اسلام از دیدگاه سید جمال الدین اسدآبادی

فارسی 25905 نمایش |

سید جمال در نشریات و خطابه‏ های خود کوشش‏ داشت مسلمانان را عمیقا مؤمن سازد که اسلام قادر است به عنوان یک مکتب‏ و یک ایدئولوژی مسلمانان را نجات و رهائی بخشد و به استبداد داخلی و استعمار خارجی پایان دهد و بالاخره به مسلمانان عزت و سعادت ارزانی دارد. مسلمانان باید مطمئن باشند که برای تأمین سعادت خود نیاز به مکتب‏ دیگر ندارند و نباید به جانب مکتب دیگر دست دراز کنند. از اینرو در آثار و نوشته‏ های خود به ذکر مزایای اسلام می‏ پرداخت از قبیل‏ اعتبار دادن به عقل و برهان و استدلال، و از قبیل اینکه تعلیمات اسلام بر اساس شرافت فرد انسانی و قابلیت او برای رسیدن به هر تعالی به استثنای‏ نبوت است، و از قبیل اینکه اسلام دین علم است، دین عمل و سختکوشی‏ است، دین جهاد و مبارزه است، دین اصلاح و مبارزه با فساد و امر به‏ معروف و نهی از منکر است، دین عزت و عدم قبول ذلت است، دین‏ مسئولیت است و سید مخصوصا روی توحید اسلامی و اینکه اسلام توحید را جز بر مبنای یقین‏ برهانی پذیرفته نمی‏داند و اینکه توحید برهانی و استدلالی ریشه سوز همه‏ عقائد باطله است تکیه فراوان داشت و معتقد بود جامعه‏ ای که معتقد باشد اساسی ترین معتقداتش را باید با نیروی برهان و یقین، نه ظن و تخمین و نه تعبد و تقلید به دست آورد کافی‏ است که زیر بار خرافه و اوهام نرود. پس باید مردم را به توحید برهانی‏ دعوت کرد تا احترام و اعتبار عقل از نظر دینی برای آنها مسلم و مسجل‏ گردد.
به همین جهت سید برای فلسفه الهی اسلامی ارزش قائل بود. فلسفه تدریس‏ می‏کرد و پیروان خویش را به آموختن حکمت الهی اسلامی تشویق می‏کرد. شاگرد وفادارش محمد عبده را به مطالعه فلسفه وادار نمود. گویند عبده دو دستنویس از اشارات بوعلی به خط خود نوشته و یکی را به ستایش از سید پایان داده است. ظاهرا در اثر همین تشویق سید بود که عبده به چاپ‏ و نشر برخی کتب فلسفی پرداخت، نجات بوعلی و همچنین البصائر النصیریه ابن سهلان ساوجی و علی ‏الظاهر قسمتی از منطق المشرقیین بوعلی را برای اولین بار چاپ و نشر کرد. احمد امین در کتاب ظهر الاسلام می‏گوید فلسفه با فکر شیعی سازگارتر است تا فکر سنی. بعد اینچنین دلیل می‏آورد: «در زمان فاطمیان که شیعه بودند و بر مصر حکومت می‏کردند، فلسفه در مصر رواج داشت. با رفتن فاطمیان و حلول روح سنی، فلسفه از مصر رخت بر بست. در عصر اخیر سید جمال که گرایش شیعی داشت به مصر آمد، بار دیگر فلسفه در مصر رواج یافت».
و باز به دنبال همین برنامه که می‏خواست اسلام را مکتب و ایدئولوژی‏ جامع و بی‏ نیاز کننده معرفی کند به دفاع از انتقادهائی که از اسلام در اروپا می‏شد پرداخت. در اروپا علیه اسلام تبلیغ می‏شد که اسلام دین جبری و قضا و قدری است و آزادی فرد را نفی می‏کند و علت انحطاط مسلمانان اعتقاد آنها به قضا و قدر جبری و کور است و می‏گفتند اسلام ضد علم است، دوری مسلمانان از علم را باید در تعلیمات‏ خود اسلام جست. سید در مجله عروه الوثقی و در مقاله ‏ای مستقل، از نظریه‏ اسلام درباره قضا و قدر دفاع کرد و آن را در شکل اسلامیش نه تنها عامل‏ انحطاط ندانست، بر عکس عامل ترقی و تعالی شمرد.

منـابـع

مرتضی مطهری- نهضتهای اسلامی در صد سال اخیر- صفحه 24-23

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد