نمود علم و عمل خدا در حیات متألهانه انسان

فارسی 3540 نمایش |

تأله و ذوب در الهیت خدای سبحان، فصل مقوم و اساس هویت انسان است و بر همین اساس، خلافت تام الهی بنا می شود؛ بنابراین، در وجود آدمی باید آثار الهیت تجلی کند و او را در ارائه اوصاف علمی و عملی صحیح، خلیفه تام خدا سازد. پایه و مایه صفات حق تبارک و تعالی در بعد عملی، رحمت رحمانیه و در بعد نظری، علم و حکمت است و در همین دو بعد، انسان معصوم خلیفه تام خدای سبحان می شود و مؤمن عالم و عادل در مداری پایین تر از معصوم، به خلافت متوسط بار می یابد و در فروترین مرتبه، آنان که از علم و عدل و ایمان بی بهره اند، چون از حیات حقیقی و تأله انسانی دورند، به کلی از مدار خلافت خدا بیرون و از وصول به اوج حقیقت آدمی محروم خواهند بود؛ گرچه صلاحیت خلافت و قوت و منت آن در نهاد همگی تعبیه شده است؛ پس در اینجا باید تحقیق کرد که پایه و مبنای اوصاف الهی بر دو محور عمل و علم است.
صفات خدای سبحان در بعد عمل؛ این صفات بر مبنای رحمت رحمانیه خدا استوار است؛ به این بیان که همه کارهای پروردگار، بسان امتی حقیقی، تحت امامت عدل و رحمت خداوند اعمال می شود؛ حتی غضب خدای سبحان که سرانجام دامن خطاکاران و عاصیان را می گیرد، به امامت رحمت خداوندی عمل می کند؛ چنان که پزشک متعهد، متخصص و مهربان، گاه به خوردن غذاهای لذیذ و میوه های شیرین و نوشیدنی های گوارا فرمان می دهد و زمانی به جراحی و قطع اعضا؛ اما هم آن فرمان اول براساس رحمت عالمانه اوست و هم این فرمان دوم؛ چه بیمار او اهل پرهیز و فرمانبری باشد و چه در پی ناپرهیزی و فرمان گریزی.
این حقیقت با اندیشه بیشتر در مهر و تعهد و تخصص او روشن تر می نماید. خدای سبحان نسبت به آدمیان، هم مهر دارد و هم قهر؛ زیرا از یک سو در آیات فراوانی به دوستی و محبت خود با مجاهدان، محسنان، تائبان، پاکیزگان، صابران، متقیان، مقسطان، متوکلان و... که به مدار مهر خدا رسیده و محبوب حق گشته اند، تصریح کرده است: «إن الله یحب الذین یقتلون فی سبیله صفا؛ در حقيقت‏ خدا دوست دارد كسانى را كه در راه او صف در صف چنانكه گويى بنايى ريخته شده از سرب‏اند جهاد مى‏ كنند.» (صف/ 4) «إن الله یحب التوبین و یحب المتطهرین؛ خداوند توبه ‏كاران و پاكيزگان را دوست مى‏ دارد.» (بقره/ 222) «إن الله یحب المتوکلین؛ خداوند توكل‏ كنندگان را دوست مى‏ دارد.» (آل عمران/ 159)
«و الله یحب الصابرین؛ خداوند شكيبايان را دوست دارد.» (آل عمران/ 146) «و الله یحب المحسنین؛ خدا نيكوكاران را دوست مى ‏دارد.» (آل عمران/ 148) «إن الله یحب المقسطین؛ خداوند دادگران را دوست مى‏ دارد.» (مائده/ 42 و حجرات/ 9 و ممتحنه/ 8)، «إن الله یحب المتقین؛ خدا پرهيزگاران را دوست دارد.» (توبه/ 4 و 7)
از سوی دیگر، از قهر و خشم و غضب و عذاب و لعنت خود نسبت به بعضی از انسان ها یاد کرده است که برای نمونه، می توان منافقان و مشرکان و نیز برخی از بنی اسرائیل را نام برد؛ «و یعذب المنفقین و المنفقت و المشرکین و المشرکت الظانین بالله ظن السوء علیهم دائرة السوء و غضب الله علیهم و لعنهم و أعد لهم جهنم و ساءت مصیرا؛ و [تا] مردان و زنان نفاق‏ پيشه و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد برده ‏اند عذاب كند بد زمانه بر آنان باد و خدا بر ايشان خشم نموده و لعتشان كرده و جهنم را براى آنان آماده گردانيده و [چه] بد سرانجامى است.» (فتح/ 6) «یأیها الذین ءامنوا لا تتولوا قوما غضب الله علیهم؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد مردمى را كه خدا بر آنان خشم رانده به دوستى مگيريد آنها واقعا از آخرت سلب اميد كرده‏ اند.» (ممتحنه/ 13) «قل هل أنبئکم بشر من ذلک مثوبة عند الله من لعنه الله وغضب علیه وجعل منهم القردة والخنازیر وعبد الطغوت أولئک شر مکانا وأضل عن سواء السبیل؛ بگو آيا شما را به بدتر از [صاحبان] اين كيفر در پيشگاه خدا خبر دهم همانان كه خدا لعنتشان كرده و بر آنان خشم گرفته و از آنان بوزينگان و خوكان پديد آورده و آنانكه طاغوت را پرستش كرده‏ اند اينانند كه از نظر منزلت بدتر و از راه راست گمراه ‏ترند.» (مائده/ 60)
در یک جمع بندی روشن نیز سخن از انتقام خدا از همه مجرمان و تبهکاران است که وجه مشترک همه آنان، ظلم به آیات الهی و روگردانی از آن ها پس از یادآوری های فراوان انبیا و اولیاست؛ «و من أظلم ممن ذکر بایت ربه ثم أعرض عنها إنا من المجرمین منتقمون؛ و كيست بيدادگرتر از آن كس كه به آيات پروردگارش پند داده شود [و] آنگاه از آن روى بگرداند قطعا ما از مجرمان انتقام‏ كشنده ‏ايم.» (سجده/ 22) هم آن مهر الهی با پرهیزگاران و هم این قهر خداوندی با مجرمان، هر دو برخاسته از رحمانیت خدا و تحت امامت رحمت اوست؛ زیرا رحمت خدای سبحان در بعد عمل، بر غضب او پیشی گرفته است؛ از این رو، از امیدوارانه ترین نجواهای عارفان و سالکان کوی حق این است: «یا من سبقت رحمته غضبه»؛ بنابراین، انتقام الهی در پایین ترین مرتبه افعال او، مانند کار پزشکی متعهد و حاذق است که از بیمار ناپرهیز و بی اعتنا به سلامت خویش انتقام می گیرد و در آن هیچ شائبه ای از دشمنی و کینه توزی به چشم نمی آید؛ زیرا قهر و مهر طبیب، هر دو زیرمجموعه طبابت عالمانه اوست و هر یک از آنها بر پایه تعهد و تخصص او اعمال می شود. پس انسان حی متأله که در الهیت رب العالمین ذوب و فانی است، باید به اخلاق الهی تخلق داشته باشد و در عین تحصیل مهر و غضب، هر دو را تحت رحمت خویش درآورد. این، خلاصه ای از بحث تجلی آثار و ظهور الهیت خدای سبحان در بعد اوصاف عملی است.
صفات خدای سبحان در بعد نظری؛ این صفات، یکسره بر مبنای علم و حکمت است و هر آنچه در ساحت اوصاف الهی اعمال می شود، چون تحت امامت علم و حکمت اوست، هم عالمانه است و هم حکیمانه. اگر در یک تحقیق نظری، به قدرت خدای سبحان توجه کنیم و جوانب آن را از دید حکمت و کلام، بسنجیم، قدرت حق را برخاسته از پایگاه علم و حکمت او می بینیم؛ یعنی هر چه علم الهی به مصلحت آن تعلق گیرد، قدرت خدا طبق آن اعمال می شود و همین حقیقت، از مبانی نظام احسن به شمار می رود. در صورتی که تأله انسانی در سطح بین الملل حاصل شود و بشر در این بحث علمی، مظهر خدای سبحان گردد، بناهای انسانی نیز بر مبنای علم و حکمت او استوار می گردد و به لحاظ جامعه شناختی، نظام احسن و مدینه فاضله انسانی و جهان عاری از بی عدالتی، تصور پذیر خواهد شد.
توضیح آنکه هر فاجعه ای در طول تاریخ به دست بشر پدید آمده است یا از این پس پدید خواهد آمد، ناشی از وارونگی در این امامت نظری و تعامل علمی است؛ یعنی بر اساس بحث پیش گفته، تمام صفات حق، زیرمجموعه علم و حکمت اوست و هر جا که قدرت الهی اعمال می شود، علم و حکمت خدا بر قدرت او حاکم است و به دیگر سخن، قدرت خدا تحت امامت علم و حکمت او عمل می کند؛ گرچه به لحاظ مصداق خارجی عین یک دیگرند. اگر این رابطه در میان انسان ها برعکس شود و علم تحت زعامت قدرت درآید، ناهنجاری های تاریخی در جامعه های انسانی رخ می نماید. هر آنچه امروز با همت مستکبران جهانی در قالب سلاح های کشتار جمعی، تجهیزات هسته ای، زرادخانه های شیمیایی و میکروبی و طرح و برنامه های بلند مدت برای نابودی وسیع نسل بشر در زمین و دریا و هوا و اخیرا در فضا صورت می پذیرد، ناشی از همین وارونگی خطرناک در ساحت قدرت و علم بشر است که از دانش فن آوری و گستره علوم مختلف، در تحکیم پایه های قدرت سود برده می شود و به جای آنکه علم حکومت کند و قدرت را تحت سیطره خود درآورد، زیر امامت قدرت درآمده و محکوم آن گشته است.
نتیجه این امر، آن است که اگر قدرتمندان ستمگر برای تحکیم سلطه شیطانی خود لازم ببینند، شهرها و تأسیسات اقتصادی و ثروت های ملی دیگران را به کمک علم، هدف قرار می دهند و در کوتاه ترین زمان، هزاران انسان بی گناه را به خاکستر تبدیل می کنند این حادثه در هیروشیما و ناکازاکی رخ داد یا با استفاده از سلاح های شیمیایی، به نابودی آزادگان می اندیشند نمونه اش جنگ هشت ساله تحمیلی بر ایران است یا با توسل به مواد رادیو اکتیو ضعیف شده به کشتار آرام و دراز مدت نسل های انسانی می پردازند این کار در عراق و فلسطین و بالکان و افغانستان صورت گرفت و علم، همچنان با توسعه شگفت آورش تحت اسارت قدرت به پیش می تازد و زمینه نابودی های بیشتری را فراهم می آورد؛ زیرا هر کس و هر چیزی که محکوم قدرت شد، باید با تمام ظرفیت به تأمین خواسته های قدرت مداران بپردازد و این بحث قرآنی، آینه ای است تمام نما که در آن می توان تاریخ تلخ جهانخوارگی و سلطه جویی مستکبران را به وضوح تماشا کرد.
اما انسان کامل که دارای حیات متألهانه و تا نهایت ظرفیت خود، بهره مند از علم و قدرت است، به سبب تخلق به اخلاق الهی، قدرت خویش را تحت امامت علم درمی آورد و هر آنچه را علم و حکمت به مصلحت ببیند، عملی می سازد و به دیگر سخن، انسان حی متأله، به رهبری علم الهی می داند کجا قدرت را اعمال کند و کجا آن را مهار سازد و این سلوک عالمانه در انسان کامل، از آن روست که با حیات و تأله خود در دو قلمرو علم و عمل، چنان اوج گرفته که آیت تمام نمای خدای سبحان شده است؛ به گونه ای که در ساحت وجود او، نه عاطفه و مهر به اسارت قهر و غضب در می آید و نه علم و حکمت در چنگال قدرت گرفتار می شود.
در پرتو این مقام بلند ملکوتی که ره آورد جهاد اکبر است، در درون انسان جماعتی تشکیل می گردد که همه اعضای آن با یکدیگر هماهنگ و متحد است. زبان، قلب، چشم، گوش، دست، پا و همه شئون تحریکی از شهوت و غضب و مراتب مختلف آن ها و نیز تمام شئون ادراکی از حس و خیال و وهم و تخیل و تعقل، یکسره تحت زعامت عقل الهی انسان به کار می افتد و اگر این هماهنگی درونی کامل شود، بیرون را نیز به صف این جماعت ملحق می نماید و در این اقتدای پر شکوه، نه تنها مجموعه درون و بیرون جامعه سر بر آستان خدای سبحان می ساید، بلکه پرنده و سنگریزه و کلوخ و کوه نیز تحت امامت عقل الهی انسان به تسبیح پروردگار هستی می ایستد و قرآن کریم نمودی از این جماعت ملکوتی را به امامت داود پیامبر (ع) چنین به تصویر کشیده است: «و سخرنا مع داود الجبال یسبحن و الطیر؛ كوهها را با داود و پرندگان به نيايش واداشتيم و ما كننده [اين كار] بوديم.» (انبیاء/ 79) «إنا سخرنا الجبال معه یسبحن بالعشی و الاشراق٭ و الطیر محشورة کل له أواب؛ ما كوهها را با او مسخر ساختيم [كه] شامگاهان و بامدادان خداوند را نيايش مى‏ كردند. و پرندگان را از هر سو [بر او] گرد [آورديم] همگى [به نواى دلنوازش] به سوى او بازگشت‏ كننده [و خدا را ستايشگر] بودند.» (ص/ 18- 19)
آری اگر نازیبایی ها و ناروایی های جهانخواران و غارتگران جهانی، هرگز از زیبایی هستی و نظام احسن الهی نکاسته و بر چهره پرشکوه آفرینش گرد و غباری ننشانده، از آن روست که قدرت الهی، به امامت علم و حکمت خداوندی عمل می کند و این هر دو با ظهور نهایی خویش در وجود مقدس عصاره هستی و واپسین حجت الهی می درخشد و پرده آویخته بر چهره نظام احسن هستی را برمی چیند؛ زیرا امام عصر (ع) در بعد نظری، ترجمان علم خدای سبحان و رمزگشای «إنی أعلم ما لاتعلمون؛ فرمود من چيزى مى ‏دانم كه شما نمى ‏دانيد.» (بقره/ 30) و «و أن الله قد أحاط بکل شی ء علما؛ تا بدانيد كه خدا بر هر چيزى تواناست.» (طلاق/ 12) و... است.
در بعد عملی، نمود روشن قدرت و تفسیر تام عزت الهی است؛ «و ماکان الله لیعجزه من شی ء فی السموت و لا فی الأرض إنه کان علیما قدیرا؛ هيچ چيز نه در آسمانها و نه در زمين خدا را درمانده نكرده است چرا كه او همواره داناى تواناست.» (فاطر/ 44) و عملکرد او احاطه قدرت خداوندی را بر طول و عرض دنیا از یک سو و بر ابتدا و انتهای آن از سوی دیگر به نمایش می گذارد و خطای ملحدان و مشرکان و مستکبران را مبرهن می سازد: «و ما قدروا الله حق قدره و الأرض جمیعا قبضته یوم القیمة و السموت مطویت بیمینه سبحنه و تعلی عما یشرکون؛ و خدا را آنچنان كه بايد به بزرگى نشناخته‏ اند و حال آنكه روز قيامت زمين يكسره در قبضه [قدرت] اوست و آسمانها در پيچيده به دست اوست او منزه است و برتر است از آنچه [با وى] شريك مى‏ گردانند.» (زمر/ 67)
کسانی می توانند به پیروی از «مهدی امت» ارواحنا فداه برخیزند و در اردوگاه نورانی او حضور یابند که دوره آموزشی خود را در میدان جهاد اکبر با موفقیت کامل طی کرده و همه شئون تحریکی و ادراکی خویش را شیعه عقل و تابع علم الهی قرار داده باشند؛ زیرا اگر تنها به شیطنت قوه متخیله، پس از بیرون رفتن از تابعیت عقل بیندیشیم، درمی یابیم که این وسیله الهی چگونه به جای ساختن و پرداختن صورت های عقلانی و ترسیم نردبان ترقی، به صورت سازی های شیطانی و چهره پردازی های اهریمنی گمارده می شود و آدمی را در عمق جهنم شرک و نفاق و الحاد مدفون می سازد.

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 15 صفحه 77

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد