انواع خلط و مغالطه در حسن و قبح و عدل و ظلم
فارسی 10956 نمایش |آنکه اصل ذاتی بودن حسن و قبح را انکار می کند، به این جهت که هنگام ادراک معنای عدل و ظلم هرگز معنای حسن و قبح به ذهن نمی آید؛ چنین نقدی مبتنی بر توهم ذاتی باب ایساغوجی است که از ادراک موضوع که اصل ذات شیء است حتما ادراک محمول که جزء آن محسوب می گردد، حاصل خواهد شد و آنکه کیفیت ذاتی بودن حسن و قبح را به روال ذاتی باب برهان اثبات می نماید، جنین می پندارد که وزان حسن برای عدل و وزان امکان ماهوی برای ماهیت یا امکان فقری برای وجود است؛ در حالی که طبق تحلیل گذشته، هرگز طرفین (موضوع و محمول) اعتباری، نحوه ارتباطشان تکوینی نخواهد بود. یعنی نمی توان گفت، عدل که اعتباری است و حسن که اعتباری است با یکدیگر پیوند ذاتی باب برهان دارند که یک امر تکوینی و حقیقی است. همچنین منظور از ذاتی در این بحث، عقلی نخواهد بود، زیرا عقلی در برابر نقلی ناظر به مقام کشف و اثبات است نه تحقق و ثبوت؛ چه اینکه ذاتی باب ایساغوجی و ذاتی باب برهان هم عقلی اند یعنی کاشف و اثبات کننده آنها عقل است.
نشانه دیگر که منظور از ذاتی در محل بحث، عقلی نیست آن است که اصل مسئله عقلی است. عده ای با استدلال عقلی می گویند حسن و قبح اشیاء به وجوه و اعتبارات است برای اینکه یک شیء گاهی حسن است و گاهی قبیح وعده دیگر با براهین عقلی ثابت می نمایند که حسن بعضی از اشیا مانند عدل، ذاتی آنها است. و قبح بعضی اشیا دیگر مانند ظلم، ذاتی آنها می باشد، پس عقل حکم می کند به ذاتی بودن حسن و قبح برای عدل و ظلم. قهرا ذاتی بودن که مورد حکم عقل است هرگز به معنای عقلی بودن آن نیست چه اینکه غیر ذاتی بودن، که مورد حکم عقل گروه نخست بود، به معنای عقلی بودن نخواهد بود.
ذاتی بودن حسن و قبح که ناظر به مقام ثبوت است نه کشف و اثبات، به معنای مناسب حوزه اعتبار در قبال قلمرو تکوین است. توضیح آنکه: اصل تحقق موضوع مانند عدل و تحقق محمول مانند حسن، اعتباری است. یعنی عقل، حکم موجود تکوینی را که اصل ثبوت باشد برای هر کدام از موضوع و محمول اعتبار می نماید و آنها را ثابت می یابد (البته در حوزه اعتبار نه تکوین). وقتی طرفین قضیه، اعتبارا موجود شدند، عقل نحوه ارتباط آنها را نیز، مانند ارتباط تکوینی طرفین حقیقی، برسی می نماید. گاهی برخی از محمول های اعتباری از موضوع های اعتباری در همان حوزه اعتبار جدا می شوند و گاهی برخی از محمول ها در همان حوزه اعتبار هرگز از موضوع خود جدا نمی شوند. آنگاه عقل، احکام ارتباط های متفاوت تکوین را برای انحای ارتباط های اعتباری، اعتبار می نماید و آن قسم را که محمول از موضوع خود در حوزه اعتبار جدا می شود، عرضی و غیر ذاتی می نامد و قسم دیگر را که محمول از موضوع خود در حوزه اعتبار هرگز جدا نمی گردد، ذاتی می نامد.
بنابراین، ذاتی بودن حسن و قبح برای عدل و ظلم شبیه ذاتی باب برهان است؛ یعنی عقل اگر بخواهد حکم حقیقی تکوین را برای موجود غیر حقیقی اعتبار نماید، نیازمند یک الگو است تا حکم آن را برای موجود اعتباری، معتبر بداند، مثلا در بیان حدود عناوین علوم اعتباری مانند اصول می گویند: فلان کلمه عام به منزله جنس است نه خود جنس و فلان کلمه خاص به مثابه فصل است نه خود فصل، یعنی حدود اعتباری عناوین اعتبار شده را با مقیاس شبیه تکوینی آنها ارزیابی می نماید، البته در حد تشبیه نه تمثیل. هنگامی که عقل طرفین قضیه حسن عدل را بررسی می کند، چنین می یابد که محمول بدون آنکه عین یا جزء تحلیلی موضوع باشد از موضوع خود در حوزه اعتبار هرگز جدا نمی گردد، شبیه ذاتی باب برهان که محمول بدون آنکه عین یا جزء موضوع باشد، از موضوع خود از حوزه حقیقت و تکوین هرگز منفک نمی شود.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- فلسفه حقوق بشر- صفحه 53-55
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها