نامه اعمال (سعداء و اشقیاء)

فارسی 3305 نمایش |

صحیفه سعداء و اشقیاء

از جمله حوادث صحنه قیامت آن است که صحیفه ی هر یک از افراد بشر از سعداء و اشقیاء گشوده خواهد شد و مورد بررسى قرار خواهد گرفت از جمله وسایل ظهور سرایر افراد بشر از اولین و آخرین نهادن دفاتر و گشودن اوراق و صحایف عقاید و ملکات و اعمال و حرکات ارادى و لحظات سیر و سلوک وجودى هر یک از افراد بشر است. مى فرماید: «و إذا الصحف نشرت؛ و در آن هنگام که نامه هاى اعمال گشوده شود.» (تکویر/ 10) براى هر یک از ما صحیفه اى است که فرشتگان خدا هر عملى را که انجام مى دهیم یا از انجام دادن آن خوددارى مى کنیم، ثبت مى کنند، و چون آدمیزاد از دنیا برود، صحیفه او پیچیده و براى روز حشر از نو انتشار مى یابد و در آن مشاهده مى کند که همه اعمال کوچک و بزرگ او به ثبت رسیده است آن را بر گردن او مى آویزند و به او مى گویند: «اقرأ کتابک کفى بنفسک الیوم علیک حسیبا؛ نامه ات را بخوان که تو خود براى رسیدگى به حسابت در امروز بسنده اى.» (إسراء/ 14)
صحائف اعمال که هر کس نامه عملش به دست او داده می شود یا به دست راست یا به دست چپ یا از عقب سر چنانچه می فرماید: «فأما من أوتی کتابه بیمینه فیقول هاؤم اقرؤا کتابیه؛ اما کسى که پرونده اش را به دست راستش دهند، مى گوید: [اى مردم!] پرونده مرا بگیرید و بخوانید.» (حاقه/ 19) «بما أسلفتم فی الأیام الخالیة؛ گوارایتان باد به سبب اعمالى که در ایام گذشته انجام دادید.» (حاقة/ 24) «و أما من أوتی کتابه بشماله فیقول یا لیتنی لم أوت کتابیه؛ و اما کسى که پرونده اعمالش را به دست چپش دهند، مى گوید: اى کاش پرونده ام را دریافت نمى کردم.» (حاقه/ 25) «لا یأکله إلا الخاطؤن؛ که آن را جز خطاکاران نمى خورند.» (حاقة/ 37)
می فرماید: «و أما من أوتی کتابه وراء ظهره* فسوف یدعوا ثبورا* و یصلى سعیرا؛ و اما آن که کارنامه اش از پشت سرش به او داده شود، پس زودا که فریادش بلند شود که واى بر من! و در آتش در آید.» (انشقاق/ 10- 12) و آیات در باب نامه اعمال بسیار است. من جمله قوله تعالى: «إذ یتلقى المتلقیان عن الیمین و عن الشمال قعید* ما یلفظ من قول إلا لدیه رقیب عتید؛ آن دم که دو [فرشته] دریافت کننده، [اعمال او را] دریافت مى کنند که از راست و چپ [در کمین] نشسته اند. هیچ سخنى را بر زبان نمى آورد مگر این که مراقبى آماده نزد اوست.» (ق/ 17- 18) و من جمله قوله: «و یقولون یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا یظلم ربک أحدا؛ و گویند: اى واى بر ما! این چه کارنامه اى است که هیچ [کار] کوچک و بزرگى را وانگذاشته مگر این که آن را برشمرده است! و آنان کرده هاى خویش را آماده مى یابند، و پروردگار تو به کسى ظلم نمى کند.» (کهف/ 49) و غیر اینها از آیات بلکه بعضى نامه عملشان به گردن آنها می افتد چنانچه می فرماید: «و کل إنسان ألزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا* اقرأ کتابک کفى بنفسک الیوم علیک حسیبا؛ و کارنامه هر انسانى را به گردنش آویخته ایم، و روز قیامت براى او نامه اى که آن را گشوده مى بیند بیرون مى آوریم. [گفته شود] نامه ات را بخوان. کافى است که امروز خود حسابرس خویش باشى.» (اسراء/ 13- 14)

حقیقت این نامه ها و پرونده ها

از بیان آیه که خبر از نشر صحف است فهمیده می شود که وجود صحف و بسته بودن آنها ثابت و مسلم است. اما حقیقت و چگونگى این صحیفه ها مانند وجود آنها سریست که از چشم مردم پنهان است. از محققین کسى که صحیفه اى از این صحف را آشکارا نمایانده، صدرالدین شیرازى است، او با تعمق و تحقیق در نفوس بشرى و تأثیر تکرار اعمال و ثبوت آنها معتقد شد که مقصود آیه صحیفه نفس است که حروف و کلمات اعمال در آن نوشته و ثبت می گردد و به صورت ملکات در مى آید هم چنان که حرکات و اصوات به صورت حروف و کلمات منقوش، ثابت می شود، همین سر فرا گرفتن صنایع و علوم و تربیت است که پس از تکرار به صورت عادات و ملکات درمى آید و آثار آنها به آسانى ظاهر می شود و انجام مى یابد، این صحیفه نفس که محتوى انواع نوشته ها می گردد از این جهت پوشیده و به هم پیچیده است که بصیرت انسانى پیوسته از آن منصرف و به جهات خارج متوجه می باشد، همین که بصیرت و دید انسان از شواغل این جهان و آنچه حواس از خارج در آن وارد می نماید فراغت یافت و به نفس خود روى آورد صحیفه هاى نفسانى در برابر بصیرتش گشوده می شود: «و إذا الصحف نشرت» (این خلاصه اى از تحقیق و بحث مفصل صدرالدین در کتاب اسفار و مفاتیح الغیب است.)
آیه 13 و 14 سوره إسراء مانند این آیات مؤید همین نظر است: «و کل إنسان ألزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا* اقرأ کتابک کفى بنفسک الیوم علیک حسیبا؛ هر انسانى را ملازمه کردیم نامه شومش را در گردنش و بیرون آوریم براى او در روز قیامت بصورت کتابى که آن را گشوده در می یابد، بخوان کتاب خود را نفس تو را بس باشد امروز بر تو حسابگر.» ملازمت طائر با وجود و گردن انسان و حسابگرى نفس، صریحا دلالت بر این دارد که مقصود از کتاب کتاب نفس است، گویا همین گونه آیات منشأ الهام براى شناسایى کتاب نفس شده. در این آیه کلمه جمع و تعبیر «الصحف» اشاره اى به کتاب و صحیفه خاص ندارد، کشف و اثبات بقاء صور و اصوات و آثار در صفحات ماده مبین و مؤید تعمیم است و با توجه به تأثیر عوالم محسوس و غیر محسوس در یکدیگر و پیوستگى آنها، گویا صحیفه نفس در حد وسط میان صحیفه هاى محسوس و غیر محسوس می باشد.

هنگامى که آسمان را به شدت برکنند و برچینند

سپس مى افزاید: «و إذا السماء کشطت؛ و در آن زمان که پرده از روى آسمان بر گرفته شود.» (تکویر/ 11) "کشطت" از ماده ی "کشط" (بر وزن کشف) در اصل چنان که "راغب" در "مفردات" مى گوید: به معنى "کندن پوست حیوان" است، و بنا به گفته "ابن منظور" در "لسان العرب" به معنى برداشتن پرده از روى چیزى نیز آمده است، و لذا هنگامى که ابرها پاره شوند و متفرق گردند این تعبیر به کار مى رود. منظور از آن در آیه مورد بحث این است که پرده هایى که در این دنیا بر جهان ماده و عالم بالا افکنده شده، و مانع از آن است که مردم فرشتگان یا بهشت و دوزخ را که درون این جهان است ببینند کنار مى رود، و انسانها حقایق عالم هستى را مى بینند، و همانطور که در آیات بعد مى آید دوزخ شعله ور، و بهشت به انسانها نزدیک مى گردد.
آرى روز قیامت "یوم البروز" است، و حقایق اشیاء در آن روز ظاهر و آشکار مى گردد، و پرده از آسمان برداشته مى شود. مطابق این تفسیر آیه فوق ناظر به حوادث مرحله دوم رستاخیز، یعنى مرحله بازگشت انسانها به زندگى و حیات نوین است، آیات قبل و بعد نیز ناظر به همین معنى است، و اینکه بسیارى از مفسران آن را به معنى درهم پیچیده شدن آسمانها، و ناظر به حوادث مرحله اول رستاخیز یعنى فناى جهان دانسته اند بسیار بعید به نظر مى رسد، زیرا نه موافق معنى ریشه اى "کشطت" مى باشد که به معنى پوست کندن و پرده بر گرفتن است، و نه با نظم آیات قبل و بعد سازگار است.
لذا در آیه بعد مى افزاید: «و إذا الجحیم سعرت؛ و در آن هنگام که دوزخ فروزان و شعله ور گردد.» (تکویر/ 12) مطابق آیه ی «و إن جهنم لمحیطة بالکافرین؛ دوزخ به کافران احاطه دارد.» (توبه/ 49) جهنم هم امروز موجود است، ولى پرده ها و حجابهاى عالم دنیا مانع از مشاهده آن است، همانگونه که مطابق بسیارى از آیات قرآن بهشت نیز هم اکنون آماده براى پرهیزکاران است (آل عمران/ 133؛ حدید/ 21). و نیز به همین دلیل در آیه بعد مى فرماید: «و إذا الجنة أزلفت؛ و در آن زمان که بهشت به پرهیزگاران نزدیک شود.» (تکویر/ 13) همین معنى در آیه 90 سوره شعرا نیز آمده است با این تفاوت که در اینجا تصریح به نام "متقین" نشده و در آنجا تصریح شده است. "ازلفت" از ماده ی "زلف" (بر وزن حرف) و "زلفى" (بر وزن کبرى) به معنى قرب و نزدیکى است، ممکن است منظور نزدیکى مکانى باشد، و یا زمانى، و یا از نظر اسباب و مقدمات، و یا همه اینها، یعنى بهشت هم از نظر مکان به مؤمنان نزدیک مى شود و هم از نظر زمان ورود و هم اسباب و وسائلش در آنجا سهل و آسان است. قابل توجه اینکه نمى گوید: نیکوکاران به بهشت نزدیک مى شوند بلکه مى گوید بهشت را به آنها نزدیک مى سازند، و این محترمانه ترین تعبیرى است که در این زمینه ممکن است. همانگونه که گفتیم بهشت و جهنم هم اکنون وجود دارند اما در آن روز بهشت نزدیکتر و دوزخ از هر زمان شعله ورتر مى گردد.

هر کسی می داند با خود چه آورده است

این روز پاداش و کیفر بزرگ است، که در آن دیوان داورى عادلانه به کار مى افتد، و زندان بزرگ به صورت جهنم تجسم پیدا مى کند، و جایزه بزرگ را در بهشت در برابر همه بینندگان قرار مى دهند، پس آدمى اعمال خویش را تجسم یافته در برابر خویش مشاهده مى کند، و قدرت فرار کردن از کارهاى بد خود و منکر شدن آنها از او سلب مى شود، و این حقا مسئولیت است و عین مسئولیت؛ در آخرین آیه مورد بحث که در حقیقت مکمل تمام آیات گذشته و جزایى براى جمله هاى شرطیه است که در دوازده آیه قبل آمده مى فرماید: «علمت نفس ما أحضرت؛ در آن موقع هر کس مى داند چه چیزى را حاضر کرده است.» (تکویر/ 14) این جمله جواب کلمه ی "اذا" است، که در دوازده آیه تکرار شده بود، و منظور از کلمه ی "نفس" جنس آدمیان است، و مراد از جمله ی "ما أحضرت" اعمالى است که هر فردى در دنیا انجام داده، وقتى گفته مى شود: "احضرت الشی ء" معنایش این است که: من آن چیز را حاضر یافتم، هم چنان که وقتى گفته مى شود: "احمدت الشی ء" معنایش این است که من آن چیز را محمود و پسندیده یافتم.
بنابراین، آیه مورد بحث در معناى آیه زیر است که مى فرماید: «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء؛ روزى که هر نفسى آنچه را که از خیر و شر کرده حاضر مى یابد.» (آل عمران/ 30) و این تعبیر به خوبى نشان مى دهد که همه اعمال انسانها در آنجا حاضر مى شود، و علم و آگاهى آدمى نسبت به آنها علمى توام با شهود و مشاهده خواهد بود. این حقیقت در آیات متعدد دیگرى از قرآن نیز آمده است: در آیه 49 سوره کهف مى خوانیم: «و وجدوا ما عملوا حاضرا؛ و هر عملى را انجام داده اند، حاضر مى یابند.» و در آخرین آیات سوره زلزال آمده است: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره* و من یعمل مثقال ذرة شرا یره؛ هر کس به اندازه ذره اى کار نیک کرده باشد آن را مى بیند، و هر کس به اندازه ذره اى کار بد کرده باشد آن را مى بیند.» (زلزال/ 7- 8) این آیه نیز بیانگر تجسم اعمال است و اینکه اعمال انسانها که ظاهرا در این جهان نابود مى شود هرگز نابود نشده، و در آن روز به صورتهاى مناسبى مجسم مى گردد و در عرصه محشر حاضر مى شود.
نظر به این که حیات انسان بر اساس شعور تعقل است بدین جهت زندگى او ابدى خواهد بود هم چنین آثارى که از او صادر شود از اعمال صالح و طالح و نیک و بد بر مبناى علم و اراده و داورى است زیرا صدور هر فعل اختیارى بر اساس داورى خرد است که پس از تصور آن عمل نیروى عاقله و خرد درباره سود و زیان و ضرر و نفع آن بررسى نموده تا هنگامى که به صلاح آن قضاوت ننماید آن را نخواهد برگزید. بدین جهت فعل اختیارى به سیرت زنده و شعاع و اثر اراده و نیروى است به کار مى برد و انسان مختار نسبت به افعال صالح و طالح خود به طور شهود احاطه دارد و به غیر وسیله فکر و استدلال به آنها آگاه مى باشد و به طور وجدان آنها را در روان خود مى یابد در این جهان چه بسا آنچه در روان خود مى یابد و چه بسا آنچه در روان خود انباشته و ذخیره نموده توجه نداشته ولى به طور کلى درباره آنان جاهل نخواهد بود و پس از فرا رسیدن مرگ که روح استقلال یافته به صورت مثال عقیده و خلق و افعال خود در آمده و متمثل شده هنگام رستاخیز ظهور و رشد کاملترى نموده صورت حقیقى انسان خواهد شد.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏20 صفحه 352

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 18 صفحه 11

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏26 صفحه 181

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏17 صفحه 365

عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏14 صفحه 5

سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 3 صفحه 179

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد