مقایسه نجات و رستگاری از دیدگاه مسیحیت و اسلام (اشکالات)
فارسی 3901 نمایش |موانع نجات از دیدگاه اسلام
1. گناه
گناه و معصیت که در واقع همان نافرمانی از خداوند متعال است، مهمترین مانع نجات و بزرگترین عامل هلاکت و شقاوت و ورود به دوزخ به شمار می رود. به بیانی دقیق تر می توان گفت تمام اسباب دخول در دوزخ و حرمان از رحمت خداوند کریم، در تحت واژه «گناه» قرار می گیرد.
قرآن کریم «گناه» و معصیت خداوند را مهمترین مانع نجات انسان و عامل سقوط او در عذاب معرفی می کند و به تشریح مصادیق متعدد آن که باعث عذاب الیم و خلود در دوزخ می شود، می پردازد. از دیدگاه اسلام گناهان به دو دسته گناهان صغیره و گناهان کبیره تقسیم می شوند. خداوند در مورد گناهان صغیره وعده عفو و آمرزش داده، اما در مورد گناهان کبیره وعده آتش و عذاب داده و توبه از آنها را واجب شمرده است.
2. کفر و شرک و نفاق
این سه به عنوان سرچشمه تمام گناهان و معاصی و رذایل نفسانی مطرحند. قرآن کریم وعده جاودانه بودن عذاب در مورد آنها را داده است و تمام مسلمانان بر خلود کفار و منافقان در جهنم، اجماع و اتفاق نظر دارند.
مقایسه ای اجمالی بین دیدگاه اسلام و مسیحیت
گرچه هر دو دین بر ایمان به خدای واحد و روز رستاخیز و مسئله نجات بخشی بشر تأکید می کنند، در تبیین مسئله نجات دارای اختلافات و تفاوتهای بسیاری با یکدیگرند:
1. در حالی که در مسیحیت، اساس و بنیان این مسئله بر نجات از گناه و هلاکت ابدی قرار دارد و بر نوعی «نجات اخلاقی» تأکید می شود، در اسلام بر نجات از هرگونه شقاوت روحی و عذاب روحانی و جسمانی که پس از مرگ و در عالم برزخ و یا در قیامت و یا در هر دو بر انسان وارد می شود، تأکید می گردد. بنابراین در مسیحیت بر «نجات از اسارت گناه و قدرت مرگ» تأکید می شود و در اسلام بر «نجات از شقاوتهای روحی و آلام و عذابهای روحانی و جسمانی عالم پس از مرگ.»
2. در مسیحیت اعتقاد بر آن است که قبل از آنکه بشر بخواهد یا بتواند کاری برای نجات خویش انجام دهد، خداوند به وسیله مرگ عیسی بر صلیب، این مهم را به انجام رسانده و از این رو تمام پیروان عیسی از اسارت گناه و مرگ رها شده و نجات یافته اند، اما از دیدگاه اسلام، هر کس خودش باید با تمسک به قرآن کریم و اهل بیت پیامبر (ص) و با تلاش و کوشش خود و با انجام اعمال صالح و کسب فضایل اخلاقی و تهذیب نفس و پرهیز از گناه در طول حیات دنیوی به آن دست یابد. بنابراین از دیدگاه مسیحیت، «نجات» هم اکنون برای پیروان عیسی حاصل و فراهم است؛ زیرا خداوند با فدیه مسیح از انسان راضی گشته و «نجات» را به رایگان به او هدیه نموده است؛ ولی در اسلام، «نجات» در گرو ایمان واقعی به اصول محوری دین حق و اعمال صالح است که انسان حاصل آن را در عالم پس از مرگ خواهد دید.
3. گرچه در هر دو دین بر مسئله ایمان به عنوان یکی از عوامل مهم نجات تأکید شده است، در تفسیر ایمان و تبیین ارکان و متعلقات آن، تفاوتهای بسیاری در هر دو دین وجود دارد. در حالی که در اسلام، علاوه بر اقرار زبانی، تصدیق قلبی به مبدأ و معاد و نبوت نبی حاضر و وحی ناسخ از ارکان ایمان است که جهت نجات باید با عمل صالح نیز همراه باشد. در مسیحیت مسائلی همچون فدا، تجسد، تصلیب و رستاخیز عیسی، از ارکان ایمان مسیحی است که همواره در اندیشه فیلسوفان دین مسیحی نیز به شدت به چالش کشیده شده است.
4. در اسلام بر نقش عمل صالح که گستره آن تمام اصول اعتقادی و فروع دین و کلیه واجبات و محرمات شرعی و اخلاقی را در بر می گیرد، در فلاح و رستگاری انسان تأکید بسیار شده است، اما مسیحیت علاوه بر آنکه هیچ ارزشی برای «عمل» در نجات انسان قائل نیست، انسان را عاجزتر از آن می داند که بتواند برای نجات خویش کاری انجام دهد. از این رو مسیحیان «نجات» را هدیه ای مجانی از طرف خدا می دانند؛ زیرا به اعتقاد آنان، خداوند قبلا با مرگ عیسی بر صلیب از بشریت راضی شده، خشنود ساختن مجدد او دیگر ضروری نیست. بنابراین، نکته مهم این است: در حالی که در اسلام بر تأثیر اساسی عمل به قوانین شریعت ناب در فلاح و رستگاری تأکید بسیار می گردد، مسیحیت شریعت و قوانین آن را از موانع مهم نجات انسان بر می شمرد و با طرد شدید شریعت و قوانین آن، تأثیر هرگونه عمل حتی اعمال اخلاقی را نیز در نجات انسان مردود می داند.
5. یکی دیگر از عوامل نجات از نظر هر دو دین، مسئله توبه است. در اسلام توبه به معنای بازگشت به سوی خدا، همراه با ترک گناه و معصیت و پشیمانی از انجام آن و عزم بر ترک آن است که از سوی خود فرد انجام می گیرد و سبب آمرزش گناهان از سوی خداوند می گردد، ولی در مسیحیت توبه (و یا اعتراف) که یکی از آیینهای هفت گانه است، به دست کشیش انجام می پذیرد؛ به این معنا که شخص گناهکار باید نزد کشیش به گناه خود اعتراف کند تا کشیش او را عفو نماید و گناهانش را بیامرزد.
6. در حالی که هر دو دین بر «گناه» به عنوان مهمترین مانع نجات تأکید می کنند، دیدگاه هر دو دین در این باره نیز بسیار با یکدیگر متفاوت است. در مسیحیت اساس مسئله نجات بر نجات از گناه و قدرت مرگ قرار گرفته است و نفی آزادی اراده و اختیار انسان در ترک گناه به خاطر تأثیر گناه آدم و حوا در بهشت بر نسل او و اعتقاد به «گناه اولیه» و یا «گناه اصلی» از اصول بنیادین مبحث نجات شناسی مسیحی است، ولی علاوه بر آنکه هیچ تبیین روشنی از مسئله گناه و معصیت و تفاوت بین گناه صغیره و گناه کبیره در مسیحیت صورت نگرفته است، بعضی از دانشمندان مسیحی نیز مسئله «گناه اولیه و نخستین» را به چالش کشیده و نفی کرده اند. در اسلام با تأکید بر آزادی اراده و اختیار انسان در انتخاب خیر و شر و اینکه هر کس مسئول گناه خویش است، اصل مسئله گناه و تأثیر مخرب آن بر روح و روان انسان به صورتی واضح تبیین گردیده و ریشه آن پیروی از شهوات و هواهای نفسانی و شیطانی دانسته شده است.
نقد دیدگاه مسیحیت از دو منظر درون دینی و برون دینی
موضوع نجات در آیین مسیحیت، همانند «سرابی» است که تشنگان «حقیقت» را نهایتا به هلاکت خواهد رساند. بررسی جریانات و حوادث گوناگونی که در طول تاریخ حیات کلیسا به وقوع پیوسته و روشن شدن عمق انحرافات و تحریفاتی که در این دین رخ داده است و همچنین به چالش کشیده شدن بسیاری از اصول اساسی آیین مسیحیت از قبیل مسئلة ایمان، وحی، تجسد و تصلیب در اندیشه فیلسوفان دین مسیحی در قرون اخیر، اساس مسئله نجات در این دین را با پرسش مواجه کرده است. حتی اگر به نقد کشیده شدن اصول بنیادین آیین مسیحیت را که زمانی کوچک ترین شک و شبهه ای درباره آنها کفر محسوب می شد، به حساب بی تعهدی منتقدان به آموزه ها و تعالیم دینی بگذاریم و دیدگاه متکلمان سنتی و متون مقدس را ملاک عمل قرار دهیم، باز هم مسئله نجات در مسیحیت با اشکالات و تناقضات عدیده ای مواجه است که غالبا لاینحل باقی مانده اند و ریشه در انحرافات و تحریفاتی دارند که در دین مسیح واقع شده است.
به هر حال، نقد دیدگاه مسیحیت در مسئله نجات از دو منظر درون دینی و برون دینی قابل بحث و بررسی است. همان گونه که بسیاری از فلاسفه دین از منظر برون دینی و با استناد به اصول فلسفی و عقلی، آن را به چالش کشیده اند، از منظر درون دینی نیز بسیاری از آن آموزه ها دارای اشکالات و تناقضاتی است. از این رو دانشمندان مسلمان نیز از هر دو منظر و با طرح اشکالات و تناقضاتی که در عقاید مسیحیان است، به طور مفصل وجوه بطلان و فساد سخنان آنان را تشریح کرده اند.
اشکالات وارد بر دیدگاه نجات شناسی مسیحی
1. آموزه فدا به عنوان یکی از عوامل مهم نجات که مورد نقد بعضی از اندیشمندان مسیحی نیز قرار گرفته است، اشکالات متعددی دارد که غالب متکلمان مسیحی از دادن پاسخی قانع کننده به آن عاجزند. اگر بنا به اعتقاد مسیحیت، مرگ عیسی بر صلیب، کفاره گناهان همه پیروان او و یا تمام بشریت شد، پس تکلیف امتهای گذشته و قبل از جریان فدا و حداقل انبیای امتهای قبل، مانند حضرت ابراهیم و موسی (ع) و امثال آنها، چه می شود؟ آیا آنان با حالت شقاوت و آلوده به گناه از دنیا رفته اند یا به سعادت رسیده اند؟ آنان در عالم پس از مرگ چه وضعیتی خواهند داشت؟ بعد از عمل فدا، ایمان به معارف و انجام عمل صالح چه سودی خواهد داشت؟ چرا مسیحیان باید در آیین اعتراف و سر توبه شرکت کنند و مجددا توسط کشیشان کلیسا آمرزیده شوند؟ طلب بخشش برای اموات چه معنایی خواهد داشت؟ آیا ممکن است بار سنگین گناه تمام انسانها را بر ذمه یک فرد بی گناه گذاشت؟ یا اخلاقا ممکن است تمام انسان ها فقط به خاطر فدیه یک شخص از مسئولیت سنگین گناهانی که مرتکب شده اند، معاف گردند؟ پس دوزخ برای چه آفریده شده است؟ آیا اساسا نجات در این دنیای مادی و فانی ممکن است یا خیر؟ نمونه های دیگری از این قبیل سؤالات که تا به حال مسیحیان هیچ پاسخ قانع کننده ای به آن نداده اند، اساس مسئله فدا را تا آنجا با مشکل روبرو کرده است که در تفسیر آن گفته اند مرگ مسیح تنها سرمشقی اخلاقی و حاکی از عشق الهی کسی است که زندگی خویش را برای دیگران ایثار کرده است.
چالش بسیار مهم و اساسی دیگری که مسیحیت با آن روبروست این است که انجیل برنابا مرگ عیسی را به کلی انکار می نماید و تصریح می کند که یهودیان به جای عیسی، یهودای اسخریوطی، شاگرد خیانتکار او را به دار آویختند. بنابراین، در اصل هیچ فدیه ای در کار نیست و اصلا عیسی مسیح مصلوب نشده است تا فدیه گناهان بشر گردد و مایه نجات آنان باشد. بنا به گزارش برنابا: «همین که خدا بنده خود را در خطر دید، جبرییل و رفاییل و میخاییل و اوریل، سفیران خویش را امر فرمود که یسوع را از جهان برگیرند. پس آن فرشتگان پاک آمدند و یسوع را از روزنه ای که مشرف به جنوب بود، برگرفتند و او را برداشتند و در آسمان سوم در صحبت فرشتگانی که تا ابد خدا را تسبیح می کنند، گذاشتند.»
2. اشکال دیگری که بر عقاید مسیحیت وارد است، این است که به اعتقاد آنان، گناه حضرت آدم (ع) در بهشت موجب شد تمام انسانها در حضور خداوند فاسد و محکوم به مرگ گردند و هر انسانی که متولد می شود، ذاتا آلوده و گناهکار باشد، اما این سخن آنان به چند وجه باطل است:
اولا: نهی خداوند در بهشت صادر شده بود و با توجه به اینکه بهشت، دار تکلیف نیست، نهی خداوند ارشادی بوده است، نه مولوی.
ثانیا: آدم (ع) پیامبر بود و قرآن کریم پیامبران را از ارتکاب گناه و فسق مبرا و منزه می داند، به علاوه، آدم (ع) از آنچه در بهشت اتفاق افتاده بود، به درگاه خدا توبه نمود و خداوند هم توبه او را پذیرفت: «فتلقی آدم من ربه کلمت فتاب علیه انه هو التواب الرحیم؛ پس آدم از پروردگار خویش سخنانى دریافت کرد [و توبه نمود] پس خدا توبه اش را پذیرفت، حقا که او توبه پذیر مهربان است.» (بقره/ 37) «ثم اجتبه ربه فتاب علیه و هدی؛ سپس پروردگارش او را برگزید و بر او ببخشود و هدایتش کرد.» (طه/ 122) اعتبار عقلی نیز مؤید این مطلب است که به اعتبار وجوب عقلی توبه، خداوند نیز با قبول توبه، گناهان را بیامرزد. بنابراین، اعتقاد به موروثی و ذاتی بودن گناه انسانها خلاف عقل سلیم است؛ زیرا اولا مستلزم آن است که اصل عفو و مغفرت در مورد هیچ انسانی موضوعیت نداشته باشد؛ چون عفو و مغفرت برای محو و باطل نمودن اثر گناهان است و اگر گناه، ذاتی انسان باشد، به هیچ وجه قابل عفو و مغفرت و محو شدن نخواهد بود. ثانیا لازم می آید گناه یک انسان، گناهان دیگران هم محسوب شود و آثار سوء گناهان یک انسان گریبان افراد دیگر را که حتی راضی به آن گناه هم نبوده اند، بگیرد؛ در حالی که مؤاخذه افراد بی گناه به جرم گناه دیگران، قبیح و مخالف عقل است.
همچنین اعتقاد به گناه موروثی، اصل آزادی اراده و اختیار انسان را که یکی از مهمترین امتیازات انسان نسبت به سایر مخلوقات است، به شدت خدشه دار می کند. علاوه بر آنچه گذشت، آیات متعددی از قرآن کریم نیز بر مسئولیت هر انسانی در قبال اعمال و گناه خودش تأکید می کند: «ولا تکسب کل نفس الا علیها ولاتزر وازرة وزر اخری؛ و هیچ کس [گناهى] جز به زیان خود مرتکب نمى شود، و هیچ کس بار دیگرى را بر دوش نمى گیرد.» (انعام/ 164) «من اهتدی فانما یهتدی لنفسه و من ظل فانما یضل علیها و لاتزر وازرة وزر اخری و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا؛ هر که به راه آید، تنها به سود خود به راه آمده، و هر که بیراهه رود تنها به ضرر خود بیراهه رفته است و هیچ حمل کننده اى بار گناه دیگرى را بر نمى دارد، و ما عذاب کننده نبوده ایم تا وقتى که رسولى بفرستیم.» (اسراء/ 15) «ولا تزروازرة وزر اخری؛ و هیچ گناهکارى، بار [گناه] دیگرى را بر دوش نمى کشد.» (فاطر/ 18) و «إلا تزروازرة وزر اخری* و ان لیس للانسان الا ما سعی؛ که هیچ کس بار گناه دیگرى را برنمى دارد. و این که براى انسان جز آنچه تلاش کرده نیست.» (نجم/ 38- 39)
3. اشکال دیگری که بر سخن مسیحیت وارد است آن است که اثر تمام خطاها و گناهان، هلاکت ابدی است و هیچ فرقی در کوچکی و بزرگی گناه نیست و اصولا گناه صغیره ای وجود ندارد؛ در حالی که عقل نمی پذیرد تمامی گناهان را در یک ردیف قرار دهد و مثلا فرقی بین «سیلی زدن» و «قتل» نباشد. عقلای عالم نیز در تمامی ادوار با تفاوت قائل شدن بین گناهان، برای هر معصیتی اثری خاص و عقاب و سرزنش معینی قرار داده اند.
4. مسیحیان برای رفع تزاحم بین صفت «عدالت» و «رحمت» خداوند گفته اند: «مرگ عیسی عدالت خدا را اقناع کرده است.» لازمه این سخن آن است که خداوند متعال در افعال و اوصافش، کارهایش را با تفکر و مصلحت اندیشی انجام می دهد و تلاش می کند عمل خود را با مصلحت وفق دهد و از آنجا که مصلحت از خارج بر او تحمیل می شود، قدرت او همانند اعمالش محدود است و دیگر هیچ یک از اوصاف واجب الوجود را نخواهد داشت.
5. به اعتقاد مسیحیت، مرگ عیسی پایان شریعت را به همراه داشت، حال پرسش این است که در این صورت تکلیف شرایع قبل از مسیح چه می شود. آیا آن شرایع لغو و بیهوده بوده اند یا خیر؟ همچنین تکلیف حکمت خداوند در ارسال شرایع و انبیای پیشین چه می شود؟ آیا ممکن است خداوند حکیم هیچ قانون و برنامه ای را برای تنظیم امور زندگی دنیوی و اخروی بشر ارسال نفرماید؟ قرآن کریم با رد مرگ حضرت عیسی و به صلیب کشیده شدن او خاطرنشان کرده است که عیسی بن مریم تنها بنده و رسول خدا بود و جز این را هم ادعا نمی کرد و آنچه را به او نسبت داده اند، خود او هرگز ادعا نکرده است: «و قولهم انا قتلنا المسیح ابن مریم رسول الله و ماقتلوه و ماصلبوه و لکن شبه لهم؛ و ادعایشان که ما مسیح عیسى بن مریم پیامبر خدا را کشته ایم، در حالى که نه او را کشتند و نه بر دار کردند، بلکه [حقیقت امر] بر آنها مشتبه شد.» (نساء/ 157)
«و اذ قال الله یا عیسی ابن مریم أأنت قلت للناس اتخذونی و امی إلهین من دون الله قال سبحانک ما یکون لی ان اقول ما لیس لی بحق ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فی نفسی و لااعلم ما فی نفسک إنک انت علام الغیوب* ما قلت لهم إلا ما امرتنی به ان اعبدالله ربی و ربکم؛ و [یاد کن] آن گاه که خدا گوید: اى عیسى بن مریم! آیا تو به مردم گفتى من و مادرم را به جاى خدا به عنوان دو معبود بپرستید؟ گوید: منزهى تو، مرا نشاید که آنچه حق من نیست بگویم. اگر من این را گفته بودم بى شک مى دانستى. تو آنچه در ضمیر من است مى دانى، ولى من آنچه در ذات توست نمى دانم، فقط تویى که از رازهاى نهانى آگاهى. من به آنان نگفتم جز آنچه به من امر کردى که: خدا را که پروردگار من و شماست بپرستید.» (مائده/ 116- 117) قرآن کریم، حضرت عیسی را تنها یکی از شفیعان روز قیامت می شمارد و با اثبات شفاعت او بر اندیشه فدا و تصلیب خط بطلان می کشد.
منـابـع
جان هیک- فلسفه دین- ترجمه بهزاد سالکی- تهران- انتشارات بینالمللی الهدی- ۱۳۷۶
هنری تیسن- الهیات مسیحی- ترجمه ط. میکائیلیان- تهران- انتشارات حیات ابدی
براون رابرت مک آفی- روح آیین پروتستان- ترجمه فریبرز مجیدی- تهران- نشر نگاه معاصر- ۱۳۸۲
ویلیام میلر- مسیحیت چیست؟- ترجمه کمال مشیری- تهران- انتشارات حیات ابدی، ۱۹۱۸
ویلیام هوردرن- راهنمای الهیات پروتستان- ترجمه طه طاووس میکائیلیان- تهران- شرکت انتشارات علمی و فرهنگی- ۱۳۶۸
عبدالله جوادی آملی- تسنیم (تفسیر قرآن کریم)- جلد ۵- قم- مرکز نشر إسراء- ۱۳۸۲
سید محمدحسین طباطبایی- تفسیر المیزان- جلد 1 و 5- ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی- قم- دفتر انتشارات اسلامی- ۱۳۶۳
حسن طالبی- مقاله نجات شناسی از دیدگاه مسیحیت- سایت باشگاه اندیشه
سید محمد ادیب آل على- مسیحیت- انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
محمدرضا زیبایى نژاد- مسیحیت شناسى مقایسه اى
اولریخ کوهن- مقدمه ای بر شناخت مسیحیت- ترجمه و تدوین دکتر همایون همتی- صفحه 93- 102
حسین علی سعدی- مقاله نجاتشناختی تطبیقی (اسلامی - مسیحی)- مجله انتظار- شماره 4
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها