نعمتهای معنوی بهشت حمد و ثنای بهشتیان

فارسی 3027 نمایش |

هر چه در بهشت هست نمونه کوچکى از آن در این دنیا هست و مؤمن پیش از مرگ خود از آن متمتع مى شود. چیزهایى که مؤمنان در آن جهان از آن تمتع مى یابند عبارتند از:
الف: آنها خدا را تسبیح مى گویند و چون جمالى و قدرت و نظامى ببینند آن را به خاستگاه واقعى آن یعنى به جمال حق و قدرت او و حکمت او نسبت مى دهند، و هرگاه ضعف و ناتوانى احساس کنند مى دانند که آفریدگار از آن منزه است و آن ضعف را او به قوت بدل خواهد کرد. از این رو همواره در سلامت و صفا حرکت مى کنند از این رو:
ب: روابط میانشان روابطى دوستانه است.
ج: رابطه آنها با اشیاء هم حسنه است و پیوسته از آن نعمت که خدا به آنان ارزانى داشته است راضى هستند.
آخرین سخن بهشتیان نیز حمد و سپاس خدای سبحان است؛ چنان که آغاز و وسط آن نیز نیایش خدای بزرگ است: «دعویهم فیها سبحانک اللهم وتحیتهم فیها سلام و اخر دعویهم أن الحمد لله رب العالمین؛ نیایش آنان در آن جا "سبحانک اللهم" است خدایا تو پاک و منزهی. و درودشان در آن جا "سلام" است، و پایان نیایش آنان این است: الحمد لله رب العالمین ستایش، ویژه پروردگار جهانیان است.» (یونس/ 10)
پس از ورود اهل ایمان و تقوى به بهشت جوار رحمت پروردگار به مقام حضور و شهود نائل مى شوند باتمام مظاهر وجود به سپاس نعمتها خواهند گفت سبحانک اللهم ساحت قدس ربوبى را از نقص و امکان و حاجت تنزیه مى نمائیم. در اثر تنزیه ساحت ربوبى خطاب پاسخ به هر یک از اهل ایمان مبنى بر تحیت و شادباش می رسد که حیات معرفت و زندگى ابدى در مقام صدق بر هر یک از شما گوارا باد و از زوال نعمت و حزن و خوف پیوسته ایمن خواهند بود و خطاب تکوینى که از ساحت کبریائى شرف صدور مى یابد ساکنان عالم قرب را مشمول این نعمت همیشگى می نماید به این که نظام عالم قرب را به طور سلم و سلامت در می آورد و اراده و خواسته ساکنان جوار رحمت را به طور اطلاق می نماید که هر چه را اراده کنند بدون شرط و قید پدید می آید یعنى نظام عالم قرب محکوم خواسته و بر وفق اراده آنان خواهد بود از نظر اینکه احتیاجاتى که اهل ایمان در دنیا داشته اند سکونت در نظام عالم قدس سبب بى نیازى آنها است بر این اساس حرکات و گفتار ساکنان عالم قرب به منظور رفع حاجت نخواهد بود هم چنین حمد و تسبیح آنان به منظور اجر و ثواب و یا فرار از عقوبت و درخواست مغفرت از ساحت ربوبى نیست زیرا اینگونه مقاصد و اغراض از شئون جهان تکلیف و لوازم دنیا و نظام آزمایش است از نظر اینکه عالم قرب محصول عوالم و نشئات است و منزه از لوازم دنیوى خواهد بود و گر نه خلف و نقض غرض است بر این اساس حرکات و گفتار آنان فقط در محور خلوص حمد و تسبیح ساحت کبریائى دور می زند که به طور شهود مقام قدس او را مستحق حمد و تنزیه از نقص مى یابند هم چنانکه پیامبران عموما و رسول اکرم (ص) و اوصیاء (ع) در نظام تکلیف و جهان آزمایش این چنین بوده اند که فرمود (ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا الى جنتک بل وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک) و نمونه اى از الحاق اهل ایمان ساکنان عالم قرب به ارواح قدسیه پیامبران همین است که قدس روح و عصمت اکتسابى آنان را ملحق به قدسیان می نماید حمد و تسبیح آنان فقط به منظور اهلیت و استحقاق ساحت کبریائى خواهد بود.
به عبارت دیگر صدور تحیت و سلام از مقام کبریائى به ساکنان عالم قرب و جوار رحمت آنان را در شئون وجودى ملحق به پیامبران و همنشین قدسیان خواهند نمود همچنان که ساحت پروردگار در همه عوالم و نشئات سلام کامل و تحیت تام به رسولان اهداء فرموده است.
بدین جهت افعال و گفتار و اقوال اهل ایمان ساکنان جوار رحمت بر وفق نظام عالم قرب است و از سنخ رفتار آنان در دنیا نخواهد بود که به منظور ایمن بودن از عقوبت و یا حرکت و طلب مرتبه اى از سعادت باشد که فاقد آنند. بر این اساس عالم قیامت عالم شهود و نتیجه و جزاء است نه عالم حرکت و عمل به منظور نیل به مقامى یعنى آنچه را فاقد است به دست آورد از جمله حمد و تسبیح و تنزیه آنان به منظور اجر و ثواب و یا فرار از عقوبت نخواهد بود زیرا در آن نقص و شائبه ارضاء نفس و خودستائى است و عالم قرب و ساکنان آن منزه از آنند. زیرا عالم قرب نشئه تقرب و خشنودى و افعال و اقوال آنان نیز به منظور اهلیت ساحت کبریائى است یعنى ظهور نهایت رشد هر یک از اهل ایمان است بر این اساس حرکت و طلب اجر و ثواب و کسب سعادت مفهوم ندارد.
پس از صدور خطاب از مقام کبریائى نظام عالم قدس بر وفق اراده ساکنان قرب شده بدین جهت ملحق به پیامبران و شایسته آن خواهند گشت که ساحت پروردگار حمد و تسبیح و تنزیه آنان را به جمله (الحمدلله رب العالمین) بپذیرد. همچنانکه ثناء و تنزیه ساحت کبریائى را از پیامبران و قدسیان در همه عوالم و نشئات پذیرفته است و آنان را از قذارت غفلت پاکیزه نموده و بر روان پاک آنان حجاب و عایقى سایه نمى افکند و پیوسته به عظمت ساحت کبریائى توجه مى نمایند و پایان تعالى و قدس وجودى اهل ایمان آن است که مسطوره مدح صفت کبریائى و کمال او معرفى شوند.
اولین کرامتى که خداى سبحان به اولیایش (یعنى همانهایى که در دلهایشان غیر خدا نیست و غیر خدا کسى امورشان را تدبیر نمى کند) کرده این است که دلهایشان را از محبت غیر خودش پاک مى کند، تا به آنجا که غیر خدا را دوست نمى دارند و جز به خدا به هیچ چیز دیگر نمى اندیشند و جز در راه او قدمى بر نمى دارند. پس، اولیاء خدا منزه از هر شریکى براى خدا هستند، یعنى هیچ چیز دیگر دلهاى آنان را به سوى خود نمى کشد، و از یاد خدا غافل نمى سازد، و هیچ شاغلى آنان را از پروردگارشان به خود مشغول نمى کند.
این منزه بودن دلهایشان همان تنزیهى است که آنان نسبت به خداى تعالى دارند.
آرى، اولیاء خدا، پروردگار خود را از هر چیزى که لایق به ساحت قدس او نیست منزه مى دارند، چه شریک در اسم و چه شریک در معنا، و چه نقص، و چه عدم. و نیز تسبیح آنان درباره پروردگارشان تنها تسبیح به زبان و صرف گفتن "سبحان الله" نیست، بلکه تسبیحشان هم به زبان، هم به عمل و هم به قلب مى باشد، چون تسبیح اگر کمتر از این و در مرحله اى پایین تر از این باشد تسبیحى آمیخته با شرک است، هم چنان که خداى تعالى فرموده: «و ما یؤمن أکثرهم بالله إلا و هم مشرکون؛ بیشتر مردم به خدا ایمان نمى آورند، مگر آنکه در عین حال مشرکند.» (یوسف/ 106) و این اولیاء خدا که خداى تعالى دلهایشان را از پلیدى محبت غیر خود که دل را مشغول از ذکر خدا مى سازد، پاک ساخته و از محبت خویشتن پر نموده است، اراده نمى کنند مگر خود خدا را، چون خداى تعالى خیرى است که شرى با آن نیست، آرى «و الله خیر» (طه/ 73) و نیز اولیاى خدا با دلهاى مالامال از خیر و سلام خود با احدى روبرو نمى شوند مگر به خیر و سلام.
بله، مگر آنکه طرف مقابل کسى باشد که خیر و سلام را مبدل به شر و ضرر سازد، که در این صورت اولیاى خدا نیز با شر، با آنان برخورد مى کنند. همانطورى که قرآن کریم، شفاء قلوب است براى کسانى که خواهان شفاء از آن باشند ولیکن براى ظالمین ثمره اى جز بیشتر شدن گمراهى ندارد. و نیز اولیاى خدا و دارندگان چنین قلبى طاهر به هیچ چیز و هیچ حادثه اى بر نمى خورند مگر آنکه آن را نعمتى از نعمت هاى خدا یافته، با دید نعمت به آن مى نگرند، نعمتى که از صفات جمال خدا و معانى کمال او حکایت دارد و عظمت و جلال او را بیان مى کند، در نتیجه اگر چیزى را توصیف مى کنند بدان جهت است که آن را یکى از نعمت هاى خدا مى بینند، و جمال خدا در اسماء و صفاتش را در آن چیز مشاهده مى کنند، و در هیچ چیز از پروردگار خود غافل و دستخوش فراموشى نمى شوند قهرا این توصیفشان از آن چیز توصیف پروردگارشان است، به افعال و صفات جمیل و در نتیجه ثنائى است از آنان بر خدا و حمدى است از ایشان براى خدا، چون حمد چیزى جز ثناء به فعل اختیارى جمیل نمى باشد.
این است وضع اولیاى خداى تعالى مادام که در دنیایند، یعنى در دار عمل قرار دارند، و در امروزشان براى فردایشان جد و جهد دارند، و اما بعد از آنکه از این خانه خارج شده، به لقاء پروردگارشان رسیدند و خداى تعالى وعده هایى که به آنان داده بود به طور کامل به آنان داده، و در رحمت و در دار کرامت خود جایشان داد، و در آن هنگام نورشان را تمام مى کند همان نورى را که در دنیا فقط به آنان داده بود، و قرآن کریم وضع آن روز آنان را چنین حکایت مى کند: حمد و ستایش خداى تعالى فقط از بندگان مخلص خدا بر مى آید.
«نورهم یسعى بین أیدیهم و بأیمانهم یقولون ربنا أتمم لنا نورنا؛ نورشان در پیشاپیش آنان و در سمت راستشان در حرکت است، مى گویند پروردگارا نور ما را براى ما به حد کمال و تمام برسان.» (تحریم/ 8) در این جا است که خداى تعالى شرابى طهور به آنان مى چشاند و با آن، سریره و باطنشان را از هر شرک آشکار و پنهانى پاک مى کند، و در نور علم و یقین غرقشان مى سازد، و از اقیانوس دلشان چشمه هاى حکمت بر زبانهایشان جارى مى کند، در نتیجه نخست خداى تعالى را تسبیح و تنزیه نموده، سپس به رفقایشان که همان انبیاء و صدیقین و شهداء و صالحینند سلام مى کنند، آن گاه خدا را با رساترین وجه و به بهترین بیان حمد و تسبیح و ثنا مى گویند.
بحث قابل انطباق بر آنها هست و خدا داناتر است. اینک این دو آیه را جمله جمله معنا مى کنیم: کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح مى کنند «تجری من تحتهم الأنهار فی جنات النعیم؛ در جنات نعیم نهرها از زیر کاخشان روان است.» (یونس/ 9) گفتیم که در این جمله سخن از بهشت ولایت و تطهیر دلها است، «دعواهم فیها سبحانک اللهم؛ دعوایشان در آن بهشت ها همه این است که بارالها تو را تسبیح مى گوئیم.» (یونس/ 11) و گفتیم که در این جمله خدا را از هر نقص و حاجت و شریکى منزه مى دارند، و این گفتارشان بر وجه حضور است، یعنى خدا را حاضر مى بینند و تسبیحش مى گویند، چون اولیاى خدا از پروردگار خود محجوب نیستند، «و تحیتهم فیها سلام؛ و در آنجا درودشان به یکدیگر سلام است.» که این ملاقات را به نشانه امنیت مطلق نامگذارى کردن است، گو اینکه در دنیا نیز یکدیگر را به کلمه سلام تحیت مى گویند، و لیکن سلام در دنیا علامت امنیت نسبى و امنیتى اندک است، اما در بهشت علامت امنیت مطلق است، «و آخر دعواهم أن الحمد لله رب العالمین؛ آخرین مرحله کمال علم اهل بهشت بدینجا منتهى مى شود که خدا را بعد از تسبیح و تنزیه ثنا گویند.» (یونس/ 11)
در مورد آیه شریفه: «الحمد لله رب العالمین؛ سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است.» (حمد/ 2) باید گفت که هر چند هر کسى مى تواند به زبان بگوید "الحمد لله" و لیکن از آنجا که حمد، توصیف و ستودن خداى تعالى است، هر کسى نمى تواند خداى را توصیف کند، این کار تنها از بندگان مخلص خداى تعالى بر مى آید، افراد انگشت شمارى که خداى تعالى آنان را براى خود خالص نموده، و به کرامت قرب خود اختصاص داده و هیچ واسطه اى بین آنان و بین خداى تعالى نیست. به آیه زیر توجه بفرمائید که چگونه خداى تعالى را از توصیف خلق منزه دانسته و تنها توصیف بندگان مخلص را امضاء مى کند: «سبحان الله عما یصفون إلا عباد الله المخلصین؛ منزه است خداى تعالى از آنچه خلق در توصیفش مى گویند، مگر توصیف بندگان مخلص او.» (صافات/ 159- 160)
به همین جهت است که مى بینیم خداى عز و جل حمد کسى را در کلام مجیدش نقل نکرده الا حمد افراد انگشت شمارى از انبیاى گرامش را، مانند نوح، ابراهیم، محمد، داوود و سلیمان (ع). در گفتگویش با جناب نوح (ع) فرموده: «فقل الحمد لله الذی نجانا من القوم الظالمین؛ بگو سپاس خداى را که ما را از شر قوم ستمکار نجات بخشید.» (مؤمنون/ 28) و از جناب ابراهیم (ع) حکایت کرده که گفت: «الحمد لله الذی وهب لی على الکبر إسماعیل و إسحاق؛ حمد خداى را که در پیرى اسماعیل و اسحاق را به من بخشید.» (ابراهیم/ 39) و در چند جا که دستوراتى به رسول اسلام (ص) مى دهد مى فرماید: «قل الحمد لله؛ بگو حمد از آن خدا است.» (نمل/ 93) و از داوود و سلیمان (ع) حکایت کرده که: «و قالا الحمد لله؛ گفتند: الحمد لله.» (نمل/ 15) هم چنان که در چند جاى کلام مجیدش حمد اهل بهشت را حکایت کرده است، مانند: «و قالوا الحمد لله الذی هدانا لهذا؛ و گفتند حمد خدایى را سزا است که ما را براى رسیدن به چنین سرانجامى هدایت فرمود.» (اعراف/ 43) «و قالوا الحمد لله الذی أذهب عنا الحزن؛ و گفتند حمد آن خدایى را که اندوه و دلواپسى را از ما ببرد.» (فاطر/ 34) «و قالوا الحمد لله الذی صدقنا وعده؛ و گفتند حمد آن خدایى را سزا است که به وعده اى که به ما داده بود وفا کرد.» (زمر/ 74) «و آخر دعواهم أن الحمد لله رب العالمین» از آیه مورد بحث استفاده مى شود که خداى سبحان، مؤمنین از اهل بهشت را سرانجام به بندگان مخلص خود ملحق مى سازد، پس این آیه دلالت دارد بر وعده اى جمیل و بشارتى عظیم به مؤمنین.

معناى تسبیح و حمد خداى تعالى
در تفسیر عیاشى از زید شحام از امام صادق (ع) روایت شده که زید گفت: من از امام صادق (ع) از "تسبیح" سؤال کردم، حضرت فرمود: تسبیح اسمى است از اسماء خدا و هم دعوى اهل بهشت است. علامه ی طباطبائی: منظور امام از تسبیح، همین جمله "سبحان الله" است که ما مى گوئیم، و معناى اسم بودنش براى خدا این است که دلالت دارد بر منزه بودن حق تعالى.
و در کتاب اختصاص، شیخ مفید به سند خود از جعفر بن محمد از پدرش از جدش حسین بن على بن ابى طالب (ع) از رسول خدا (ص) (در حدیثى طولانى که حکایت گفتگوى آن جناب با مردى یهودى است) روایت کرده که: یهودى از آن جناب سؤالهایى کرد، و رسول خدا (ص) در آن گفتگو فرمود: وقتى بنده خدا مى گوید "سبحان الله" همه موجوداتى که پایین عرش هستند با او تسبیح مى گویند، و در نتیجه به گوینده ده برابر پاداش داده مى شود، و چون مى گوید: "الحمد لله" خداى تعالى از نعیم دنیا برخوردارش مى کند تا زمانى که خدا را با نعیم آخرت دیدار کند، و این کلمه اى است که اهل بهشت آن را هنگام دخول در بهشت مى گویند، و هر سخنى در دنیا تمام و بریده مى شود مگر گفتن "الحمد لله" که قطع نمى گردد، و این است معناى کلام خداى تعالى که فرموده: "تحیتهم یوم یلقونه سلام".
علامه طباطبائی: اینکه فرمود: و هر سخنى در دنیا تمام و بریده مى شود مگر "الحمد لله"، معنایش این است که هر کلامى که در دنیا به کار مى رود و در راه مقاصدى استعمال مى شود، مقاصدى که عاید صاحبش مى گردد (نظیر سخنانى که در مقاصد معاش و گفتگوهاى معمولى انسانها و سخنانى که در عبادات به منظور تحصیل ثواب و امثال آن گفته مى شود) همه با قطع شدن زندگى دنیا قطع مى گردد، چون بعد از دنیا دیگر خبرى از اینگونه مقاصد نیست، نه مقاصد دنیایى در کار است و نه دیگر ثوابى مى توان تحصیل کرد، و از کلام آدمى باقى نمى ماند مگر حمد خدا و ثناى بر او، که کلام اهل بهشت در بهشت است. و اینکه فرمود: و این است معناى کلام خداى تعالى که فرمود: "تحیتهم یوم یلقونه سلام"، معنایش این است که تحیت در آن روز سلام مطلق است، سلامى که مى فهماند در آنجا هر چه که هست موافق و ملائم با خواست آدمى است. پس، انسان آنچه را که اراده کند به نفع او است، پس در بهشت دیگر به منظور بدست آوردن نتایجى هیچ سخنى استعمال نمى شود.
و خلاصه، کلام آن خاصیتى را که در دنیا دارد از دست مى دهد، تنها کلامى که در آنجا به کار مى رود ثناء بر نعمت هاى جمیلى است که از ناحیه خداى تعالى مشاهده مى شود.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 17 ‏صفحه 451

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏10 صفحه 19- 26

سيدمحمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏14 صفحه 281

سيدمحمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏8 صفحه 168

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 333

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 4 صفحه 284

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد