خاستگاه ها و نحوه رشد تفکر و الهیات یهودی (اسپینوزا)
فارسی 4577 نمایش |قوانین کتاب مقدس در باب پاکى شرعى
بدین ترتیب، مطابق تبیین او قوانین کتاب مقدس در باب پاکى شرعى براى محدود کردن تماس یهودیان با معبد است؛ زیرا کسانى که به لحاظ شرعى ناپاک باشند از ورود به محوطه معبد یا مشارکت جستن در مناسک قربانى منع شده اند. این دستورهاى محدودیت آفرین براى عبادت خدا احترام و هیبت به وجود مى آورد و آدمى را به حس تواضع مى رساند. ابن میمون اضافه مى کند که احکام ناپاکى آیینى در میان مردم بت پرست در روزگاران قدیم رواج داشته است و محدودیت ها بسیار گسترده تر از این بوده اند. بنابراین، کتاب مقدس از عمل تثبیت شده اى که در دوره هاى زیادى وجود داشته است استفاده کرده اما به آن جهت گیرى اخلاقى دینى جدیدى داده است.به نظر ابن میمون خود آیین قربانى نیز اجازه اى است که براى اشکال مختلف پرستش و مناسکى صادر شده است که اسرائیلیان به سبب تماس با کیش هاى بت پرست با آنها آشنا شده بودند. براى آنکه توجه اسرائیلیان از کانون هاى بت زده آن کیش ها برگردد به آنان دستور داده اند که قربانى بگذرانند، اما فقط براى خدا، و فقط به گونه هایى که انتظار مى رفت اعتقادات بت پرستانه آن کیش ها ریشه کن شوند. اگرچه قبلا به این اندیشه در یکى از میدراشهاى حاخام ها اشاره شده بود. اما آنها آن را به شدت مورد انتقاد قرار داده بودند؛ زیرا به نظر مى رسید که کل نظام قربانى، یعنى همان حوزه امور مقدس در یهودیت باستان، را به مرتبه عادى و دنیایى تدابیر تربیتى تنزل مقام داده است. در واقع یکى از ناقدان متأخر ابن میمون، قبالایى و عالم قرن هجدهم ربى یعقوو عمدن، به دلیل اظهاراتى از این قبیل، حتى ناچار شد بگوید ابن میمون نویسنده واقعى دلالة الحائرین نبوده است.
تأثیر ابن میمون در رشد الهیات یهودی
در حقیقت همین جسارتى که در الهیات ابن میمون وجود داشت باعث شد که هم توجه کسانى که به فرآیند در حال پیشرفت تلفیق میان افکار یونانى و یهودى معتقد بودند و هم توجه آنان که با کل این اقدامات مخالف بودند به آن الهیات جلب شود. ابن میمون در خلأ قلم نمى زد، بلکه در فضاى فکرى خاصى کار مى کرد که در آن یهودیان فرهنگ بیگانه را فرا مى گرفتند و نمى دانستند که واقعا چگونه ثمرات و نتایج آن را با اعتقادات سنتى خود پیوند زنند.
تلاش براى تقریر اصول سیزده گانه عقیده یهودى
تلاش وى براى تقریر اصول سیزده گانه عقیده یهودى در جواب چالش هایى صورت مى گرفت که در دل اندیشه هاى مناقشه آفرین مسلمانان، مسیحیان و قرائى ها، و در مقابل یهودیت وجود داشت. با آن هم خرده گیرى هایى که ناقدان ابن میمون از تفاسیر فلسفى او از یهودیت داشتند این کار او باعث شد که یهودیت بتواند از آشوب فکرى آن دوران جان سالم به در برد. وقتى او براى اولین بار به مصر وارد مى شد علوم سنتى رایج در میان یهودیان آن کشور را در وضعیت بسیار بدى دیده بود. قرائیان نهضت قدرتمندى در آنجا بودند و لازم بود که نفوذ و تأثیر آنان با نشان دادن ارزش و اعتبار سنت حاخامى خنثا شود. او به این هدف دست یافت، و در سال هاى آخر عمرش همچنان که یمنى ها تحسین هاى چرب زبانانه اى از او مى کردند در دل یهودیان نیز جا باز کرده بود. او حتى کوشید تا با اتخاذ رویه اى مسالمت جویانه نسبت به تفرقه جویان قرائیمى، آنان را به یهودیت تلمودى برگرداند. نمى بایست به آنان به چشم کسانى نگریست که با یهودیت از در شورش در مى آیند بلکه ایشان مردمانى بودند که بیش از آن نمى دانستند. وى در یکى از جوابیه هایش درباره اینان چنین مى نویسد:« درباره این قرائى ها باید گفت شایسته است که به آنان احترام بگذاریم. با اعمال درست به آنان نزدیک شویم و با تواضع و به صدق وصفا با ایشان رفتار کنیم».
تحولات پس از دوران ابن میمون
در جهان یهود و در دوران پس از ابن میمون، درباره مصایبى که، بالقوه یا بالفعل، مى توانست از سوى مطالعات فلسفى براى یهودیت پدید آید بحث در گرفته بود. صرف نظر از موضوعاتى که در بالا یاد شد ابن میمون، همچنین به خاطر دیدگاه هایى که در باب معجزات، نبوت، فرشتگان و سرشت و سرنوشت روح داشت، و نیز از آنجا که منکر طالع بینى و افسانه هاى قدیمى بود مورد حمله قرار مى گرفت. دیدگاه هایش در باب همه این موضوعات تحت تأثیر رهیافت فلسفى او بودند و در برخى موارد او با فهم مقبول و رایجى که از تعالیم یهودى سنتى در میان بود سر ناسازگارى داشت. برداشت کلى او از یهودیت با این انتقاد روبه رو مى شد که کاملا نخبه گرا و براى فلسفه دانان است؛ زیرا وى براى یهودیان عامى و عادى، اگرچه دیندار و خداترس باشند، ارزش دینى قائل نبود. سرانجام پیروزى از آن مخالفان شد و در 1304 اعلامیه اى منتشر کردند که مطالعه فلسفه و در واقع مطالعه هرگونه حکمت یونانى «به جز پزشکى» را تا رسیدن به 25 سالگى ممنوع مى شمرد. دوران شکوفایى الاهیات یهودى قرون وسطا دیگر به سر آمده بود و گرچه در قرون پس از آن آثار فلسفى چندى نوشته شده و مباحثات زیادى در باب اصول اعتقادى یهودیت، که مبتنى بر صورت بندى راهگشاى ابن میمون بود، وجود داشت اما در واقع نقش آفرینى جریان هاى فکرى دیگر بود که بر جهت گیرى آینده یهودیت تأثیر گذاشت. دیدگاه هاى قبالایى از محافل کوچک و سرى عارفان یهودى بیرون آمده، همه حیطه هاى زندگى یهودیان را کم کم تحت نفوذ خود مى گرفت. شکوفایى قبالا تا حد زیادى نتیجه عکس العمل در برابر عقل گرایى بود، زمینه اى که اگر نه از خود ابن میمون، اما مى توان گفت ناشى از افراط هاى برخى پیروان و طرفداران او بود.
دوره خیزش فلسفى جدید
دستاوردهاى عمده سده هاى حدفاصل دوره مهم و خلاق فلسفه یهودى قرون وسطا، که در اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پانزدهم رو به افول نهاد، و دوره خیزش فلسفى جدید، که با عصر روشنگرى قرن هیجدهم آغاز شد، فقط دو مورد بود که در آنها براى ایجاد ساختارى فکرى با مبنایى منسجم، تلاش هایى صورت گرفت. یکى از سوى یهودا لوئو اهل پراگ (حدود 1525-1609) که به مهارال پراگ مشهور بود، و دیگرى توسط باروخ (بندیکت) اسپینوزا (1632ـ1677) که از جانب جامعه حاخامى آمستردام به خاطر ارائه دیدگاه هاى بدعت آمیزش تکفیر شد.
یهودا لوئو و ارائه تفسیر نظاموار از اندیشه هاى قبالایى و اگادایى
حاخام یهودا لوئو متفکر بسیار مبتکرى بود که زبان فلسفى خاص خود را با ارائه تفسیر دیگر و نظاموارى از اندیشه هاى قبالایى و اگادایى به وجود آورد. بر خلاف دیگر عارفان فلسفه اندیش که سعى در ترکیب این دو نظام فکرى داشتند حاخام یهودا لوئو به ندرت از خود قبالا سخن به میان مى آورد، و بیشتر به نحو غیر مستقیم به رازهاى ژرفى که زیربناى الهیات او بود اشاره مى کرد. برخى از دانشمندان به سبب سکوت و خوددارى وى گمراه شده و پنداشته اند که او هرگز به طور جدى سر و کارى با قبالا نداشته است، در حالى که بر عکس، او در تصور مشهور و رایج یکى از دست اندرکاران بزرگ جادوى قبالایى است و اعتبارى در حد خلق گولم، یا آدم مصنوعى براى او قائل اند.
نقش و سرنوشت استثنائى قوم یهود
حاخام یهودا لوئو همانند حاخام پیش از خود، یهودا لوى، به نقش و سرنوشت استثنائى قوم یهود اعتقاد داشت و مى کوشید این عقیده را به زبان اصطلاحات الاهیات بیان کند. یهودیان «صورت» بشریت اند در حالى که ملل بیگانه نمایانگر «ماده» آن هستند. برگزیدگى اسرائیل، و قابلیت آنان براى فراتر رفتن از قید و بندهاى نظام طبیعت با استفاده از تورا، آنان را به اساس واقعیات بشرى و در واقع اساس تمام واقعیات تبدیل کرده است. ملت هاى بیگانه که از طریقى غیر از مطالعه تورا و اجراى میصواها قادر نیستند از جهان فراتر بروند محکوم نظام طبیعت اند. اما تاریخ یهود تابع و مقهور قواعد و قوانین تاریخ بشرى نیست، بلکه به نحو بى نظیرى فرا طبیعى است زیرا ارتباط اسرائیل با خدا در آن نقش تعیین کننده اى داشته است.
تصور یهودا لوئو از هماهنگى انتظام یافته کل خلقت
تصورى که یهودا لوئو از هماهنگى انتظام یافته کل خلقت دارد مبناى درک او از آدمى و جهان است. ربطى که هر مخلوق و هر شىء با این هماهنگى دارد تعیین کننده هستى آن است، و جدایى از این هماهنگى، فقدان وجود یا واقعیت را به دنبال دارد. تورا نظام عام هستى هماهنگ است، یعنى همان طرح زیربناى سلسله هستى که همه سطوح خلقت را به هم مى پیوندد. آدمى مى تواند با اطاعت از تورا به عالى ترین شکل وجودى خویش برسد. در نتیجه، چون اسرائیل به نحوه اى متفاوت از بیگانگان «زندگى مى کند» تفاوت هایى بین آنان و بیگانگان پیدا شده است. هستى یا واقعیت وابسته و مشروط به الوهیتى است که در درون همه اشیا وجود دارد، زیرا هیچ چیز بذاته وجودى در کنار خدا ندارد. تحقق و فعلیت یافتن لایه الاهى زیرین، و نحوه وجود به دست آمده، مبتنى بر تمسک به تورا است. گرچه فهم الاهیات یهودا لوئو مشکل است و اغلب بى آنکه لازم باشد به درازگویى و تکرار مى افتد اما بینش هاى او قابل توجه بودند و به نوشته هاى بسیارى از متفکران یهودى دوره هاى بعد راه پیدا کردند. او پیروى نداشت که رهیافت عام الهیاتى او را بسط دهد اما آثار وى ازنظر برخى در واقع یهودى ترین نظام الهیاتى است. شهرتى که لوئو به عنوان قبالایى اى خارق العاده پیدا کرد باعث شد اندیشه هاى فلسفى وى اگر نه از قدسیت، اما از احترام و وجاهت حتى نزد دینداران ضد فلسفه برخوردار باشد.
اسپینوزا و الاهیات یهودیت
اسپینوزا بیش از آنکه به تاریخ اندیشه هاى یهود تعلق داشته باشد به سنت فلسفى اروپا متعلق است. اما اهمیت او براى یهودیت در این واقعیت نهفته است که انتقادات او از یهودیت بر تفکر الاهیدانان یهودى قرون هاى هجدهم و نوزدهم، که مجبور به دفاع از آراى خویش در مقابل خرده گیرى هاى او بودند سایه انداخته است. اسپینوزا از طریق آثار متفکران یهودى قرون وسطا به فلسفه راه یافت. در واقع او به شکل سنتى آموزش دیده بود و همه به چشم نامزدى خوش آتیه براى مقام حاخامى به او مى نگریستند. اما در 24 سالگى، حاخام هاى آمستردام به خاطر دیدگاه هاى بدعت آمیز و اعمال «شیطانى» اش او را تکفیر کردند و در حرم گذاشتند. این اقدام تنها پس از آن صورت پذیرفت که حاخام های مختلفی و از جمله استاد خود اسپینوزا حاخام شائول مورتیرا کوشیدند او را از آرایش منصرف کنند یا دست کم او را وادار به انکار عقایدش در ملاعام نمایند. این تدبیر در مورد دیگر یهودیان آزاداندیش آمستردام کارگر افتاده بود اما عشق اسپینوزا به حقیقت نمى گذاشت که مصلحت را بر حقیقت مقدم دارد. اندیشه هاى اسپینوزا تقریبا همان قدر که براى یهودیت مخرب بود براى مسیحیت نیز خرابى به بار مى آورد و ترس آن مى رفت که موقعیت نسبتا خطیر جامعه مرفه یهودیان در آمستردام رو به اضمحلال گذارد. چنین بود که مقامات یهودى مجبور شدند گام نهایى را برداشته، جامعه یهودیان را از اندیشه هاى او و نیز از بانى این اندیشه ها دور نگه دارند و بدین ترتیب تأثیر وى را بر تندروان بالقوه اى که در اقران خود ایشان هم وجود داشتند خنثا کنند.
انتقادات عمده اسپینوزا به یهودیت
با انتشار رساله الهیات و سیاست اسپینوزا در 1670 دیدگاه های انتقادی او با جدیت از محافل خصوصی به حیطه عمومی راه یافتند. موقعیتی که سرانجام اسپینوزا در جامعه روشن فکری اروپا بدست آورد احتمالا بیشتر به خاطر اثر فلسفی خالصش، اخلاق و نیز ناشى از آن بود که وى اگر نه یهودىسنت گرا، اما نویسنده اى مطلع و درس خوانده بود. چنین موقعیتى حکایت از آن داشت که متفکران بعدى یهود مى بایست ناظر به انتقادات فراگیرى که از یهودیت سنتى در رساله آمده بود به بحث بپردازند. اینان دانسته یا ندانسته وارد مباحثه اى غیرمستقیم با بدعت گذار خدازده آمستردام شده بودند ولى البته اشاره صریحى به او در میان نبود. حرم (طرد و تبعید دینی) علیه اسپینوزا هرگز برداشته نشد، و امروزه نیز بسیارى از یهودیان سنتى در هیچ یک از مراسم بزرگداشت یا یادبودى که مربوط به تولد یا مرگ اوست شرکت نمى کنند.انتقادات عمده اسپینوزا از یهودیت را به تقریرى که در رساله آمده است، مى توان چنین خلاصه نمود:
الف) وحى
انبیا وحى خویش را توسط قدرت تخیل نیرومند خود دریافت داشته اند نه از طریق هوش یا قابلیت تعقل انتزاعى خویش. در نتیجه متناسب با دیدگاه ها و پیش داورى هاى آنان نبوت هایى که در کتاب مقدس آمده اند نیز مختلف اند. همچنین در بسیارى از موضوعات نظر یا پیش داورى انبیا اشتباه بوده است.
ب) اسرائیل
اسرائیلیان به هیچ نحو متفاوت یا برتر از دیگر اقوام نبوده اند. شریعت موسى به ایشان داده شد چون با سازمان اجتماعى خاص آنان متناسب بود. شریعت وى فقط براى آنان معتبر است، زیرا جامعه آنان ساخت ویژه اى داشته است، و این شریعت به کار زندگى جداگانه ایشان در سرزمین خود آنان مى آید. عقاید اسرائیلى درباره خدا عقایدى کاملا عادى بوده است، و فضایل آنان همسان فضایل بیگانگان بود که انبیاى خاص خودشان را داشتند.
ج) شریعت
قانون الاهى اولیه و طبیعى براى همه آدمیان مشترک است و این از آن رو است که فرمان هاى خدا را حقایقى ازلى مى دانیم. این قانون محتاج اعمال آیینى و تشریفات نیست. موسى درک محدودى از قانون الاهى داشت و آن را مطابق ضرورت مطلق آن نفهمیده بود، بلکه موسى آنچه را که نسبتا بهترین روش براى اسرائیلیان بود برقرار کرد. از این حیث او با عیسى که مى توان سخنگوى خدا دانستش فرق دارد. قوانین آیینى و نیز قوانینى در کتاب مقدس که مربوط به ثبات و آرامش پادشاهى یهودیان در فلسطین مى شدند بشرى اند نه الاهى. به همین ترتیب اعتقاد به صحت داستان هاى کتاب مقدس، اگرچه براى توده ها لازم و ضرورى باشند، هیچ ربطى به شریعت الهى ندارند. کسى که منکر این داستان ها است اما از وجود خدا به دلیل عقل طبیعى آگاه است، و راه راست زندگى را یافته است مبارک تر از مؤمنان عادى است.
د) معجزات
مردم عادى تصور مى کنند که خدا تا زمانى که طبیعت به نحو معمول کار مى کند غیر فعال است، و گمان مى کنند که خدا فقط از طریق وقایع غیر معمول که به آنها معجزات مى گویند عمل مى کند. اما در واقع معجزه نوعى نفى و نقض اوضاع و شرایط است؛ چرا که قوانین جهان شمول طبیعت فرمان هاى الاهى اند و تا ابد ضرورى و صادق هستند. از وقایعى که بر ایشان علتى نمى شناسیم با نام معجزات یاد مى کنیم. همه معجزات کتاب مقدس را باید با ارجاع به قوانین طبیعت تبیین کرد.
هـ) تفسیر کتاب مقدس
تفاسیر الاهیاتى کتاب مقدس آموزه هایى در آن مى بینند که صرفا در اذهان خود مفسران وجود دارند. تفسیر صحیح باید بر اساس دیدگاه تاریخى و دانش زبان و اطلاع از موقعیت مؤلف متن باشد. نیز باید حساب تحریفات را هم داشت. ادعاهایى که کمک روح القدس در تفسیر را مطرح مى کنند قابل دفاع نیستند، زیرا که نتایج چنین تفاسیرى تماما انسانى اند.
و) مؤلف کتاب هاى مختلف کتاب مقدس
روایاتى که درباره تاریخ و مؤلف کتاب مقدس وجود دارند غیرمعتبرند، و این تصور پروشى که موسى همه اسفار خمسه را نوشته است حتى از جانب دانشمند ارتدوکس ابراهیم ابن عزرا نیز مورد تردید است، اگرچه وى از ترس سرزنش و تخطئه مقصود خود را به رمز آورده است. با استفاده از خود کتاب مقدس مى توان نشان داد که مؤلف اسفار پنج گانه موسى نبوده است، و مؤلفان کتاب هاى دیگر متن مقدس نیز آنهایى نیستند که سنت یهود از آنان یاد کرده است. بیشتر مجموعه کتاب مقدس به احتمال بسیار زیاد توسط عزرا به نگارش درآمده، و پس از آن تعدادى از کتاب هایى که در دوران بعد از عزرا نوشته شده اند به آن افزوده گشته اند. متنى که اینک در دست ما است به خاطر خطاهاى کاتبان و غلط گیرى هاى ایشان مخدوش است. اسپینوزا در بحث خود از این مسائل هم با عقل و هم با نقل قول هایى فراوان از کتاب مقدس استدلال هاى خویش را تقویت مى کند. عموما رویکرد وى بر مسیحیت جانبدارانه تر از رویکردى است که به یهودیت دارد، ولى به هیچ روى موضعى غیر نقادانه نسبت به مسیحیت اتخاذ نمى کند. رساله صرفا اثرى الاهیاتى نیست، بلکه اثرى سیاسى هم هست که در آن اسپینوزا به نفع دولتى لیبرال و اهل تسامح استدلال مى کند که آزادى اندیشه در آنجا جارى است. تعجبى ندارد که چاپ اول رساله بدون نام و با روى جلدى ساختگى منتشر شد. کتاب خشم محافظه کاران یهودى و مسیحى را به یکسان برانگیخته بود. وقتى که دیوارهاى گتو در نیمه قرن هجدهم شروع به فرو ریختن مى کرد اثر کتاب بر اندیشه یهود به بهترین وجهى نمایان مى شد. هر چند که مدت ها پیش از آن اندیشه هاى اسپینوزا را نمونه کاملى از خطرهاى فرهنگ بیگانه و روح جدید بدعت به شمار آورده بودند. ترسى از آلودگى و انحرافى که اسپینوزا گرایى مى توانست به بار آورد در واقعه زیر به خوبى نمایان است. در 1704 داوید نیه تو، یکی از حاخام های مجمع یهودیان اسپانیا در لندن موعظه ای ایراد کرد که در آن آرای خداگرایان طبیعی در باب تعالی خدا و نبودن دست او در کار جهان طبیعت انکار شده بود. نیه تو با این کار، طبیعت را با خدا یکی می انگاشت یا دست کم برای برخی از حضار چنین به نظر آمده بود. این امر موجی از اعتراض را برانگیخت و او به تمایلات اسپینوزایی متحم شد، چرا که اسپینوزا نیز در کتاب اخلاق خود به گونه ای همه خدایانه خدا و طبیعت را یکی کرده بود. مقامات کنیسه به حاخام صوی اشکنازی در آلتونا درخواستى نوشتند تا درباره این موضوع فتوایى صادر کند. پاسخ حاخام صوى در مجموعه جوابیه هاى شرعى وى در دسترس است. وى در آنجا با توضیح اینکه نیه تو واقعا قصد نداشته مبلغ همه خدایى باشد بلکه خاطرنشان کرده است که نظام طبیعت توسط خدا و مشارکت مشیت الهى اداره مى شود پشتیبانى تمام عیارى از آراى نیه تو به عمل آورد.
منـابـع
آلن آنترمن- باورها و آیین های یهودی- مترجم رضا فرزین- ناشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- تاریخ نشر 1385
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها