دلایل اصالت مشورت

فارسی 2605 نمایش |

حقیقتی وجود دارد که می گوید عقول و وجدانهای پاک مردم حجت های درونی مردم می باشند، چنانکه پیامبران حجت های برونی برای مردم هستند. با توجه به این حقیقت است که می گوئیم: حاکمیت مردم بر مردم فقط از دیدگاه اسلام می تواند مطابق منطق و واقع بینی تلقی شود، نه از دیدگاه افراطیون شعار پرداز و تفریطیون بدبین و غوطه ور در ظلمات جهل و نکبت.
پس باید بگوئیم: سند و دلیل اصالت مشورت در مکتب اسلام هم عقل است که حجت خداوندی و هم نقل است که از حجت های بیرونی الهی صادر شده است، بنابراین محصول یک مشورت صحیح، از دیدگاه اسلام، باید مورد پیروی قرار بگیرد، این است قانون.
از طرف دیگر می دانیم که آراء مردم هر چند که پاک و مبرا از آلودگیها باشند؛ بالاخره از اشتباه و خطا مصون نمی باشد، زیرا سالم ماندن عقول و مشاعر مردم از خصوصیتهای موضع گیری و فهم شخصی و تاثرات درونی آنچنان عمومیت ندارد که هر مجموعه ای از آرای چند حتی مجموعه ای از اکثریت یک جامعه، مطابق واقعیتی باشد که مورد هدف گیری قرار گرفته است، مگر به طور استثنائی بازگو کننده یک اصل عمومی قابل پذیرش همگانی بوده باشد. این جمله را به یاد داریم که یکی از متفکرین مغرب زمین که سالیان عمرش را انسان، انسان گفته است، می گوید: «برخورداری از عقل سالم موضوعی کاملا نسبی است، افراد بسیار معدودی کاملا از عقل سلیم برخوردارند، تقریبا هرکس زوایائی دارد که در آن دارای جنون است.»
این عبارت را هم از«آلفرد نورث وایتهد» ملاحظه فرمائید: «طبیعت بشری آنچنان گره خورده است که ارزش آن برنامه که روی کاغذ برای تنظیم اجتماع نوشته می شود در نزد مرد حاکم، با ارزش همان کاغذ باطل شده هم مساوی نیست.»
یک عبارت دیگر از گوینده عبارت اول در پاسخ سوال زیر: «یکی از مشکلاتی که در برابر انسان قراردارد این است که بشر هرگز نمی تواند هیچ چیز را از روی اعتدال انجام دهد ممکن است کاری را به خوبی آغاز کند اما سپس آن را به افراط می کشاند.»
آیا به نظر شما بشر سرانجام رعایت حد وسط را خواهد آموخت؟ چنین می گوید: «من مطمئنم و امیدوارم که حد وسط را خواهد آموخت و به عقیده من نهایت لزوم را دارد و این عمل کاملا ممکن است، من اصلا پیشگوئی های تاریک را که در جریان آن هستیم به عنوان یک وحی منزل تلقی نمی کنم، من امیدواری زیادی ندارم.»
می توان با کمترین تتبع و بررسی امثال عبارات فوق را از همه متفکران شرقی و غربی به طور فراوان جمع آوری کرد، بسیار خوب، با این فرض که اعتدال فکری و عقل سلیم در افراد معدودی از انسان ها وجود دارد چگونه می توان مشورت و محصول آن را به عنوان واقعیت تلقی نموده است و آن را پذیرفت؟ پاسخ این سوال از دیدگاه اسلام بدین قرار است:
اولا- تعلیم و تربیت و ارشاد دائمی و مستمر انسان های جامعه اسلامی،برای آگاهی و برخورداری از منطق واقعیات و تصفیه درونی مردم را همواره وظیفه اصلی خود می داند، انجام این وظیفه حیاتی کمک کاملا قابل توجه در آماده ساختن مردم برای درست اندیشیدن در مبانی حیات معقول و مصالح و مفاسد آن خواهد نمود. این وظیفه حیاتی ازجمله ربانی امیرالمومنین (ع) «کلکم راع و کلکم مسوول عن رعیته؛ همه شما چوپانید و همه شما درباره مردمی که می توانند از تفکرات و دیگر خدمات شما در راه حیات معقولشان بهره برداری نمایند مسئولید.» استفاده شده است.
ثانیا- اصل مشورت یک نعمت بزرگ خداوندی برای انسان ها است که آنان را به خود متکی می سازد و از داشتن استعدادها و امکانات و نیروهای سازنده آگاه می نماید و آنان را به اصل تفاهم و به وجود آوردن هماهنگی در زندگی مطلع می نماید و خداوند با این اصل مشورت اثبات می کند که این موجود شایستگی زندگی مستند به عقل و شعور را دارا می باشد.
اما اینکه مشورت و آراء اکثریت بلکه اتفاق آراء مستلزم وصول به واقعیت ها نیست. مسئله ایست کاملا بدیهی و غیر قابل تردید، و این مسئله ضرری به اصالت و حجیت مشورت وارد نمی آورد. زیرا آن خداوندی که وصول به واقعیتها را از انسانها خواسته است قانونی برای این وصول نیز تعیین کرده است. این قانون چنین است که انسانها در مسیر زندگی خود اولا و بالذات باید با واقعیت تماس بگیرند، یعنی وقتی که می توانند پرده پنجره را کناره زده و به طور مستقیم از نور خورشید استفاده کنند به یک چراغ ضعیف قناعت نورزند و خود را فریب ندهند و در آن هنگام که دستشان به نور خورشید نمی رسد حیات خود را در ظلمات غوطه ور نسازند، بلکه هرچه بتوانند وسایل روشنائی ثانوئی به دست بیاورند و خود را از ظلمات نجات بدهند.
مشورت،آن چراغ روشنگر است که می تواند در صورت عدم امکان ارتباط با خود واقعیات، آدمیان را از تاریکیها رهائی ببخشد. و همین مقدار رهائی از تاریکی و وصول به واقعیت مورد پذیرش خالق زندگی و مرگ است که می گوید: «و امرهم شوری بینهم» این یک بعد مشورت است معمولا وارد بهره برداری مشورت را نشان می دهد.
بعد دیگر مشورت این است که انسان ها با یک محصول عالی عقلانی و وجدانی درباره زندگی خودشان نظر می دهند. و چون آگاهی وثوق یا عدالت در اعضای مشورت شرط است، اگر محصول مشورت مخالف واقع هم بوده باشد ضرری بر ارزش اصل مشورت وارد نمی آورد. زیرا این خلاف واقع مستند به جهالت و فسق و پلیدی اعضای شورای نیست بلکه معلول یک ناتوان غیر اختیاری است که مورد مسئولیت نمی باشد.

منـابـع

محمدتقی جعفری- حکمت اصول سیاسی اسلام- صفحه 309- 311

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها