فرق بین حق فعل خدا و حق بر خود خدا

فارسی 2773 نمایش |

تنها حق محض می تواند حق را تعیین و عطا کند. در حقیقت، جز حق محض، حق های دیگر بالعرض و نسبی اند. قرآن شریف هم بر این نکته تأکید می کند که خداوند حق محض است و هم می فرماید حق های دیگر از همین حق محض سرچشمه می گیرند.
در دو آیه قرآن، خداوند «حق» و «حق مبین» خوانده شده است، آنگاه در آیه دیگر فرموده است: «الحق من ربک» حق از پروردگار توست. پوشیده نیست که فرق است میان اینکه بگوییم «حق از کسی است» یا گفته شود «حق با اوست». انسان هایی که حق محورند، حق با آنهاست. مثلا: «الحق مع علی»؛ اما نمی گوییم: «الحق من علی». تنها درباره خدا که حق مطلق است، می توان گفت: «الحق من الله». راز این مطلب در آن است که تفاوت است میان حق در مقام فعل خدا و حقی که بر خود خدا اطلاق می شود. در محدوده کار خدا، برخی از باطل ها خود را در برابر حق نشان می دهند. این نوع از حق، دارای «مقابل وجودی» است.
اما حق بدان معنا که بر خود خداوند اطلاق شده است، دارای مقابل وجودی نیست چون مساوق هستی محض و نامحدود است و نامحدود مقابل ندارد؛ بلکه مقابل آن، نیستی و عدم است. لیکن حقی که دارای مقابل است، حقی است که از خداست و مربوط به فعل اوست.
نتیجه آنکه حق دو گونه است. حقی که بر خود خداوند اطلاق شده است، دارای مقابل نیست. اما حقی که از خداست، مقابل دارد. همچنین روشن شد که حق از خداست، نه اینکه با او یا بر او باشد. همه حق ها چنینند، یعنی مثلا عدل از خداست، نه با او یا بر او. شاید پرسیده شود که چرا در قرآن کریم آمده است: «کتب ربکم علی نفسه الرحمه؛ خداوند بر خود رحمت را فرض ساخته است.»
در پاسخ، باید گفت که این کتابت نسبی است. برخی از اسماء کلی خداوند بر اسماء جزئی او حاکمند، یعنی قدرت حق بر خالقیت او حاکم است، همانگونه که خالقیتش بر رازقیت و رازقیت او بر شافی بودنش حاکم است. مثلا شفا زیر پوشش رزق است، یعنی خداوند نعمت های فراوان به موجودات بخشیده است، که از آن جمله نعمت سلامت است. با این تعبیر، می توان گفت که برخی از اسمای الهی بر بعضی دیگر «کاتب» یعنی حاکمند.
این حقایق را می توان از سخنان ارجمند حضرت فاطمه (س) ضمن خطبه ای که در حالت بیماری ایراد فرمودند، برداشت کرد. در این خطبه آمده است که حق را باید از منبعی دریافت که از هر گونه بطلان و سهو و فراموشی برکنار باشد. آن بزرگوار به این آیه استدلال فرموده است: «افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لا یهدی الا ان یهدی؛ آیا کسی که به سوی حق فرا می خواند، برای پیروی شایسته تر است یا آن کس که به حق فرا نمی خواند مگر آنکه خود هدایت شود؟»
عبارت پایان آیه نشان می دهد که این هر دو هدایت کننده، انسان ها را به سوی حق فرا می خوانند، اما یکی حق محض است و دیگری حق وابسته به غیر، یعنی آنکه پیشتر باید خود هدایت شود تا بتواند هدایت گر دیگری باشد. به عبارت دیگر، در این آیه تصریح شده است که باید از خداوند اطاعت کرد که نیاز به هدایت دیگری ندارد و خود، حق محض است.
مصداق این حق در آیه خداوند است و بس. اما این حق محض، مظاهری نیز دارد که عبارتند از معصومان (س). آنها کسانی اند که دانش و بینش و گرایش خود را از افراد دیگر فرا نگرفته اند و از این رو در دایره انسان ها، شایسته ترین افراد برای رهبری اند. اما در مجموعه نظام هستی، آن که مصداق آیه است، فقط خداست. در قرآن مجید نیز به پیامبر (ص) خطاب شده است: «علمک ما لم تکن تعلم؛ آنچه را که توان فرا گرفتنش را نداشتی، خدا به تو آموخت.»
از این آیه به روشنی پیداست که معصومان (ع) هرچه دارند از خدا دارند و بدون عنایت او، هرگز نمی توانسته اند به این پایه از کرامت و علم دست یابند؛ پس مصادیق بالذات این آیه نیستند، بلکه مظاهر آنند.

منـابـع

فلسفه حقوق بشر- آیت الله جوادی آملی صفحه 111-113

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها