مراتب عالم و ارتباط آن با خداوند از نظر اخوان الصفا
فارسی 4509 نمایش |شباهت خلقت عالم با اعداد
خلقت عالم یا پیدایش کثرت از وحدت را صاحبان رسائل به جاری شدن اعداد از عدد واحد تشبیه کرده اند. پس از تقسیم بندی موجودات به جزئی و کلی، موجودات کلی را به نوبه خود به 9 مرتبه وجودی بخش کرده اند از آنجا که 9 آخرین عدد سلسله اعشاری است و می توان به زبان تشبیه عدد 9 را پایان سلسله اعداد دانست زیرا بقیه اعداد از تکرار نه عدد اول بوجود می آید.
ترتیب مراتب عالم
مراتب عالم که از خالق باری شروع شده و به موجودات ارضی که آخرین مرتبه آن انسان است پایان می یابد، به صورت زیر ترتیب داده شده است:
1- خالق – که واحد و بسیط و ابدی و باقی است.
2- عقل – که یا فطری است یا مکتسب
3- نفس – که عبارت از سه نوع نباتی و حیوانی و ناطقه است
4- هیولی – که چهار قسم است: ماده صناعت، ماده طبیعت، ماده کل، ماده اولیه
5- طبیعت – که پنج نوع است: طبیعت فلک و چهار طبع که به عناصر عالم تحت القمر پیوسته است.
6- جسم – که دارای شش جهت چپ و راست و جلو و عقب و پائین و بالا است.
7- فلک – که حامل هفت سیاره است.
8- عناصر – که دارای هشت طبع است که در واقع همان چهار طبع است که با یکدیگر دو به دو ترکیب یافته است.
زمین – سرد و خشک
آب – سرد و تر
هوا – گرم و تر
آتش – گرم و خشک
9- موجودات این عالم که عبارت است از جمادات و نباتات و حیوانات که هر کدام دارای سه قسمت است.
در این جدول بین چهار مرتبه اول و بقیه مراتب امتیازی اصلی وجود دارد و آن این است که چهار مرتبه اول موجودات کلی و بسیط است در حالی که سایر مراتب موجودات مرکب است همانطور که اعداد 1 تا 4 سایر اعداد را در بردارد از آنجا که 1+2+3+4 مساوی است با 10 که اتمام سلسله اعشاری است. اخوان پیدایش مراتب وجود را از مبدأ به این نحو نقل می کنند: «اولین شیئی که صانع عالم خلق کرد و به آن هستی بخشید، جوهری است بسیط و روحانی و در نهایت کمال و حسن که حامل صورت تمام موجودات است و این جوهر را عقل می نامند. از این جوهر جوهر دیگری صادر شده که در مراتب وجود دون او است و آن را نفس کلی نامند. از نفس کلی جوهر دیگری بوجود آمد دون نفس به نام هیولای اولی که به جسم مطلق یعنی ماده و اجسام که دارای عرض و طول و عمق است تبدیل یافت».
رابطه بین خالق و مخلوقات
صدور مراتب هستی از مبدأ به هیچ وجه امتیاز و فرق اساسی بین خالق و عالمی را که بوجود آورده است از نظر اخوان دور نمی کند. عالم به قول آنان عبارت است از تمام اجسام موجود و کیفیات و عوارض متعلق به آنها، اعم از روحانی و جسمانی که به دو قلمرو عالم علوی و سفلی تقسیم شده است، به این نحو که عالم علوی از فلک محیط تا فلک قمر را فرا گرفته و عالم سفلی شامل عالم کون و فساد از فلک قمر تا مرکز زمین است. این عالم، که برخی از اوقات به یک مدینه و گاهی به یک حیوان تشبیه شده است و در هر حال از باری تعالی کاملا متمایز و مشخص است، به وسیله چهار اصل به مبدأ خود که وجود باری است پیوسته است. این چهار اصل عبارت است از وجود بقا و تمامیت و کمال عالم. عقل اول که اولین تعین ذات باری و در عین حال اولین حجابی است که او را از بقیه دار وجود مجزا می سازد، این چهار صفت را از حق تعالی کسب کرده و به نوبه خود به نفس کلی که نسبت به عقل منفعل و در مرتبه قابلیت است افاضه می کند.
عشق عامل پیدایش موجودات
اخوان همچنین مانند صوفیان اصطلاح عشق را برای مجسم ساختن قوه جاذبه ای که بین خالق و جهان موجود است بکار برده و خداوند را اولین معشوق و تنها مراد عالم خلقت می شمارند و نیروی شوق و عشق را علت اصلی پیدایش موجودات عالم می دانند. همین نیروی اشتیاق به وصال خداوند بود که باعث شد از نفس کلی فلک محیط بوجود آید و فلک به نوبه خود با گردشی که دارد فلک مادون خود را بوجود آورد و به این نحو بقیه افلاک تا فلک قمر پا به عرصه هستی گذاشتند.
نسبت خداوند به جهان از نظر اخوان
اخوان، برعکس بسیاری از جهانشناسان و فلاسفه یونانی خصوصا پیروان مکتب ارسطو، معتقد به حدوث عالم هستند و دهریون یعنی کسانی را که عالم را قدیم می دانستند به شدت سرزنش می کنند. به نظر اخوان خداوند چهار مرتبه اول سلسله موجودات را که مراتب کلی وجود عالمند در یک لمحه هستی بخشید و سپس نفس کلی «با اذن خداوند متعال» بقیه خلایق را بوجود آورد. رسائل برآنند که نسبت خداوند به جهان از قبیل نسبت بنا به خانه یا نسبت مؤلف به کتاب نیست، بلکه نسبت عالم به خداوند همچون نسبت کلام به متکلم، و نسبت نور به چراغ یا خورشید، و نسبت حرارت به کوره، و نسبت عدد به واحد است. کلام و نور و حرارت و عدد هر یک از مبدء خود که چراغ و آتش و واحد باشد فیض یافته است و بدون مبدأ بقا و هستی ندارد. عالم نیز نسبت به حق تعالی دارای چنین وضعی است و هستی و بقای آن هر دو به او پیوسته است.
بکار بردن تمثیل اعداد یا نور باعث نمی شود که اخوان جنبه تعالی و تنزیه مبدأ را فراموش کنند و از تنزیه ذات باری از تمام صفات آثار خلقت غفلت ورزند. لکن با وجود اینکه آنان بر این امر کاملا واقف اند، به خاطر دارند که صفات خداوند خطوط و نقوشی است که به امر او بر کتاب جسمانی مانند ابیاتی که بر لوح نفس یا ماده منقوش می شود افاضه شده است. زوال و فنا و نقص این عالم، و برعکس کمال مطلق و بقا خداوند که خاصه در اسلام تأکید شده است بارها در رسائل اخوان مورد تأیید قرار گرفته و به صور مختلف مطرح شده است چنانکه از این گفتار برمی آید: «هیچ کس در این عالم نیست که دارای تمام صفات نیکو و کلیه نعمتها باشد... کمال مطلق فقط خاص خداوند متعال است و هیچ کس بجز او نمی تواند دارای آن باشد».
تصرف خداوند در عالم
همچنین برعکس بعضی از فلاسفه قدیم یونان مانند مشائیان و برخی از پیروانشان در عالم اسلامی، اخوان معتقدند که تصرف خداوند در عالم محدود به عالم اعلی و مرتبه او منحصر به مرتبه اولین محرک جهان نیست، بلکه عالم هم از لحاظ وجود و هم از لحاظ بقای خود محتاج به خداوند است و اوامر او در تمام شریانهای عالم هستی جاری است. چنانکه یکی از اخوان می نویسد: «شنیده ام که بعضی کوته نظران گمان برند که عنایت پروردگار متعال از فلک قمر تجاوز نمی کند. اگر این اشخاص با دقت در حال موجودات می نگریستند و تأمل می کردند بر آنان روشن می شد که خیر و رحمت او تمام موجودات را از کوچک و بزرگ فرا گرفته است».
وحدت و پیوستگی عالم
عالم، چنانکه در نوشته های اخوان تشریح شده است، دستگاهی است عظیم که با هدف و غایت معینی ساخته شده و در آن خداوند متعال هیچ چیز را بدون نفع و فایده خلق نکرده است. در این عالم مراحل و مراتب بسیار و تشبیهات و تمثیلات بین این مراتب فراوان است. ارواح و نفوس در آن در حال صعود و نزول اند و جریان تجزیه و ترکیب در طبقات آن حکمفرماست. عالم قصر استدلالی فلاسفه مشائی نیست، بلکه مدینه الهی و حقیقتی است واحد که اجزاء آن همه به هم پیوسته و در فعل و انفعال محتاج به یکدیگرند و تمام این نظام از لحاظ وجود و بقا محتاج و تابع مبدأ عالم است که خالق و مخترع و مبدع و مصور جمیع کائنات جهان خلقت است.
منـابـع
سید حسین نصر- نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت- خوارزمی 1377- صفحه 93-87
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها