نیکوکاری در قرآن

فارسی 2683 نمایش |

در قرآن از نیکوکاران و ابرار سخن بسیار گفت شده است. ابرار کسى است که وجود او خیر محض باشد و از او افعال خیر و آثار خیر به ظهور برسد و لازم وجودى آنان آثار خیر باشد نه اینکه چون اعمال و آثار آنان خیر است بر و نیکوکار باشند. خلاصه خیر و صلاح ذاتى آنان منشأ خیرات باشد نه آنکه عمل آنان چون خیر است آنان بر خواهند بود و اعمال خیر را از نظر خیر و صلاح آن به جا مى آورند نه از نظر اینکه نفع شخصى داشته باشد. نیکوکاران به استناد آیات قرآن در بهشت برین الهی جاودانه بوده و غرق نعمت خواهند شد:
1ـ «إن الأبرار لفی نعیم* علی الأرائک ینظرون؛ به راستی نیکوکاران در نعیم الهی خواهند بود. بر تخت ها نشسته می نگرند.» (مطففین/ 22 ـ 23)
امام مجتبی (ع) نقل می فرماید: «کل ما فى کتاب الله عزوجل من قوله "إن الأبرار" فوالله ما أراد به إلا على بن أبى طالب وفاطمة وأنا والحسین، لأنا نحن ابرار بآبائنا وأمهاتنا و قلوبنا عملت بالطاعات و البر، و مبراة من الدنیا  وحبها و أطعنا الله فى جمیع فرائضه و آمنا بوحدانیته و صدقنا برسوله؛ هرچه در کتاب حق تعالی واژه ابرار (نیکوکاران) به کار رفته به خدا سوگند اراده نفرموده جز علی بن ابی طالب و فاطمه و من و حسین (ع) را زیرا ما بر اثر تأدیه حقوق پدران و مادرانمان و حسن پیروی از آنان و تحری و جستجوی محبوب های آنان و تحرز و اجتناب از مکروه های آنان ابرار و نیکوکار هستیم. دل های ما به بندگی و نیکی ها عمل کرده، از دنیا و حب دنیا بیزار است و خداوند را در همه ی واجبات فرمانبرداری کرده و به یگانگی او ایمان آورده و پیامبرش را تصدیق کرده ایم.» بدیهی است ایثار و نیکوکاری اهل بیت (ع) به گونه ای است که در شدت گرسنگی و روزه داری غذای محبوب خود را به مسکین، یتیم و اسیر می بخشایند؛ چنان که خداوند درباره ی آنان می فرماید: «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و أسیرا؛ و طعام خود را به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند.» (انسان/ 8) و همه مفسران به اتفاق این نیکو کاری و ایثارگری را در شأن علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) دانسته اند. بنابر ضابطه کلی که از فرمایش امام مجتبی (ع) استفاده شد می بینیم قرآن مجید در چند مورد "ابرار" را ستوده است.
2 ـ آنها آن چنان به اجتماع انسانى پیوسته اند و از تکروى و فردپرستى، بیزارند که از خدا مى خواهند نه تنها حیات و زندگى آنها با نیکان و پاکان باشد، بلکه مرگ آنها، اعم از مرگ طبیعى یا شهادت در راه خدا در جمع نیکان و با راه و رسم آنها صورت گیرد، که مردن در میان جمع بدان مرگى مضاعف است: «ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفرعنا سیئاتنا و توفنا مع الأبرار؛ پروردگارا! پس گناهان ما را ببخش و بدی های ما را بپوشان؛ و ما را با نیکان (و در مسیر آنها) بمیران.» (آل عمران/ 193)
3 ـ اهل خرد که در اثر پیروى از فرامین قرآن مرتبه عالى از تقوى را پیموده، هرگز فریفته آسایش و وسائل زندگى نشده، و در آن جهت افراط نمى نمایند، و متوجه غرض آفرینش خود بوده، و در برابر وظائف دینى انقیاد نموده اند، پروردگار به سپاس آنان در بهشت جاوید، که از هر سو نهرها در آن روان است از آنها پذیرائى می نماید. این گروه از نظر اینکه در ایمان و تقوى استقامت نموده، و درباره علاقه به آسایش نیز افراط نداشتند، ناگزیر سعادت در روان آنان رسوخ و خلود خواهد داشت. پروردگار نیز به سپاس آنان نعمتها آماده فرموده، آنها را به میهمانى مى پذیرد، مانند خوان نعمت که برابر میهمان عزیز گسترده می شود، و آنچه را پروردگار براى پذیرائى پرهیزکاران آماده فرماید، همیشگى و زیاده بر تصور است. «نزلا من عندالله و ما عندالله خیر للأبرار؛ این نخستین پذیرایی است که از سوی خداوند به آنها می رسد و آنچه در نزد خداست، برای نیکان بهتر است.» (آل عمران/ 198)
4 ـ «إن الأبرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا* عینا یشرب بها عبادالله یفجرونها تفجیرا؛ همانا نیکان از جامی نوشند که آمیزه ای از کافور دارد؛ کافور چشمه ای است که بندگان خاص خدا از آن می نوشند و به دلخواه خویش آن را جاری می کنند.» (انسان/ 5 ـ 6) کلمه ی "کاس" به معناى ظرف مخصوص نوشیدنى ها است، البته در صورتى که نوشیدنى در آن باشد، و کلمه "مزاج" به معناى هر چیزى است که به وسیله آن امتزاج صورت مى گیرد، نظیر کلمه "حزام" که به معناى چیزى است که به وسیله آن عمل حزم انجام مى شود، و معناى کلمه "کافور" معروف است، و هر چیز خنک و خوشبویى را به آن مثل مى زنند. ولى بعضى گفته اند: در اینجا نام چشمه اى است در بهشت.

مراد از ابرار، و صفات ایشان
ابرار به معناى احسان است، و این معنا در مورد کسى صادق است که عمل خود را نیکو بسازد، و از نیکو ساختن آن هیچ نفعى که عاید خودش بگردد در نظر نگرفته باشد، نه جزایى که در مقابل عملش به او بدهند، و نه حتى تشکرى را. و خلاصه کلمه "بر" (به فتحه باء) به معناى کسى است که خیر را بدان جهت که خیر است مى خواهد، نه بدان جهت که اگر انجام دهد نفعى عایدش مى شود، بلکه حتى در صورتى هم که خودش آن را دوست نمى دارد صرفا به خاطر اینکه خیر است انجام مى دهد، و بر تلخى آن که مخالف با خواهش نفسش است صبر مى کند، و عمل خیر را بدان جهت که فى نفسه خیر است انجام مى دهد، هر چند به زحمت و ضرر خود تمام شود، نظیر وفاى به نذر. و یا بدان جهت که براى دیگران نافع است انجام مى دهد مانند اطعام طعام به بندگان مستحق خدا.
با در نظر گرفتن اینکه هیچ خیر و صلاحى در هیچ عملى نیست مگر با ایمان به خدا و رسولش، و ایمان به روز جزا هم چنان که در آیه «أولئک لم یؤمنوا فأحبط الله أعمالهم؛ ایشان به خاطر اینکه ایمان نیاوردند خدا اعمالشان را بى نتیجه کرد.» (احزاب/ 19) و آیاتى دیگر از این معنا خبر داده، لذا "ابرار" کسانى هستند که عمل خیر را به خاطر ایمان به خدا و رسول او و روز جزا انجام مى دهند، چون ایمانشان ایمان رشد و بصیرت است، یعنى خود را بنده و مملوک پروردگار خود مى دانند، و معتقدند که خلق و امرشان به دست او است، و خودشان مالک نفع و ضررى براى خود نیستند، قهرا معتقدند که نباید اراده کنند مگر چیزى را که پروردگارشان اراده کرده، و انجام ندهند مگر عملى را که او بپسندد، در نتیجه اراده او را بر اراده خودشان مقدم مى دارند، و براى خشنودى او عمل مى کنند، هر چند که به ضرر خودشان تمام شود، بر آن ضرر و ناسازگارى با میل درونى خود صبر مى کنند، و زحمت اطاعت او را تحمل نموده، آنچه مى کنند به خاطر خشنودى او مى کنند، و در نتیجه در مرحله عمل عبودیت را خالص براى خدا مى سازند.
این صفات همان صفاتى است که خداى سبحان ابرار را با آن توصیف کرده، اینک آیات آن از نظر خواننده مى گذرد: «إنما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا؛ ما شما را براى خدا طعام مى کنیم و هیچ پاداش و تشکرى از شما نمى خواهیم.» (دهر/ 9) و «جزاهم بما صبروا؛ و پاداش ایشان در برابر شکیباییشان (بهشت و لباسهاى حریر بهشتى است).» (دهر/ 12) «لیس البر أن تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من آمن بالله؛ احسان این نیست که چهره ها را به سوى مشرق و مغرب کنید، احسان عمل آن کسى است که به خدا ایمان داشته باشد.» (بقره/ 177) و از آیه مورد بحث که مى فرماید: "إن الأبرار یشربون ..." از آنجا که در مقابل آیه "إنا أعتدنا للکافرین..." که بیانگر حال کفار در آخرت است قرار گرفته این معنا به ذهن مى آید که مى خواهد حال ابرار در آخرت را بیان کند، و بفهماند که ایشان در بهشت از شرابى ممزوج به کافور مى نوشند، شرابى خنک و معطر.
توضیحى در مورد تنعم ابرار و نوشیدنشان از چشمه اى که "یشرب بها عباد الله ..." آمده است. "عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا" کلمه "عینا" اگر منصوب شده به خاطر حذف حرف جر بوده، و تقدیر آن "من عین" بوده است، ممکن هم هست به خاطر اختصاص منصوب شده، و تقدیر کلام "أخص عینا" بوده باشد یعنى نوشیدن از کاس را که گفتیم از هر کاسى نیست، بلکه آن کاس را اختصاص مى دهم به چشمه اى که چنین و چنان است. و کلمه "شرب" به طورى که گفته شده هم به خودى خود متعدى مى شود، و مى گویى: "شربت الماء- آب را نوشیدم"، و هم با حرف باء متعدى مى شود، و مى گویى: "شربت بالکاس- با کاسه نوشیدم" پس هر دو یک معنا را مى رساند. و اگر از نوشندگان آن کاس تعبیر به عباد الله کرد، براى این بود که اشاره کند به اینکه اگر از آن کاس مى نوشند به خاطر این است که به زیور عبودیت آراسته شدند، و به لوازم آن عمل کردند، این معنا از سیاق فهمیده مى شود.
5 ـ مسئولیت انسانها در آن هنگام تجلى پیدا مى کند که پروردگار رحمت از بندگان خویش در نعیم جاودانى استقبال مى کند: «إن الأبرار لفی نعیم* وإن الفجار لفی جحیم؛ به یقین نیکان در نعمتی فراوانند و بدکاران در دوزخند.» (انفطار/ 13ـ 14) ابرار احسان هم سه قسم است احسان به نفس و احسان به غیر و احسان به دین، اما احسان به نفس این است که خود را در معرض عذاب نیندازد و از فیض ثواب محروم نکند و از قابلیت هدایت نیندازد به کفر و شرک و ضلالت و قساوت قلب و سیاهى دل و کبر و نخوت و تسلط شیطان و حب نفس و علاقه به دنیا و غیر اینها.
اما احسان به غیر هدایت ارشاد نصیحت تعلیم احکام بذل مال به اهل استحقاق خدمت به جامعه امر به معروف نهى از منکر صله رحم اطاعت والدین و کسانى که واجب الاطاعة هستند اعانت ضعفا و امثال اینها.
اما احسان به دین به دستورات دین رفتار کردن مقدسات دین را محترم داشتن، جلوگیرى از دشمنان دین حفظ بیضه اسلام اعلاء کلمه اسلام و اشباه اینها و این آیه شریفه: "إن الأبرار لفی نعیم"شرط اولى آن ایمان است و در ایمان چهار چیز مدخلیت دارد اول یقین قطعى به جمیع اصول دین و ضروریات دین و مذهب و ترک بدعت در دین دوم اعتقاد و دلبستگى و در بند دین بودن، سوم اقرار قلبا و لسانا، چهارم تسلیم. شرط دوم موافات است که بقاء ایمان باشد تا آخرین نفس که با ایمان از دنیا رود که اگر خداى نخواسته قبل از وفات ایمان زایل شد تمام اعمالش هباء منثورا می شود و از این عنوان خارج می شود.
شرط سوم اینکه نگهبان ایمانش باشد با دزدهاى ایمان از ارباب ضلال و کسانى که پالان آنها کج است معاشرت و مجالست و مراودت نداشته باشد و خود را آلوده به چیزهایى که موجب زوال ایمان می شوند نکند. شرط چهارم اینکه ایمانش را به خدا بسپارد که از خطرات مصون و محفوظ گردد. شرط پنجم تقویت ایمان است به اعمال صالحه فعل واجبات بلکه مستحبات و به تحصیل علم که هر چه بیشتر و بهتر باشد قوت رشد و ایمان زیادتر می شود. شرط ششم اجتناب از امورى که باعث ضعف ایمان می شود که معنى تقوى است از معاصى و صفات خبیثه و اشتغال به مشاغل دنیوى زیاده از مقدار ضرورت و لزوم.
6 - نیکوکاران (الأبرار) کیانند؟ آن کسانند که نیکوکارى رنگ نماینده زندگى ایشان است، و از مقابله کلمه ابرار با کلمه فجار (بدکاران) معلوم مى شود که نیکوکار آن کس است که بر راه خیر و معروف پیش مى رود و از آن تجاوز نمى کند، و این که کتاب و نامه این گونه کسان در نزد خدا در مقامى بلند محفوظ است، و آن جایگاهى است که نزدیکان و مقربان در آن جا بر گرد هم جمع مى شوند. در این آیات، سخنى از گروه مقابل آنان، یعنى ابرار و نیکان است که ملاحظه افتخارات و امتیازات آنها در برابر فاجران، موقعیت هر دو را روشن تر مى سازد.
نخست مى فرماید: «کلا إن کتاب الأبرار لفی علیین؛  چنان نیست که آنها درباره معاد مى پندارند، بلکه نامه اعمال ابرار و نیکان در "علیین" است.» (مطففین/ 19) "علیین" جمع "على" (بر وزن ملى) در اصل به معنى مکان بالا یا اشخاصى است که در محل بالا مى نشینند، و به ساکنان قسمتهاى مرتفع کوه ها نیز اطلاق شده است، و در اینجا جمعى آن را به معنى "برترین مکان آسمان" یا "برترین مکان بهشت" تفسیر کرده اند. بعضى نیز گفته اند که ذکر آن به صیغه جمع به خاطر تاکید است و به معنى علو فى علو یعنى "بلندى در بلندى" مى باشد. به هر حال شبیه همان دو تفسیر که در آیات سابقه درباره "سجین" داشتیم در اینجا نیز صادق است. نخست اینکه منظور از کتاب الأبرار نامه اعمال نیکان و پاکان و مؤمنان است، و هدف بیان این نکته است که نامه اعمال آنها در یک دیوان کل که بیانگر تمام اعمال مؤمنان است قرار دارد، دیوانى که بسیار بلند مرتبه و والا مقام است. یا اینکه نامه اعمال آنها بر فراز آنها در شریفترین مکان، یا بر فراز بهشت در بلندترین مقام جاى دارد، و همه اینها نشان مى دهد که مقام خود آنها فوق العاده بلند و والا است.
علیین جمع على، وزن مبالغه و هیئت جمع سالم مقامات پایدار و وسیع و مراتب بلندى را می نمایاند که همراه درک و عقل است، یا خود عاقل و مدرک، و برتر از یکدیگرند: این گمان و باور نداشتن بعث بسى ناصواب است، چه همانا نوشته نیکوکاران در شأن یا جهت مقامات عقلى و علمى پایدار و همى وسیعتر و برتر می باشد، پایدارى این مقامات از وزن مبالغه، تکثیر و توسعه و ادراک، از جمع سالم «علیین» برمى آید. در مقابل علیین، سجین، بدون علائم جمع آمده که دلالت بر محدودیت هر چه بیشتر و تاریکى و فقد نور عقل دارد. ابرار که دیدگاه نظرشان به سوى عالمهاى برتر است و گرفتار پرده هاى جهل و غرور و بندهاى مکتسبات ناروا نیستند با کوشش و اعمالشان در آن عوالم علوى مقامى می گیرند و هر چه دیدشان وسیعتر و گوششان برتر آید مقامشان بالاتر می شود. انگیزنده انسان به سوى چنین مقامات عالى، حب بقاء و جمال و نور و حیات و تعالى جوییست که نیرومندتر و نامحدودتر از هر انگیزه نفسانى می باشد. هر چه انسان با بال علم و کوشش در عمل بیشتر اوج گیرد شوق و شیفتگى به عالم نور و حیات اعلى بیشتر و کشش به آن سو قویتر می شود تا کشش عالم انوار مجذوب را یکسره از این سو می گرداند و به آن سویى می برد که سراسر انعکاس نور جلال و جمال و حیات است.
در تعریف و توصیف علیین چنین گفته اند: «مراتب عالى محفوف به جلال، آسمان هفتم و زیر عرش که ارواح مؤمنان در آن جاى دارند، سدرة المنتهى که هر امرى به آن منتهى می شود، دیوان خیرى که اعمال ابرار و مقربان در آن تدوین می گردد.» این توصیفها دورنمایى از علیین است که از دید بشر نزدیک بین بس دور و با اندیشه هاى خاص و استعدادها و هدفهاى تعالى جویى انسان بسى مطابق و سازگار است، زیرا اینگونه خصائص روحى براى مقاصد و غایاتى می باشد که محدود به زمان و شهوات حیوانى و تأمین بقاء در این جهان نمی شود و رهیدن از محکومیت طبیعت و زمان و رسیدن به قدرت ذاتى و کمال و جلال برتر و تأمین بقاء ابدى از مقاصد و غایاتى است که فطریات و قواى انسانى جویاى آنها می باشد و به سوى آنها پیش می رود، پس اگر عالمى مناسب و مطابق این خواستها و انگیزه ها نباشد، این گونه قواى انسانى بیهوده و ناموافق و بدون غایات می ماند و براى تکامل فردى و جمعى سمت و جهت و سرانجامى نمی توان یافت.
یا آنکه براى هر اندیشه و قوه و حرکتى سمت و غایت و محیطى فراخور آن است. مشاهدات عینى و تجربى و قانون علیت و انطباق پیوسته به کشف علل غایى و در این جهت پیش می رود. در حدیثى مى خوانیم که پیغمبر اکرم (ص) فرمود: منظور از "علیین" آسمان هفتم و زیر عرش خدا است. و این درست نقطه مقابل نامه اعمال "فجار" است که در پست ترین محل یا پائین ترین طبقات دوزخ قرار گرفته. تفسیر دیگر اینکه "کتاب" در اینجا به معنى سرنوشت و حکم قطعى الهى است که مقرر داشته نیکان در اعلى درجات بهشت باشند. و البته جمع میان این دو تفسیر نیز ممکن است که هم نامه اعمال آنها در یک دیوان کل قرار دارد، و هم مجموعه آن دیوان بر فراز آسمانها است و هم فرمان الهى بر آن قرار گرفته که خودشان در بالاترین درجات بهشت باشند. سپس براى بیان اهمیت و عظمت "علیین" مى افزاید: «و ما أدراک ما علیون؛ تو چه مى دانى علیین چیست.» (مطففین/ 19) اشاره به اینکه مقام و مکانى است برتر از "خیال و قیاس و گمان و وهم" که هیچکس حتى پیغمبر اکرم (ص) نیز نمى تواند ابعاد عظمت آن را دریابد.

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 268

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 20 صفحه 200

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 3 صفحه 218

سيدمحمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 3 صفحه 305

سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 14 صفحه 29

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 17 صفحه 424

ناصر مکارم شیرازی- پرتوى از قرآن- جلد 3 صفحه 251

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد