روز غدیر

فارسی 5907 نمایش |

پیامبر گرامی (ص)، در سال دهم هجرت، برای تعلیم مراسم حج به مکه عزیمت نمود. این بار، انجام این فریضه با آخرین سال عمر پیامبر عزیز (ص) مصادف گردید و از این جهت آن را «حجة الوداع» نامیدند. افرادی که به شوق همسفری یا آموزش مراسم حج در رکاب وی بودند، تا 120 هزار تخمین زده شده اند.
مراسم حج به پایان رسید. پیامبر گرامی (ص)، راه مدینه را در پیش گرفت و گروه انبوهی او را بدرقه می کردند. جز کسانی که در مکه به او پیوسته بودند. همگی در رکاب او بودند. کاروان به پهنه ای به نام «غدیر خم» که در سه میلی «جحفه» قرار دارد، رسید. ناگهان پیک وحی فرا رسید و به پیامبر گرامی (ص)، فرمان توقف داد؛ پیامبر گرامی (ص)، نیز دستور داد که همه، از حرکت باز ایستند تا باز ماندگان فرارسند. کاروانیان که از توقف ناگهانی و بی موقع پیامبر در منطقه ی داغ و بی آب، آن هم در نیمه ی روز که آفتاب بس سوزنده و زمین تفتیده بود، در شگفت ماندند. مردم زیر لبها می گفتند: «فرمان بزرگی از جانب خدا رسیده است.» و در اهمیت فرمان، این بس که به پیامبر مأموریت داده که در این شرایط نامساعد، همه ی مردم را از حرکت بازدارد تا فرمان خدا را ابلاغ کند.
فرمان خدا برای رسول گرامی (ص)، در آیه ی زیر بیان گردید: «یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس إن الله لا یهدی القوم الکافرین؛ اى پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنى رسالت او را انجام نداده اى، و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى دارد. همانا خدا گروه کافران را هدایت نمى کند.» (مائده/ 67)
دقت در مضمون آیه ما را به نکات زیر متوجه می کند:
اولا: فرمانی که پیامبر گرامی (ص)، برای ابلاغ آن مأموریت پیدا کرده بود، آنچنان خطیر وعظیم بود که هرگاه (بر فرض محال) در رساندن آن خوف و ترسی به خود راه می داد و آن را ابلاغ نمی کرد، رسالت خود را انجام نداده بود، بلکه با انجام این مأموریت رسالت وی تکمیل خواهد گشت. به عبارت دیگر: مقصود از (ما أنزل؛ چیزی که برتو نازل گردید) نمی تواند مجموع آیات قرآن و دستورهای اسلامی باشد. زیرا ناگفته پیداست که هرگاه پیامبر مجموع دستورهای الهی را ابلاغ نمی کرد، رسالت خود را انجام نداده بود و یک چنین امر بدیهی نیاز به گفتن و نزول آیه ندارد، بلکه مقصود از آن، ابلاغ موضوع خاصی است که ابلاغ آن مکمل رسالت شمرده می شود و تا ابلاغ نگردد وظیفه ی خطیر رسالت رنگ تکامل به خود نمی گیرد. بنابراین باید مورد مأموریت یکی از اصول مهم اسلامی باشد که با دیگر اصول و فروع اسلامی پیوستگی داشته و بسان یگانگی خدا و رسالت خود پیامبر امر خطیری شمرده شود.
ثانیا: از نظر محاسبات اجتماعی، پیامبر گرامی (ص)، احتمال می داد که در طریق انجام این مأموریت، ممکن است از جانب مردم آسیبی به او برسد و یا او را در انجام این مأموریت به قوم و خویش گرایی متهم کنند و خداوند برای تقویت اراده ی پیامبر می فرماید: «و الله یعصمک من الناس»
اکنون باید دید در میان احتمالاتی که مفسران اسلامی در تعیین موضوع مأموریت گفته اند، کدام به مضمون آیه نزدیکتر است. محدثان شیعه و همچنین سی تن از محدثان اهل تسنن می گویند که آیه در روز غدیر خم نازل گردیده؛ روزی که خدا به پیامبر مأموریت داد که علی (ع) را به عنوان مولای مؤمنان معرفی کند. ولایت و جانشینی امام از پیامبر، از موضوعات خطیر و پر اهمیت بود که جا داشت ابلاغ آن مکمل رسالت گردیده و خودداری در بیان آن مایه ی نقص در امر رسالت شمرده شود.
همچنین جا داشت که پیامبر گرامی (ص)، از نظر محاسبات اجتماعی، خوف و رعبی به خود راه دهد زیرا وصایت و جانشینی شخصی مانند علی (ع) که بیش از 33 بهار از عمر او نگذشته بود، بر گروهی که از نظر سن و سال، از او بالاتر بودند، بسیار سخت و دشوار بود. گذشته بر این، خون بستگان همین افراد که دور پیامبر را گرفته بودند، در صحنه های نبرد با شمشیر علی (ع) ریخته شده بود و حکومت چنین فردی بر یک ملت کینه توز بسیار گران بود.
علاوه بر این، علی (ع) پسرعموی پیامبر گرامی (ص)، و داماد وی بود. تعیین چنین فردی برای خلافت در نظر افراد کوتاه بین (که وجود چنین افراد در تمام جوامع بشری کم نیست) سبب می شد که آن را به یک نوع تعصب فامیلی حمل کنند و به صورت غیر صحیح تفسیر نمایند. بر خلاف این زمینه های نامساعد، اراده ی حکیمانه ی خداوند بر این تعلق گرفت که پایداری نهضت را با نصب جانشینی، تضمین کند و رسالت جهانی پیامبر خویش را با تعیین رهبر و راهنما تکمیل گرداند.

 

منـابـع

جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 7 صفحه 181

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد