نعمتهای بهشتی و شراب ها و ساقیان
فارسی 3466 نمایش |قرآن مجید شراب های بهشتی را در زیباترین تعبیر همراه زیباترین ساقیان، خوب رویان و خوش قامتان با چشمان فروهشته وصف کرده است؛ از جمله مى فرماید: «یطاف علیهم بصحاف من ذهب و أکواب؛ ظرفهاى غذا و جامهاى شراب طهور از طلا مملو از بهترین غذا و شرابهاى بهشتى به وسیله خدمتکاران مخصوص گرداگرد آنها مى گردانند.» طواف دور زدن است مثل طواف کعبه و طواف کننده غلمان بهشتى هستند که خداوند آنها را توصیف مى فرماید: «و یطوف علیهم غلمان لهم کأنهم لؤلؤ مکنون» (طور/ 24) و اینها خدمه بهشت هستند. آنها در بهترین ظروف، و از بهترین غذا، در نهایت آرامش و آسایش و صفا، و بدون هیچ درد سر پذیرایى مى شوند.
"صحاف" جمع "صحفة" (بر وزن صفحه) در اصل از ماده ی "صحف" به معنى گستردن گرفته شده، و در اینجا به معنى ظرفهاى بزرگ و وسیع است و یا کاسه و لیوان که مى فرماید: «یطوف علیهم ولدان مخلدون* بأکواب و أباریق و کأس من معین؛ بر گردشان پسرانى جاودان [به خدمت] مىگردند، با جامها و آبريزها و پياله هايى از باده ناب روان.» (واقعه/ 17- 18) و استعمال ظرف طلا و نقره در شریعت مطهره حرام است بلکه براى رجال زینت به طلا هم حرام است و اما در بهشت مباح و حلال است. "اکواب" جمع "کوب" به معنى ظروف آب است که دسته اى در آن نباشد و به تعبیر امروز "جام" یا "قدح" است که مى فرماید: «فیها سرر مرفوعة* و أکواب موضوعة؛ تختهايى بلند در آنجاست. و قدحهايى نهاده شده.» (غاشیة/ 13- 14) و در حدیث دارد در اطراف حوض کوثر به قدر ستاره ها آسمانها اکواب گذارده شده و کوثر را خداوند به پیغمبر داده و ساقى او را على (ع) قرار داده. گرچه در آیه فوق تنها سخن از ظرفهاى طلا به میان آمده، و از غذا و نوشیدنیهاى آن بحثى نشده، ولى پیداست ظرفهاى خالى را هرگز براى پذیرایى اطراف میهمانها نمى گردانند.
در مرحله بعد به دو نعمت دیگر اشاره مى کند که تمام نعمتهاى مادى و معنوى جهان در آن جمع است مى فرماید: «و فیها ما تشتهیه الأنفس و تلذ الأعین؛ در بهشت آنچه دل مى خواهد و چشم از آن لذت مى برد موجود است.» (زخرف/ 71) به گفته مرحوم طبرسى در مجمع البیان اگر تمام خلایق جمع شوند تا توصیف انواع نعمتهاى بهشتى را کنند هرگز قادر نخواهند بود چیزى بر آنچه در این جمله آمده بیفزایند. چه تعبیرى از این زیباتر و جامعتر؟ تعبیرى به گستردگى عالم هستى، و به وسعت آنچه امروز در ذهن ما مى گنجد یا نمى گنجد، تعبیرى که مافوق آن تعبیرى نمى توان یافت. جالب اینکه مساله خواست دل از لذت چشم جدا بیان شده است، و این جدایى پر معنى است: آیا از قبیل ذکر خاص بعد از عام است؟ از این جهت که "لذت نظر" اهمیت فوق العاده اى دارد که از لذات دیگر برتر و بالاتر است، یا از این نظر که جمله "ما تشتهیه الانفس" لذات ذائقه و شامه و سامعه و لامسه را بیان مى کند، ولى جمله تلذ الاعین بیانگر لذت چشم است؟
بعضى نیز عقیده دارند که جمله "ما تشتهیه الانفس" اشاره به تمام لذات جسمانى است، در حالى که جمله "تلذ الاعین" بیانگر لذات روحانى است، چه لذتى در بهشت بالاتر از اینکه انسان با چشم قلب به جمال بى مثال پروردگار نگاه کند که یک لحظه آن از تمام نعمتهاى مادى بهشت برتر است. بدیهى است هر قدر شوق یار بیشتر باشد لذت دیدار بیشتر است.
سؤال: در اینجا سؤالى براى مفسران مطرح شده است، و آن اینکه آیا عمومیت و گسترش مفهوم این آیه دلیل بر این است که اگر مطالبى را که در دنیا حرام است در آنجا تقاضا کنند خداوند به آنها مى دهد؟
پاسخ: طرح این سؤال در حقیقت به خاطر عدم توجه به یک نکته است و آن اینکه محرمات و زشتیها در حقیقت همچون غذایى است نامناسب براى روح انسان، و مسلما روح سالم اشتهاى چنین غذایى نمى کند، و این ارواح بیمار است که گاه به سموم و غذاهاى نامناسب متمایل مى شود. بیمارانى را مى بینیم که در هنگام مرض حتى تمایل به خوردن خاک و یا اشیاء دیگرى از این قبیل پیدا مى کنند، اما به مجرد اینکه بیمارى بر طرف شود آن اشتهاى کاذب ساقط مى گردد، آرى بهشتیان هرگز تمایل به چنان اعمالى پیدا نخواهند کرد، چرا که تمایل و کشش روح نسبت به آنها از ویژگیهاى ارواح بیمار دوزخى است.
این سؤال شبیه چیزى است که در حدیث وارد شده است که یک اعرابى نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد آیا در بهشت شتر هم پیدا مى شود؟ زیرا من بسیار به شتر علاقمندم!. پیامبر (ص) که مى داند در آنجا نعمتهایى است که با وجود آن، مرد اعرابى شتر خود را فراموش خواهد کرد، در پاسخ با عبارتى کوتاه و پرمعنى مى فرماید: «یا اعرابى ان ادخلک الله الجنة اصبت فیها ما اشتهت نفسک و لذت عینک؛ اى اعرابى اگر خدا تو را وارد بهشت کند آنچه دلت بخواهد و چشمت از دیدنش لذت برد در آنجا خواهى یافت!»
و به تعبیر دیگر آنجا عالمى است که انسان کاملا با واقعیتها هماهنگ مى شود و به گفته شاعر:
آنچه بینى دلت همان خواهد! *** و آنچه خواهد دلت همان بینى!
به هر حال از آنجا که ارزش نعمت هنگامى است که جاودانى باشد، در ششمین توصیف، بهشتیان را از این نظر آسوده خاطر ساخته، مى فرماید: «و أنتم فیها خالدون؛ شما جاودانه در آن خواهید ماند.» (زخرف/ 71) مبادا فکر زوال نعمت خاطر آنها را مکدر سازد و از آینده نگران کند. در اینجا براى اینکه روشن شود این همه نعمتهاى بهشتى را به "بها" مى دهند و به "بهانه" نمى دهند مى افزاید: «و تلک الجنة التی أورثتموها بما کنتم تعملون؛ این بهشتى است که شما وارث آن مى شوید به خاطر اعمالى که انجام مى دادید.» (زخرف/ 72) جالب اینکه از یک سو مقابله با اعمال را مطرح مى کند، و از سوى دیگر "ارث" را که معمولا در جایى به کار مى رود که نعمتى بى خون دل و بدون تلاش و زحمت به انسان برسد، اشاره به اینکه اعمال شما پایه اصلى نجات شماست، ولى آنچه دریافت مى دارید در مقایسه با اعمالتان آن قدر برترى دارد که گویى همه را رایگان از فضل الهى به دست آورده اید! بعضى نیز این تعبیر را اشاره به همان مطلبى مى دانند که قبلا گفته ایم که هر انسانى مسکنى در بهشت و جایگاهى در دوزخ دارد، بهشتیان وارث منازل دوزخیان مى شوند، و دوزخیان وارث منازل بهشتیان! اما تفسیر اول مناسبتر به نظر مى رسد.
در آخرین نعمت سخن از میوه هاى بهشتى است که از بهترین نعمتهاى الهى مى باشد، مى فرماید: «لکم فیها فاکهة کثیرة منها تأکلون؛ براى شما در بهشت میوه هاى فراوانى است که از آنها تناول مى کنید.» (زخرف/ 73) در حقیقت ظرفها و جامها بیانگر انواع غذاها و نوشیدنیها بود، اما میوه ها خود حساب جداگانه اى دارد که در آخرین آیه مورد بحث به آن اشاره شده است. جالب اینکه با تعبیر "منها" این حقیقت را بیان مى کند که میوه هاى بهشتى آن قدر فراوان است که شما تنها جزئى از آن را تناول مى کنید، و به این ترتیب مجموعه فناناپذیرى است، و درختانش همیشه پر بار و پر ثمر است. در حدیثى چنین آمده: «لا ینزع رجل فى الجنة ثمرة من ثمرها الا نبت مثلاها مکانها؛ هیچ انسانى میوه اى از درختان بهشتى نمى چیند مگر اینکه دو چندان جاى آن مى روید.» اینها بخشى از نعمتهاى جانپرور بهشتى بود که در انتظار کسانى است که ایمانى روشن و اعمالى شایسته و صالح دارند.
البته باید گفت شرابهاى بهشت هم بسیار است همچنانکه می فرماید: «مثل الجنة التی وعد المتقون فیها أنهار من ماء غیر آسن و أنهار من لبن لم یتغیر طعمه و أنهار من خمر لذة للشاربین و أنهار من عسل مصفى؛ صفت بهشتى که به پرهیزکاران وعده داده شده [چنین است] در آن نهرهایى است از آبى که مزه و رنگش برنگشته و نهرهایى از شیر که طعمش دگرگون نشده و نهرهایى از شراب که براى نوشندگان مایه لذت است و نهرهایى از عسل خالص است.» (محمد/ 15) و در جائی دیگر می فرماید: «متکئین فیها یدعون فیها بفاکهة کثیرة و شراب* و عندهم قاصرات الطرف أتراب* هذا ما توعدون لیوم الحساب؛ در آن جا تکیه می زنند و میوه های فراوان و نوشیدنی در آن جا طلب می کنند و نزدشان دلبران فروهشته نگاه همسال است. این است آنچه شما برای روز حساب به آن وعده داده می شوید.» (ص/ 51 ـ 53)
تکیه روى "فاکهة" و "شراب" (میوه و نوشیدنى) ممکن است اشاره به این باشد که بیشترین غذاى بهشتیان میوه است، هر چند غذاهاى دیگر طبق صریح آیات قرآن نیز در آنجا وجود دارد. همانگونه که بهترین و سالمترین غذاى انسان در این دنیا نیز میوه است! تعبیر به "کثیرة" اشاره به انواع مختلف میوه هاى بهشتى است، همانگونه که نوشیدنى و شراب طهور آن نیز اشکال متنوعى دارد که در آیات مختلف قرآن به آن اشاره شده است.
شراب ویژه
قرآن کریم در وصف شراب ویژه ابرار و نیکان چنین می فرماید:
1 ـ «إن الأبرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا* عینا یشرب بها عبادالله یفجرونها تفجیرا؛ نیکان از جامی می نوشند که آمیزه ای از کافور دارد؛ چشمه ای که بندگان خدا از آن می نوشند و به دلخواه خویش آن را جاری می کنند.» (انسان/ 5- 6) «و یسقون فیها کأسا کان مزاجها زنجبیلا* عینا فیها تسمی سلسبیلا؛ در آن جا از جامی که آمیزه ای از زنجبیل دارد به آنان می نوشانند؛ زنجبیل چشمه ای است در آن جا که "سلسبیل" نامیده می شود.» (انسان/ 17 ـ 18) حسن بن مهران گوید: پس از آن که علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) سه روز روزه گرفتند و غذای خود را به مسکین و یتیم و اسیر ایثار کردند، وقتی پیامبر (ص) از این رخداد آگاه شد هر چه زودتر به منزل فاطمه (ع) روان شد و فرمود: به شما چه گذشته و شروع به گریه کرد و افزود: چگونه از شما غافل شدم. در این هنگام جبرئیل (ع) این آیات را نازل کرد: «إن الأبرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا* عینا یشرب بها عبادالله یفجرونها تفجیرا». سپس فرمود: این چشمه در خانه ی پیامبر (ص) است که جوشش آن به خانه ی پیامبران و مؤمنان می رسد. "یوفون بالنذر"، یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) و کنیز آنان.
2 ـ «إن الأبرار لفی نعیم* علی الأرائک ینظرون* تعرف فی وجوههم نضرة النعیم* یسقون من رحیق مختوم* ختامه مسک و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون* و مزاجه من تسنیم* عینا یشرب بها المقربون؛ به راستی نیکوکاران (ابرار) در بهشت نعیم خداوند خواهند بود. بر تخت ها نشسته می نگرند. از چهره هایشان طراوت نعمت بهشت را درمی یابی. از باده ای مهر شده نوشانیده شوند. باده ای که مهر آن مشک است و در این نعمت ها مشتاقان باید بر یکدیگر پیشی گیرند و آمیزه و امتزاج آن از چشمه "تسنیم" است؛ تسنیم چشمه ی نابی است که مقربان خدا از آن می نوشند.» (مطففین/ 22ـ 28)
اشاره شد که از مصادیق بارز واژه ی "ابرار" علی بن ابی طالب، فاطمه، حسن و حسین (ع) هستند. امام صادق (ع) از پدران معصوم خود از علی بن ابی طالب از پیامبر (ص) نقل می فرماید که پیامبر (ص) در وصیت خویش به علی (ع) فرمود: یا علی حق تعالی در تو هفت صفت نیکو را به من ارزانی داشته است، تا آن جا که فرمود: تو نخستین کسی هستی که از شراب "رحیق مختوم" که مهر آن از مشک است می آشامی. پیامبر (ص) در وصیت خویش به علی (ع) فرمود: کسی که برای غیر خدا میگساری را ترک کند، خداوند در بهشت از "رحیق مختوم" به او می نوشاند علی (ع) عرض می کند: برای غیر خدا ترک کند؟ فرمود: آری، بلکه برای حفظ بدن و جان خویش (غیر خدا) میگساری را ترک کند در احادیث دیگر همین ثواب برای کسی که مؤمنان گرسنه را سیر کند، تشنگان را سیراب سازد، هم و غم و اندوه مؤمنان را برطرف کند و در روز گرم و طاقت فرسای تابستان روزه بگیرد نوشته شده است.
منـابـع
سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 11 صفحه 257
سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 12 صفحه 54
سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 21 صفحه 115
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 19 صفحه 316
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 299
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها