شخصیت امام رضا علیه السلام

فارسی 3946 نمایش |

ولادت

امام رضا (ع) هشتمین امام شیعه اثناعشری است و پیامبر (ص) نام وی را به صراحت ذکر فرموده: علی فرزند موسی، فرزند محمد، فرزند علی، فرزند حسین، علی، فرزند ابوطالب که درود خدا بر همه آنان باد. کینه اش ابوالحسن است برخی از لقبهایش عبارتند از: رضا، صابر، زکی، ولی... نقش انگشتریش: حسبی الله، یا به روایت دیگر: ماشاءالله، لاقوه الا بالله. زادگاهش در مدینه به سال 148 هجری بود. یعنی در همان سالی که جدش امام صادق (ع) درگذشت و این نظر بیشتر علما و تاریخنویسان است.
البته کسانی که هم هستند که ولادت امام رضا (ع) را در سال 153 هجری دانسته اند، مانند: اربلی در کشف الغمه، ابن شهر آشوب در مناقب، صدوق در عیون الاخبار هر چند که کلامش چندان صریح نیست، مسعودی در اثبات الوصیه، ابن خلکان در وفیات الاعیان، ابن عبدالوهاب در عیون المعجزات، و یافعی در مراه الجنان...
نیز گفته شده که تایخ تولد حضرت امام رضا (ع) سال 151 است. ولی به هر حال قول نخست از همه قویتر و مشهور تر است و دو قول اخیر طرفدار بسیار کمی دارد. تاریخ وفات امام رضا (ع)، بنا به گفته علمای و مورخان بزرگ، سال 203 هجری در طوس بوده است.

اما دانش، پارسایی و پرهیزگاری امام (ع)
این از چیزهایی است که تمام مورخان درباره آن اتفاق نظر دارند. کوچکترین مراجعه به کتابهای تاریخی این نکته را به خوبی روشن می گرداند. حتی مأمون بارها خود در فرصتهای گوناگون آن را اعتراف کرده می گفت: «رضا (ع) دانشمند ترین و عابدترین مردم روی زمین است.» وی همچنین به رجاء بن ابی ضحاک گفته بود: «بلی ای پسر ابی ضحاک، او بهترین فرد روی زمین، دانشمندترین و عبادت پیشه ترین انسانهاست.»
«من در میان فرزندان عباس و فرزندان علی رضی الله عنهم بسی جستجو کردم ولی هیچ یک از آنان را با فضیلت تر، پارساتر و متدین تر، شایسته تر و سزاوارتر به این امر از علی بن موسی الرضا ندیدم.»

موقعیت و شخصیت امام (ع)
این موضوع از مسایل بسیار بدیهی برای همگان است. تیرگی روابط بین امین و مأمون به امام این فرصت را داد تابع وظایف رسالت خود عمل کند و به کوشش و فعالیت خویش بیفزاید. شیعیانش نیز این فرصت را یافتند که مرتب با او در تماس بوده از راهنماییهایش بهره ببرند. پس در نتیجه، امام رضا از مزایای منحصر به فردی سود می جست و توانست راهی را بپیماید که به تحکیم موقعیت و گسترش نفوذش در قسمتهای مختلف حکومت اسلامی بینجامد حتی روزی امام به مأمون که سخن از ولایتعهدی می راند، گفت: «این امر هرگز نعمتی برایم نیفزوده است. من در مدینه که بودم دستخطم در شرق و غرب اجرا می شد. در آن موقع، اشتر خود را سوار می شدم و آرام کوچه های مدینه را می پیمودم واین از همه چیز برایم مطلوبتر می نمود.»
در نامه ای که مأمون از امام تقاضا می کند که اصول و فروغ دین را برایش توضیح دهد، او را چنین خطاب می کند: «ای حجت خدا بر خلق، معدن علم و کسی که پیروی ازاو واجب می باشد.» مأمون او را «برادرم» و«ای آقای من» خطاب می کرد.
در توصیف امام، مأمون برای عباسیان چنین نگاشته بود: «اما اینکه برای علی بن موسی بیعت می خواهم؛ پس از احراز شایستگی او برای این امر و گزینش وی از سوی خودم است... اما اینکه پرسیده اید آیا مأمون در زمینه این زمینه بیعت بینش کافی داشته، بدانید که من هرگز با او بیعت نکرده مگر با داشتن بینایی کامل و علم به اینکه کسی در زمین باقی نمانده که به لحاظ فضیلت و پاکدامنی از او وضع روشنتری داشته و یا به لحاظ پارسایی، زهد در دنیا و آزادگی براو فزونی گرفته باشد. کسی از او بهتر جلب خشنودی خاص و عام نمی کند و نه در برابر خدا از وی استوارتر کسی دیگر یافت می شود.»
از یادآوری این مطالب به وضوح به خصوصیات امام، موقعیت و منش وی پی می بریم، مگر نگفته اند که: «فضیلت آن است که دشمنان بر آن گواهی دهند»؟
باز از چیزهایی که دلالت بر بزرگی و شوکت امام دارد، روایت است که گزارش کننده چنین نقل می کند: «من در معیت امام بر مأمون وارد شدم مجلس مملو از جمعیت بود، محمد بن جعفر را گروهی از طالبیان و هاشمیان احاطه کرده بودند و فرماندهان نیز حضور داشتند. به مجرد ورود ما، مأمون از جا برخاست، محمد بن جعفر و تمام افراد بنی هاشم نیز برپا شدند. آنگاه امام و مأمون در کنار هم نشستند، ولی دیگران همچنان ایستاده بودند تا امام همه را اذن جلوس داد. آنگاه ساعتی بگذشت و مأمون همچنان غرق توجه به امام بود.»

منـابـع

جعفر مرتضی حسینی- زندگی سیاسی هشتمین امام- صفحه 91- 94

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها