تحولات اساسی الهیات مسیحی در دوره قرون وسطی (عقلانیت)

فارسی 4301 نمایش |

رنسانس

رنسانس الهیاتی مهمی که در دوره مورد بحث صورت گرفت، بر محور شماری از موضوعات بود که از میان آنها، موضوعات زیر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. شش مورد نخست از این تحولات، مربوط به حکمت مدرسی و دو مورد دیگر به اومانیسم است.

تثبیت میراث آباء کلیسا
با خاتمه یافتن قرون تاریک، الهیدانان مسیحی مایل به برداشتن چیزهایی بودند که آباء نویسنده وانهاده بودند. از آن جا که زبان کلیسای غرب لاتین بود، طبیعی بود که الهیدانان آن به مجموعه آثار غنی آگوستین اهل هیپو روی آورند و آن را نقطه آغاز تأملات الهیاتی خود قرار دهند. کتاب جملات نوشته پیتر لومبار را می توان مجموعه ای انتقادی از نقل قول ها دانست که برگرفته از آثار آگوستین بود و الهیدانان قرون وسطی بر اساس آن شروح خود را می نوشتند.

بررسی نقش عقل در الهیات مسیحی
توجه تازه به تثبیت الهیات مسیحی بر بنیانی کاملا قابل اعتماد موجب شد تا بررسی دقیقی درباره نقش عقل در الهیات، که یکی از ویژگی های اساسی و حساس حکمت مدرسی بود، صورت پذیرد. در رنسانس الهیاتی در قرون وسطی، دو موضوع اساسی در کانون مباحثات الهیاتی قرار گرفت که یکی نیاز به نظام مند ساختن و بسط الهیات مسیحی بود و دیگری نیاز به اثبات عقلانیت ذاتی الهیات یاد شده. گرچه بیشتر الهیات قرون وسطی در مراحل اولیه، تقریبا همان طرح مجدد دیدگاه های آگوستین بود، فشار روز افزونی در نظام مند ساختن اندیشه های آگوستین و بسط آنها وجود داشت. اما جای این پرسش باقی است که چگونه می توان به این هدف نایل امد؟ در اینجا نوعی «نظریه راجع به روش» به شدت لازم بود.

عقلانیت الهیات مسیحی

پرسش دیگر اینکه عقلانیت الهیات مسیحی را بر اساس کدام نظام فلسفی می توان اثبات کرد؟ آنسلم اهل کانتربری، نویسنده قرن یازدهم، این اعتقاد اساسی درباره عقلانی بودن آیین مسیحی را در قالب دو عبارت بیان کرده که با نام او گره خورده است: «ایمان در جستجوی فهم» و دیگری «ایمان می آورم تا بفهمم». او معتقد به این بینش اساسی بود که ایمان بر فهم مقدم است. با این حال، محتوای ایمان یاد شده عقلانی بود. این تقریرهای واضح و قاطع، تقدم ایمان بر عقل را تثبیت کرد، همان گونه که معقول بودن ایمان را کاملا تأیید کرد. آنسلم در مقدمه خود بر Monologium [گفتوگو با خود = حدیث نفس] صریحا بیان کرد که نمی تواند چیزی از کتاب مقدس را با استفاده از خود کتاب مقدس اثبات کند. در عوض، او با استفاده از «شواهد عقلانی و نور طبیعی حقیقت» هر چیزی را ثابت می کند. با این حال، آنسلم فردی عقلگرا نیست. عقل محدودیت های خود را دارد. قرن یازده و اوایل قرن دوازده، شاهد رشد این عقیده راسخ بود که فلسفه می تواند سرمایه پربهایی برای الهیات مسیحی در دو سطح متفاوت باشد. اولا می تواند عقلانی بودن ایمان را ثابت کند و از این رو، از آن در برابر منتقدان غیر مسیحی دفاع کند. ثانیا راه هایی را برای بیان و ترتیب اصول ایمان به شکلی نظام مند در پیش نهد، به گونه ای که بتوان آن را بهتر فهمید. لیکن کدام فلسفه؟ پاسخ به این پرسش را می توان با کشف مجدد آثار ارسطو، در پایان قرن دوازده و اوایل قرن سیزده به دست آورد.

توجه به آثار ارسطو

در حدود سال 1270 جایگاه ارسطو به عنوان «یگانه فیلسوف» [یا فیلسوف عظیم] تثبیت شد و اندیشه های او به رغم مخالفت های شدید بعضی از محافل محافظه کار، بر تفکر الهیاتی سایه افکند. اندیشه های ارسطو به واسطه نفوذ نویسندگانی چون توماس آکویناس و دانز اسکوتس، به عنوان بهترین راه بسط الهیات مسیحی تثبیت شد. بدین سان، اندیشه های الهیات مسیحی بر اساس پیش فرض های ارسطویی به شکلی نظام مند، مرتب و مرتبط با یکدیگر شد. به همین سان، عقلانی بودن ایمان مسیحی با استفاده از اندیشه های ارسطو اثبات گشت. از این رو، بعضی از «دلایل» معروف توماس آکویناس در اثبات وجود خدا، در واقع بر اصول فیزیک ارسطویی استوار است نه بر بینش های مستقل مسیحی. تحول یاد شده در ابتدا مورد استقبال بسیاری قرار گرفت. آنان این شیوه را ارائه کننده مهم ترین راه های دفاع از عقلانیت آیین مسیحی می دانستند; رشته ای که تا به امروز به apologetics [مدافعه نویسی] معروف شده است. واژه یادشده برگرفته از واژه یونانی apologia (به معنای دفاع) است.
کتاب Summacontra Gentiles توماس آکویناس نمونه ای عالی از اثری در الهیات است که بر اصول ارسطویی به مثابه مشارکت فلسفی میان مسیحیان و مسلمانان مبتنی است که زمینه را برای تبیین جذابیت های ایمان مسیحی در جهان اسلام فراهم می سازد. در بعضی از موارد، چنین استدلال شده است: اگر با اندیشه های ارسطو که در این کتاب ارائه شده، موافقی، باید یک مسیحی باشی. با توجه به اینکه ارسطو جایگاه بلندی در نزد بسیاری از دانشوران مسلمان داشت، می توان توماس را کسی دانست که از توانایی این فیلسوف در زمینه مدافعه نویسی نهایت استفاده را برد.
بعضی از نویسندگان متأخر قرون وسطی مانند هوگولینو اهل ارویتو با احتیاط با این تحول برخورد کردند. به نظر می رسید که در نتیجه اتکای زیاد بر اندیشه ها و شیوه های یک فیلسوف مشرک، بعضی از بینش های اساسی مسیحیت از دست می رود. در این میان بیشترین دغدغه ها مربوط به آموزه آمرزیدگی بود که اندیشه های اخلاقی ارسطو نقش مهمی در آن بر عهده داشت. اندیشه عدالت خداوند، بر حسب اندیشه ارسطویی «عدالت توضیعی» مورد بحث قرار گرفت. «عدالت» در این جا چنین تعریف شد: «به هر کس آنچه را که شایسته آن است اعطاکردن.» به نظر می رسد که اندیشه آمرزیدگی به وسیله شایستگی نیز از همین جا ریشه گرفت. به عبارت دیگر، آمرزیدگی بر اساس شایستگی شکل گرفت، نه فیض. شاید بتوان بدون هیچ دشواری ثابت کرد که دلزدگی شدید مارتین لوتر از ارسطو و سرانجام جدایی احتمالی او از آموزه های مدرسی در باب آمرزیدگی، ریشه در همین موضوع داشت.

تحول در نظام های الهیاتی

فشار برای تثبیت میراث آباء به ویژه آگوستین صورت گرفت. چنین فشاری برای نظام مندسازی، که از مؤلفه های حکمت مدرسی است، سرانجام موجب بسط نظام های الهیاتی پیچیده ای شد که اتین ژیلسون، مورخ مشهور این دوره آن را «کلیساهای جامع ذهن» می نامد. تحول مذکور را شاید بهتر از هر جا بتوان در کتاب توماس آکویناس به نام کلیات الهیات مشاهده کرد که یکی از نیرومندترین گزارش ها از ویژگی جامع و فراگیر این رویکرد در الهیات مسیحی است.

تحولات مربوط به الهیات آیین های مقدس
کلیسای اولیه در بحث از آیین های مقدس تا حدی دچار سردرگمی بود. در این کلیسا توافق عمومی چندانی درباره تعریف آیین مقدس و تعداد آیین های مقدس وجود نداشت. تعمید و عشای ربانی، به اجماع، از آیین های مقدس بود اما در سایر موارد، توافق نسبتا ناچیزی وجود داشت. با این حال، هم زمان با رنسانس الهیاتی در قرون وسطی، کلیسا نیز نقش مهم و روزافزونی در جامعه به عهده گرفت. کلیسا برای قرار دادن آیین های عبادی عمومی بر اساس فکری نیرومندتر و تقویت ابعاد الهیاتی عبادت در آن با فشار تازه ای مواجه بود. در نتیجه، الهیات مبتنی بر آیین های مقدس در این دوره رشد چشمگیری یافت. سرانجام توافق بر سر تعیین آیین مقدس، شمار آیین های مقدس و ماهیت دقیق آنها به دست آمد.

تحولات مربوط به الهیات فیض
یکی از عناصر اصلی در میراث آگوستینی، الهیات فیض بود. با این حال، الهیات آگوستینی در باب فیض در بستری اختلافی بیان شده است. به عبارت دیگر، آگوستین ناگزیر از آن بود که الهیات خود در باب فیض را در کوران مناقشه ای بیان کند که معمولا در واکنش به مخالفت ها و تحریکات مخالفان بود. در نتیجه، نوشته های او در این باب نیز معمولا فاقد نظم و انسجام است. آگوستین هر از چندی تمایزاتی را در پاسخ به نیازهای زمانه بیان می کند اما ناکام از ارائه اساس الهیاتی نیرومندی برای آنهاست. الهیدانان قرون وسطی خود را متعهد به تقویت آموزه آگوستین در باب فیض و قرار دادن آن بر اساسی مطمئن تر و کاوش از پیامدهای آن می دانستند. به همین سبب بود که آموزهای فیض و آمرزیدگی در این دوره رشد چشمگیری یافت و اساسی برای مباحثات رایج در دوره نهضت اصلاح دینی بر سر این موضوعات اساسی شد.

نقش مریم در شاکله نجات

توجه تازه به فیض و آمرزیدگی، موجب توجهی تازه به درک نقش مریم، مادر عیسی مسیح، در رستگاری شد. توجه روز افزون به عبادت مریم که با تأملات الهیاتی نیرومندی در باب ماهیت گناه اولیه و رهایی گره خورده بود، رشته ای از تحولات درباره مریم را به دنبال داشت. بسیاری از این تحولات مربوط به دانز اسکوتس است که مریم شناسی (یعنی حوزه ای از الهیات که به مریم اختصاص داشت) را بر پایه ای استوار ساخت که تا آن زمان چنین رشد چشمگیری را نداشت. مناقشه شدیدی میان «قائلان به عدم عصمت» (که معتقد بودند مریم همانند دیگران به گناه اولیه گرفتار شد)، با «قائلان به عصمت» (که معتقد بودند او از آلودگی گناه اولیه دور ماند) درگرفت. همچنین بحث مهمی بر سر این درگرفت که آیا می توان گفت که مریم شریک در رهایی بخشی است (به این معنا که می توان او را یکی از چهره های رهایی، مشابه عیسی مسیح دانست.)

بازگشت مستقیم به منابع الهیات مسیحی
یکی از عناصر اصلی در برنامه اومانیست ها، بازگشت به منابع اصلی کلیسای غرب اروپا در دوره کلاسیک روم و آتن بود. مشابه همین عنصر در الهیات، عبارت بود از بازگشت مستقیم به منابع اساسی الهیات مسیحی و در رأس آن عهد جدید. این برنامه، دارای اهمیت بسیاری بود. یکی از مهمترین پیامدهای این موضوع، درکی تازه از اهمیت اساسی کتاب مقدس به عنوان منبعی در باب الهیات بود. هم زمان با توجه هر چه بیشتر به کتاب مقدس، این موضوع روز به روز وضوح بیشتری می یافت که ترجمه های موجود این کتاب به زبان لاتینی نارساست. بهترین این ترجمه ها، «وولگات» بود. این ترجمه لاتینی از کتاب مقدس در قرون وسطی بسیار مورد توجه بود. بازبینی در ترجمه ها به ویژه در وولگات تردیدی باقی نگذاشته بود که بازبینی و تجدید نظر در الهیات نیز ضروری است.
ظهور فنون مربوط به متن و واژه شناسی تطبیقی از سوی اومانیست ها، پرده از ناسازگاری هایی شگفت انگیز میان وولگات و متونی برداشت که مدعی ترجمه آن بود. بدین ترتیب، راه برای اصلاحات در مسائل اعتقادی باز شد. به همین سبب است که اومانیسم اهمیتی سرنوشت ساز در تحولات مربوط به الهیات قرون وسطی دارد. این نشان دهنده آن است که این ترجمه از کتاب مقدس به هیچ وجه قابل اعتماد نیست. از این رو، الهیاتی که بر آن استوار است، نیز به همین سرنوشت گرفتار آمده است. به نظر می رسد که اومانیسم با پرده برداشتن از اشتباهات این ترجمه یکی پس از دیگری، نشان داده است که حکمت مدرسی مبنایی در کتاب مقدس ندارد. بی تردید این یکی از حساس ترین تحولات در تاریخ الهیات مسیحی در این زمان است.

منـابـع

آلیستر مک گراث- درسنامه الهیات مسیحی- مترجم بهروز حدادی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1384

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد