شخصیت و اندیشه های الهیاتی جان هیک (تفکر)
فارسی 6521 نمایش |درجه بندی ادیان از نظر هیک
هیک در مقاله ای با عنوان "در باب درجه بندی ادیان" می گوید: «نمی توان اعتقاد داشت که همه ادیان در یک سطح برابر از ارزش و اعتبار هستند اما هیچ کس هم قادر به درجه بندی آنها نیست.» اما این نکته که ادیان متفاوتی با اعتقادات و دکترین های گوناگونی وجود دارند، از نظر الهیاتی چگونه قابل فهم است؟ این مسئله موقعی حاد می شود که بدانیم ادیان بیان کننده مسائل متضاد و گاه متناقضی هستند. هیک برای حل این معضل به دو نکته مهم اشاره می کند: اول آنکه خداوند یا امر مطلق، نامتناهی و فراسوی فهم ماست. به نظر وی اگر بتوانیم خداوند را کاملا توصیف کنیم و وجود درونی و حدود بیرونی وی را توضیح دهیم، آن دیگر خداوند نیست. خداوندی که بتوانیم با ذهن مان به وجود وی رسوخ کنیم و با کشتی اندیشه هایمان به کرانه های آن برانیم، صرفا تصویری جزئی و محدود است. دوم آنکه، وقتی به نیایش ها و راز و نیاز سنت های دینی متفاوت نظر می افکنیم، متوجه نوعی همپوشانی وهم آمیزی بین آنها می شویم. این مسئله نکته ای اساسی در تفکر جان هیک است.
روایات متعدد از واقعیت الهی
از دیدگاه هیک روایات متعدد از واقعیت الهی درست هستند، به رغم اینکه همه آنها در تمثیل ها و قیاس های ناقص بیان شده اند و هیچ کدام حقیقت کامل نیستند. بنابراین مفاهیم متفاوت خداوند به عنوان یهوه، الله، کریشنا، یاراما آتما، تثلیث مقدس و نیز مفاهیم گوناگون ناشی از ساختار پنهان واقعیت همچون صدور ازلی برهمن، یا فرایند کیهانی گسترده منجر به نیروانا که بیانگر تصاویر قدسی هستند و هیچ کدام ذاتا کامل و به نحو جامعی مطابق با سرشت نامتناهی آن واقعیت غایی نیستند. البته هیک تاکید می کند که هر مفهومی از خداوند یا وجود متعالی معتبر نیست بلکه تنها آن مفهومی که از تجربه وحیانی و از طریق یک سنت بزرگ عبادی آزموده شود و ایمان انسان را در طول سده های متوالی تداوم و استمرار بخشد، به طور محتمل مواجهه اصیل با واقعیت الوهی را بازمی نمایاند.
چگونگی ظهور و گسترش امر الوهی یا قدسی
از این رو نگاه هیک به چگونگی ظهور و گسترش امر الوهی یا قدسی تنها منحصر به ادیان توحیدی نیست. او مانند اکهارت میان خداوند و امر الوهی قائل به تفکیک می گردد. بر این اساس در کتاب خداوند نامهای بیشماری دارد معتقد است که امر الوهی یا الوهیت تنها یکی است اما در زمینه های فرهنگی متعدد، نمودهای گوناگونی داشته است. هیک حتی در توجیه اعتقادات هندوها نسبت به "نیگونا برهمن" و "ساگونا برهمن" تلاش می ورزد تا از چشم اندازی کثرت گرایانه به آنها بنگرد و حتی به نحوی عمومیت بخشد و آنها را به عنوان دو نحوه متفاوت رویارویی آدمی با امر الوهی بشناساند. بدین معنا که اولی را نمایانگر خدای شخصی و دومی را نمایانگر خدای غیر شخصی می داند. هیک بر این هر دو جنبه تاکید می کند.
فلسفه وجودی همه ادیان
به طور خلاصه، هیک فلسفه دین خود را بر مبنای اصل حقیقت محوری که همان امر قدسی یا الوهی باشد، استوار می سازد. به نظر وی فلسفه وجودی همه ادیان فرارفتن از خودمحوری به سوی حقیقت محوری است. از این رو هر دینی که معتقدان خود را بدین حقیقت رهنمون سازد، از حقانیت برخوردار است. به قول هیک همه ادیان در طول تاریخ ثابت کرده اند که قلمروهایی هستند که در آنها انسانها قادرند در مسیر تبدیل خودمحوری به خدامحوری پیشرفت کنند. پس نه تنها باید حقانیت ادیان دیگر را پذیرفت و راه نجات را منحصر به خود ندانست، بلکه باید اذعان کرد که چه بسا دیگران از ما به حقیقت نزدیکترند. اما اگر ادیان بیانگر آن حقیقت غایی هستند، چگونه می توان ادعاهای حقانیت متناقض در آنها را فهمید؟ اگر هر یک از ادیان حقیقت واحدی را بیان می کنند، پس چرا در ظاهر با هم متفاوت، متضاد و بعضا متناقضند؟ به بیان دیگر فرضیه کثرت گرایانه جان هیک باید توضیح دهد که چگونه سنت های دینی گوناگون می توانند ادعاهای حقانیت متضادی داشته باشند، اما در همان حال تجلی اصیل آن واقعیت متعالی هم باشند؟ این مسئله ما را به نقطه چالش برانگیز دیدگاه های هیک سوق می دهد.
مبانی کثرت گرایی دینی
فرضیه کثرت گرایی دینی جان هیک که برخاسته از دیدگاه واقع گرایی انتقادی اوست، بر چهار اصل استوار است: 1. همه انسانها ذاتا دینی هستند، 2. تنوع اساسی باورهای دینی، 3. وهمی و خیالی نبودن اعتقادات دینی و 4. همه سنت های دینی داعیه تغییر مثبت در زندگانی پیروانشان را دارند.
دو اصل نخست برای همه آشکار و واضح است. بحث هیک از سومین اصل آغاز می شود؛ یعنی اینکه باورهای دینی، از جنس توهمات نیستند. شایان ذکر است که این دیدگاه هیک نقطه مقابل دو رهیافت دیگر، یعنی طبیعت گرایی و مطلق گرایی است.
دیدگاه طبیعت گرایان
از دیدگاه طبیعت گرایان همه گزاره های دینی در باب واقعیت غایی نادرست و بر خطا هستند. تنها چیزی که هست، طبیعت است. گرچه هیک می پذیرد که جهان می تواند مطابق با الگوی طبیعت گرایانه تفسیر شود اما به این موضوع که اعتقادات دینی اموری وهمی هستند، باور ندارد. از سوی دیگر، هیک به دیدگاه غیر واقع گرایی دینی نیز انتقاد می کند. از نظر وی، گرچه غیر واقع گرایان به مفید بودن اعتقادات دینی نظر دارند، آن اعتقادات را مستقل از ذهن آدمی نمی دانند. طبق دیدگاه این گروه مثلا اگر مسلمانان روزی پنج بار به درگاه خداوند نماز می گزارند، چیزی مستقل از دریافتشان را نمی پرستند. به بیان دیگر غیر واقع گرایان برای اعتقادات دینی جدا از ذهن فرد، استقلال و ارزش قائل نیستند. خلاصه آنچه واقع گرایی انتقادی هیک را از این گروه متمایز می کند، این است که وی برای ابژه های اعتقادات دینی خودپایندگی ذاتی مستقل از ذهن انسان قائل است.
دیدگاه مطلق گرایان
موضع دیگر جان هیک در ارتباط با مطلق گرایان است. مطلق گرایان می گویند که تنها یک سامانه دینی حقیقی وجود دارد و دیگر ادیان غیر حقیقی هستند. به نظر هیک مطلق گرایی تنها هنگامی پذیرفتنی به نظر می آید که فرد با تکیه بر سنت های دینی خودش سخن می گوید، اما اگر نظر مطلق گرایان را دربست بپذیریم، باید انتظار ارائه دلایل تجربی را هم داشته باشیم. در صورتی که مسئله از این قرار نیست. مثلا برخی مطلق گرایان مسیحی معتقدند که تنها دینی از حقانیت بیشتری برخوردار است که کارآمدی بیشتری در ظهور قدیسان داشته باشد. اما هیک این مسئله را رد می کند و معتقد است که هدف اصلی هر سنت دینی ایجاد یک دگردیسی اخلاقی در فرد است.
ریشه کثرت گرایی دینی هیک
بنابراین کثرت گرایی دینی هیک ریشه در واقع گرایی انتقادی وی دارد. هیک در برابر طبیعت گرایان، غیر واقع گرایان و مطلق گرایان، ادیان را شیوه های مختلف تجربه، دریافت و زیست در ارتباط پویا با واقعیت الوهی که فراتر از ذهن آدمی است، می داند. بر این بنیاد، هسته اصلی فرضیه کثرت گرایانه دینی هیک بیان این نکته است که واقعیت غایی یا (به تعبیر وی) "امر واقع" بنیان همه تجربه های دینی است.
واقعیت غایی از نظر هیک
پرسش دیگری که در اینجا مطرح می شود این است: ادیان چگونه می توانند امر واقع را تجربه کنند، در صورتی که برداشت هایی متفاوت و بعضا متناقض از آن دارند؟ هیک با وام گیری از اندیشه های ایمانوئل کانت می کوشد به این پرسش پاسخ دهد. وی با تمایز گذاشتن میان واقعیت غایی همچون "امری در خود" و واقعیت غایی آن گونه که در فهم ما ظاهر می شود، به این نکته اشاره می کند که همه ادیان فهم خاص خود را متناسب با زمینه های تاریخی و فرهنگی شان از آن "امر واقع در خود" ارائه داده اند، اما "امر واقع " به دلیل "در خود بودن " حقیقتش را بر هیچ دینی نگشوده است. از این رو هیچ یک از سنت های دینی به "امر واقع در خود" مستقیما دسترسی ندارند. تنها هر یک بر اساس ظرفهای تاریخی و محدود خود دریافتی از آن را نمایانده اند. به نظر هیک دریافتهای ادیان از "امر واقع" چونان یک عدسی عمل می کند. به این شکل که این عدسی مفهومی، واسطه انتقال آن می شود. بنابراین هر نامی را که بر این "امر واقع در خود" گذاشته ایم، ضرورتا انضمامی، تاریخی و مآلا محدود است. از این رو یهوه، الله، کریشنا، پدر آسمانی، زئوس و... محصول حضور این جهانی حقیقت الوهی یا "امر واقع در خود" هستند. با توسل به این بیان می توان گفت تثلیث مسیحی همان قدر تجلی اصیل "امر واقع" به شمار می رود که شیوا در تفکر هندو. از این رهگذر، هیچ یک از آنها توهم نیستند.
خلاصه دیدگاه کثرت گرایانه جان هیک
به طور خلاصه دیدگاه کثرت گرایانه جان هیک را می توان بدین گونه طبقه بندی کرد:
1. واقعیتی الهی یا "امر واقع در خود" وجود دارد که منبع غایی همه تجربه های دینی بشر است.
2. هیچ سنت دینی، دریافت مستقیمی از "امر واقع در خود" ندارد.
3. هر سنت دینی شیوه اصیلی ارائه می دهد که در آن "امر واقع در خود" دریافت و تجربه می شود.
4. "امر واقع در خود" از هر توصیفی چه مثبت و چه منفی فراتر می رود.
5. دریافتهای هر دینی از "امر واقع در خود" لزوما تاریخی- فرهنگی بوده و به تبع آن محدود و ناقص است.
کثرت گرایی دینی؛ دعوی حقانیت و گفتگوی ادیان
گرچه هیک می پذیرد که هر یک از ادیان ادعای حقانیتی دارند که بعضا با دیگران متضاد است، به هیچ وجه آن را مانعی در فهم کثرت گرایی دینی و همزیستی و هم اندیشگی ادیان نمی داند. به نظر وی دیدگاه کثرت گرایی دینی تسهیل کننده امر گفتگوی میان ادیان است. هیک در کتاب تفسیری از دین، فصلی را به این مسئله اختصاص داده است. وی یادآوری می کند که تعارضهای موجود در ادیان، در سه سطح نمودار می شود: 1. تعارضهای ناشی از مسائل تاریخی، 2. اختلافهای مربوط به واقعیت ها و مسائل فراتاریخی و 3. تعارضهای ناشی از دریافتهای متفاوت از "امر واقع". به نظر هیک هیچ کدام از این سه سطح اختلاف به گونه ای نیست که کثرت گرایی دینی مورد نظر وی را مخدوش کند. هیک معتقد است که تعارضهای گفته شده، ذاتی دین نیستند. مثلا مسیحیان و مسلمانان درباره رحلت مسیح (ع) با یکدیگر توافق ندارند. مسلمانان معتقدند که مسیح (ع) به صلیب کشیده نشد ولی مسیحیان بر عکس بر تصلیب مسیح (ع) تاکید دارند. حتی میان پیروان یک دین خاص نیز اختلافاتی شایع است. برای نمونه پروتستان ها بر این باورند که مسیح (ع)، پطروس حواری را به عنوان اولین پاپ برگزید ولی کاتولیک ها این باور را نمی پذیرند.
راه تفاهم ادیان از نظر هیک
با وجود این تعارضها و اختلافها چگونه می توان به مفاهمه اندیشید؟ هیک معتقد است که این عدم توافقها اگر از نوع تاریخی باشد، با کاربرد متدهای تاریخی قابل حل است. در واقع بسیاری از این نوع مدعاها هیچ تضمین مستقلی بیرون از سنتی که آن را بیان می کند، ندارند. از این رو باید با هر یک از این اختلافها تساهل آمیز و مداراجویانه برخورد کرد؛ به ویژه هنگامی که آنها موضوع اصلی آن دین نیستند، یعنی اگر آنها را از دین مورد نظر بگیریم، اصل آن دین زیر سؤال نمی رود. یا مثلا نامها و عنوان هایی که هر یک از ادیان به فراخور دریافت و فهم خود از "امر واقع" بر آن نهاده اند، اگرچه متفاوت و حاکی از تعارض در سطح برداشتها است، دلیل حقانیت یکی بر دیگری نیست. هیک می گوید: «منظورم از کثرت گرایی این است که سنت های دینی بزرگ عالم که از درون شیوه های فرهنگی مختلف سر برآورده اند، دربردارنده ادراکات ما راجع به حقیقت غایی هستند و در درون هر یک از آنها تحول بشر از خودمحوری به سوی حقیقت محوری صورت می پذیرد. بنابراین تفاوتها و تعارضهای موجود در ادیان از گونه ای نیست که مانع همزیستی و گفتگوی ادیان شود بلکه اگر بپذیریم که حقیقت غایی یا "امر واقع در خود" فراسوی دسترس سخن و ذهن هر یک از ماست، به راحتی می توان به گفتگویی سازنده و پربار در میان سنت های دینی مختلف اندیشید.»
منـابـع
هانس کونگ- متفکران بزرگ مسیحی،- گروه مترجمان- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1386
محمدرضا ارشاد- مقاله فروتنی در پیشگاه حقیقت دینی؛ مروری بر اندیشه های جان هیک- موسسه گفتگوی ادیان- ماهنامه اخبار ادیان- شماره 5 دی 1382
تونى لین- تاریخ تفکر مسیحى- ترجمه روبرت آسریان- تهران- نشر و پژوهش فرزان روز- چاپ اول- 1380 ش
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها