراسم عبادى یکشنبه در کلیساهاى انگلیکن و متدیست دعاى صبح تقریبا وجود ندارد و جمعیت اندکى در نیایش شامگاهى کلیساى انگلستان حضور پیدا مى کنند، اما در میان بسیارى از مسیحیان متدین گویى هر روز بر ارزش کتاب مزامیر افزوده مى شود. بنا به روایت اناجیل، عیسى خود مزمورها را نقل مى کرد و براى توضیح رسالت خود از آنها بهره مى گرفت. انجیل نویسان آنها را به عنوان روشنگر داستان زندگى عیسى مى فهمیدند. مزمور 22 مبنا و منشأ روایت هاى مرقس و یوحنا از مصیبت مسیح است. روایت هاى مذکور بیان کننده چیزیند که آن را جرج هربرت در قرن هفدهم «تلخ و شیرین» تجربه مسیحى نامید: «شکوه خواهم کرد، اما مى ستایم، به سوگ خواهم نشست، [اما] پذیرایم و همه روزهاى تلخ و شیرینم را اندوه خواهم کشید، و[لى]عشق مى ورزم.»
برخى، نظیر جان برنابى در مقاله اى پر آب و تاب راجع به «دعاى مسیحى»، معتقدند که کتاب مزامیر با مسیحیان سازگارى ندارد. منزلت کتاب مزامیر در لیترجى مسیحیان بیش از همه وامدار این امر بود که قابلیت آن را داشت که به راحتى به عنوان پیشگویى هایى درباره مسیح تفسیر شود. این کتاب نفوذ خود را از طریق زیبایى و صداقت فوق العاده بسیارى از سرودها و دعاهاى عبرى موجود در آن به دست آورده است. اما در سبک کلاجلید، یعنى سبک شکایتى و اعتراضى آن، که دست کم یک چهارم مزامیر را در بر مى گیرد، چنان روحى دمیده شده است که حتى بى پرواترین تأویل کنندگان نیز نمى توانند به راحتى آن را به تعمید مسیحیت درآورند. بندهاى مشتمل بر نفرین، که لعنت ها را بر دشمنان نویسنده وارد مى کنند، مشکلى فوق العاده حاد هستند. در کتاب دعاى منتشر شده در سال 1928 و در جاهاى دیگر از آوردن آنها صرف نظر شده است.
جان وزلى آنها را «براى دهان عبادت کنندگان مسیحى بسیار زشت» مى دانست، و اسقف گور در اوایل این قرن گفته بود که چنین کسانى هر قدر هم که در پایان حمد و سپاس خدا را بگویند، نمى توانند مسیحى شوند. به نظر مى رسد که تمثیلى دانستن طفره و گریز از واقعیت تاریخى است. مثل این که در مزمور 137 «فرزندان بابل» را تمثیل گناهانمان و مسیح را به منزله صخره اى که آنها مى بایست بر آن کوبیده شوند، تلقى کنیم. آنچه هرگز نباید فراموش شود این است که سرایندگان مزامیر معمولا از خدا تقاضا مى کنند که عدالت الهى را برقرار سازد و بسیارى از مزمورها فریاد شکایت فقرا، ستمدیدگان و گرسنگان است. آنها نمى توانند به آسانى از خشونتى که بر آنها و دیگران رفته است، چشم پوشى کنند. استفاده کنندگان جدید آنها را کاملا مربوط به روزگار ما دانسته اند. کسانى که مرتکب یهود سوزى شدند، به راحتى نمى توان عذرشان را پذیرفت و یا شرارت هایشان را به راحتى با مطرح کردن محبت بخشش آور نا دیده گرفت. تمسک کنندگان به مزامیر قصد انتقام جویى با دست هاى خود را ندارند، بلکه خواستار انتقام الهى اند. با این حال، در همین دعاهایى که براى عدالت مى خوانند گناهى کاملا بشرى وجود دارد، گناهى که هم با تعالیم عیسى و هم با عمل کفاره شدن او از سوى خداوند ناسازگار است.
لیترچی و دیندارى خانوادگى
در سنت پروتستانى، هر خانواده اى یک اجتماع دینى است و این اعتقادى است که اعضاى کلیساى انگلستان هم در آن سهیمند. باکستر، همانند بسیارى دیگر، مى گوید: «یک خانواده مسیحى یک کلیسا است... اجتماعى از مسیحیان است که براى عبادت و خدمت بهتر به خدا جمع شده اند» و پیوریتن ها از آگوستین نقل مى کردند که مى گفت: «نقش مسئول خانواده در منزل همان نقش واعظ در منبر است.» آنها همانند جرج هربرت از مزایاى دینى زندگى مجردانه آگاه بودند، اما رتبه معنوى ازدواج مطمئنا پایین تر نبود. این نکات را قبل از آنها پیروان ویکلیف و دیگر کاتولیک هاى اصلاح طلب مطرح کرده بودند. آنها همانند کاتولیک ها و ارتدوکس ها اعتقاد داشتند که تمامى نمازها، هر جا که برگزار شوند، چه به تنهایى، چه با خانواده و یا در عبادت دسته جمعى، هم ارزشند. فرد یا گروه نمازگزار در درجه اول عضوى از پیکر مسیح بود. در این سنت، نماز باید روزانه دو بار و متناظر با قربانى هاى معبد که بنا بر پیمان کهن صورت مى گرفت، برگزار مى شد.
این همان قربانى سوختنى همیشگى سفر لاویان (6:13) بود. متیو هنرى در شرحى که بر این عبارت کتاب مقدس آورده است، آن را به عبادت مسیحیان مربوط مى کند. این نکته در سروده چارلز وزلى نیز باز تاب یافت: «اى آن که از آسمان آمدى تا آتش پاک ملکوتى را به ما دهى بر افروز شعله اى از عشق مقدس را بر سکوى ناچیز قلبم. این همان بخورى بود که به سوى خدا بالا مى رفت.» (مزامیر 141:2؛ مکاشفه 8:3 و4) دیندارى خانوادگى به لحاظ معنوى جامع بود به این معنا که «نه تنها عبادت، بلکه آموزش، مدیریت، انضباط و تمرین نوع دوستى و عدالت» را هم در بر مى گرفت. روزه دارى به طور منظم اجرا مى شد. دیندارى خانوادگى در برگیرنده زنان نیز بود. بسیارى از رساله ها زنان را جانشین کشیشان خانواده مى دانستند که در غیاب مردان مى توانستند زمام کارها را به دست بگیرند. کودکان اعضاى لازم قوم خدا بودند. آموزش کودکان تقریبا از هنگام تولد شروع مى شد و پیدا شدن زودتر از موعد حس دیندارى امرى غیر عادى نبود، هر چند ممکن بود جداکردن «کلیسا رفتن تمرینى» از عبادت واقعى مشکل باشد.
به پیش خدمت ها خواندن کتاب مقدس آموزش داده مى شد و به همراه کودکان همیشه در نمازهاى روزانه شرکت داده مى شدند. هفته مسیحى بیش از سال مسیحى کانون دین دارى بود و همه دنباله عبادت یکشنبه در کلیسا بودند، به طورى که این معنویت غالبا به شکل لیترجى بود و در آن انواع مختلف کتاب هاى دعا مورد استفاده قرار مى گرفت. یکشنبه در عین حال «روز تحصیل، روز بازار مکاره، روز خرید و روز تغذیه روح» و نیز روز شگفت انگیزترین خلقت دوباره بود که گوسفندان نداى مسیح را مى شنیدند و چراگاه را مى یافتند. این سنت در معنویت انجیلیان قرن نوزدهم نیرومند بود، اما اغلب به امرى تربیتى و اخلاقى تبدیل مى شد. مسایل مربوط به قربانى و امور باطنى در تعلیم و تربیت انجیلى از دست رفته بودند و جوانان چون معمولا از آنان خواسته مى شد که در خلال نمازهاى خانواده خود نگهدار باشند، اغلب ناراحت بودند. همچنانکه خود نهاد خانواده به تدریج ضعیف مى شد، دینى که هدف از آن «وفادارماندن به مسایل وابسته به آسمان و خانه» بود، نیز به همراه آن رخت برمى بست.
منـابـع
گوردن اس. ویکفیلد- مقاله معنویت و عبادت- ترجمه محمدحسن محمدى مظفر- فصلنامه هفت آسمان- شماره 16
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها