عدم ترس پیامبران از غیر خدا
فارسی 2640 نمایش |از آنجا که انبیاء مقام والایی در معرفة الله داشته اند، به خوبی می دانستند که منبع اصلی هر قدرتی و هر خیر و برکتی خدا است و اگر خدا حمایت از کسی کند تمام جهانیان دست به دست هم دهند قدرت بر اینکه زیانی به او برسانند ندارند.
ثمره چنین معرفتی آن است که تنها از مخالفت فرمان خدا بترسند و از هیچکس واهمه ای نداشته باشد. از این رو یکی دیگر از اصول مشترک انبیا این است که آنها در همه خطرها جز از خدا، از هیچ عاملی نمی ترسیدند: «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الا الله و کفی بالله حسیبا؛ آنان که احکام الهی را تبلیغ می کنند و جز از خدا از کسی خشیت و هراسی ندارند، می توانند رهرو صادق پیامبران الهی باشند.» (احزاب/ 39)
این ویژگی قدرت زیادی به انبیاء به عنوان رهبران الهی می بخشیده و به آنها استقامت و پایداری در برابر دشمنان سرسخت و لجوج می داده است و یکی از رموز موفقیت آنها در واقع همین بوده است.
در اینجا سوالی مطرح است که در دو آیه قبل از این آیه در همان سوره احزاب آیه 37 در مورد داستان ازدواج پیامبر (ص) با همسر مطلقه زید، خطاب به پیامبر اسلام (ص) می فرماید: «و تخشی الناس والله احق ان تخشاه؛ تو (در مورد ازدواج با این زن با توجه به اینکه زید پسرخوانده تو بود نه فرزند تو و مردم عصر جاهلیت ازدواج با همسر پسر خوانده خود را بعد از طلاق عیب می شمردند) از مردم می ترسیدی، در حالی که خداوند سزاوارتر است از اینکه از او بترسی».
این تعبیرنشان می دهد که پیامبر (ص) با اینکه برترین پیغمبران خدا است خوف غیر الهی داشته، در حالی که در آیه 39 می گوید: آنها کسانی بودند که تبلیغ رسالت های الهی می کردند و تنها خوف الهی داشتند و از هیچ کس جز او واهمه ای نداشتند، این دو تعبیر چگونه با یکدیگر سازگار است؟!
پاسخ این سوال با توجه به یک نکته روشن می شود و آن اینکه پیامبر اسلام (ص) در این زمینه هرگز ترس شخصی نداشت، آنچه از آن خوف داشته است این بوده که مبادا اقدام به شکستن آن سنت جاهلی (از طریق ازدواج با همسر مطلقه زید) مقام و منزلت او را به عنوان یک پیامبر در افکار عمومی آن محیط تاریک متزلزل سازد و نتواند به اهداف الهی خود نائل گردد و گرنه در محیطی که آن همه کارهای عجیب و غریب انجام می شد اقدام به چنین عملی هر چند مخالف فکر مردم باشد از نظر شخصی مشکلی نداشت.
نزدیکی این دو آیه به یکدیگر نیز می تواند شاهدی بر این مدعا باشد.
پس در واقع ترس پیامبر (ص) در این ماجرا مصداق خوف الهی بوده است نه خوف شخصی.
خدای سبحان بر اساس همین اصل کلی که از غیر خدا نباید ترسید، به پیغمبر فرمود: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس» (مائده/ 67) تو از مردم نترس و خدا حافظ توست. چنان که به برخی از پیامبران دستور داد: به اقوام خود بگویید از شما هیچ هراسی نداریم: «قل ادعوا شرکاءکم ثم کیدون فلا تنظرون» (اعراف/ 195) شما تصمیمتان را بگیرید، من به تنهایی در برابر همه شما می ایستم. این که هود و صالح و دیگر انبیا به دشمنان خود فرمودند، ما از شما هراسناک نیستیم، معنایش این است که جز از خدا از احدی نمی ترسیم.
پیامبران در لحظه خطر به دشمنان خود میگفتند: همه امکانات خود را علیه ما به کار گیرید، ما از شما نمی ترسیم و صحنه جهاد را ترک نمی کنیم. البته حضرت یونس که صحنه را ترک کرد، در کشاکش مبارزه نبود، مردم هم با او کاری نداشتند. او پس از این که مردم پیامش را نشنیدند، بـه ستوه آمد و صحنه را تـرک کرد؛ نـه این که از جنگ فـرار کرده باشد. هیچ پیامبری از هیچ کس نترسیده و از صحنه نبرد فرار نکرده است.
گاهی انسان به دشمنانش می گوید: من فرار نمی کنم، گرچه مرا بکشید ولی گاهی میگوید: شما همه نیروهای خود را در برابر من بسیج کنید، من به تنهایی پیروزم. این پیشگویی موافق با واقع معجزه است. توحید در خشیت ارثی است که به وارثان پیامبران نیز میرسد: «إنما یخشی الله من عباده العلماء» (فاطر/ 28) پس علمایی که تنها از خدای سبحان خشیت دارند، میتوانند وارثان انبیا باشند.
منـابـع
عبدالله جوادی- تفسیر موضوعی جلد6- صفحه 119
ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن جلد7- صفحه 67
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها