گفتگوهای دوزخیان (درخواست نور)
فارسی 2924 نمایش |پاداش الهی
پاداش خداوندى و مزدى که او مى دهد منحصر به دنیا نیست، بلکه پاداش آخرت بزرگتر و شاملتر از پاداش دنیوى است. روزى که مردان و زنان مؤمن را مى بینى که نورشان پیشاپیش آنها و به جانب راستشان شتابان مى رود، دست راستى که همواره تا آخرین رمق در راه خدا انفاق کرده تا آنجا که نامه اعمال و کارنامه آنان که به دست راستشان مى دهند به صورت نور و مژده بهشت در مى آید. نور همان تجلى واقعى کارهاى نیک (و اعمال صالح) و رهنمودى است که آن را از آیات رسالت که بر پیامبران نازل شده پیروى کرده اند، و امامتى صالح که آن را اختیار کردند و بدان سر سپردند و از بصیرتها و روشن بینیهایش پیروى کردند. به آنها گفته مى شود: «یوم ترى المؤمنین و المؤمنات یسعى نورهم بین أیدیهم و بأیمانهم بشرئکم الیوم جنات تجرى من تحتها الأنهار خالدین فیها ذالک هو الفوز العظیم؛ مژده ى شما امروز باغ هایى است که از پاى درختانش نهرها جارى است، و در آنها جاویدانید. این همان کامیابى بزرگ است.» (حدید/ 12)
اما منافقان و دورویان که در تاریکى وحشتناک کفر و نفاق و گناه قرار گرفته اند و از این آیات روشنگر پیروى نکردند و به رهبرى مکتبى و امامت صالح سر نسپردند، و کردارهاى نیک و اعمال صالح چون جهاد و انفاق را انجام ندادند، یا براى دیگرى جز خدا کار کردند، همواره در تاریکى و شکنجه اند، زیرا آن عوامل است که انسان را از تاریکى بیرون مى آورد «لیخرجکم من الظلمات إلى النور؛ تا شما را از تاریکى به روشنایى در آرد.» (حدید/ 9) و وقتى که بدانها متمسک نشوند و دست نیازند از تاریکى بیرون نمى آیند.
از جمله آثار عالم قیامت و بیان چگونگى ورود منافقان در آن صحنه است که به سوى مقصد روانه شوند و از نظر ظلمت و کفر درونى که در دنیا شعار آنان بوده نمی توانند به سوى مقصد روانه شوند ناگزیر به همراهان و آشنایان خود گویند و درخواست نمایند که در سیر و سلوک خود در انتظار ما باشید که به همراهى شما بتوانیم راه مقصد بپیمائیم و از نور و نورانیت شما استفاده نمائیم و همان طریقى را که مى پیمائید ما نیز به شما ملحق شده به مقصد برسیم.
آنها فریادشان بلند مى شود و ملتمسانه از مؤمنان تقاضاى نور مى کنند، اما چیزى جز جواب منفى نمى شنوند، چنان که در آیه بعد مى گوید: «یوم یقول المنافقون و المنافقات للذین آمنوا انظرونا نقتبس من نورکم؛ روزى که مردان و زنان منافق به مؤمنان مى گویند: نظرى بر ما بیفکنید تا از نور شما شعله اى برگیریم.» (حدید/ 13) منظور از جمله "انظرونا" این است که به ما نگاه کنید تا از نور صورت شما بهره گیریم، و راه خود را پیدا کنیم، یا اینکه نظر لطف و محبتى به ما بیفکنید و سهمى از نور خود به ما دهید، این احتمال نیز وجود دارد که منظور از "انظرونا" انتظار کشیدن باشد، یعنى کمى مهلت دهید تا ما هم به شما برسیم و در پرتو نورتان راه را پیدا کنیم. کلمه ی "نظر" که مصدر فعل "انظرونا" است، اگر بدون وسیله حرف "الى" مفعول بگیرد، معناى انتظار و نیز معناى مهلت دادن را مى دهد، و اگر با حرف "الى" متعدى شود، مثلا گفته شود: "فلان نظر الیه؛ فلانى به آن نظر کرد"، معناى نگاه کردن را مى دهد، و اگر با حرف "فى" متعدى شود معناى دقت و تامل را مى دهد، و کلمه ی "اقتباس" که مصدر فعل "نقتبس" است به معناى گرفتن شعله اى از آتش است سپس به نمونه گیریهاى دیگر نیز اطلاق شده.
منافقان در ظلمت
از سیاق آیه چنین بر مى آید که منافقین و منافقات در روز قیامت در ظلمتى هستند که از هر سو احاطه شان کرده و مانند خیمه اى محاصره شان نموده. و نیز برمى آید که مردم در آن روز مجبور به رفتن به سوى خانه جاودانه خویشند. چیزى که هست مؤمنین و مؤمنات این مسیر را با نور خود طى مى کنند، نورى که از جلو ایشان و به سوى سعادتشان در حرکت است، در نتیجه راه را مى بینند، و هر جا آن نور رفت مى روند تا به مقامات عالیه خود برسند، و اما منافقین و منافقات که فرو رفته در ظلمتند نمى توانند راه خود را طى کنند، و نمى دانند به کدام طرف بروند. (و نکته مهمى که از آیه استفاده مى شود این است که این دو طایفه که یکى غرق در نور و دیگرى غرق در ظلمت است در قیامت با همند)، منافقین همانطور که در دنیا با مؤمنین و در بین آنان بودند، و بلکه مردم آنان را جزو مؤمنین مى شمردند، در قیامت نیز با مؤمنین هستند، اما مؤمنین و مؤمنات پیش مى روند، و به سوى بهشت راه خود را پیش مى گیرند، و منافقین و منافقات در ظلمتى که از هر سو احاطه شان کرده عقب مى مانند، از مؤمنین و مؤمنات درخواست مى کنند قدرى مهلتشان دهند، و در انتظارشان بایستند تا ایشان هم برسند، و مختصرى از نور آنان گرفته راه پیش پاى خود را با آن روشن سازند.
عبدالله مسعود گفت: «نورشان به قدر عملشان باشد، مرد بود که نور او چند درخت خرما باشد. و بود که چند قامت مردى بود، و آن کس را که از آن کمتر نبود به مقدار انگشتى باشد، گاه [بتابد که] ببینند و گاه نبینند.»
قتاده گفت مرا روایت کردند از رسول (ص) که او گفت: «روز قیامت مرد باشد که نور او چندان باشد که از مدینه تا عدن و صنعا یمن تابد، و کم از آن تا چندانى بود که جاى قدم خود بیند و بس، و مؤمن بود که او را چندانى نور بود که آتش دوزخ را بنشاند و تاب ببرد تا آن جا که بر صراط مى گذرد، از دوزخ آواز مى آید که: جزیا مؤمن فان نورک اطفأ لهبی؛ بگذر اى مؤمن که نور تو نار ما را بکشت.» "بشریکم الیوم جنات تجری من تحتها الانهار" (حدید/ 12)
به دنیا برگردید و از آنجا نور تهیه کنید!
اما به هر حال پاسخى که به آنها گفته مى شود این است که به پشت سر خود برگردید و کسب نور کنید! «قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا؛ گفته مى شود بازپس برگرديد و نورى درخواست كنيد.» (حدید/ 13) به دنیا برگردید و نور و وسیله ی سعادت را به همراه بیاورید آنگاه به مقصد رهسپار خواهید شد. و نور و صفاى روح در اثر ایمان و نیروى تقوى است و در عالم دنیا باید تأمین شود و امر به رجوع به دنیا با اینکه رجوع از عالم قیامت و شهود به عالم دنیا و طبع رجوع به قهقرى و محال است ولى از نظر بیان حقیقت و استهزاء و به منظور اعلام یأس و ناامیدى این چنین به منافقان پاسخ گویند.
گوینده این پاسخ یا ملائکه اند و یا طایفه اى از بزرگان و نخبگان مؤمنین از قبیل اصحاب اعراف. به هر حال از هر که باشد به اذن خدا و از طرف او است و خطاب به اینکه "به وراى خود برگردید و نورى جستجو نمایید" به قول بعضى از مفسرین خطابى است طعنه آمیز و استهزایى، و این عکس العمل همان استهزایى است که در دنیا به مؤمنین مى کردند، و بنا به گفته این مفسرین به نظر روشن تر چنین مى رسد که مراد از کلمه "وراء" دنیا باشد، و حاصل معنا این باشد که: به دنیایى که پشت سر گذاشتید، و در آن هر چه کردید بر اساس نفاق کردید برگردید، و از آن اعمالى که مى کردید نورى بگیرید، چون نور امروز که روز قیامت است یا از اعمال است، و یا از ایمان، و شما در دنیا نه ایمان داشتید و نه عمل.
البته ممکن است همین وجه را طور دیگرى توجیه کرد که هم وجهى جداگانه باشد، و هم مشتمل بر استهزا نباشد، به اینکه بگوییم: جمله ی "ارجعوا" امر مى کند به اینکه به دنیا برگردند، و در آنجا ایمان واقعى و اعمال صالح کسب بکنند، ولیکن نمى توانند برگردند، در نتیجه گوینده نمى خواهد منافقین و منافقات را استهزا کند، بلکه مى خواهد بگوید: کار از کار گذشته و دستتان به جایى بند نیست. هم چنان که نظیر این امر در آیه زیر که آن نیز مربوط به قیامت است آمده، مى فرماید: «یوم یکشف عن ساق و یدعون إلى السجود فلا یستطیعون* و قد کانوا یدعون إلى السجود و هم سالمون؛ روزى که بساط خلقت برچیده مى شود و قیامت به پا مى گردد، و دعوت به سجود مى شوند، اما نمى توانند سجده کنند. و همین ها بودند که در دنیا در حالى که سالم بودند و مى توانستند سجده کنند وقتى به سجده دعوت مى شدند امتناع مى ورزیدند.» (قلم/ 42- 43)
بعضى دیگر گفته اند منظور این است که: به آن محلى که نور را تقسیم مى کردند بر گردید، و براى خود نورى بگیرید، و منافقین بدانجا برمى گردند، و اثرى از نور نمى یابند، دو مرتبه به سراغ مؤمنین و مؤمنات مى آیند، اما به دیوارى بر مى خورند که بین ایشان و مؤمنین زده شده، و این خود خدعه اى است از خداى تعالى، که با منافقین مى کند، همانطور که منافقین در دنیا با خدا نیرنگ مى کردند، و قرآن درباره نیرنگشان فرموده: «إن المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم؛ منافقین با خدا نیرنگ مى کنند، و خدا هم با آنان نیرنگ خواهد کرد.» (نساء/ 142)
در مجمع البیان آمده است که: «منافقین گفته می شود (ارجعوا وراءکم) یعنى برگردید به محشر، به جایى که به ما نور داده شد.» ابن عباس گوید: «پس برمی گردند به محشر ولى نورى پیدا نمی کنند، و این جهتش این است که گوید: ظلمت و تاریکى سختى همه جا را فرو می گیرد، آن گاه نور را پخش می کند و به مؤمن می دهد و کافر و منافق را وامی گذارد در ظلمت و تاریکى.» و بعضى گویند: «معناى قول او برگردید به پشتتان یعنى برگردید به دنیا اگر برایتان امکان دارد، پس در آنجا طلب نور کنید، پس به راستى که مانور را از دنیا بسبب ایمان و عبادتهایمان حمل نمودیم و در این موقع است که مؤمنین می گویند: پروردگارا نور ما را براى ما کامل فرما.»
زندگی دنیوی و اخروی
این آیه اختصاص به روز قیامت ندارد، بلکه در دنیا نیز به ما سود مى رساند، بدین معنى که مى دانیم درنگ و مهلت ما در دنیا تنها و یگانه فرصتى است که در آن امکان تغییر و بازگشت از خطا به وسیله توبه و کار نیک براى ما وجود دارد، و پروردگار ما چنین صورتى از قیامت را براى ما نقل و روایت مى کند تا واقعیت حسرت و افسوسى را (که آن روز خواهیم داشت) دریابیم و در حالى که هنوز در دنیا هستیم از موجبات آن (حسرت و افسوس که گریبان ما را خواهد گرفت) اجتناب کنیم، و دیگر این که آخرت سراى جدا کردن (سره از ناسره) است، پس خداوند براى منافقان و دورویان فرصت اختلاط و آمیزش با مؤمنان باقى نمى گذارد، بلى چه بسا که بتوانند در دنیا نیتها و شخصیتهاى حقیقى خود را پنهان دارند و طفیلى وار در میان اجتماع مؤمن همزیستى کنند و با تظاهر به ایمان از دستاوردهاى این امت بهره مند شوند و فرصتها را براى پرداختن به مصالح خود و تحقق بخشیدن به هدفهاى خویش غنیمت شمارند، اما در آخرت راهى براى نفاق و دورویى ورزیدن نمى یابند.
جاى کسب و عمل دنیا است دنیا مزرعه آخرت است، هر چه در اینجا کاشته اى در آخرت درو خواهى نمود، زیرا انسان مادامى که در دنیا حیات دارد استعداد و قابلیت هر کمالى را داراست، لکن وقتى حیات دنیوى وى منقضى گردیده تمام جهاتى که بالقوه در وى مأخوذ بود تمام می گردد آن وقت فعلیت وجود و کمالات او به قدرى است که در حیات دنیا کسب نموده و از قوه به فعل آورده در آن وقت دیگر محلى براى استعداد تحصیل کمال در وى باقى نمانده و گویا صاحبان نور به منافقین گویند ما در دنیا از راه ایمان و تقواى کسب نور نمودیم و شما دنبال حظوظات نفسانى خود را گرفتید و در ظلمت نفس فرو رفتید امروز در اثر همان ظلمت کفر دچار تاریکى و ظلمت گردیده اید. از اینجا می توان پى برد که دنیا و آخرت دو حالت از حالات انسانى است که حالت دانى او عالم دنیا و فوق آن عالم برزخ از موقع مرگ تا قیامت و فوق عالم برزخ عالم قیامت است و مرگ یک تحولى است براى انسان از نشئه اى به نشأه فوق، و همچنین هر نشئه اى از نشآت و ادوار وجود انسان یک نحو تحولى براى استکمال وى است تا برسد به منتها درجه اى که لایق مقام وى و نتیجه اعمال او است. این است که اهل آخرت زندگانى دنیاى خود را در پشت سر خود مى بینند و تمام حرکات و سکنات و اعمالى که در دنیا نموده اند (نصب العین) آنان می گردد، و آنچه کرده اند نزد آنها حاضر می گردد چنانچه قوله تعالى "و وجدوا ما عملوا حاضرا" شاهد بر آن است پس از اینجا معلوم می شود که دنیا و آخرت دو منزل از منازل سیر انسانى است که سر انجام او یا بهشت موعود است که دار کرامت الهى است یا جهنم است که دار غضب او است «و أن الله لیس بظلام للعبید؛ وگرنه خدا به بندگان خود بيدادگر نيست.» (حج/ 10)
اینجا جاى تحصیل نور نیست، مى بایست آن را از دنیایى که پشت سر گذاشتید، از طریق ایمان و عمل صالح، به دست مى آوردید، اما دیگر گذشته و دیر شده است! در این هنگام ناگهان دیوارى در میان این دو گروه زده مى شود که درى دارد؛ فضرب بینهم بسور له باب". ولى دو طرف این دیوار عظیم، یا این در، کاملا با هم متفاوت است: «باطنه فیه الرحمة و ظاهره من قبله العذاب؛ درونش رحمت است و بیرونش عذاب.» (حدید/ 13)
"سور" در لغت به معنى دیوارى است که در گذشته براى حفاظت به دور شهرها مى کشیدند، و در فارسى از آن تعبیر به "بارو" مى شود، و در فواصل مختلف نیز برجهایى براى محافظان و نگهبانان داشت، و لذا مجموعا تعبیر به "برج و بارو" مى کردند. یعنى داراى درى که در آن عذاب است تا منافقان بدان نزدیک نشوند، و چه بسا که خداوند از آن رو در آن دیوار درى نهاده است که توبه کاران و کسانى که با اجازه او در حق ایشان شفاعت شده، و نیز آنان که به وسیله آتش از نفاق و دورویى پاک شده اند، از آن در به درون روند. پس در آنجا کسانى از منافقان و دورویان هستند که در پایینترین بخش دوزخند و جاودانه در عذابند و پاره اى باشند که به اندازه هایى معین و محدود از نفاق دارند و به سبب همان مقدار نفاق شکنجه و عذاب مى بینند و سپس وارد بهشت مى شوند، و خداى تعالى گفته است: «و یعذب المنافقین إن شاء أو یتوب علیهم إن الله کان غفورا رحیما؛ و اگر بخواهد منافقان را عذاب کند یا توبه شان را بپذیرد که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.» (احزاب/ 24) همانا خداوند این حقیقت را تأکید مى کند تا مهربانى و رحمت خود را براى ما آشکار و بیان کند، و نیز براى آنکه هیچ کس پس از در افتادن به باتلاق خطا از توبه ناامید نشود، گر چه آن خطا در سطح نفاق و دورویى باشد.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 19 صفحه 273
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 23 صفحه 328
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 24 صفحه 218
ملا فتح الله كاشانی- تفسیر منهج الصادقین- جلد 9 صفحه 174
حاج ملاسلطان محمد گنابادی- ترجمه بیان السعادة- جلد 13 صفحه 570
شیخ حر عاملی- تفسیر عاملی- جلد 8 صفحه 185
سيد محمدابراهيم بروجردى- تفسیر جامع- جلد 7 صفحه 61
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- جوامع الجامع- جلد 6 صفحه 238
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 15 صفحه 45
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 16 صفحه 175
عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد 12 صفحه 426
نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد 12 صفحه 131
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها