ادراک باطنی و سیر روحانی در حکمة الاشراق
English فارسی 4444 نمایش |مطالب زیادی درباره سفر روحانی انسان و رویاروئی صوفیانه با طریق محبت و معرفت نوشته شده است. سهروردی در باب طریقت و تلاش انسان در طلب معرفت پیرو نظرات گذشتگان است. نکته متفاوت در رویکرد وی رموز و نمادهائی است که در اشاره به محوریت اجزاء مختلف طریقه صوفیانه در حوزه زهد و ریاضت های خاص، به کار می گیرد. سهروردی در روزی با جماعت صوفیان گفتگوی شیخی صوفی را با مریدی در یک خانقاه وصف می کند. به دنبال یک سلسله پرسش و پاسخ بین شیخ و مرید که شناخت موجز و عمیقی از جهان شناسی سده های میانی به دست می دهد، شیخ اظهار می دارد که به نظر او تمام این قبیل گفتگوها بیهوده است. وی با استفاده از علم نجوم به عنوان نمونه، سه روش متفاوت کسب دانش را ذکر می کند که دو تای آن مناسبتی با طریقت ندارد.
ریاضت و تجرید شرط کسب دیده حقیقت بین
شیخ می گوید، کسانی که در باب افلاک تأمل می کنند سه دسته اند: دسته ای از آنها آسمان را به چشم سر تماشا می کنند و صفحه ای کبود با چند نقطه روشن بر آن می بینند. اینان عوامند و این مقدار را حیوانات نیز توانند دید. دسته دوم آسمان را هم به دیده آسمان بینند و این گروه منجمانند ... اما کسانی که سر افلاک و ستارگان را به نظر استدلال بینند، محققان اند. سالک از شیخ می پرسد چگونه "چشمی" که با آن حقیقت را می توان دید، باز می شود. سهروردی، طی یکی از بی نظیرترین نمونه های بیان رمزی و به سبک ادبی بسیار زیبائی، نسخه ریاضت می نویسد. چون اهمیت این قطعه بیش از پیش نقش و جایگاه ریاضت را در کل مکتب اشراق تعیین می کند تمام آن را ذیلاً نقل می کنیم:
شیخ را گفتم من آن نظر را ندارم، تدبیر چیست؟ گفت تو را امتلاء است، برو چهل روز احتراز کن، بعد از آن مسهلی بخور تا استفراغ کنی مگر دیده باز شود. گفتم آن مسهل را نسخت چیست؟ گفت اخلاط آن هم از پیش تو به دست آید. گفتم آن اخلاط چه چیز است؟ گفت هرچه به نزد تو عزیز است از مال و ملک و اسباب و لذت نفسانی و شهوانی و مثل این اخلاط این مسهل است، برو و چهل روز به اندک غذای موافق که از شبهت دور باشد و نظر کسی سوی آن نباشد قناعت کن. آنگاه این اخلاط را در هاون توکل انداز، پس به دست رغبت آن را خرد کن و از وی مسهلی ساز و به یک دم باز خور. اگر زود به مستراح حاجت افتد، پس دارو کارگر آمد، زود دیده روشن شود و اگر حاجت نیفتد، دارو اثر نکرده بود. باز چهل روز دگر همچنان احتراز کن و باز همان مسهل بخور که این بار کارگر آید و اگر این بار نیز کارگر نیاید هم برین وجه بار دیگر و بار دیگر بخور که هم کارگر آید ....
شیخ را گفتم چون دیده گشاده شود بیننده چه بیند؟ شیخ گفت چون دیده اندرونی گشاده شود دیده ظاهر برهم باید نهادن و لب بر همه بستن و این پنج حس ظاهر را دست کوتاه باید کردن و حواس باطن را در کار باید انداختن تا این بیمار چیز اگر گیرد به دست باطن گیرد و اگر بیند به چشم باطن بیند و اگر شنود به گوش باطن شنود و اگر بوید به چشم باطن بوید ... سپس خود بیند آنچه بیند و باید دیدن.
تصفیه روحی شرط ادراک درونی
در این تمثیل بسیار جذاب، سهروردی رابطه تام و تمام بین شوق روحی، نقش شیخ و هدایت وی در درمان بیماری روح، و جایگاه ریاضت را در این کار به وضوح نشان می دهد. در داستان فوق، ناتوانی سالک در گشودن دیده درونی با تمثیل امتلاء بیان شده است. طی چهل روز امساک از خوردن و نوشیدن، که در میان صوفیه به "چله" معروف است، تلاشی برای سرکوب امیال نفس صورت می گیرد. این تلاش به نظر بیشتر صوفیان درمان بیماریهای روحی است و مسهل تمثیلی از آن است که ناخالصی ها را می شوید. سهروردی به منظور نشان دادن علائق دنیوی که مانع باز شدن چشم عقل می شوند، از استعاره امتلاء استفاده می کند. شاید مهم ترین بخش قطعه مذکور تلمیحی است به وجود رابطه میان حواس برونی و درونی. از نظر سهروردی، حصول دانش با ادراک حسی آغاز می شود و همچنان که تصفیه درونی ادامه می یابد، شخص رفته رفته با حواس درونی ادراک می کند. سهروردی حواس بیرونی را به "حجره زنان" و محدودیت های ادراک حسی را به بند و زنجیرهای دنیای کودکان تشبیه می کند. کسی که خود را از این بندها آزاد سازد و به حجره زنان راه یابد، ممکن است به "سرای مردان" پای گذارد و این شرط لازم برای ادراک عالک تجرد است.
خویشتن داری شرط گذار از طفولیت
سهروردی در اثر خود به نام فی حالة الطفولیة، مطلب مذکور را پی می گیرد و گذشته خود را یعنی زمانی که او علم را فقط از طریق ادراک حسی به دست می آورد با کودکی مقایسه می کند. در مقام کنایه به لزوم مریدی کردن، سهروردی می گوید طفلی به شیخی برمی خورد که وی را علوم باطن می آموزد. اما، طفل این اسرار را به نااهلان باز می گوید، و بدین وسیله گوهر اسرار به پیش خوک بی استعدادی و عدم اهلیت می ریزد که نتیجه آن ضایع شدن آنچه آموخته بود می شود. خویشتن داری جزء اصلی طریقت، شرط لازم برای گذار از طفولیت و کسب دانش از راه حواس است. در این رساله نیز سهروردی ترک علائق را توصیه می کند و آرزوهای دنیوی را حجاب و مانع بیدار شدن حواس درونی می شمارد. سهروردی در مقام اذعان به صعوبیت بریدن از نعمت و جاه و امثال آن، چنین می گوید: شیخ را گفتم کس باشد که از بند هرچه دارد برخیزد؟ شیخ گفت کس واقعی آن کس بود. گفتم چون او هیچ ندارد، زندگانی به کدام اسباب کند؟ شیخ گفت آن کس که این اندیشد، هیچ ندهد، اما آن کس که همه بدهد، این نیندیشد. بنابراین دانستن حقیقت مستلزم عملکرد حواس درونی است که صورت نمی پذیرد مگر آنکه شخص از مال و متاع دنیوی قطع علاقه کند. سهروردی برای تشریح طبیعت علمی که با حواس درونی حاصل می شود مثال کودک نابالغی را می زند که از درک لذت مجامعت عاجز است.
بلوغ روحانی شرط وصول به حواس درونی
درست همانگونه که مجامعت مستلزم بلوغ جسمانی است، احراز دانش از طریق حواس درونی نیز به بلوغ روحانی نیاز دارد. در مسلک صوفی، بلوغ روحانی از راه مریدی، ریاضت و رعایت آداب اخلاقی اسلام حاصل می شود. لذات عالم تجرد که از طریق حواس درونی به دست می آید عالم ذوق چنان عظیم است که خود باطنی صوفی خواهد که از شوق جامه بردرد. این ابتهاج درونی است که اساس سماع، شعر و هنر صوفیانه است.
سهروردی در توضیح سماع صوفیانه به واسطه حواس باطنی چنین می گوید: "پس جان آن ذوق را از دست گوش بستاند، و به او گوید تو سزاوار آن نیستی که این شنوی. گوش را از شنیدن معزول کند و خویشتن شنود، زیرا که در آن عالم شنیدن کار گوش نبود".
شوق درونی انسان به عالم بالا او را همچون مرغی به رقص درمی آورد که می خواهد با قفس خود به پرواز درآید. صوفی نیز، در تلاش خود برای پروازی روحانی، قفس تن را با خود می برد. در بخش بعدی فی حالة الطفولیه، سهروردی می پردازد به اعمال مختلف صوفیانه از قبیل دست افشانی، دور انداختن خرقه، به سر درآمدن صوفی در اثنای سماع، و نوشیدن آب پس از سماع. سهروردی تغییر خود را در هر مورد با استفاده از روش نو افلاطونی بیان می کند.
منـابـع
مهدی امین رضوی- سهروردی و مکتب اشراق- مترجم مجدالدین کیوانی- نشر مرکز- 1377- صفحه 114- 110
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها