بازگشت به کتاب مقدس در نهضت اصلاح دینی (کاتولیکها و اصلاحگران)

فارسی 4807 نمایش |

تفاوت دیدگاه کاتولیک ها و اصلاحگران درباره تفسیر کتاب مقدس

از دیدگاه کاتولیک ها، تفسیر کتاب مقدس کار دشواری است، اما خداوند به عنایت خود، مفسری درخور اطمینان و معتبر را در شکل کلیسای کاتولیک روم در دسترس قرار داده است. اصلاحگران بنیادستیز، این عقیده را به طور کامل مردود می دانستند; بدین معنا که هر یک از مؤمنان حق دارد و می تواند به تفسیر کتاب مقدس آن گونه که به نظرش درست می آید، بپردازد. اصلاحگران اقتدارگرا بر سر این موضوع تا حدی دچار سردرگمی شدند و ذهن آنها بدین امر جلب شد که کتاب مقدس در پاره ای از موارد مبهم و نامفهوم است و بدین علت نیازمند تفسیر است، اما تعهد و التزام آنها به سنت یک، در مقابل تعهد به سنت صفر موجب شد که در این موارد، از همه جامعه مسیحی برای تفسیر معتبر کتاب مقدس یاری طلبند. اما آنها چگونه می توانستند بدون تصدیق این که چنین مرجعیتی حقیقتا در کلیسای کاتولیک روم قرار دارد، این امر را امکان پذیر سازند؟ چگونه ممکن بود تفسیری معتبر، جمعی و پروتستانی از کتاب مقدس ارائه شود؟ در این جا به بررسی دو شیوه ای می پردازیم که نهضت اصلاح دینی کوشید تا با استفاده از آن این مشکل را بر طرف سازد.

رویکرد کاتشیسمی

شیوه نخست را می توان رویکرد کاتشیسمی نامید. خوانندگان پروتستان کتاب مقدس، فیلتری در اختیار داشتند که به واسطه آن می توانستند به تفسیر کتاب مقدس بپردازند. کتاب کاتشیسم کوچک لوتر (1529) از نمونه های چنین فیلتری است. این کتاب حد و معیاری را در اختیار خواننده قرار می دهد که به کمک آن می تواند به فهم کتاب مقدس نایل آید. اما معروف ترین راهنمای کتاب مقدس، کتاب مبادی کالون (به ویژه نسخه معروف سال 1559) است. معروف است که کالون، این کتاب را در ابتدا تحت تاثیر کاتشیسم لوتر فراهم آورد. او در مقدمه نسخه فرانسوی این کتاب، که در سال 1541 منتشر شد، اظهار می دارد که کتاب مبادی «همانند کلید و مدخلی است که این مکان را برای فرزندان خدا فراهم می کند که حقیقتا کتاب مقدس را درک کنند.» به عبارت دیگر، انتظار این است که خواننده با استفاده از کتاب مبادی کالون بتواند کتاب خدا را تفسیر کند.
رویکرد کالون، تا حد زیادی در کار خود موفق بود و شاهد این سخن، تاریخ تحولات کلیسای اصلاح شده در فرانسه و اسکاتلند است. برای خواننده کافی بود که با داشتن دو کتاب (کتاب مقدس و مبادی کالون) به ایمان مورد نظر کالون دسترسی کاملی داشته باشد. استفاده کالون از کتاب مقدس در کتاب مبادی چنان گیرا و نافذ است که بسیاری را به این تصور واداشته است که این کتاب، کلید تفسیر صحیح کتاب مقدس است. این کتاب که به شکلی روان و درخور فهم و با ظرافت تمام نوشته شده، تمامی طرح های پیچیده هرمنوتیکی رایج در قرون وسطی را به کناری نهاد.

شیوه هرمنوتیکی سیاسی

دومین شیوه رویارویی با معضل تفسیر کتاب مقدس را می توان شیوه «هرمنوتیکی سیاسی» نامید. این شیوه، بیش از همه، منسوب به نهضت اصلاح گرایی تسوینگلی در زوریخ است و در تاریخ سیاسی نهضت اصلاح دینی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در سال 1520 شورای شهر زوریخ به دلیلی از همه کشیشان شهر خواست که مطابق کتاب مقدس به موعظه بپردازند و از هر گونه «نوآوری و شرح و تفسیر بشری» بپرهیزند. این دستور، شهر زوریخ را در عرصه عمل، به پذیرش اصل «فقط کتاب مقدس» ناچار کرد. اما در سال 1522 تردیدی نبود که دیگر این اصل، چندان معنایی ندارد. زیرا این پرسش مطرح بود که چگونه کتاب مقدس تفسیر شود. در چله روزه (عید بهاره) سال 1522، بعضی از پیروان تسوینگلی، روزه ای را که از دیرباز در این موقع از سال برگزار می شد، شکستند و موجب بروز بحران کوچکی شدند.
به نظر می رسد در زمانی که بر اساس سنت، تنها خوردن سبزیجات یا ماهی مجاز بود، بعضی از طرفداران تسوینگلی به خوردن نوعی سوسیس که تحریم شده بود مبادرت ورزیدند. چند هفته بعد، در نهم آوریل، شورای شهر بار دیگر بر پایبندی خود به روزه چله روزه تأکید، و فراش آور را به سبب شکستن روزه در منزلش، مقدار ناچیزی جریمه کرد. این موضوع زمانی مطرح شد که تسوینگلی هفت روز بعد مقاله ای را درباره فشارها بر ضد فراش آور منتشر کرد و در آن چنین استدلال کرد که در هیچ جای کتاب مقدس گفته نشده است که مؤمنان در روزه چله روزه نباید از خوردن گوشت اجتناب کنند. در همین سال، مباحثات مشابهی درباره ازدواج کشیشان درگرفت. با بالا گرفتن این تنش ها در شهر زوریخ، دیگر تردیدی باقی نمانده بود که لازم است به گونه ای به این ابهامات پایان داده شود. مشکل اساسی این بود که کتاب مقدس چگونه باید تفسیر شود.
در سوم ژانویه 1513 شورای شهر اعلام کرد که در مقام نهادی که بر موعظه عمومی نظارت دارد، مناظره ای عمومی را در همان ماه ترتیب خواهد داد تا معین کند که آیا «شصت و هفت قول کلیدی» تسوینگلی مطابق با کتاب مقدس است یا نه. امروزه این مباحثات به «مناظرات نخست زوریخ» معروف است. این مباحثات که به وضوح، از مباحثات آکادمیک تأثیر پذیرفته بود در 29 ژانویه، در تالار اجتماعات شهرداری زوریخ انجام شد و برای تسوینگلی نوعی پیروزی به حساب آمد; اما پیامد آن برای شورای شهر مهم تر بود; زیرا این مباحثات این امر را نیز صحیح شمرد که این مجموعه در تعیین این که چه چیزی مطابق با کتاب مقدس و چه چیزی نامطابق با آن است، شایستگی دارد.

شهر و کلیسا از دیدگاه تسوینگلی
از دیدگاه تسوینگلی شهر و کلیسا در واقع یک مجموعه و مانند همدیگرند و همان گونه که در فصل بعد ملاحظه خواهیم کرد، این مطلب در الهیات او درباره کلیسا و آیین های مقدس اهمیت ویژه ای داشت. بدین ترتیب، شورای شهر نیز حق داشت که در موضوعات مربوط به الهیات و دین اظهار نظر کند. از آن زمان به بعد، دیگر مسائلی درباره تفسیر صحیح کتاب مقدس نمی توانست نهضت اصلاح گرایی زوریخ را از حرکت بازدارد. در واقع، شورای شهر اعلام کرده بود که تنها او (نه پاپ یا شورای جهانی) حق دارد که برای ساکنان شهر زوریخ به تفسیر کتاب مقدس بپردازد و یادآوری کرد که این شورا در نظر دارد این حق را عملی سازد. البته وجود ابهاماتی در کتاب مقدس محتمل بود، اما تصمیم یک جانبه شورای شهر به این که مفسر کتاب مقدس باشد، در عمل، موفقیت سیاسی نهضت اصلاح گرایی زوریخ را تضمین کرد. تصمیمات مشابهی که در شهر هایبال و برن بر اساس الگوی زوریخ دنبال شد، نهضت اصلاح گرایی سوئیس را تقویت کرد و با تثبیت اوضاع سیاسی ژنو، در نیمه دهه 1530 به شکلی غیر مستقیم موجبات موفقیت نهضت اصلاح دینی کالون را فراهم آورد.

اختلاف درباره مرجع معتبر تفسیر کتاب مقدس

این مطلب آشکار خواهد گشت که جنگ قدرت در دوره نخست نهضت پروتستان درباره این پرسش بود که چه کسی مرجع معتبر تفسیر کتاب مقدس است. هرکس که دارنده آن مرجعیت شناخته شود، در عرصه عمل بر ایدئولوژی (و از آن پس، بر دیدگاه های سیاسی و اجتماعی) جناح های مختلف نهضت اصلاح دینی چیره خواهد شد. مرجعیت عرفی پاپ با نقش او در مقام مفسر معتبر کتاب مقدس برای پیروان کلیسای کاتولیک روم، به همین شکل به هم تنیده بود. ملاحظه این امر، برای ما مجال درک پاره ای از بینش های مهم اجتماعی و سیاسی نهضت اصلاح دینی را فراهم می آورد. برای مثال، این اصل در نهضت اصلاح گرایی بنیادستیز که هر فرد آگاه، برای خود دارای کمال قدرت در تفسیر کتاب مقدس است، با فکر اشتراکی که معمولا به این نهضت نسبت داده می شود، پیوند کامل دارد. همه افراد را باید با یکدیگر برابر دانست. به همین ترتیب، ناتوانی نهضت اصلاح گرایی بنیادستیز در پرورش دادن متکلمان عالی رتبه (عامل نسبتا مهمی که با فروپاشی زودهنگام این نهضت و آشفتگی آن در زمینه الهیات پیوند داشت) نشان دهنده نوعی بی میلی به این است که کسی به خود حق دهد درباره این که دیگران چگونه بیندیشند یا کتاب مقدس را تفسیر کنند، به اظهار نظر بپردازد.

اصلاحگران بنیادستیز و تفسیر صادقانه کتاب مقدس
به نظر می رسد که نهضت اصلاح گرایی اقتدارگرا در آغاز، با حق همگانی افراد در تفسیر کتاب مقدس موافق بود، اما سرانجام با توجه به پیامدهای اجتماعی و سیاسی این اندیشه، نگران این موضوع شد. به نظر می رسد که قیام دهقانان در سال 1525، افرادی چون لوتر را متقاعد کرد که افراد مؤمن (به ویژه دهقانان آلمان) به تنهایی از تفسیر کتاب مقدس ناتوان هستند. یکی از مطالب تعریض آمیز در مورد نهضت اصلاح گرایی لوتری آن است که جنبشی که تا بدان پایه بر اهمیت کتاب مقدس تأکید می ورزید، در نهایت به جایی رسید که اعضایی را که از تعلیم و تربیت کمتری بهره مند بوده اند، از تماس مستقیم با کتاب مقدس برحذر می داشت; از بیم آن که خود به تفسیر آن بپردازند. (به عبارت دیگر، از بیم این که مبادا به تفسیری غیر از تفسیر اصلاحگران اقتدارگرا دست یابند.)
برای مثال، قوانین آموزشی دوک نشین ویتنبرگ مقرر داشته بود که تنها قوی ترین کودکان دبستانی مجازند در سال های آخر تحصیلی خود، به مطالعه عهد جدید بپردازند; حتی در این زمان نیز به همین شرط مجازند که با زبان های یونانی و لاتین آشنا باشند. بقیه مردم نیز (که گویا شامل اکثر آنان می شود) لازم است به جای مطالعه کتاب مقدس به مطالعه کتاب لوتر به نام کاتشیسم کوچک بپردازند. بدین ترتیب، تنها گروهی کوچک و ممتاز از مردم مجاز بودند که خود به تفسیر کتاب مقدس بپردازند. با اندکی تسامح، باید بگوییم که مسئله این بود که در تفسیر کتاب مقدس یا باید به پاپ نظر داشت یا به لوتر یا کالون. به نظر می رسد که اصل «وضوح کتاب مقدس» به موجب استفاده ای که بسیاری از عناصر بنیادستیز در درون نهضت اصلاح دینی از کتاب مقدس کردند، آرام آرام کنار گذاشته شد و بدین سان این اندیشه که هر کس حق و توانایی تفسیر صادقانه کتاب مقدس را دارد، به دیدگاه انحصاری اصلاحگران بنیادستیز تبدیل شد.

واکنش کاتولیک ها: شورای ترنت و کتاب مقدس

شورای ترنت در قبال آنچه آن را موضع غیر مسئولانه پروتستان ها در موضوعات مربوط به اعتبار کتاب مقدس و تفسیر آن می پنداشت، واکنش شدیدی در پیش گرفت. چهارمین نشست این شورا در هشتم آوریل سال 1546 که دربرگیرنده نتایج مذاکرات آن شورا بود، این توضیحات را با ملاحظه دیدگاه پروتستان ها مقررکرد:
1. نمی توان کتاب مقدس را تنها منبع وحی دانست. سنت، متممی حیاتی است که پروتستان ها غیر مسئولانه به انکار آن پرداخته اند. «همه حقایق و قواعد نجات بخش اخلاق... در آثار مکتوب و سنت های غیرمکتوب ذکر شده است و از زبان خود مسیح یا حواریون او نقل شده است.»
2. شورای ترنت مقرر داشت که فهرستی که پروتستان ها از کتاب های قانونی ارائه کرده اند، کامل نیست. از این رو، شورا فهرستی از کتاب هایی را که معتبر می دانست، منتشر ساخت. این فهرست در برگیرنده تمامی آثاری بود که نویسندگان پروتستان آن را «آپوکریف» دانسته، مردودش می شمردند.
3. نسخه وولگات از کتاب مقدس، معتبر و قابل اطمینان اعلام شد. شورا اعلام کرد: «نسخه قدیمی و لاتین وولگات که قرن ها مورد استفاده بوده است، مورد تأیید کلیساست و لازم است در سخنرانی های عمومی، مباحثات، آیین ها و شروح از اعتبارش دفاع شود و در هیچ شرایطی، نباید کسی به خود اجازه دهد که حجیت آن را انکار کند یا چنین گمانی را روا دارد.»
4. مرجعیت کلیسا در تفسیر کتاب مقدس مورد تأیید قرار گرفت. این مطلب در مقابل همان چیزی بود که شورای ترنت به وضوح، آن را فردگرایی شایع در میان مفسران پروتستان قلمداد می کرد. از این رو برای بازداشتن روح های بی قید و بند، شورا حکم می کند که هیچ کس حق ندارد با استناد به داوری شخصی خود، در موضوعات مربوط به ایمان و اخلاق که با تعالیم مسیحی پیوند دارد، (با تحریف کتاب های مقدس به وسیله اندیشه های خاص خود) به خود اجازه دهد که به تفسیر کتاب مقدس بر خلاف آنچه «کلیسای مادر مقدس» در گذشته و حال بدان معتقد بود، بپردازد; زیرا داوری درباره درستی فهم و تفسیر آنان در صلاحیت اوست.
5. هیچ یک از پیروان کلیسای کاتولیک روم مجاز نیست کتابی را در مورد تفسیر کتاب مقدس منتشر سازد، مگر آن که پیش از آن، افراد برتر از او، آن را بازبینی کرده و انتشار آن را بدون مانع اعلام کرده باشند. نوشتن، خواندن، نقل و انتقال یا تصاحب هر کتابی که نویسنده آن معلوم نباشد (مانند کتاب بسیار موفق و مؤثر Beneficio di Cristo که در اوایل دهه 1540 اندیشه های اصلاحی را ترویج می کرد) کاملا ممنوع است. هیچ کس حق ندارد کتاب هایی را که درباره موضوعات اعتقادی و مقدس است ولی نویسنده آن معلوم نیست، چاپ یا منتشر کند یا آن که در آینده آنها را به فروش رساند یا حتی آن را تصاحب کند، مگر آن که این کتاب ها، پیش تر بررسی و تأیید شده باشد... این کتاب ها باید به طور کتبی تأیید شده باشد و گواهی آن به شکلی مناسب در آغاز کتاب قرار گرفته باشد.
شورای ترنت بر اساس تصمیمات پنجگانه نامبرده توانست نظم را به سلسله مراتب خویش باز گرداند. بار دیگر کلیسا توانست یکپارچگی خود را در موضوعات مربوط به عقاید دینی و تفسیر کتاب مقدس به دست آورد; گرچه بهای سنگینی را نیز برای آن پرداخت. قرن ها طول کشید تا تحقیقات انجیلی از این شکست نجات یابند. یکی از علل اصلی پیشی گرفتن تحقیقات انجیلی پروتستانی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم همین بود که رقبای کاتولیک آنها اجازه نداشتند دیدگاه های خود را درباره کتاب مقدس اظهارکنند، مگر آن که پیش تر ازمقامات کلیسا، جواز این کار را دریافت کرده باشند. خوشبختانه، شرایط در این زمان به ویژه با خردورزی شورای دوم واتیکان رو به بهبودی گذاشت.

منـابـع

آلیستر مک گراث- مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی- مترجم بهروز حدادی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1382

آلیستر مک گراث- درسنامه الهیات مسیحی- مترجم بهروز حدادی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1384

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد