از عوامل ورود به بهشت شکیبایی در راه خدا
فارسی 2801 نمایش |اهل ایمان و تقوى پس از پایان زندگى در این جهان منتهى سیر و سلوک آنان به بستانهائى وارد مى شوند که به طور دائم و براى همیشه در آنها سکونت خواهند گزید و هر یک از پدران و اجداد صلبى و همسران آنها و فرزندان آنان به قید اینکه صالح و شایسته باشند و در جوار رحمت ساکن شوند هم نشین یکدیگر خواهند بود. هنگامى که اهل ایمان و تقوى در بهشت جوار رحمت پروردگار سکونت گزینند فرشتگان بر آنها از هر باب وارد مى شوند در حالى که مژده می دهند و سلام و درود ساحت کبریائى را به ساکنان بهشت اعلام مى نمایند با قید اینکه مژده سلام و درود در اثر نیروى صبر و بردبارى است که اهل ایمان و تقوى در دنیا به کار برده اند و نیز در اثر سیرت صبر و بردبارى است که در اداء وظایف الهى و خویشتن دارى از گناهان و شکیبائى در برابر حوادث ناگوارى که در دنیا داشته و به کار بسته اند: «و استعینوا بالصبر و الصلوه و انها لکبیره الا على الخاشعین الذین یظنون انهم ملاقوا ربهم و انهم الیه راجعون؛ از صبر و نماز کمک بجوئید و آن بسى سنگین است مگر براى خشوع پیشگان که یقین دارند به پیشگاه پروردگار خویش مى روند و به او باز مى گردند.» (بقره/ 45- 46)
«و استعینوا بالصبر و الصلوه» کلمه استعانت به معناى طلب کمک است، و این در وقتى صورت مى گیرد که نیروى انسان به تنهائى نمى تواند مهم و یا حادثه اى را که پیش آمده بر وفق مصلحت خود برطرف سازد، و اینکه فرموده: از صبر و نماز براى مهمات و حوادث خود کمک بگیرید، براى این است که در حقیقت یاورى به جز خداى سبحان نیست، در مهمات یاور انسان مقاومت و خویشتن دارى آدمى است، به اینکه استقامت به خرج داده، ارتباط خود را با خدا وصل نموده، از صمیم دل متوجه او شود، و به سوى او روى آورد، و این همان صبر و نماز است، و این دو بهترین وسیله براى پیروزى است، چون صبر هر بلا و یا حادثه عظیمى را کوچک و ناچیز مى کند، و نماز که اقبال به خدا، و التجاء به او است، روح ایمان را زنده مى سازد، و به آدمى مى فهماند: که به جائى تکیه دارد که انهدام پذیر نیست، و به سببى دست زده که پاره شدنى نیست.
"یظنون" از ماده "ظن" گاه به معنى گمان و گاه به معنى یقین مى آید و در اینجا مسلما به معنى ایمان و یقین قطعى است، زیرا ایمان به لقاء الله و بازگشت به سوى او حالت خشوع و خداترسى و احساس مسئولیت را در دل انسان زنده مى کند و این یکى از آثار تربیتى ایمان به معاد است که همه جا در برابر انسان صحنه آن دادگاه بزرگ را مجسم مى سازد و به انجام مسئولیتها و حق و عدالت دعوت مى کند. این احتمال نیز وجود دارد که "ظن" در اینجا به معنى "گمان" باشد، و این در حقیقت یک نوع مبالغه و تاکید است که اگر انسان فرضا به آن دادگاه بزرگ ایمان نداشته باشد و فقط گمان کند، کافى است که از هرگونه خلافکارى خوددارى نماید و در واقع سرزنش به علماء یهود است که اگر ایمان شما حتى به درجه ظن و گمان برسد باز باید احساس مسئولیت کنید و دست از اینگونه تحریفات بردارید.
یارى جستن و کمک خواستن در برابر قدرت وصف و هجوم دشمن است. گرچه در ظاهر این آیات میدان جنگ و جهادى محسوس نیست ولى در خلال معانى و اشارات آن میدان جنگ هراس انگیزى مشهود است، که جنگهاى بیرونى شراره و ظهور این جنگهاى درونى است و پیروزى و شکست آن هم اثر پیروزى و شکست در همان جنگهاى نفسانى است، کارزارى که میان عقیده و ایمان و هواهاى نفسانى و عصبیت ها و علاقه به مقام و برترى درگیر است، آن عقیده و ایمانى که بیشتر محصول وراثت و تقلید است نه اثر برهان و درک درست. این عوامل نفسانى در برابر چنین ایمان و عقیده اى سنگرهاى محکم و صف مجهزى دارند و تا آنجا میدان را به حکم و حکومت ایمان می دهند و دستورات آن را مى پذیرند که سنگرهاى هواها و شهوات به جاى خود باشد. تذکر نعمت، وفاى به عهد خداوند، تنها ترس از او، حق را چنان که هست آشکار کردن، اقامه صلاة، ایتاء زکاة، رکوع با راکعین، عمل به آنچه خود می داند و به دیگران می گوید، از خود غافل نشدن. اینها نمونه هاى حکومت کامل ایمان بر نفوس است. آمال و هواهاى نفسانى متضاد همى خواهد تا مراکز نفسانى این امور را بیشتر به دست گیرد، تا هواها نعمتها را از یاد ببرد، و آرزوها عهدها را سست و بى پایه گرداند و سنگر اراده را شکست دهد و دل را پر از ترس و هراس براى دنیا کند.
شرط و علت پیروزى در میدان هاى جنگ بیرونى پیروزى در این جنگ داخلى نفسانى است. سلاح و سپاه وسیله محدودیست که ضامن فتح نهایى نیست. براى آنکه ایمان فطرى، یا میراثى و تقلیدى بر این عوامل نفسانى حاکم و نافذ گردد، باید به «صبر و صلاة» امداد گردد: پس این صبر نه به معناى تسلیم شدن و ناله سر ندادن است، چنان که عامه مردم می پندارند، نه چشم پوشى و نادیده گرفتن پیش آمدها (خونسردى) است. صبر قدرت اراده ایمانى و تسلط آن است بر هیجانها و انفعالهاى نفسانى که منشأ آن آمال و آرزوها و تأثرات بیرون از نفس می باشد، هرچه هدف و چشم انداز ذهن بالاتر باشد قدرت و مقاومت در برابر عوامل نفسانى بیشتر مى گردد، چنان که هر اندازه مقصد رهروان دورتر باشد دشواریهاى راه آسانتر می گردد. صلواة گشودن چشم عقل، تجدید عهد و استمداد از مبداء است. این صلواتى که قدرت صبر بیفزاید و عوامل نفسانى و هیجانها را محکوم سازد بسى دشوار و سنگین است، (با این بیان رجوع ضمیر «انها» به صلاة واضح و جستن مرجع دیگر بیجا است) این سنگینى بر کسانى است که چشم انداز ذهنشان بسى محدود است و دنیا و نمایشهاى آن آنان را چنان گرفته که مغرور و خود باخته اند. و استعداد باطنیشان از حرکت افتاده، آنها که چنین نیستند و داراى خشوعند صبر و صلاة بر آنها آسان و سبک باشد.
"الذین یظنون" بعضى ظن در اینجا را به معناى باور و یقین گرفته اند، و توجه نکرده اند که در این مورد ظن بلیغ تر از یقین است زیرا ظن به ملاقات رب هم موجب خشوع و نگرانى است چه رسد به یقین، چنان که همه نگرانیها و امیدها و جنب و جوشها از ظن بر می خیزد. و سرزنشى درباره مخاطبین این آیات است که اگر گمان هم به ملاقات رب داشته باشند نباید چنین باشند، چه رسد به آنکه اینها خود را اهل باور و یقین می نمایند. و اشاره به این است که مطلب بالاتر از حوصله فکرى و ادراک ذهنى انسان است پس هر چه از این حقیقت در ذهن آدمى پرتو افکند چون کامل و واقع آن نیست از جهت واقع ظن است، و نشانه ها و مقدمات آن واقع، مى باشد.
مقدمه و علت استعدادى تکامل موجودات و فراگرفتن صورت نوعى بالاتر همین خشوع و آمادگى می باشد و هر موجودى که در همان صورت و هستى که دارد خود را بگیرد قابلیت دریافت صورت کامل تر و تحول را از دست می دهد و با خودگرفتگى درهاى افاضه کمال را به روى خود مى بندد، انسان هم اگر با اراده و اختیار در برابر قدرت قهار خشوع ننماید درهاى خیر و رحمت به رویش گشوده نشود.
لقاء رؤیت نیست (چنان که بعضى گمان کرده اند) اگر صاحب مقامى را از دور بنگرى نمى گویى او را ملاقات کردم، همین که در به رویت گشوده و مانع برداشته شد و بر او وارد شدى مى گویى به ملاقاتش نائل شدم گرچه نابینا باشى. خبر از این ملاقات در همه یا بیشتر آیات قرآن با اضافه به رب است نه الله، که عنوان براى حقیقت محیط فوق نامتناهى است، و نه اوصاف دیگر او، پس مقصود ملاقات و رسیدن به ربوبیت مخصوص و ظهور کامل آن است، چون استعداد تربیت و کمال در آدمى غیر متناهى و ربوبیت پروردگار هم غیر متناهى است در هر مرتبه اى تا خشوع نباشد به کمال و ربوبیت برتر نائل نگردد.
ظن به ملاقات شاید متضمن تشبیه باشد: مانند خشوع کسى که پیوسته آماده ملاقات است و خود را جمع و جور می نماید. پس بالا رفتن و باز شدن نظر است که پرده هاى غرور انگیز و کوتاه بینى را بر کنار می دارد و عظمت و قدرت بر فکر سایه می افکند آن گاه است که انسان خود را کوچک و ناچیز مى بیند یا یکسره خود را در برابر آن مى بازد. این ادراک و شعور در صورت نماز که خشوع باطن و خضوع جوارح است ظاهر مى شود، همه مقدمات و مقارنات و اجزاء و ارکان آن از قبله و طهارت، تکبیر، سکون و بیک سمت در آمدن، رکوع، سجود، نماینده همین خشوع و جذب باطن است، سپس صبر و اطمینان و قرار است. در روایت است: هر گاه بر رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) سختى و امر هراس انگیزى پیش مى آمد به نماز مى ایستادند.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 1 صفحه 228
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 11 صفحه 470 و 141 و 480
عبدالله جوادی آملی- تفسیرموضوعی- صفحه 260-261
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 1 صفحه 219
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 10 صفحه 189 و 193
سيدمحمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 9 صفحه 210
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها