بررسی نظارت وجدان دردایرة المعارف بریتانیکا
فارسی 3726 نمایش | در جلد6 دایرة المعارف بریتانیکا چنین می خوانیم: «وجدان یک اصطلاح فلسفی است که درموارد گوناگون عرفی و هم از لحاظ فنی در مورد آن قوه ذهنی که میان حق و باطل را فرق می گذارد به کار می رود. وجدان در استعمال معمولی این طور درک می شود که عبارتست از: قوه درک مستقیم تصمیماتی درباره کیفیات اخلاقی منفرد. در این گونه استعمال، تلویحا قبول می شود که هر عملی دارای یک خوبی و یک بدی واقعی یا ذاتی است و وجدان آن را همانند مشاهده چشم و یا شنوایی گوش تشخیص می دهد.»
در این پدیده، وجدان فقط نظارت نموده، واقعیت را بی پرده وکاملا روشن مشاهده می کند. البته در این مورد وجدان کاری با راهنمایی و تشخیص حق و باطل ندارد و چنان که چشم رنگ ها را می بیند وکاری با آن ندارد که آیا این رنگ به صلاح این بیننده است یا به ضرر او ولی فقط رنگ را می بیند و تشخیص می دهد که این رنگ سرخ است یا آبی، همچنین وجدان در فعالیت مزبور نورافکنی انداخته و واقع را تحت نظارت قرار داده است. بنابراین تشخیص نیکی و بدی مورد نظارت، تحریک یا جلوگیری از آن سرزنش یا تشویق فعالیت های دیگری خواهند بود که تقریبا نتیجه فعالیت نظارت می باشد.
نظارتی که دایرة المعارف بریتانیکا درباره وجدان معرفی می کند. نظارت خالص نیست. عباراتی که در مدرک مزبور وجود دارد دقیقا نتوانسته اند از عهده معرفی وجدان برآیند. ما یک بررسی مختصر در این باره انجام می دهیم: «وجدان یک اصطلاح فلسفی است که در موارد مختلف و معمولا عرفا و هم از لحاظ فنی در مورد آن قوه ذهنی که میان حق و باطل را فرق می گذارد به کارمی رود» تا این جا دو مطلب گوشزد شده است: یکی این که: وجدان یک قوه ذهنی است. البته کلمه «قوه ذهنی» مفهوم خاصی که دارد همان است که در روان شناسی مرکز انتقال پدیده های خارج و فعالیت ها درباره انتقال یافته ها معرفی می شود. ذهن به این مفهوم یک معنای فلسفی عمومی است که درباره شناخت وجدان هیچ کمکی به ما نخواهد کرد، زیرا مرکز فعالیت های ذهنی ما و مغز ولو به طور فرضی معین شده است ولی جایی تاکنون به عنوان محل فعالیت های وجدانی مشخصی نشده است و اگر مقصود، معنای عمومی تر از ذهن است یعنی ذهن به معنای مطلق درونی، این گونه معرفی، ابهام بررسی را بیشتر نموده و دست محقق از همه چیز کوتاه می گردد.
دوم- مقصود از این که وجدان میان حق و باطل را فرق می گذارد چیست؟ آیا وجدان قانون جعل می کند؟ آیا وجدان قانون های جعل شده را در مورد فعالیت های انسانی تطبیق نموده و حق و باطل روش انسانی را مشخص می نماید؟ هر دو احتمال در این عبارت امکان پذیر است. وجدان ممکن است قوانینی را از ناحیه خاص خود جعل نماید ولی این قوانین جعل شده از چه سنخ و نوع می باشند مورد بحث وکاوش است. مثلا ما احراز نکرده ایم که وجدان درباره قوانین رو بنایی اجتماعات و اخلاقی بتواند قانونی را جعل را یا کشف نماید، اگر چه از حیث زیر بنا به طور کلی می تواند قوانینی را درک کرده باشد. «وجدان دراستعمال عرفی و معمولی، درک مستقیم تصمیماتی است درباره کیفیت اخلاقی اعمال منفرد.»
این عبارت کاملا قلمرو وجدان را از خاصیت گذشته وجدان تفکیک می کند، زیرا دراین قلمرو، وجدان تصمیمات مستقیم مربوط به کیفیت های اخلاقی را درک می کند، بسیار روشن است که درک تصمیمات غیر از فرق گذاشتن مابین حق و باطل می باشد، زیرا تصمیم مانند معلولی بر دو مفهوم حق و باطل است و به عبارت روشن تر: بایستی اولا حق و باطل از هر ناحیه مربوط که بوده باشد تشخیص داده شود، سپس ما درباره حرکت به سوی حق و گریز از باطل تصمیم بگیریم. بنابراین، جمله دوم وجدان را ناظر معلول می داند نه ناظر علت و جای تشکیک نیست که این دو فعالیت با همدیگر متفاوت است.
«دراین گونه استعمال تلویحا قبول می شود که هر عملی دارای یک خوبی و یک بدی واقعی ذاتی است و وجدان آن را همانند مشاهده چشم و یا شنوایی گوش تشخیص می دهد. در این عبارت جنبه نظارت وجدان کاملا بیان شده است ولی چیزی که هست این نظارت به هیچ وجه نه صریحا و نه تلویحا دلالت بر این ندارد که هرچیزی واقعا و ذاتا دارای یک خوبی و بدی بوده باشد، بلکه وجدان، خوبی و بدی هایی را که برای انسان احراز شده است درمی یابد. ممکن است خوبی و بدی از طرف قراردادهای اجتماعی برای انسان کشف شود و ممکن است ازطرف تکالیف مذهبی و غیره...»
آن چه که جالب است دایرة المعارف بریتانیکا در آخرین عبارات متوجه شده است که امور مزبور، فعالیت واحدی نیستند، زیرا مجبور می شود که چنین بگوید: «بعد از وظایف دو گانه تشخیص بین حق و باطل و مستعد ساختن انسان به انجام عمل اخلاقی، وجدان عهده دار عمل سومی نیز می باشد که عبارتست از: عطف بما سبق و به وسیله آن، شخص را هنگامی که در می یابد یک قانون اخلاقی را نقض کرده است سرزنش می کند.»
در پایان بحث، با این عبارات می توان این گونه نتیجه گرفت که فعالیت های وجدانی ما به صورت های گوناگون ذیل درمی آید:
اول- تشخیص دهنده حق و باطل
دوم- قوه درک مستقیم تصمیمات مربوط به کیفیت های اخلاقی منفرد
سوم- نظارت به خوبی ها وبدی ها
چهارم- کشف قوانین کلی که مستقیما درک می شوند.
پنجم- عامل فعالی که در سر دو راهی ها به ما دستور می دهد که راهی انتخاب کنیم که با قانون اخلاق مطابقت دارد.
ششم- عطف بما سبق که عبارتست از: سرزنش بر نقض قانون اخلاقی.
بنابراین ملاحظه می شود که این فعالیت ها کاملا با همدیگر متفاوت می باشند و در یک راستا نمی باشند.
منـابـع
محمد تقی جعفری- وجدان– صفحه 182-183و 186-188
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها