عذاب خفت بار
فارسی 3605 نمایش |مجازات مجرمان
کتاب پروردگار حکیم ما انسان را در غم و اندوهى از کارش باقى نمى گذارد، بلکه سببهاى کفر را براى او آشکار مى سازد و علاج آنها را بیان مى کند، تا پس از این بیان دیگر براى هیچ کس حجتى باقى نماند، و از آن روى چنین است که آتش دوزخ امرى عظیم است، پس چگونه ممکن است پروردگار بخشنده مهربان بنده خود را در آن بگذارد در صورتى که حجت را بر او تمام نکرده باشد؟ «و یوم یعرض الذین کفروا على النار أذهبتم طیباتکم فی حیاتکم الدنیا و استمتعتم بها فالیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تستکبرون فی الأرض بغیر الحق و بما کنتم تفسقون؛ آن روز که کافران را به آتش دوزخ عرضه مى کنند به آنها گفته مى شود از "طیبات" و لذائذ در زندگى دنیا به قدر کافى استفاده کردید، و از آن بهره مند شدید، اما امروز عذاب ذلت بار به خاطر استکبارى که در زمین به ناحق کردید و به خاطر گناهانى که انجام مى دادید جزاى شما خواهد بود.» (احقاف/ 20) این آیه پیرامون مجازات کافران و مجرمان ادامه مى دهد و گوشه هایى از عذابهاى جسمانى و روحانى آنها را بازگو کرده است،
وجوهى که در معناى جمله: "و یوم یعرض الذین کفروا على النار" عرضه کردن آب بر حیوان یا براى حیوان به این است که آب را در جایى قرار دهى که حیوان آن را ببیند، به طورى که اگر خواست، بتواند بنوشد. و عرضه کردن کالا براى فروش به این است که آن را در جایى قرار دهى که مانعى براى معامله کردن آن وجود نداشته باشد. و در جمله مورد بحث بعضى گفته اند: مراد از عرضه کردن کفار بر آتش این است که آنان را در آتش عذاب دهند، مثل اینکه مى گویند فلانى عرضه بر شمشیر شد یعنى کشته شد و این تعبیر مجازى است معروف و شایع. ولى این تفسیر با آیه آخر سوره که مى فرماید: «و یوم یعرض الذین کفروا على النار أ لیس هذا بالحق قالوا بلى و ربنا قال فذوقوا العذاب؛ روزى كه كافران بر آتش عرضه مى شوند [از آنان مى پرسند] آيا اين راست نيست مى گويند سوگند به پروردگارمان كه آرى مى فرمايد پس به [سزاى] آنكه انكار مى كرديد عذاب را بچشيد.» (احقاف/ 34) آن طور که باید نمى سازد چون در این آیه چشیدن عذاب بعد از عرضه شدن بر آتش و بعد از گفتگوهایى دیگر آمده، پس معلوم مى شود غیر آن است.
بعضى دیگر گفته اند: در آیه قلب (جابجایى که خود فنى است از کلام) به کار رفته، و اصل آن عرضه کردن آتش است بر کفار، نه عرضه کردن کفار بر آتش، براى اینکه در تحقق معناى "عرض" لازم است معروض علیه "معروض" را درک کند، و آتش، شعور ندارد، و کفار را درک نمى کند، این کفارند که آتش را درک مى کنند، پس به این دلیل، در کلام قلب به کار رفته، و مراد، عرضه کردن آتش بر کفار است (و این حرف صحیح نیست زیرا از آیاتى مانند آیه 30 از سوره ق و آیه 20 از سوره فصلت که براى همه چیز نطق و گویایى قائل است برمى آید که جهنم نیز شعور دارد.)
بعضى از مفسرین در اینکه چرا در آیه قلب به کار رفته گفته اند: درست است که همیشه معروض علیه عرضه بر معروض مى شود، مثلا آب را عرضه بر حیوان مى کنند، ولى از آنجایى که کفار به طرف آتش مى روند، لذا قلب کرد تا رعایت این اعتبار را کرده باشد. و این درست نیست: اما اینکه گفتند باید معروض علیه معروض را درک کند، تا به طرف آن متمایل و یا از آن گریزان شود، و آتش شعور ندارد، صحیح نیست، براى اینکه اولا دلیلى بر آن نیست، و بلکه عرضه کالا بر بیع و آیه «إنا عرضنا الأمانة على السماوات و الأرض و الجبال؛ ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوه ها عرضه کردیم.» (احزاب/ 72) دلیل بر خلاف آن است.
ثانیا قبول نداریم که آتش دوزخ شعور نداشته باشد چون در اخبارى صحیح آمده که بهشت و دوزخ شعور دارند، و آیه شریفه «یوم نقول لجهنم هل امتلأت و تقول هل من مزید؛ روزى که به جهنم مى گوییم آیا پر شدى مى گوید آیا باز هم هست.» (ق/ 30) و آیاتى دیگر هم بدان اشعار دارد. و اما اینکه گفتند مناسب این است که معروض را نزد معروض علیه ببرند نه به عکس. در جواب مى گوییم این را هم قبول نداریم که همه جا باید چنین باشد، براى اینکه در آیه 72 از سوره احزاب دیدیم که چنین نبود (چون در آنجا امانت که یا دین است و یا ولایت نزد آسمانها و زمین و جبال برده نشده). علاوه بر این، در کلام خداى تعالى آیاتى هست که دلالت دارد بر آمدن آتش نزد کفار، مانند آیه «جی ء یومئذ بجهنم یومئذ یتذکر الإنسان و أنى له الذکرى؛ آن روز جهنم را مى آورند، در آن روز انسانها همه متذکر مى شوند، ولى چه جاى تذکر است.» (فجر/ 23)
عرضه کافران بر آتش
حق همان است که گفتیم: عرضه عبارت است از اظهار نمودن مانعى که نگذارد چیزى متلبس به چیزى شود، و این معنا یک معناى نسبى است که همواره دو طرف مى خواهد، چیزى که هست ممکن است اولى فرع و معروض، و دومى اصل و "معروض علیه" واقع شود، یک بار آتش دوزخ عرضه بر کافران شود، به این عنایت که کافر عمل صالح و یا شفیعى ندارد که مانع داخل شدنش در آتش شود، مانند این مورد که فرموده: «و عرضنا جهنم یومئذ للکافرین عرضا؛ ما جهنم را عرضه کردیم بر کافران عرضه کردنى.» (کهف/ 100) و یک بار دیگر کفار عرضه بر آتش شوند، به این عنایت که هیچ مانعى از ناحیه آتش جلوگیر عذاب آنان نیست، مانند این مورد که مى فرماید: «النار یعرضون علیها غدوا و عشیا؛ هر صبح و شام کفار عرضه به جهنم مى شوند.» (مؤمن/ 46) و این مورد که مى فرماید: «یعرض الذین کفروا على النار» (احقاف/ 34)
بنابراین نزدیکتر به ذهن این است که هر دو عرضه در قیامت صورت مى گیرد، هم عرضه کفار بر جهنم، و هم عرضه جهنم بر کفار. عرضه جهنم بر کفار وقتى است که خود را براى اولین بار به کفار نشان مى دهد، و عرضه کفار بر جهنم هنگامى است که به حساب ها رسیده و تکلیف ها را یکسره کرده باشند، در آن موقع کفار را عرضه بر جهنم مى کنند، و به سوى دوزخ سوقشان مى دهند، هم چنان که فرموده: «و سیق الذین کفروا إلى جهنم زمرا؛ و کافران گروه گروه به دوزخ رانده مى شوند.» (زمر/ 71)
در آغاز جمله ی «أذهبتم طیباتکم فی حیاتکم الدنیا و استمتعتم بها» کلمه ی "یقال" در تقدیر است، و معنایش این است که: به ایشان گفته مى شود طیبات خود را در زندگى دنیا از بین بردید. و کلمه "طیبات" به معناى امورى است که ملایم با نفس و موافق با طبع آدمى است، و انسان از آنها لذت مى برد. و "اذهاب طیبات" به معناى از بین بردن و مصرف کردن آنها است. و مراد از "استمتاع از طیبات" استعمال و بهره مند شدن از آنها است، به طورى که این بهره مندى در نظر، هدف باشد، نه وسیله براى زندگى آخرت و آمادگى براى آن.
معناى آیه این است که: وقتى عرضه بر آتش مى شوند به ایشان گفته مى شود: شما همه آن طیباتى که باید امروز از آن لذت ببرید در زندگى دنیا از بین بردید، و همانجا از آنها بهره مند شدید، و دیگر چیزى برایتان نمانده که امروز در این عالم از آن لذت ببرید.
«فالیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تستکبرون فی الأرض بغیر الحق و بما کنتم تفسقون» (احقاف/ 20) این آیه تفریع و نتیجه گیرى از آیه قبل است که مى فرمود: طیبات خود را در دنیا از بین بردید. و منظور از "عذاب هون" آن عذابى است که توأم با خوارى و ذلت است. و تعبیر به "عذاب الهون" (مجازات توهین آمیز و تحقیر کننده) عکس العملى است در مقابل استکبار آنها در زمین، چرا که مجازات الهى کاملا متناسب نوع گناه است، آنها که بر خلق خدا و حتى بر انبیاء کبر فروختند و در برابر هیچ قانونى خضوع نکردند باید با ذلت و حقارت تمام کیفر بینند. و معناى آیه این است که: پس امروز شما سزایتان عذابى است که در آن خوارى و ذلت است، و خوارى آن در مقابل آن استکبارى است که در دنیا مى کردید، و زیر بار حق نمى رفتید، و عذابش در مقابل فسق و اعراض از طاعات شما است. و این هر دو گناهى است که یکى مربوط به اعتقاد است که همان استکبار از حق باشد، و یکى مربوط به عمل است که همان فسق باشد.
به عذاب ذلت و خوارى مجازات مى شوید
همانند این تعبیر در آیه ی 93 سوره ی بقره آمده است که «و لو ترى إذ الظالمون فی غمرات الموت؛ اى کاش ستمکاران را هنگامى که در سختى ها و شداید مرگند ببینى.» از نظر تشریف و تسلیت خاطر رسول اکرم (ص) روى سخن با او است. و حالت آخرین لحظات زندگى معاندان را به وى ارائه می دهد از نظر مقام وساطتى که به طور عموم و از جمله به عقوبتهاى دوزخیان دارد. و یا از نظر تسلیت خاطر او فقط حکایت فرموده است. اى رسول گرامى چنانچه حالت بیهوشى معاندان را مشاهده نمائى که چگونه فرشتگان مأمور قبض ارواح با کمال قدرت و سطوت بر آنها احاطه نموده آنان را به استانه مرگ می کشانند. و در چنگال قوى عفریت مرگ می افکنند.
آیه جریان سکرات موت یعنى خطرهاى بیهوشى هنگام مرگ دوزخیان را تشریح و تفسیر می نماید. حالت بیهوشى عبارت از عدم توجه به خارج است نظر به این که نیروى حواس از کار باز مانده ولى هنوز ارتباط و تدبیر روح از بدن به کلى گسیخته نشده و قلب از ضربان و حرکت باز نایستاده ولى ارتباط روح از استفاده خارج قطع شده حواس درک نمی کند. نیروى شنوائى نمی شنود و نیروى بینائى و دیدگان نمى بیند. و چنانچه بر عضوى از بدن جرحى وارد شود احساس درد نمی کند. در آن هنگام است که بشر دیده دل و بصیرت قلب بسیرت و اندیشه هاى خود افکنده و روح پلید بیگانگان نیز به خود آمده سیرت ننگین خود را در همان لحظات آخرین زندگى مى یابند آن لحظاتى که به مرز عالم برزخ پیوسته است.
در حالى که «و الملائکة باسطوا أیدیهم؛ فرشتگان دست هاى خود را [به سوى آنان] گشوده اند.» (انعام/ 93) سختى عقوبت آخرین لحظات زندگى بیگانگان را تشریح می نماید فرشتگان که مظهر قدرت و غضب پروردگارند با نیروى زیاده بر تصورى بر بیگانگان احاطه نموده با تازیانه هاى آتشین بر روان پلید آنها می نوازند. بدیهى است نظر به این که عقوبت به وسیله نیروهاى غیبى فرشتگان اجراء می شود تازیانه هاى مثالى آتشین نیز بر روان آنان نواخته می شود. نه بر بدن و جوارح آنها که دیدنى و یا شنیدنى براى کسى باشد. «أخرجوا أنفسکم؛ [و فریاد مى زنند] جانتان را بیرون کنید.» (انعام/ 93) و این عقوبت دیگرى است که فرشتگان امر کنند که جان خود را از بدن بیرون کشند در صورتى که جدا نمودن روح از بدن هرگز در اختیار نبوده و نخواهد بود زیرا در حیطه فرشتگانى است که مأمور و موکل آن هستند، ولى امر فرشتگان عبارت از اجراء ماموریت و قبض روح از بدن است و کنایه از شدت و سختى زیاده بر تصور است.
مجازات خوار کننده
در این حال فرشتگان عذاب به آنها مى گویند: «الیوم تجزون عذاب الهون؛ امروز گرفتار مجازات خوار کننده اى خواهید شد.» خبر وحشت زائى است ولى سیرت آن اجراى مأموریت است که فرشتگان آنها را در عذاب خار کننده می افکند. این هنگام ورود به مرز عالم برزخ است که روح از علاقه جسمانى به کلى منسلخ شده و به خود استقلال یافته، و بر حسب آیه ی «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء؛ روزى که هر کس آنچه را از کار نیک انجام داده و آنچه را از کار زشت مرتکب شده حاضر شده مى یابد.» (آل عمران/ 30) اندیشه و خاطرات و حرکات و کردار در همه لحظات و دقایق بی حساب دوران زندگى خود را از نیک و بد در همان لحظه در روان خود مى یابد که بدان صورت مثالى درآمده. فرشتگان ماموریت خود را درباره آنها اجراء می نمایند. یعنى صورت عقوبت و سیرت عناد آنها را ظاهر می نمایند. زیرا رابطه بشر با آفریدگار به طور دائم فقط رابطه آفرینش است. یعنى هر لحظه که تحولى بر بشر رخ دهد صورتى مناسب آن از جانب فیاض على الاطلاق به وى افاضه می شود. و پس از مرگ که دیده دل به عالم شهود می گشایند، و آغاز ورود به مرز عالم برزخ است نیز فرشتگان به اذن پروردگار (واهب الصور) اندیشه تیره شرک و عنادى که در روان آنها نهفته بود آشکار نموده و به آنان افاضه می نمایند. و بیگانگان خود را با صورت ننگین و پلید شرک مى یابند که غضب پروردگار از هر سو آنها را فرا گرفته است.
صورت حقیقى هر فردى نیروى روانى و صورت اندیشه و کردار و رفتار او است. و عنوان بشریت و نیروى ناطقه که فصل براى افراد بشر معرفى شده به طور مبهم است و بر همه افراد آن نوع صدق می نماید. از این نظر فصل حقیقى که هر فردى را از سایر افراد بشر امتیاز می دهد و هرگز بر غیر آن فرد صدق نمی کند. فقط صورت روانى اندیشه و ملکات و اعمال بشر است. که هر فردى از آغاز زندگى از صفر شروع نموده در اثر حرکت ارادى و سیر اختیارى و تکاپو تا آخرین لحظات زندگى صورت عقیده و خلق که کسب نموده و در آن استقامت داشته فصل حقیقى او است. و سبب امتیاز وى به طور دائم از سایر افراد خواهد بود. پس حقیقت هر فردى صورت عقیده و ملکات او است که از سایر افراد امتیاز ذاتى مى یابد بر این اساس مفاد جمله (عذاب الهون) آن است که سیرت شرک و اندیشه عناد هر مشرک و کافرى به صورت عقوبت جسمانى و حسرت روانى خود او ظهور خواهد نمود پس هر فردى از کفار در اثر اندیشه شرک و کفر و عناد روانى خود می سوزد و به آتش سیرت پلید خود عقوبت می شود.
نه به سیرت شرک و عناد دیگران و هرگز کفر و خوى رذیله فردى ارتباط به دیگران ندارد و گریبانگیر سایر کفار نخواهد شد. عقوبت جسمانى و حسرت روانى کافر و بیگانه به طور حتم ملائم با اندیشه شرک و صورت عناد قلبى او است. زیرا عقوبت همیشگى در قیامت ظهور اندیشه کفر و عناد است. ولى از نظر اینکه عقوبت جسمانى و نیز حسرت روانى در قیامت منافى با طبع و با روح شخص بیگانه است بدین دو طریق عقوبت می شود. مانند اجراى کیفر و شکنجه در این جهان بر جنایتکار که در اثر حیات و نیروى لامسه کیفر و مجازات می شود. و نیز در اثر محرومیت از حقوق اجتماعى افسرده خاطر و سر افکنده خواهد شد. در تفسیر قمى در ذیل آیه «و یوم یعرض الذین کفروا و استمتعتم بها» آمده که امام (ع) فرموده: یعنى در دنیا خوردید و نوشیدید و سوارى کردید، و این آیه درباره بنى فلان نازل شد. و در باره جمله «فالیوم تجزون عذاب الهون» فرمود: مقصود از آن عطش است.
دو روایت درباره کیفیت زندگى پیامبر (ص) در ذیل آیه: «أذهبتم طیباتکم فی حیاتکم الدنیا» و در کتاب محاسن به سند خود از ابن القداح از امام صادق از آباء گرامیش (ص) روایت کرده که فرمودند: «روزى براى رسول خدا (ص) خبیصى (نوع حلوا) آوردند، حضرت از خوردن آن امتناع ورزید، پرسیدند آیا خبیص را تحریم کرده اى؟ فرمود: نه، ولیکن من بدم مى آید از اینکه دلم نسبت به خوردن آن بى اختیار شود، آن گاه این آیه را تلاوت کرد: "أذهبتم طیباتکم فی حیاتکم الدنیا"» و در مجمع البیان در ذیل همین آیه گفته: در حدیث آمده که عمر بن خطاب گفت: «من از رسول خدا (ص) وقت ملاقات گرفته بودم، در آن ساعت در باغ ام ابراهیم خدمت آن جناب رسیدم، دیدم روى حصیرى از لیف خرما دراز کشیده، و قسمتى از بدنش روى خاک قرار گرفته، و زیر سرش بالشى پر از لیف خرما بود، سلام کردم و سپس نشستم. عرضه داشتم: یا رسول الله! شما پیامبر خدایى، برگزیده و انتخاب شده از بین همه خلق اویى، و کسرى و قیصر بر تخت طلایى و فرش حریر و دیبا قرار دارند، و شما روى این حصیر خوابیده اى؟! فرمود: آنها کسانى هستند که خدا طیباتشان را در دنیا که سر انجام تمام شدنى است داده، و طیبات ما را براى آخرتمان ذخیره کرده است.»
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 18 صفحه 312
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 21 صفحه 344
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 6 صفحه 45
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 13 صفحه 154
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها