نقد تعالیم فرق گنوسیه توسط ایرنئوس
فارسی 5016 نمایش |نقد تعالیم فرق گنوسیه توسط ایرنئوس
ایرنئوس، اسقف شهر «لانز»، بین سالهای 130 تا 202 میلادی زندگی می کرد. تا آن زمان کلمه «کاتولیک» صرفا به معنای «جهان گستر» بود. در پایان قرن دوم این کلمه معنای اعتقاد ورزیدن به آموزه هایی به عنوان سنت حواری به کار می رفت؛ به خاطر اینکه در یک فدراسیون جهانی کلیساهایی که همدیگر را به رسمیت شناخته بودند، پذیرفته شده بود.
حفظ سنت حواری در اندیشه ایرنئوس
علاقه عمده ایرنئوس این بود که چیزی را که او سنت حواری می دانست حفظ کند و موافقت همه کلیساها را با کلیسای روم به عنوان یک موضوع ضروری جا بیاندازد؛ چون، به گفته او، این کلیسا رهبری ایمان را ارائه می کرد. «و ضروری است که همه کلیساها یعنی همه ایماندارن از هر گوشه، به خاطر رهبری بسیار مقتدر این کلیسا، به آن بپیوندند؛ چون سنت حواری در آنجا به وسیله آنهایی که از هر گوشه آمده اند، حفظ می شود.» اثر مهم ایرنئوس، که در پنج کتاب بود، «بر ضد بدعتها» نام داشت. استعمال کلمه «بدعت» در اثری که تحسین عمومی را برانگیخته بود، نشان می دهد که قبلا در قرن دوم مجموعه ای از اعتقادات «راست کیشی» به حساب می آمده اند.
هدف اصلی ایرنئوس از نقد تعالیم فرق گنوسیه
هدف اصلی حمله ایرنئوس، گنوسی گری بود. او هم مانند هیپولیتوس و ژوستین شهید، که آنها نیز در قرن دوم قلم می زدند، شمعون جادوگر را بنیانگذار گنوسی گری می دانست؛ و آنها شمعون نامی را (که احتمالا رهبر یک فرقه سامری بود که در سوریه، فریجیه و حتی روم انتشار یافته بود) با شمعون کتاب اعمال رسولان باب 8، یکی گرفته بودند: «اما مردی شمعون نام قبل از آن در آن قریه بود که جادوگری می نمود و اهل سامره را متحیر می ساخت و خود را شخصی بزرگ می نمود. به حدی که خرد و بزرگ گوش داده می گفتند این است قوت عظیم خدا.» هیپولیتوس یک کتاب گنوسی که «مکاشفه عظیم» خوانده می شد، به این شمعون اسناد می دهد.
نقد اندیشه نجات گنوسیه توسط ایرنئوس
یکی از اعتقادات اساسی «شمعونی ها»، مانند همه فرقه های گنوسی، این بود که در انسانیت، یا در بخشی از آن، اخگری الهی زندانی شده است و این باید آزاد شود. ایرنئوس مدعی بود که شمعون رهبر، خود را این منجی معرفی می کرد، یعنی خدای متعالی که از جهانها فرود آمده بود تا مانند یک انسان (اگر چه نه یک انسان) به منظور اصلاح آنچه در زمین به بیراهه رفته است، ظاهر شود. این اعتقاد به این صورت طبیعتا به نظر ایرنئوس کفر آمیز می رسید، ولی او همچنین به عقیده عمومی گنوسی ها درباره یک منجی اسطوه ای (آنها اسطوره را به معنای فلسفی انتزاعی یا تبیین کیهانی آن به کار می بردند) حمله می کرد؛ و او با این تفسیر «روح انگارانه» مسیح، که مسیح را صرفا یک وجود روحانی می دانست، مخالف بود.
عنصر اساسی در تعلیمات ایرنئوس
عنصر اساسی در تعلیمات ایرنئوس و در آنچه به «جریان اصلی» یا مسیحیت «راست کیشی» تبدیل می شد، این باور بود که مسیح بر روی زمین به عنوان یک وجود انسانی در مقطعی تاریخی زندگی کرد. ایرنئوس معتقد بود که تنها به این طریق مسیح می توانست، قدم به قدم راه کمال را بیان کند و به این وسیله نشان دهد که نوع بشر امکان بازگشت به جاودانگی را، که با سقوط آدم از دست رفته است، دارد. خدا انسان را به صورت خود آفرید تا در جهانی که برای استفاده و پرورش او خلق شده بود، زندگی کند.
نقد رهیافت باطنی و غیر تاریخی گنوسی ها
ایرنئوس رهیافت باطنی، ذهنی و غیر تاریخی گنوسی ها را خطرناک می دید و این خطر به خصوص در این بود که این رهیافت می توانست به ازدیاد مکاتب و «بشارتها» منتهی شود و در واقع هم چنین شده بود. تنها یک تعلیم بود ک از رسولان به جانشینان منتقل شده بود و ایرنئوس علاقه مند بود که آن را ثابت کرده، حفظ نماید. او در کودکی به «پلی کارپ» قدیس گوش داده بود و پلی کارپ قدیس یکی از شاگردان یوحنای قدیس بود. در نتیجه او احساس می کرد که شخصا می تواند به توالی سلسله تعلیمات شهادت دهد.
نقد اندیشه گنوسیه در مورد سنت شفاهی مسیحیت توسط ایرنئوس
ایرنئوس مدعی بود یک سنت شفاهی وجود دارد که رسولان به مشایخ و آنها به اسقفهایی که خود نصب کرده اند و همین طور آنها به جانشینان خود تحویل داده اند. چهار انجیل، گزارش مکتوب این تعلیمات به چهار شکلند. او انجیل متی را نخستین انجیل مکتوب می دانست. ایرنئوس معتقد بود که وثاقت اصلی از آن اناجیل نیست؛ بلکه از آن گفته جانشینان مشایخ است و «تعلیمات شفاهی» اصلی، که بعدا در اناجیل نوشته شد، تماما در اختیار رسولان بود. ایرنئوس تأکید می کرد اگر آنها از اسرار پوشیده ای اطلاع داشتند، به جانشینان خود گفته بودند. از همان ابتدای پیدایش این دین جدید مسائلی طرح شده و تفاسیر مختلفی عرضه شده بود. ایرنئوس وارد این بحث نشد؛ ولی او برای این می نوشت که نشان دهد یک تعلیم، بدون اینکه قطع شود، ادامه داشته است و اینکه قابل اعتماد بودن آن با سلسله متوالی وثاقت، تضمین شده است.
او برای اثبات این، یک خط ادامه دار از اسقفهای روم را تا پطرس قدیس، که خود نخستین اسقف روم بود، نشان داد. ایرنئوس اسقفهای روم را نمونه یک سلسله متصل وثاقت فرض می کرد، چون او روم را افضل و کلیسای رهبر می دانست. اعتقاد او به خاطر سنتی بود که می گفت کلیسای روم به وسیله پطرس قدیس و پولس قدیس، تأسیس شده است، که هر دو در روم شهید شده اند و چون، به گفته او، «همه راهها به روم ختم می شود» پس ممکن بود که تفاسیر تعلیمات مسیحی در یک مرکز بررسی شوند و بدین گونه ویژگی یک عقیده عمومی می توانست روشن شود. گنوسی ها نیز، ایمان به یک سنت شفاهی را اعلام می کردند، ولی آنها معتقد بودند که آن یک سنت سری است، که فقط به افرادی که قادر به درک آن باشند، داده می شود و اظهار می کردند که خود رسولان هم غالبا آن را درک نمی کردند. آنها می گفتن که حتی در نسل بعدی هم هنوز این تعلیمات، کاملا خالص نشده بود. غالبا در رمزی دانستن اناجیل توسط آنها، یعنی تفاسیر رمزی آنها نسبت به حوادثی که در آنها گزارش شده، اشاراتی به «تعلیمات سری» آشکار است.
ایرنئوس به شدت بر ضد رمزی دانستنی این گونه، قلم می زد. روش اصلی او این بود که به «قانون حقیقت که هنگام تعمید دریافت می شد» سخت می چسبید. این اعتقادنامه تعمیدی بود و در ابتدا چنین نبود که این اعتقادنامه به صورت دسته پاسخهایی باشد که مومن مسیحی هنگام ورود به زندگی جدید، می بایست بدهد. آن چیزی که «اعتقادنامه حواری» خوانده شد و قدیمی ترین اعتراف به ایمان بود، ظاهرا حدود سال 150 میلادی تنسیق شد و احتمالا در روم تدوین شد. گویا اعتقاداتی که در آن بیان شده است دقیقا برای مقابله با گنوسی گری بوده است.
نقد اندیشه گنوسی ها درباره خلقت و روح انگاری مسیح
گنوسی ها منکر این بودند که خلقت عمل الهی است. بنابراین، در اعتقادنامه این جمله وجود دارد: «من به یک خدا ایمان دارم که آسمان و زمین را ساخت.» در مقابل مفهوم «روح انگاری» مسیح، این اعتقاد بیان شده است که: «عیسی مسیح، پسر خدا، برای نجات ما جسم گردید.»
مقابله با گرایش رمزی و ذهنی گنوسی ها
برای مقابله با گرایش رمزی و ذهنی گنوسی ها این اظهار وجود دارد که مسیح رنج برد و تحت حکومت «پونتیوس پیلات» به صلیب رفت و بدنی ترتیب بیان می کند که منجی، شخصی است که در مقطعی تاریخی بر روی زمین زندگی کرد. برای نفی باور به شر بودن ماده و همچنین به رستاخیز روحانی صرف، «اعتقادنامه» پاسخ می دهد که ما، به رستاخیز بدن و اینکه مسیح برای داوری زندگان و مردگان خواهد آمد، باور داریم احتمالا اگر کلیسای «راست کیش» نیاز به دفاع از مسیحیت را در مقابل گنوسی گری احساس نکرده بود، اعتقادنامه به این صورت خاص تنسیق نشده بود.
نقد اندیشه گنوسیه درباره متون مقدس
ایرنئوس حمله خود علیه گنوسی ها را در این اظهار خلاصه کرد که متون مقدس که در آن زمان کلیسای بزرگ پذیرفته بود و به زودی تقریبا معادل عهد جدید کنونی گردید، همراه با سنت حواری، ایمانی را می سازند که مسیحیان با آن زندگی می کنند. ادله ایرنئوس درباره یک سنت حفاظت شده قطع نشده، چنان که از تاریخ معاصر و پس از آن نمایان است، تکذیب ناپذیر نیستند ولی به نظر بسیاری این گونه اند و این افراد به اهمیت روز افزون تعلیمات مقتدر مرکزی در روم، از این هم بیشتر قوت می دهند.
این اقتدار مرکزی برای خود، قانون کتاب مقدس می ساخت و شروع به ساخت اعتقادنامه خود می کرد اینکه آیا اینها می توانستند به وسیله گونه های مختلف مومنان درک و عمل شوند، برای رهبران اولیه کلیسای بزرگ، مشکل نمی نمود. اما در دید برخی از متفکران، این یک مشکل بود و به صورت مشکلی درآمد که در اکثر بدعتهای سه قرن اول جریان داشت.
منـابـع
دایرة المعارف فارسى- جلد دوم- بخش اول- مقاله مذهب گنوسى
جوان. ا. گریدی- مسیحیت و بدعت ها- ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- موسسه فرهنگی طه
جان بی ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه علی اصغر حکمت- تهران- انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی- چاپ پنجم- 1372
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها