جایگاه ملیت و تمدن در حیات متألهانه
فارسی 2759 نمایش |با بررسی معاد و مقاطع فراوان آن و نیز سرانجام انسان، نحوه شناخت آدمی از حقایق هستی و امور دنیایی دگرگون خواهد شد. از این امور، بحث ملیت و مدنیت است که با نگرش قرآنی و بر اساس آموزه های اخلاقی و الهی، راه ملیت و تمدن اسلامی از ملیت گرایی، نژادپرستی و تمدن ضد الهی کاملا جدا می شود. از دیدگاه قرآن کریم، ملیت ما نهفته در متن دیانت ما و تمدن ما عین تدین ماست. اگر آب و خاک ایران برای ما عزیز است، بدان روست که این سرزمین مهد تمدن ماست و چون تمدن و تدین ما یکی است، خاک ایران اسلامی دارای قداستی ویژه است و دفاع از آن بر هر مسلمان واجب؛ بر اساس همین حکم نقلی و عقلی است که شور و نشاط و جوانی با عشق الهی می آمیزد و حماسه و عرفان می آفریند؛ اما اگر ایران منهای تدین را بنگریم، دفاع عاشقانه و جهاد مخلصانه ای را نیز از حدود و مرزها و منابع آن در حافظه تاریخ نمی بینیم.
در تاریخ معاصر ایران، هرگاه بیگانگان به مرزهای جغرافیایی ایران تاختند و سخنی از دین و غیرت اسلامی نبود و منابع این مرز و بوم را به غارت بردند و با تصرف سرزمین ها ایرانی را نیز تسلیم خود کردند؛ اما هرگاه به مرزهای ایمان و عقیده اسلامی ایرانیان هجوم آوردند، نه تنها سرزمین آنان را نگرفتند و چیزی به غارت نبردند، بلکه سرافکنده و خسارت دیده گریختند و ایران همچنان بر مدار عزت و عظمت الهی خویش باقی ماند و نمونه برجسته این حقیقت، دفاع سرافرازانه ملت مسلمان ایران در جنگ تحمیلی هشت ساله است که تاریخ را به شگفتی و کرنش واداشت. دلیل روشن این امر، آن است که هستی انسان بر پایه اندیشه او شکل می گیرد و این سخن که: «ای برادر تو همان اندیشه ای»، سخنی است الهی و دارای منشأ قرآنی؛ پس انسان با محبوب خود، پیوسته هم آغوش است و با او ارزیابی می شود. اگر آدمی به آب و خاک دل بندد و خاکی بیندیشد، به اندازه خاک می ارزد و توان دفاعی او نیز بر محور همین اندیشه ترابی شکل می گیرد؛ از این رو، در جنگ هایی که بر سر آب و خاک و نفت و گاز و... در می گیرد، هر کس توان نظامی و نیروی مادی بیشتری دارد، پیروز است. اما اگر سطح اندیشه انسانی اوج گرفت و با تأمل در سه نشئه دنیا، برزخ و قیامت، خود را مرغ باغ ملکوت یافت، حفاظت از عقیده الهی و اندیشه انسانی را سرلوحه کار خویش قرار می دهد و در مبارزه با دشمنان مهاجم نیز فراتر از مرزهای خاکی و منابع طبیعی به حدود انسانی و مرزهای عقیده اسلامی می نگرد و چون یک سره در اندیشه دین و صاحب دین است، ارزش او نیز فراتر از آب و خاک، ارزشی ملکوتی است.
با توجه به این مقدمه، روشن است که در جنگ ها و دفاع های غیر دینی، انگیزه هیچ انسانی تا بدان حد نیست که جان خویش را سخاوت مندانه بر کف نهد و بی آنکه از متاع دنیا حاصلی یابد، چشم از مظاهر دنیا و بهره مندی های آن بپوشد؛ از این روست که جنگجویان دنیامدار با کوچک ترین احساس ضعف و خطر، به راحتی تسلیم می شوند؛ اما اگر در برابر هجوم به مرزهای عقیده و دین، کسانی به دفاع برخیزند و در اندیشه ملاقات با خدا باشند، نه امکانات نظامی و نیروی مادی خود را با دشمن می سنجند و نه هرگز به فکر تسلیم در برابر او می افتند؛ زیرا افزون بر استقبال از شهادت، به این سنت خداوندی نیز ایمان دارند که همواره یاران پیمان بسته با خدا و جان بر سر پیمان الهی گذاشته، به اذن خداوند با گروه اندک خود بر دشمن بی شمار فائق می آیند؛ «و قال الذین یظنون أنهم ملقوا الله کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة بإذن الله و الله مع الصبرین؛ كسانى كه به ديدار خداوند يقين داشتند گفتند بسا گروهى اندك كه بر گروهى بسيار به اذن خدا پيروز شدند و خداوند با شكيبايان است.» (بقره/ 249) و اگر در این راه توفیق شهادت یافتند، مشتاقانه از آن استقبال می کنند؛ زیرا به فرموده امیر مؤمنان (ع) به زیباترین و کریمانه ترین مرگ نایل آمده اند؛ «إن أکرم الموت القتل». معنای این سخن آن است که همچون کرامت انسان که در مدار تقواست قرآن در این باره می فرماید: «إن أکرمکم عندالله أتقیکم؛ در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست.» (حجرات/ 13) کرامت مرگ نیز در مدار جبهه رفتن، شجاعانه جنگیدن، دشمن را ناکام گذاشتن و شربت شهادت نوشیدن است؛ از این رو، در فرهنگ قرآن و عترت، آن کس که به هنگام جنگ از فیض حضور در جبهه نبرد با دشمنان اسلام باز می ماند و سرانجام در بستر می میرد، مرداری بیش نیست.
امیر مؤمنان حضرت علی بن ابی طالب (ع) در بیان چنین مرگی پس از ترسیم حال احتضار و سلطه مرگ بر اعضا و جوارح انسان می فرمایند: «وخرجت الروح من جسده فصار جیفة بین أهله قد أوحشوا من جانبه وتباعدوا من قربه لا یسعد باکیا ولایجیب داعیا ثم حملوه إلی مخط فی الأرض فأسلموه فیه إلی عمله وانقطعوا عن زورته؛ سرانجام با بیرون رفتن روح از پیکر، مرداری میان خانواده باقی می ماند و چنان خواهد بود که اهل و عیال او از بودن در کنارش به وحشت می افتند و از نزدیک شدن به او خودداری می کنند و او به گونه ای درمانده است که هیچ نوحه گری را در زاری همراهی نمی کند و هیچ دعوت کننده ای را پاسخ نمی گوید؛ با این حال، او را به سوی قبر می برند و به عملش می سپارند و سپس از او روی بر می تابند.»
پس مرگ نیز چون دیگر مقاطع حیات انسانی درجاتی دارد و بالاترین درجه و کریمانه ترین نحوه آن، شهادت در راه خداست و این بدان می ماند که باغبانی با تلاش سالیان دراز، باغی را به ثمردهی رساند و بهترین میوه آن را تقدیم دوست کند؛ ولی اگر به این معرفت راقی دست نیافت و عمر خود را در گردآوری متاع کاسد دنیا سرکرد، به ناچار آنچه را در ازای عمر گرانمایه به دست آورده است، برای دیگران می گذارد و در حالی که برخورداری و راحتی اش بهره دیگران است، گرفتاری و پیامدهای سخت آن، به دوش اوست؛ «تبقی لمن ورائه یمنعون فیها و یتمتعون بها فیکون المهنأ لغیره والعب ء علی ظهره» و چنین کسی را نیز اگر به باغبان تشبیه کنیم، بدان می ماند که حاصل عمر خود را، نه تنها به دوست هدیه نکرده، بلکه همه را به خود رها ساخته و هدر داده و خود نیز در عین فقر و ناداری رخت بربسته است.
اگر آدمی فرصت اندیشه بی شائبه را به دست آورد و در این حقیقت تکان دهنده بیندیشد، حدود «امتحان مهلت» را به روشنی می بیند و از در افتادن به دام نعمت مستمر و غفلت مستدام، همواره نگران خواهد بود و با این نگرش، پست و مقام و اموال جامعه را امینانه از متقدمان می گیرد و با پرهیز از هرگونه خیانتی امینانه به متأخران تحویل می دهد. آنان که مورد علاقه و احترام مردمند، نسبت به این امتحان الهی در معرض آسیب بیشتری هستند؛ زیرا اگر مهلت به پایان آید و غفلت همچنان باقی باشد، امکان جبرانی در کار نخواهد ماند و آن کس که مستانه بر مرکب مقام و شهرت یکه تازی کند، دیر یا زود از آن مرکب به زیرش می کشند و او را بر مرکب دیگری که عازم جایگاه ابدی است؛ می نشانند از این روست که مؤمنان وارسته و آگاه هرگز بر مرکبی سوار نمی شوند، مگر این که این نغمه آسمانی را به لب دارند که: «سبحان الذی سخر لنا هذا و ما کنا له مقرنین* و إنا إلی ربنا لمنقلبون؛ پاك است كسى كه اين را براى ما رام كرد وگرنه ما را ياراى [رام ساختن] آنها نبود. و به راستى كه ما به سوى پروردگارمان باز خواهيم گشت.» (زخرف/ 13- 14)
همین انسان های والایند که هم کریمانه زندگی می کنند و هم شرافت مندانه به سوی پروردگار خویش باز می گردند. بنابراین، مرگ، امری است وجودی و نه عدمی و قیمت آن نیز با توجه به هدف انسان تعیین می شود؛ اگر هدف حفظ دین و ارتباط با پروردگار هستی باشد، مرگ در این راه، کریمانه ترین و شریف ترین رحیل آدمی است و اگر هدف، نیل به دنیا و حفظ آن باشد، مرگ آدمی در این حصار تاریک، سخت ترین و خسارت بارترین گذر و گذار انسانی است.
پیمودن صراط مستقیم و نجات از دنیای پر فریب و خسارت بار، ما را بر آن می دارد که هم دشمن درون را به خوبی شناخته و از حیطه گزند او برهیم و هم دشمن بیرون را ببینیم و او را ناکام گذاریم. البته اساس تکامل و عنصر اصلی آن، شناخت و دفاع از خویش در برابر دشمن درون است؛ زیرا این دشمن، مهم ترین یار و ابزار دشمنان بیرونی برای درهم ریختن مرزهای انسانی و جداسازی بشر از پروردگار خود و دور ساختن او از هدف والای الهی است و آنان که از این نکته غافل ماندند و در جهاد با نفس کوتاه آمدند، اگرچه از گذشته های پرافتخاری برخوردار بودند، اما سرانجام با همان دشمنان دین و ملت و انسانیت، هم دست و در برابر آنان تسلیم شدند و برضد دین که تأمین کننده هویت اصیل انسانی است، کوشیدند؛ پس، از این حقیقت آشکار نباید غافل بود که:
گر شود دشمن درونی نیست *** باکی از دشمن برونی نیست
به همین جهت باید جهاد اکبر را تا آخرین نفس ادامه داد و لحظه ای به آسودگی و آتش بس نیندیشد؛ چون دشمن، حتی اگر در دو قلمرو درون و بیرون زمین گیر شود و به اسارت درآید، لحظه ای از برنامه ریزی برای آینده غافل نمی ماند و از تلاش های گذشته خود چشم نمی پوشد. امیر مؤمنان حضرت علی (ع)، در این باره می فرمایند: «دشمن اسیر نیز همواره به انتظار نفوذ است؛ چنان که آب جوشان و گرفتار در چنبره آتش، پیوسته راه نفوذی می جوید تا از منفذ ظرف به درون آتش راه یابد و آن را خاموش سازد. پس چه در ساحت نفس و چه در قلمرو بیرون، لحظه ی غفلت از دشمن نشاید؛ حتی اگر آن دشمن ضعیف شده و یا به اسارت درآمده باشد؛ مثلا کسی که با انجام مستحبات، نفس خود را به اسارت درآورده و رام کرده است، باید به هوش باشد که همین دشمن اسیر، همواره به رهزنی عقل می اندیشد و در انتظار فرصت است تا در اراده آدمی، سستی پدید آورد و با سرگرمی دنیا او را به غفلت اندازد و راه خاموش ساختن چراغ عقل او را از روزن درون هموار سازد.»
کسی می تواند به کشور و ملت و نظام الهی و احکام آسمانی اسلام خدمت کند که نخست به کسب معرفت صائب و محبت صحیح بپردازد و بداند که خدمت به کشور و انقلاب و نظام اسلامی، سعادت ابدی را به ارمغان می آورد و اگر خدای ناکرده با سهل انگاری و غفلت او آسیبی به اسلام و نظام اسلامی و مردم مسلمان و متدین وارد آید، دیواره دیانت او نیز رخنه ها و روزنه های فراوانی برای دشمن پیدا می کند و افزون بر ناکامی و ویرانی دنیا، عذاب مضاعفی برای آخرتش فراهم خواهد شد؛ زیرا جرم چنین انسان غافل و دنیامداری آن است که به پایگاه تمدن اسلامی و مهد قرآن و عترت وتدین الهی خیانت ورزیده و کیفر چنین گناهی با خیانت به دیگر کشورها و نظام های اجتماعی و سیاسی یکسان نخواهد بود.
از این رو، قرآن کریم، سخن از جهنمی دارد که نه تنها خود، ظرف خیانتکاران به دین و احکام خداست، بلکه لباس ویژه آن نیز پوششی از آتش قهر الهی است که بر اندام ساکنانش می پوشانند؛ «سرابیلهم من قطران؛ تنپوش هايشان از قطران است.» (ابراهیم/ 50) بلکه وجود بعضی از آنان هیزم و هستی برخی دیگر وقود و آتشگیره جهنم و سوزنده دیگر جهنمیان خواهد بود؛ «و أما القسطون فکانوا لجهنم حطبا؛ ولى منحرفان هيزم جهنم خواهند بود.» (جن/ 15) «وقودها الناس و الحجارة؛ آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند.» (بقره/ 24) و این، حاصل ستم آنان در دنیاست که چنین جایگاهی را برای آخرتشان رقم می زند.
چنان که پایداران بر عهد الهی و مجاهدان و خدمت گزاران به نظام الهی اسلامی، بدان حد به ساحت قرب خدای سبحان راه می یابند که نه تنها جایگاهشان باغ و رضوان خواهد بود، بلکه خود به رنگ بهشت و رضوان می گرایند و فراتر از این نیز روح و ریحان و جنت زیبای خدای رحمان می شوند؛ «فأما إن کان من المقربین* فروح و ریحان و جنت نعیم؛ و اما اگر [او] از مقربان باشد [در] آسايش و راحت و بهشت پر نعمت خواهد بود.» (واقعه/ 88- 89)
بر این اساس است که عاقل ترین و عارف ترین انسان ها، یعنی پیامبران و امامان معصوم و اولیای الهی، پیوسته در راه خدای سبحان به جهاد و مبارزه با کافران و... برخاسته اند و نهایت کارشان نیز به شهادت در راه خدا و وفای کامل به عهد با پروردگار انجامیده است و آیات فراوانی از قرآن کریم بر این مبارزه ها و شهادت ها گواهی می دهد؛ همچون: «ذلک بأنهم کانوا یکفرون بآیات الله و یقتلون النبیین بغیر الحق؛ آنان به نشانه هاى خدا كفر ورزيده بودند و پيامبران را به ناحق مى كشتند.» (بقره/ 61) «إن الذین یکفرون بآیات الله و یقتلون النبیین بغیر حق؛ كسانى كه به آيات خدا كفر مى ورزند و پيامبران را به ناحق مى كشند و دادگستران را به قتل مى رسانند آنان را از عذابى دردناك خبر ده.» (آل عمران/ 21) «ذلک بأنهم کانوا یکفرون بآیات الله و یقتلون الأنبیاء بغیر حق؛ به آيات خدا كفر مى ورزيدند و پيامبران را به ناحق مى كشتند.» (آل عمران/ 112) «و کأین من نبی قتل معه ربیون کثیر؛ چه بسيار پيامبرانى كه همراه او توده هاى انبوه كارزار كردند.» (آل عمران/ 146)
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 15 صفحه 269
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها