توبه و تبدیل گناهان به پاکی

فارسی 3249 نمایش |

توبه

توبه همان ایمان قلبى و آتش حسرت است که سبب مى شود تیرگى شرک و گناه از روح انسان زائل شود و صفاى فطرى را که از عروض شرک و ارتکاب جنایت از دست داده بازیابد. به راستى رحمت خدا بسیار گسترده دامان است، پس هرچه عمل انسان از گناهانى چون زنا و قتل باشد، باز هم در رحمت خدا را بر دو لنگه خود براى توبه کاران و آمرزش طلبان گشوده مى یابد و تازه تنها همین نیست، بلکه بزرگتر از این آن است که خدا بدیهاى توبه کاران را به خوبیهایى تبدیل مى کند که از آنها پاداش نیک مى برند. شاید سبب تبدیل کردن بدیها به خوبیها این باشد که توبه کار متذکر شدن خود را نسبت به آنها، و پشیمانى خود را از ارتکاب بدیها سکویى براى جهش به سوى تصحیح و اصلاح و شتافتن به عرصه شناخت بزرگتر، و ایمان ژرفتر قرار خواهد داد، و هر کار بدى را که به یاد آورد مسئولیت محو و تبدیل آن را به کردار شایسته احساس مى کند. بدبخت تیره بخت کسى که با پافشارى خود بر گناهان بدون توبه از آمرزش خدا محروم است. بیگمان گناهان بندگان هر قدر بزرگ و زیاد باشد از رحمت خدا کوچکتر و کمتر است.
قرآن مجید هیچگاه راه بازگشت را به روى مجرمان نمى بندد و گنهکاران را تشویق و دعوت به توبه مى کند، چنین مى گوید: «إلا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فأولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفورا رحیما؛ مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد که خداوند گناهانشان را مى بخشد و سیئات اعمال آنها را تبدیل به حسنات مى کند، و خداوند آمرزنده و مهربان است.» (فرقان/ 70) در آیات قبل از این آیه، سه گناه از بزرگترین گناهان ذکر شده است: هرگونه شرک و دوگانه و یا چندگانه پرستى، قتل و آلودگى به خون بیگناهان و زنا. جایى که در توبه را به روى این گونه افراد باز بگذارد دلیل بر این است که هر گنهکار پشیمانى مى تواند به سوى خدا بازگردد، مشروط به اینکه توبه اش حقیقى باشد که نشانه آن عمل صالح جبران کننده است که در آیه آمده، وگرنه مجرد استغفار به زبان، با پشیمانى زودگذر به قلب، هرگز دلیل توبه نیست.

اول توبه، دوم ایمان و سوم عمل صالح

اما توبه: که معنایش بازگشت از گناه است و کمترین مرتبه اش ندامت است، و معلوم است که اگر کسى از کرده هاى قبلى اش ندامت نداشته باشد از گناه دور نمى شود و هم چنان آلوده و گرفتار آن خواهد بود.
اما عمل صالح: اعتبار آن نیز روشن است، براى اینکه وقتى کسى از گناه توبه کرد قهرا اگر نخواهد توبه خود را بشکند عمل صالح انجام مى دهد، یعنى عملش صالح مى شود، پس توبه مستقر و نصوح آن توبه است که عمل را صالح کند.
اما ایمان به خدا: از اعتبار این قید فهمیده مى شود که آیه شریفه مربوط به کسانى است که هم شرک ورزیده باشند و هم قتل نفس و زنا مرتکب شده باشند و یا حداقل مشرک بوده باشند، چون اگر روى سخن در آن، به مؤمنینى باشد که قتل و زنا کرده باشند، دیگر معنا ندارد قید ایمان را نیز در استثناء بگنجاند. پس آیه شریفه درباره مشرکین است، حال چه اینکه آن دو گناه دیگر را هم مرتکب شده باشند و چه نشده باشند، و اما مؤمنینى که مرتکب آن دو گناه شده باشند عهده دار بیان توبه شان آیه بعدى است. مساله مهم در مورد آیه فوق این است که چگونه خداوند "سیئات" آنها را تبدیل به "حسنات" مى کند؟

تبدیل سیئات به حسنات

جمله ی "فأولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات" تفریع بر توبه و ایمان و عمل صالح است و آثار نیکى را که بر آنها مترتب مى شود بیان مى کند. و آن این است که خداى تعالى گناهانشان را مبدل به حسنه مى کند. و اما اینکه تبدیل گناهان به حسنه چه معنا دارد؟ مفسرین وجوهى ذکر کرده اند:
1- هنگامى که انسان توبه مى کند و ایمان به خدا مى آورد دگرگونى عمیقى در سراسر وجودش پیدا مى شود، و به خاطر همین تحول و انقلاب درونى سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات مى شود، اگر در گذشته مرتکب قتل نفس مى شد در آینده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن مى گذارد، و اگر زناکار بود بعدا عفیف و پاکدامن مى شود و این توفیق الهى را در سایه ایمان و توبه پیدا مى کند.
2- دیگر اینکه خداوند به لطف و کرمش و فضل و انعامش بعد از توبه کردن سیئات اعمال او را محو مى کند، و به جاى آن حسنات مى نشاند، چنان که در روایتى از ابوذر از پیامبر اسلام (ص) مى خوانیم: «روز قیامت که مى شود بعضى از افراد را حاضر مى کنند خداوند دستور مى دهد گناهان صغیره او را به او عرضه کنید و کبیره ها را بپوشانید، به او گفته مى شود تو در فلان روز فلان گناه صغیره را انجام دادى، و او به آن اعتراف مى کند، ولى قلبش از کبائر ترسان و لرزان است. در اینجا هرگاه خدا بخواهد به او لطفى کند دستور مى دهد به جاى هر سیئه حسنه اى به او بدهید، عرض مى کند پروردگارا! من گناهان مهمى داشتم که آنها را در اینجا نمى بینم.» ابوذر مى گوید: «در این هنگام پیامبر (ص) تبسم کرد که دندانهایش آشکار گشت سپس این آیه را تلاوت فرمود "فأولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات".»
3- سومین تفسیر اینکه منظور از سیئات نفس اعمالى که انسان انجام مى دهد نیست، بلکه آثار سویى است که از آن بر روح و جان انسان نشسته، هنگامى که توبه کند و ایمان آورد آن آثار سوء از روح و جانش برچیده مى شود، و تبدیل به آثار خیر مى گردد، و این است معنى تبدیل سیئات به حسنات.
4- بعضى دیگر گفته اند: مراد از سیئات و حسنات، ثواب و عقاب آنها است، نه خود آنها و خدا از چنین کسانى عقاب قتل و زنا را مثلا برداشته ثواب قتل به حق و عفت مى دهد.
علامه طباطبائی در این مورد می نویسد که: «لیکن خواننده عزیز خودش به خوبى مى داند که این وجوه در یک اشکال مشترکند و آن این است که کلام خداى را از ظاهرش برگردانده اند، آن هم بدون هیچ دلیلى که در دست داشته باشند. زیرا ظاهر جمله ی "یبدل الله سیئاتهم حسنات"، مخصوصا با در نظر داشتن اینکه در ذیلش فرموده: "و خدا غفور و رحیم است"، این است که هر یک از گناهان ایشان خودش مبدل به حسنه مى شود، نه عقابش و نه ملکه اش و نه اعمال آینده اش، بلکه یک یک گناهان گذشته اش مبدل به حسنه مى شود، این ظاهر آیه است، پس باید با حفظ این ظاهر چاره اى اندیشید.»

حسنه یا سیئه بودن عمل و آثار عمل

آنچه به نظر ما مى رسد این است که باید ببینیم گناه چیست؟ آیا نفس و متن عمل ناشایست گناه است و در مقابل نفس فعلى دیگر حسنه است و یا آنکه نفس فعل و حرکات و سکناتى که فعل از آن تشکیل شده در گناه و ثواب یکى است و اگر یکى است (که همین طور هم هست) پس گناه شدن گناه از کجا و ثواب شدن عمل ثواب از کجا است؟ مثلا عمل زنا و نکاح چه فرقى با هم دارند که یکى گناه شده و دیگرى ثواب، با اینکه حرکات و سکناتى که عمل، از آن تشکیل یافته در هر دو یکى است؟ و همچنین خوردن که در حلال و حرام یکى است؟ اگر دقتى کنیم خواهیم دید تفاوت این دو در موافقت و مخالفت خدا است، مخالفت و موافقتى که در انسان اثر گذاشته و در نامه اعمالش نوشته مى شود، نه خود نفس فعل، چون نفس و حرکات و سکنات که یا آن را زنا مى گوییم و یا نکاح، به هر حال فانى شده از بین مى رود و تا یک جزئش فانى نشود نوبت به جزء بعدى اش نمى رسد و پر واضح است که وقتى خود فعل از بین رفت عنوانى هم که ما به آن بدهیم چه خوب و چه بد فانى مى شود. و حال آنکه ما مى گوییم: عمل انسان چون سایه دنبالش هست، پس مقصود آثار عمل است که یا مستتبع عقاب است و یا ثواب و همواره با آدمى هست تا در روز "تبلى السرائر" خود را نمایان کند.
این را نیز مى دانیم که اگر ذات کسى شقى و یا آمیخته به شقاوت نباشد، هرگز مرتکب عمل زشت و گناه نمى شود، (همان حرکات و سکناتى را که در یک فرد شقى به صورت زنا در مى آید، انجام مى دهد، بدون اینکه زنا و کار زشت بوده باشد) پس اعمال زشت از آثار شقاوت و خباثت ذات آدمى است، چه آن ذاتى که به تمام معنا شقى است و یا ذاتى که آمیخته با شقاوت و خباثت است. حال که چنین شد، اگر فرض کنیم چنین ذاتى از راه توبه و ایمان و عمل صالح مبدل به ذاتى طیب و طاهر و خالى از شقاوت و خباثت شد و آن ذات مبدل به ذاتى گشت که هیچ شائبه شقاوت در آن نبود، لازمه این تبدل این است که آثارى هم که در سابق داشت و ما نام گناه بر آن نهاده بودیم، با مغفرت و رحمت خدا مبدل به آثارى شود که با نفس سعید و طیب و طاهر مناسب باشد و آن این است که عنوان گناه از آن برداشته شود و عنوان حسنه و ثواب به خود بگیرد. و چه بسا ذکر رحمت و مغفرت در ذیل آیه اشاره به همین معنا باشد.

توبه صحیح

آیه بعد در حقیقت چگونگى توبه صحیح را تشریح کرده و مى گوید: «و من تاب و عمل صالحا فإنه یتوب إلى الله متابا؛ کسى که توبه کند و عمل صالح انجام دهد، به سوى خدا بازگشت مى کند (و پاداش خود را از او مى گیرد).» (فرقان/ 71) یعنى توبه و ترک گناه باید تنها به خاطر زشتى گناه نباشد بلکه علاوه بر آن انگیزه اش خلوص نیت و بازگشت به سوى پروردگار باشد. بنابراین فى المثل ترک شراب یا دروغ به خاطر ضررهایى که دارد هر چند خوب است ولى ارزش اصلى این کار در صورتى است که از انگیزه الهى سرچشمه گیرد.
بعضى از مفسران تفسیر دیگرى براى آیه فوق ذکر کرده اند و آن اینکه این جمله پاسخى است براى تعجبى که احیانا آیا گذشته در بعضى از اذهان برمى انگیزد و آن اینکه چگونه ممکن است خداوند سیئات را به حسنات تبدیل کند؟ این آیه پاسخ مى دهد هنگامى که انسان به سوى خداوند بزرگ بازگردد این امر تعجب ندارد. تفسیر سومى براى آیه ذکر شده و آن اینکه هر کس از گناه توبه کند به سوى خدا و پاداشهاى بى حساب او بازمى گردد. گرچه این تفسیرهاى سه گانه منافاتى با هم ندارد ولى تفسیر اول نزدیکتر به نظر مى رسد به خصوص اینکه با روایتى که در تفسیر على ابن ابراهیم ذیل آیه مورد بحث نقل شده هماهنگ است.
در حدیث مروى از امام باقر (ع) در تفسیر این آیه آمده است: «روز قیامت مؤمن گناهکار را مى آورند تا در محل حسابرسى مى ایستد، آن گاه خداى تعالى است که خود به حساب او مى رسد و هیچ یک از مردم بر حساب او آگاهى نمى یابد که گناهانش را بداند، حتى اگر به بدیهاى خویش اقرار کند، خدا به کاتبان گوید: آنها را به نیکیها تبدیل کنید و به مردم بنمایانید. پس مردم در آن هنگام گویند: این بنده را حتى یک کار بد نبوده است، سپس خدا امر مى کند او را به بهشت برند.»
راستى را که امید به رحمت خدا مؤمن را چنان مى کند که محبتش نسبت به پروردگارش دم به دم بیفزاید و از نافرمانیهایش دور شود. از این رو آیات قرآن و نصوص سنت تأکید بر خشنودى خدا را استفاضه مى کند. و حدیث زیر میزان عطوفت پروردگار را به بندگان خود بیان مى کند، هم چنان که مساهمت شناخت این حقیقت را در اصلاح بشر نشان مى دهد. از امام رضا (ع) روایت مى کنند که: «به پیامبر خدا (ص) گفتند: فلان هلاک شد که گناهانى چنین و چنان را مرتکب مى شود. پیامبر خدا (ص) گفت: نه، بلکه نجات یافت، و خدا کار او را جز به نیکى به پایان نمى رساند، و خداوند بدیهاى او را محو و به نیکیها تبدیل خواهد کرد، زیرا او یک بار در راهى مى گذشت و به مؤمنى خفته برخورد که عورتش آشکار شده بود و خود احساس نمى کرد، وى آن را بپوشانید و از بیم آن که وى شرمگین شود او را از پوشاندش آگاه نساخت، سپس آن مؤمن در بیدارى از ماجرا آگاه شد و بدو گفت: خدا پاداشت را افزون کند و آینده ات را کرامت بخشد، و در حساب با تو گفتگو نکند، پس خدا دعاى او را در حق وى پذیرفت، از این رو این بنده به سبب دعاى آن مؤمن عاقبت به خیر خواهد شد. سخن پیامبر خدا بدان مرد رسید، پس توبه کرد و روى به درگاه خدا آورد، و به فرمانبردارى از خداى عز و جل پرداخت، هفت روز از این ماجرا نگذشت که بخشى از قلمرو اسلام را غارت کردند و پیامبر خدا گروهى را به تعقیب غارتگران فرستاد و آن مرد یکى از اعزام شدگان بود، و در آن معرکه به فیض شهادت رسید.»

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏15 صفحه 335

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏15 صفحه 160

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏8 صفحه 487

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏11 صفحه 499

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد