شخصیت و اندیشه های الهیاتی ویلیام جیمز (دین شناسی)

فارسی 6903 نمایش |

ارتباط میان علم و دین

دوره اى که جیمز در آن به سر مى برد، جوى عمیقا علم گرایانه داشت. ماتریالیسم (یا نگرش مادى)، پوزیتیویسم (یا مکتب تحصلى که فقط قضایاى تحلیلى ریاضى و قضایاى ترکیبى تجربى علوم طبیعى را معنادار مى شمرد) و لاادرى گرى (که نه سلبا و نه ایجابا حکمى راجع به اعتقادات صادر نمى کرد و آن را معلق نگاه مى داشت) از جمله دیدگاه هاى فکرى غالب آن روز بود و این ایدئولوژى تسلط داشت که استدلال و نگرش علمى براى همه حوزه هاى فکرى و فرهنگى، از جمله اخلاق و دین مناسب است. جیمز در عین حال که در مورد ارتباط میان علم و دین نظر ظاهرا قطعى و منسجم نداشت، یقین داشت که استفاده از حجیت و اقتدار علم در حمایت از پوزیتیویسم یا ماتریالیسم خطا و خلطى عمیق است. در این جا باید از اصطلاح «عقل گرایان علمى» در مورد آن دسته از اندیشمندانى استفاده کرد که معتقدند استدلال علمى نمونه و الگوى معیار در مباحث عقلى است.
آنان بر این عقیده اند که دعاوى مربوط به امور واقع، از جمله واقعیت هاى شناخته دینى را فقط بر پایه چیزى که آنان آن را دلیل و قرینه تجربى و از لحاظ علمى قابل قبول مى نامند، مى توان توجیه کرد. به علاوه، آنان بر این گمانند که چون شهودات و احساسات و تجربیات دینى خصلت شخصى و انفسى دارند، فاقد دلیل و قرینه و بنیه درخور توجهى اند. این عده بر خلاف متفکران دینى متمایل به ارائه تبیین هاى طبیعت گرایانه و تنزل دهنده از منشأ و خاستگاه هاى اعتقادات دینى هستند. مهمترین اعتقادات را هم بر پایه وضعیت روانى، زیستى یا شرایط اجتماعى تبیین و تعلیل مى کنند. این افراد روش و رهیافت خود را دقیق و علمى مى دانند و از سوى دیگر تصور بیش از اندازه گسترده اى از قلمرو مجاز علم دارند. او بر این نظر است که آن ها در مخالفت با دین مصادره به مطلوب مى کنند، یعنى پیشاپیش با اتخاذ و پذیرش مبانى و نظراتى خاصى بدون توجیه و استدلال، نتایج مورد نظرشان را تأیید مى کنند، چون از قبل امکان رسیدن به انواع نتایجى را که نگرش هاى قوى تر و غنى تر راجع به توجیه و دلیل و قرینه آن ها را مجاز مى شمارند، منتفى مى کنند.
اگرچه آن ها خودشان را عقل گرایانى گشوده ذهن و علم گرا مى دانند، غالبا دیدگاه ها و نظراتشان را با اطمینان به خود و آسوده خاطرى بیش از اندازه اى بیان مى کنند. از جمله این عقل گرایان علمى که جیمز به آنان ایراد مى گیرد، مى توان از دبلیو. کى. کلیفورد و توماس هاکسلى نام برد. این گرایش فکرى امروزه هم جانبدارانى دارد. از باب نمونه مى توان از کواین نام برد که علم را همواره در پیشرفت و ترقى و گشوده به اصلاح و بازنگرى مى بیند و از سوى دیگر با گرایش به ماده باورى و با جزم و اطمینان غریب، منکر مقولات دینى مى شود. زیگموند فروید و برتراند راسل نمونه هاى دیگرى هستند.

پیوند میان تجربه گرایى و دین

جیمز با عقل گرایان علمى در باب اتخاذ رهیافت تجربى به دین همداستان است، اما بر خلاف نظر آنان عقیده دارد که تحلیل و بررسى جامع و دقیق دین به همراه شناختى بصیرت مندانه از ملاک هاى داورى درباره آن مؤید و پشتیبان مقولات دینى است، نه نفى کننده آن ها. جیمز تصریح مى کند که با پیوند میان تجربه گرایى و دین دوره جدیدى از مباحث مربوط به دین و فلسفه نشأت مى گیرد.
جیمز نه به تئوری هاى نظرى و غیر تجربى فلاسفه و الهیات دانان چندان علاقه مند است و نه به دین نهادینه شده که به گمان او صرفا پدیده اى اجتماعى و سیاسى است. علاقه جیمز به دین عمدتا معطوف به وجود تجربى و عملى و شخصى دین است. «دین به معناى عواطف و اعمال و تجربه هاى افراد انسان در تنهایى شان است از آن حیث که آن ها خودشان را در ارتباط با چیزى که ممکن است آن را الهى بدانند، مى بینند.» معنى واهمیت نوشته هاى دینى جیمز را عمدتا در پرتو این عقیده او که ثمر بخش ترین رهیافت به دین، رهیافت تجربى است، می شناسند؛ به ویژه کتاب «تنوع تجربیات دینى» لب رهیافت تجربى جیمز را نشان مى دهد. جیمز در این اثر به شرح و توصیف و تحلیل مفصل تجربه هاى دینى مى پردازد. این اثر تقریبا یک قرن بعد از چاپش هنوز هم اثرى کم نظیر در ادبیات تحلیل دینى و نیز اثرى ماندگار در روانشناسى توصیفى به شمار مى رود. اما بر خلاف تصور بسیارى، کتاب «تنوع تجربه هاى دینى» فقط و حتى در درجه اول یک اثر توصیفى نیست و در عین حال که اثرى درخشان در روانشناسى دین است، در واقع به بیان طرح و برنامه اى مى پردازد که عمیقا فلسفى است.

رابطه دین و فلسفه

به نظر جیمز همان طور که پرداختن به هنر، موسیقى یا نقد ادبى بدون توجه به اعمال و آثار عینى هنرمندان، موسیقیدانان و نویسندگان گمراه کننده و ناقص خواهد بود، تفکر فلسفى راجع به دین بدون اعتنا و توجه به تجربیات و عواطف و اعتقادات و تمایلات افراد دیندار گمراه کننده خواهد بود. جیمز در نوشته هایش راجع به دین، خوانندگانش را به ژرفاى توصیفات مفصل درباره عواطف و تجربه هاى دینى و شرایط و اوصاف اعتقاد دینى مى برد. او از یک سو علیه فلاسفه و الهیات دانان نظریه پرداز استدلال مى کند و این کار را با نشان دادن محدودیت هاى گفتار نظرى عقلى درباره دین و دفاع از امکان معرفت غیر مفهومى راجع به خدا انجام مى دهد. و از سوى دیگر دلیل مى آورد که عقل گرایى علمى مبتنى بر شناختى بیش از اندازه تنگ نظرانه و به دور از تخیل از آنچه مى تواند قرینه یا دلیل دعاوى دینى شمرده شود، است. جیمز مى کوشد نشان دهد که شواهد بسیار زیادى براى اثبات حقانیت و صدق اعتقادات دینى وجود دارد. همین که فرد بداند آن شواهد را چگونه بشناسد و چگونه از آنها استفاده کند، نقصى متوجه دیندارى و شناخت دینى نخواهد بود. اگر کسانى که به وجود این شواهد اذعان نمى کنند، قادر نباشند به بیرون از محدودیت هایى که خودشان بر این موقعیت اعمال کرده اند، نظر کنند.

توجیه مصلحت عملى براى اعتقاد دینى
جیمز علاوه بر استدلال مبتنى بر دلیل و قرینه تجربى و خارجى براى اعتقاد دینى براهین مبتنى بر مصلحت عملى ارائه مى دهد. به نظر او اگر اعتقادات دینى به نتایج و پیامدهاى خوب در زندگى انسان منجر شود، پس دلایلى قابل قبول براى پایبندى به آن ها وجود دارد. او توقع ندارد که عقل گرایان علمى نسبت به دلایل مبتنى بر مصلحت عملى او در مورد دین همدلى داشته باشند، اما تصور مى کرد که آن ها خودشان را حتى از شناخت این امور ناتوان ساخته اند. توجیه مصلحت عملى جیمز در مورد اعتقادات دینى غالبا مورد چالش و ایراد قرار گرفته است؛ هم به جهت معرفتى و هم به لحاظ اخلاقى. منتقدان از دیدگاه معرفت شناختى استدلال کرده اند که شرح و تبیین جیمز از حقیقت دینى و توجیه و تدلیل اعتقاد دینى بیشتر صبغه ذهنى و انفسى دارد؛ ایرادى که مطالعه دقیق آثار جیمز خلاف آن را نشان مى دهد.

ایراد اخلاقى به فلسفه دین جیمز
ایراد اخلاقى به فلسفه دین جیمز از ایرادهاى معرفتى شدت کمترى دارد. توجیه مصلحت عملى براى اعتقاد دینى طبق این ایراد جلوه تغییر شکل داده اى از انسان گرایى و حمایت از اعتقاد دینى صرفا با توسل به نتایج سودمندشان در زندگى دینداران تلقى شده است. عده اى، دفاع جیمز از دین را توسل به نوعى گرایش به نفع شخصى محسوب کرده اند، اما جیمز در واقع بر آن است که مهمترین نتایج عملى مهم اعتقادات دینى متضمن کسب منافع شخصى نیست، بلکه امورى رفیع و آرمانى به دنبال دارد، زیرا استدلال مى کند که ما عمیق ترین مسئولیت ها و نیز فرصت هاى اخلاقیمان را چه بسا فقط هنگامى درک مى کنیم که زندگیمان را بر حسب مقولات و معیارهاى دینى بفهمیم. جیمز در مقاله معروف خود به نام خواست معطوف به اعتقاد که در سال 1896 به چاپ رسید و در واقع پاسخى بود به مقاله اخلاق اعتقاد از دبلیو. کى. کلیفورد، از حق انسان براى اتخاذ نگرشى اعتقادى به موضوعات دینى در غیاب دلایل و قرینه هاى تجربى یا نظرى دفاع کرد.
کلیفورد در آن مقاله این نظر را مطرح کرد که «همیشه، در هرجا و براى هر شخصى نادرست است که بر پایه دلیل و قرینه ناکافى به چیزى اعتقاد پیدا کند.» جیمز تا اندازه اى با معیار آرمانى و سختگیرانه کلیفورد، به ویژه در تحقیقات علمى همدلى دارد، اما بر آن است که این معیار در مورد امور اعتقادى به طور کلى بسیار آرمانى و دور از واقعیت است. جیمز در این مقاله مى گوید: «طبع عاطفى و احساسى ما نه فقط مجاز است، بلکه باید بین شقوق و راه هاى مختلف تصمیم بگیرد و دست به انتخاب بزند، هر گاه انتخابى واقعى و اصیل در میان باشد که بنابر ماهیتش نتوان بر اساس مبانى عقلى راجع به آن تصمیم گرفت. زیرا تحت چنین شرایطى تصمیم نگرفتن و مسئله را گشوده و حل نشده رها کردن خودش یک تصمیم است؛ درست مثل تصمیم به بله یا خیر گفتن به آن و همان اندازه مخاطره از دست دادن حقیقت را در پى دارد.» در این جا سخن بر سر انتخاب و گزینش میان شقوق و فرضیات مختلف است. یک فرضیه یا نظر هر چیزى است که بتواند متعلق اعتقاد قرار گیرد.
به طور کلى یک فرضیه یا نظر مى تواند: 1ـ زنده یا مرده، 2ـ اضطرارى یا اجتناب پذیر و 3ـ مهم و خطیر یا بى اهمیت باشد. فى المثل اعتقاد به وجود ویشنو یکى از خدایان آیین هندو براى یک مسیحى یک اعتقاد مرده است، زیرا این فرضیه یا نظر با توجه به شرایط فکرى و دینى غرب غالبا براى مسیحیان جذابیتى ندارد. اما اعتقاد به تثلیث به احتمال زیاد براى او یک اعتقاد زنده است. پس در این جا زنده یا مرده بودن کیفیتى در خود فرضیه یا نظر نیست، بلکه به طرز تلقى کسى که در این موارد با آن ها روبرو مى شود، بستگى دارد. یا رأى دادن به فلان شخص یا رقیب او مى تواند یک مورد اجتناب پذیر باشد زیرا مى توان تصمیم گرفت که به هیچ یک رأى نداد. اما وقتى راهى براى اجتناب از تصمیم وجود نداشته باشد فرضیه یا نظر اضطرارى یا الزام آور است. کلیفورد بر آن بود که اجتناب از اعتقادات غلط آنقدر مهم است که خوددارى از اعتقاد ورزیدن بهتر است از خطر اعتقاد پیدا کردن به چیزى که غلط است، اما جیمز چنین تدبیرى را بسیار محتاطانه مى دانست. او معتقد بود که خطا و اشتباه ناگزیر و به رغم احتیاط هاى ما رخ مى دهد به همین دلیل راه بهتر و سالم تر آن است که انسان در این موارد کمتر به سمت درنگ و دفع الوقت برود. مقولات مهم اخلاقى و دینى در زمره انتخاب هاى زنده و اضطرارى و الزام آور وضرورى اند و جیمز معتقد است که در غیاب شواهد و قراین نباید به تعلیق حکم پرداخت، بلکه باید تصمیم گرفت و انتخاب کرد.

ایمان از دیدگاه ویلیام جیمز

با توجه به دیدگاه جیمز در پراگماتیسم و نگرش به انسان به عنوان موجودى که صرفا عقلانى نیست، شکل اصیل دین را نیز بعد عاطفى آن مى داند.

چارچوب کلى دیدگاه جیمز در باب ایمان
وى با تدوین کتاب اصول روان شناسى و با سخنرانى هاى مهم گیفورد تحت عنوان «انواع تجربه دینى» که این هم با رویکرد روان شناختى است، دل مشغولى خود را به عنوان یک روان شناس نشان مى دهد. افزون بر این ها با تأسیس اولین آزمایشگاه روان شناسى در آمریکا و تحقیق تجربى در این زمینه، توجه خود را به پدیده هاى روانى در انسان و تبیین هاى روان شناختى نمایان مى سازد. البته اهتمام جیمز به بحث از موضوعاتى نظیر اراده، حرکت، غریزه و... که در روان شناسى تجربى امروزه جایگاهى ندارند، نشان دهنده آن است که بین روان شناسى فلسفى قرن نوزدهم و روان شناسى علمى قرن بیستم به نوعى پل مى زند. وى در کتاب اصول روان شناسى بر جنبه غیر عقلانى انسان تکیه مى کند و انسان را به هیچ وجه مخلوقى صرفا عقلانى به حساب نمى آورد. چنانچه مى گوید: «باورهایمان تحت تأثیر عوامل هیجانى هستند.»

جنبه احساسى یا تجربه دینى گوهر دین
جیمز به پدیدارهاى دینى توجه کرده و از موضع روان شناختى آنها را تجزیه و تحلیل مى کند، لیکن همواره رویکرد پراگماتیستى خود را (توجه به پیامدها و نتایج) حفظ کرده است. نکته مهمى که در اینجا به عنوان چارچوب کلى دیدگاه جیمز در نظر گرفته مى شود آن است که «شکل اصیل و ویژه دین، حس یا احساسى است که نباید با عقیده و عمل یکسان انگاشته شود.» در حقیقت، ویلیام جیمز به سنت فکرى تعلق دارد که در مقابل نظر کانت (Kant, E) مبنى بر یکسان انگارى دین و اخلاق، عواطف دینى را مقدم مى شمارند. شلایرماخر (scheliermacher, F.D.E) از پیشگامان این سنت است و جیمز در کنار جاناتان ادواردز (Edwards, J) و رودلف اتو (Otto, R) على رغم اختلافشان در برخى مسایل، گوهر دین را جنبه احساسى یا تجربه دینى به معناى خاص آن مى دانند. ویلیام جیمز نیز معتقد است که احساس منبع ژرف تر دین است و تنسیق هاى فلسفى و کلامى جنبه ثانوى دارند و اصلا دین از مقوله عواطف است نه عقل: «چون تجربه دینى مستقیم و بدون وساطت مفاهیم و احکام به وجود مى آید، شبیه ادراکات حسى است و تنها از راه شناخت شخصى ادراک مى شود.»

روش بررسى تجربى جیمز
روش جیمز عمدتا بر اساس بررسى تجربى است، از این رو، کتاب انواع تجربى دینى (مشتمل بر سخنرانى هاى گیفورد در 1901 و 1902) را با ارائه نمونه هاى بسیار زیاد متنوع از تجربه دینى آغاز مى کند و تأکید بیشتر وى بر عواطف و حالات مذهبى خود جوش (خودانگیخته) است تا تفاسیر کلامى با قاعده بندى هاى نهادینه شده و متعارف. از این رو، صریحا مى گوید: «دین باید تحت آزمون مواجهه و رویارویى با موقعیت تجربى قرار گیرد.» این موقعیت شامل مجموعه همه واقعیت هاى عادى به موازات وضعیتهاى فوق العاده عاطفى و شناختى مى شود.

وجه مشترک سنت هاى گوناگون
هم چنین جیمز براى اثبات این مدعا بر وجه مشترک سنت هاى گوناگون نیز تأکید مى کند. وقتى کل حوزه دین را مورد بررسى قرار مى دهیم با تنوع زیادى در اندیشه ها روبرو مى شویم که در آن حوزه پذیرفته شده اند، اما از سویى، احساس و از سوى دیگر، سلوک تقریبا همیشه یکسان بوده است. زندگى قدیسان واقعى، مسیحى و بودایى عملا غیر قابل تمیز است. نظریاتى که دین به وجود مى آورد، از این حیث که متنوعند، در درجه دوم قرار دارند و اگر بخواهیم گوهر دین را درک کنیم باید احساسات و سلوک را که عناصر ثابت ترند، مورد توجه قرار دهیم.... هسته مشترک همه ادیان که براى آن دلیل اقامه مى کنند، دو چیز است: احساس این که نقصى در ماست و احساس این که این نقص با ارتباط با یک قدرت برتر که از آن آگاهى برطرف مى شود.

 

منـابـع

محمد ایلخانى- مقاله دین و فلسفه در غرب مسیحى- فصلنامه هفت آسمان- ش 15- پاییز 1381

مسعود آذربایجانى- مقاله توجیه ایمان از دیدگاه ویلیام جیمز- مجله پژوهشهاى فلسفى کلامى- شماره 19

مسعود آذربایجانى- مفهوم ایمان در قرآن کریم- پایان‏ نامه کارشناسى ارشد الهیات و معارف اسلامى- مؤسسه امام خمینى- قم 1379

مصطفى ملکیان- کلام جدید: ایمان، جهاد دانشگاهى تهران- جزوه (تکثیر محدود) [بى‏تا]

ایزرائیل شفلر- چهار پراگماتیست- ترجمه محسن حکیمى- نشر مرکز- تهران 1366

ویلیام جیمز- پراگماتیست- ترجمه عبدالکریم رشیدیان- انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى تهران

وین پرادفوت- تجربه دینى- ترجمه عباس یزدانى- مؤسسه فرهنگى طه- قم 1377

سایت موسسه گفتگوی ادیان- مقاله ویلیام جیمز

تونى لین- تاریخ تفکر مسیحى- ترجمه روبرت آسریان- تهران- نشر و پژوهش فرزان روز، چاپ اول- 1380 ش

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد