برپاداری عدل و قسط در میان بشر
فارسی 4304 نمایش |مسئله ای در زمینه بعثت پیامبران مطرح است و آن اینکه هدف اصلی از مبعوث شدن پیامبران و به اصطلاح منظور نهایی از ارسال رسل و انزال کتب چیست؟ آخرین سخن پیامبران کدام است؟ ممکن است گفته شود هدف اصلی، هدایت مردم، سعادت مردم، نجات مردم، خیر و صلاح و فلاح مردم است. شک نیست که پیامبران برای هدایت مردم به راه راست و برای سعادت و نجات مردم و خیر و صلاح و فلاح مردم مبعوث شده اند سخن در این نیست، سخن در این است که این راه راست به چه مقصود نهایی منتهی می شود؟ سعادت مردم از نظر این مکتب در چیست؟ در این مکتب چه نوع اسارت ها برای بشر تشخیص داده شده که می خواهد مردم را از آن گرفتاری ها نجات دهد؟ این مکتب، خیر و صلاح و فلاح نهایی را در چه چیز میداند؟
در قرآن کریم ضمن اینکه به همه این معانی اشاره یا تصریح شده، دو معنی و دو مفهوم مشخص ذکر شده که می رساند هدف اصلی، این دو امر است، یعنی همه تعلیمات پیامبران مقدمه ای است برای این دو امر آن دو امر عبارت است از: شناختن خدا و نزدیک شدن به او و دیگر برقراری عدل و قسط در جامعه بشری. همه پیامبران الهی که از طرف خدای متعال در میان بشر مبعوث شده اند، برای دو هدف اساسی بوده است.
یکی بر قراری ارتباط صحیح میان بنده و خالق خودش، میان بنده و خدا است و به تعبیر دیگر منع بشر از پرستش هر موجودی غیر از خالق خودش که در کلمه طیبه "لا اله الا الله" خلاصه می شود و دیگری برقراری روابط حسنه و صالحه میان افراد بشر، بعضی با بعضی دیگر، بر اساس عدالت و صلح و صفا و تعاون و احسان و عاطفه و خدمت به یکدیگر است.
قرآن کریم، این دو مطلب را به عنوان دو هدف برای انبیاء، در کمال صراحت ذکر کرده است. راجع به هدف اول، قرآن کریم درباره خاتم الانبیاء می فرماید: «یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا و داعیا الی الله باذنه و سراجا منیرا؛ ای پیامبر! ما تو را گواه (گواه امت) و نوید دهنده و اعلام خطر کننده و دعوت کننده به سوی خدا به اذن و رخصت خود او، و چراغی نورده فرستادیم.» (احزاب/ 45-46)
در میان همه جنبه هایی که در این آیه آمده است، پیداست که "دعوت به سوی خدا" تنها چیزی است که میتواند هدف اصلی به شمار آید. از طرف دیگر درباره همه پیغمبران می گوید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ ما پیامبران خویش را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و معیار فرود آوردیم تا مردم عدل و قسط را به پا دارند...» (حدید/ 25)
در این آیه به سه چیز به عنوان مقدمه اقامه عدل اشاره شده: «بینات» که به معنی دلایل روشن، ادراکات عقلی و خردورزی های صحیح علمی و نیز معجزات و کرامات عملی است و «کتاب» که اشاره به کتب آسمانی است و شامل بیان معارف و عقاید و احکام و اخلاق است و «میزان» که به معنی قوانین است که معیار سنجش نیکی ها از بدی ها، و ارزش ها از ضد ارزش ها و حق از باطل است و معیار صحیح نیز همراه کتاب معصوم است و هیچ میزانی، دقیقتر از سیره و روش و راه کارهای معصومانه پیامبر (ص) و پیشوایان دین (ع) نیست.
تجهیز انبیای الهی با این سه نیرو به آنها امکان می دهد که بتوانند انسان ها را برای اقامه عدل بسیج کنند.
جمله «لیقوم الناس بالقسط» علت فرستادن پیامبران و نازل نمودن کتب آسمانی است که در آغاز آیه وارد شده است. گویی بسط قسط در جامعه یکی از اهداف اعزام پیامبران و انزال کتب آسمانی می باشد.
جالب اینکه اقامه عدل را به انبیاء نسبت نمی دهد، بلکه می گوید: جوامع انسانی آنچنان قربیت شوند که خود قیام به عدل کنند! و مهم نیز همین است که این مسئله به صورت خود جوش در جامعه در آید نه به صورت تحمیلی و اجباری.
و عجیب اینکه پس از نزول کتاب و میزان، نزول حدید (آهن) را یاد آور شده و از قدرت عجیب آن سخن می گوید و شاید نکته ارتباط این است که در اجرای قسط باید از دو راه وارد شد، یکی راه تعلیم و تبلیغ که برای پاک دلان کارساز است و دیگری راه قدرت و زور درباره گروهی که به منطق گردن ننهاده و سرکشی کنند.
در این آیه اجرای قسط و قیام مردم به عدالت، هدف مجموع پیامبران معرفی شده است و نظیر آن است از نظیر کلیت و عمومیت، آیه 47 سوره یونس آنجا که می فرماید: «و لکل امة رسول فاذا جاء رسولهم قضی بینهم باقسط و هم لا یظلمون؛ برای هر امتی پیامبرانی است هر گاه رسل آنان آمد، میان آنان به عدل و قسط داوری می شود و آنان مورد تعدی واقع نمی شوند.»
در این آیه هر چند صریحأ نامی از داوری کننده برده نشده است، ولی ظاهر این است که داور خدا است و رسول نماینده او در اجرای قسط و عدالت در میان مردم است.
آنچه در این جا می توان گفت این است که تحقق قسط در جامعه در گرو سه عامل است:
1ـ یکی اینکه قانونی باشد که مرزهای قسط و ظلم را روشن سازد، تا در پرتو آن قانون، حق و عدل را از تجاوز و تعدی باز شناسند.
2ـ دیگری مجری عادل که متن قانون را در جامعه پیاده کند.
3ـ سومی قاضی عادل و دادگر که در جایگاه قضاوت، به قسط داوری کند.
و در حقیقت پیامبران گاهی در مسند قضاوت و در قلمرو اجرا اختلاف موجود را رفع می کردند و گاهی با دستورات خود از اختلاف پیشگیری می نمودند و در آیات مربوط به قسط، هدف، پیشگیری از اختلافات است.
بنابراین، از قرآن مجید این مطلب استفاده می شود که هدف اساسی انبیاء دو چیز است: توحید و برقراری عدالت. اولی مربوط است به ارتباط انسان با خدا و دومی مربوط است به ارتباط انسان ها با یکدیگر. دعوت به خدا و شناختن او و نزدیک شدن به او یعنی دعوت به توحید نظری و توحید عملی فردی، اما اقامه عدل و قسط در جامعه یعنی برقرار ساختن توحید عملی اجتماعی اکنون پرسش به این صورت مطرح است: آیا هدف اصلی پیامبران خداشناسی و خداپرستی است و همه چیز دیگر و از آن جمله عدل و قسط اجتماعی مقدمه این است و یا هدف اصلی بر پا شدن عدل و قسط است، شناختن خدا و پرستش او مقدمه و وسیله ای است برای تحقق این ایده اجتماعی؟
برای پاسخ باید این طور مطرح کنیم: آیا هدف اصلی، توحید نظری و توحید عملی فردی است یا هدف اصلی، توحید عملی اجتماعی است؟
غایت و کمال واقعی هر موجودی، در حرکت به سوی خدا خلاصه میشود و بس ادعای اینکه پیامبران از نظر هدف ثنوی بوده اند شرک لا یغفر است، همچنان که ادعای اینکه هدف نهایی پیامبران فلاح دنیوی است و فلاح دنیوی جز برخورداری از مواهب طبیعت و زندگی در سایه عدل و آزادی و برابری و برادری نیست، ماده پرستی است. ارزش های اجتماعی و اخلاقی با اینکه مقدمه و وسیله وصول به ارزش اصیل و یگانه انسان یعنی خداشناسی و خداپرستی است، فاقد ارزش ذاتی نیستند.
ارزش های اخلاقی و اجتماعی نسبت به معرفت حق و پرستش حق، از نوع مقدمه است چنین نیست که اگر انسان به معرفت کامل حق و پرستش حق رسید، وجود و عدم راستی، درستی، عدل، کرم، احسان، خیرخواهی، جود و عفو علی السویه است، زیرا اخلاق عالی انسانی نوعی خداگونه بودن است «تخلقوا باخلاق الله» و در حقیقت، درجه و مرتبه ای از خداشناسی و خداپرستی است و لو به صورت نا آگاهانه، یعنی علاقه انسان به این ارزش ها ناشی از علاقه فطری به متصف شدن به صفات خدایی است، هر چند خود انسان توجه به ریشه فطری آنها نداشته باشد و احیانا در شعور آگاه خود منکر آن باشد از این است که معارف اسلامی می گوید دارندگان اخلاق فاضله از قبیل عدالت، احسان، جود و غیره هر چند مشرک باشند، اعمالشان در جهان دیگر بی اثر نیست این گونه افراد اگر کفر و شرکشان از روی عناد نباشد به نوعی در جهان دیگر مأجورند در حقیقت این گونه اشخاص بدون آنکه خودآگاه باشند، به درجه ای از خداپرستی رسیده اند.
خلاصه آنکه جامعه بشری در بخش انگیزه -همانند بخش اندیشه- نیازمند سیرت و سنت معصومانه انسان کامل صاحب سریره فرشته منش است تا صائنانه علم را عین کند و مخزون نشأه عقل را به مثال تنزل دهد و حافظانه متمثل را مجسم و مجسد کند.
منـابـع
مرتضی مطهری- سیری در سیره ائمه اطهار- صفحه 220
مرتضی مطهری- وحی و نبوت- صفحه 7-31
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی جلد3- صفحه 174
ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن جلد7- صفحه 23
جعفر سبحانی- منشورجاوید جلد10- صفحه 43
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها