چگونگی مصونیت پیامبران از گناه و اشتباه

فارسی 4250 نمایش |

از جمله مختصات پیامبران عصمت است. عصمت یعنی مصونیت از گناه‏ و اشتباه، یعنی پیامبران نه تحت تأثیر هواهای نفسانی قرار می‏ گیرند و مرتکب گناه می‏ شوند و نه در کار خود دچار خطا و اشتباه می‏ شوند. برکناری‏ آنها از گناه و از اشتباه، حد اعلای قابلیت اعتماد را به آنها می‏دهد. اکنون ببینیم این مصونیت به چه صورت‏ است؟ آیا مثلا به این صورت است که هر وقت می‏خواهند مرتکب گناه یا اشتباه شوند، یک مأمور غیبی می ‏آید و مانند پدری که مانع لغزش فرزندش‏ می‏شود جلوی آنها را می‏گیرد؟ و یا به این صورت است که پیامبران سرشت و ساختمانشان طوری است که نه امکان گناه در آنهاست و نه امکان اشتباه، آنچنانکه مثلا یک فرشته زنا نمی‏کند به دلیل اینکه از شهوت جنسی خالی‏ است و یا یک ماشین حساب اشتباه نمی‏کند به دلیل اینکه فاقد ذهن است؟ و یا اینکه گناه نکردن و اشتباه نکردن پیامبران معلول نوع بینش و درجه‏ یقین و ایمان آنهاست؟ البته تنها همین فرض صحیح است.

مصونیت از گناه
انسان یک موجود مختار است و کارهای خویش را بر اساس منافع و مضار و مصالح و مفاسدی که تشخیص می‏دهد، انتخاب می‏کند، از این رو " تشخیص‏ " نقش مهمی در اختیار و انتخاب کارها دارد محال است که انسان چیزی را که بر حسب تشخیص او هیچ گونه فایده ای ندارد و از طرف دیگر زیان‏ و ضرر دارد انتخاب کند، مثلا انسان عاقل علاقمند به حیات، دانسته خود را از کوه پرت نمی‏کند و یا زهر کشنده را نمی ‏نوشد. افراد مردم از نظر ایمان و توجه به آثار گناهان متفاوت اند، به هر اندازه که ایمانشان قوی تر و توجه شان به آثار گناهان شدیدتر باشد، اجتنابشان از گناه بیشتر و ارتکاب آن کمتر می‏شود اگر درجه ایمان در حد شهود و عیان برسد به حدی که آدمی حالت خود را در حین ارتکاب گناه حالت‏ شخصی ببیند که می‏خواهد خود را از کوه پرت کند و یا زهر کشنده ای را بنوشد، در اینجا احتمال اختیار گناه به صفر می‏رسد، یعنی هرگز به طرف گناه نمی‏ رود.
چنین حالی را عصمت از گناه می ‏نامیم؛ پس عصمت از گناه ناشی از کمال ایمان و شدت تقوا است.‏ ضرورتی ندارد که برای اینکه انسان به حد " مصونیت " و " معصومیت " از گناه برسد، یک نیروی خارجی جبرا او را از گناه باز دارد و یا شخص‏ معصوم به حسب سرشت و ساختمان، مسلوب القدرة باشد. اگر انسان قدرت بر گناه نداشته باشد و یا یک قوه ای جبری همواره جلوگیر او از گناه باشد، گناه نکردن او برایش کمالی شمرده نمی‏شود، زیرا او مانند انسانی است که‏ در یک زندان حبس شده و قادر به خلافکاری نیست؛ خلافکاری نکردن چنین‏ انسانی را به حساب درستی و امانت او نتوان گذاشت.
خداوند می فرماید: «إن الله اصطفى ءادم و نوحا و ءال إبرهیم و ءال عمرن على العلمین* ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم؛ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد. آنها فرزندان (و دودمانى) بودند که (از نظر پاکى و تقوا و فضیلت) بعضى از بعض دیگر گرفته شده بودند، و خداوند، شنوا و داناست و از کوششهاى آنها در مسیر رسالت خود، آگاه مى باشد.» (آل عمران/ 33-34)
در روایات متعددى که از طرق اهل بیت (علیهم السلام) به ما رسیده است به این آیه براى معصوم بودن انبیاء و امامان استدلال شده است، زیرا خداوند هرگز افراد گنهکار و آلوده به شرک و کفر و فسق را انتخاب نمى کند بلکه آنهائى را برمى گزیند که از آلودگیها برکنار و معصوم باشند، البته مراحلى از عصمت را مى توان از آیه استفاده کرد.
و در جای دیگر خداوند اشاره می کند که: «و لو لا فضل الله علیک و رحمته لهمت طائفة منهم أن یضلوک و ما یضلون إلا أنفسهم و ما یضرونک من شىء و أنزل الله علیک الکتب و الحکمة و علمک ما لم تکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیما؛ اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود طایفه اى از آنان تصمیم داشتند تو را گمراه کنند، اما جز خودشان را گمراه نمى کنند و هیچگونه زیانى به تو نمى رسانند و خداوند کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمى دانستى به تو آموخت و فضل خدا بر تو بزرگ بود.» (نساء/ 113)
آیه فوق، از آیاتى است که اشاره به مسئله مصونیت پیامبر (ص) از خطا و اشتباه و گناه مى کند و مى گوید: اگر امدادهاى الهى شامل حال تو نبود، تو را گمراه مى ساختند ولى با وجود این امدادها قادر به این کار نخواهند بود و هیچگونه زیانى در این راه به تو نمى رسانند. به این ترتیب خداوند براى اینکه پیامبر (ص) بتواند در هر چیز سرمشقى براى امت باشد و الگوئى براى نیکیها و خیرات گردد، و از عواقب دردناک لغزشهائى که ممکن است دامن یک رهبر بزرگ را بگیرد، برکنار باشد و امت از سرگردانى در مسئله اطاعت پیامبر اکرم (ص) در امان باشند و گرفتار تضاد در میان اطاعت و عدم اطاعت نشوند، پیامبر خود را در برابر خطا و گناه بیمه مى کند تا اعتماد کامل مردم را که از نخستین شرطهاى رهبرى الهى است بخود جلب نماید.
و در ذیل آیه یکى از دلائل اساسى مسئله عصمت بطور اجمال آمده است و آن اینکه: خداوند علوم و دانشهائى به پیامبر (ص) آموخته که در پرتو آن در برابر گناه و خطا بیمه میشود، زیرا علم و دانش (در مرحله نهائى) موجب عصمت است؛ مثلا پزشکى که آب آلوده اى را که به انواع میکربهاى: وبا، مالاریا، و دهها بیمارى خطرناک دیگر آلوده است و آن را در آزمایشگاه در زیر میکروسکوپ مطالعه کرده و اثر کشنده آن را به روشنى دریافته است، ممکن نیست از آن آب بنوشد، یعنى این علم به او مصونیت در برابر ارتکاب این عمل مى دهد، در حالى که جهل به آن ممکن است موجب ارتکاب گردد. همچنین سرچشمه بسیارى از اشتباهات جهل به مقدمات یا لوازم و عواقب یک کار است، بنابراین کسى که از طریق وحى الهى و تعلیم پروردگار، آگاهى کامل از مسائل مختلف دارد، نه گرفتار لغزش میشود، نه گمراهى و نه گناه.
پیامبران به حکم اینکه تکیه گاه خدایی دارند و هرگز از یاد نمی‏ برند که‏ " رسالتی " از طرف خداوند بر عهده آنها گذاشته شده است و کار " او " را انجام می‏دهند، در کار خود نهایت " خلوص " را دارند، یعنی هیچ‏ منظوری و هیچ هدفی جز هدایت بشر که خواسته خداوند است ندارند، از مردم‏ " اجرا " برای انجام رسالت خود نمی‏ خواهند. قرآن کریم در سوره الشعراء به طور خلاصه گفتار بسیاری از پیامبران را در مواجهه با قومشان نقل کرده است و البته هر پیغمبری به مناسبت مشکل و مشکلاتی که در راه خویش می‏ دیده است یک نوع پیام برای قوم خود داشته‏ است، ولی یکی از مطالبی که در پیام همه پیامبران تکرار شده است این‏ است که: " من اجر و مزدی از شما نمی‏خواهم " به همین جهت خلوص و بی‏نظری یکی‏ از مشخصات پیامبری است و به همین جهت پیام پیامبران همواره با یک " قاطعیت " بی‏ نظیر همراه است.
پیامبران به حکم اینکه خود را " مبعوث " احساس می‏کنند و در رسالت‏ خویش و ضرورت آن و ثمربخشی آن کوچکترین تردیدی ندارند، با چنان " قاطعیتی " پیام خویش را تبلیغ می‏کنند و از آن دفاع می‏کنند که مانندی‏ برای آن نتوان یافت. آری، همان طور که عصمت از گناه و عصمت از اشتباه در رهبری انسانها از لوازم مجهز بودن به نیروی وحی و اتصال به خداست، خلوص و همچنین‏ قاطعیت نیز از لوازم پیامبری است.

اما مصونیت از اشتباه:
مصونیت از اشتباه نیز مولود نوع بینش پیامبران است. اشتباه همواره از آنجا رخ می‏دهد که انسان به وسیله یک حس درونی یا بیرونی با واقعیتی‏ ارتباط پیدا می‏کند و یک سلسله صورتهای ذهنی از آنها در ذهن خود تهیه‏ می‏کند و با قوه عقل خود آن صورتها را تجزیه و ترکیب می‏کند و انواع‏ تصرفات در آنها می‏ نماید، آنگاه در تطبیق صورتهای ذهنی به واقعیتهای‏ خارجی و در ترتیب آن صورتها گاه خطا و اشتباه رخ می‏دهد اما آنجا که‏ انسان مستقیما با واقعیتهای عینی به وسیله یک حس خاص مواجه است و ادراک واقعیت عین اتصال با واقعیت است نه صورتی ذهنی از اتصال با واقعیت، دیگر خطا و اشتباه معنی ندارد پیامبران الهی از درون خود با واقعیت هستی ارتباط و اتصال دارند در متن واقعیت، اشتباه فرض نمی ‏شود، مثلا اگر ما صد دانه تسبیح را در ظرفی بریزیم و باز صد دانه دیگر را، و این عمل را صد بار تکرار کنیم، ممکن است ذهن ما اشتباه کند و خیال کند این عمل نود و نه بار و یا صد و یک بار تکرار شده است، اما محال است که خود واقعیت اشتباه کند و با اینکه عمل بالا صد بار تکرار شده است، مجموع دانه ها کمتر یا بیشتر بشود. انسانهایی که از نظر آگاهیها در متن جریان واقعیت قرار می‏گیرند و با بن‏ هستی و ریشه وجود و جریانها متصل و یکی می‏شوند، دیگر از هر گونه اشتباه‏ مصون و معصوم خواهند بود.

تفاوت پیامبران و نوابغ:
از همین جا می‏توان به تفاوت پیامبران و نوابغ پی برد؛ نوابغ افرادی‏ هستند که نیروی فکر و تعقل و حسابگری قوی دارند، یعنی از راه حواس خود با اشیاء تماس می‏گیرند و با نیروی حسابگر عقل خود بر روی فرآورده های‏ ذهنی خود کار می‏کنند و به نتیجه می‏رسند و احیانا خطا می‏کنند. پیامبران‏ الهی علاوه بر برخورداری از نیروی خرد و اندیشه و حسابگریهای ذهنی، به‏ نیروی دیگری به نام وحی مجهزند و نوابغ از این نیرو بی‏ بهره اند و به همین‏ جهت به هیچ وجه نتوان پیامبران را با نوابغ مقایسه کرد، زیرا مقایسه‏ هنگامی صحیح است که کار هر دو گروه از یک نوع و از یک سنخ باشد، اما از آنجا که از دو نوع و دو سنخ است، مقایسه غلط است. مثلا صحیح است که‏ قوه بینایی و یا قوه شنوایی و یا قوه فکر دو نفر را با هم مقایسه کنیم، اما صحیح نیست که قوه بینایی یک نفر را با قوه شنوایی یک نفر دیگر مقایسه کنیم و بگوییم کدامیک قوی تر است. نبوغ نوابغ مربوط است به‏ نیروی تفکر و اندیشه بشری، و فوق العادگی پیامبران مربوط است به نیروی‏ دیگری به نام وحی و اتصال به مبدأ هستی، و لهذا قیاس گرفتن آنها با یکدیگر غلط است.

منـابـع

مرتضی مطهری- وحی و نبوت- صفحه 20-1

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج2 صفحه 521-517 و ج4 صفحه 124

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد