عدم انتظار مأمون از موضع گیری های امام رضا علیه السلام (تهدید)
فارسی 3123 نمایش |موضعگیری پنجم
امام رضا (ع) چون به مرو رسید ماهها بگذشت و او همچنان از موضع منفی با مأمون سخن می گفت نه پیشنهاد خلافت و نه پیشنهاد ولیعهدی هیچکدام را نمی پذیرفت، تا آنکه مأمون با تهدیدهای مکرری به قصد جانش برخاست.
امام با اینگونه موضعگیری زمینه را طوری چید که مأمون را رویاروی حقیقت قرار دهد. امام گفت: «می خواهم کاری کنم که مردم نگویند علی بن موسی به دنیا چسبیده، بلکه این دنیاست که از پی او روان شده.»
با این شگرد به مأمون فهماند که نیرنگش چندان موفقیت آمیز نبوده، در آینده نیز باید دست از توطئه و نقشه ریزی بردارد. در نتیجه از مأمون سلب اطمینان کرد و او را در هر عملی که می خواست انجام دهد به تزلزل درانداخت. علاوه بر این، در دل مردم نیز علیه مأمون و کارهایش شک و بی اطمینانی برانگیخت.
موضعگیری ششم
امام رضا (ع) به اینها نیز بسنده نکرد بلکه در هر فرصتی تاکید می کرد که مأمون اورا به اجبار و با تهدید به قتل، به ولیعهدی رسانده است. افزون بر این، مردم را گاه گاه از این موضوع نیز آگاهی می داد که مأمون به زودی دست به نیرنگ زده، پیمان خود را خواهد شکت. امام به صراحت می گفت که به دست کسی جز مأمون کشته نخواهد شد و کسی جز مأمون او را مسموم نخواهد کرد. این موضوع را حتی در پیش روی مأمون هم گفته بود. امام تنها به گفتار بسنده نمی کرد بلکه رفتارش در طول مدت ولیعهدی همه از عدم رضایت وی و مجبور بودنش حکایت می کرد. بدیهی است که اینها همه عکس نتیجه ای را که مأمون از ولیعهدی وی انتظار می کشید، به بار می آورد.
موضعگیری هفتم
امام (ع) از کوچکترین فرصتی که به دست می آورد سود جسته این معنا را به دیگران یادآوری می کرد که مأمون در اعطای سمت ولیعهدی کار مهمی نکرده جز آنکه در راه برگرداندن حق مسلم خود را که قبلا از دستش به غضب ربوده بود، گام برداشته است. بنابراین، امام به مردم قانونی نبودن خلافت مأمون را پیوسته خاطرنشان می ساخت.
نخست در شیوه اخذ بیعت می بینیم که امام جهل مأمون را نسبت به شیوه رسول خدا که مدعی جانشینیش بود، برملا ساخت. مردم برای بیعت با امام آمده بودند که امام دست خود را به گونه ای نگاه داشت که پشت دست در برابر صورتش و روی دست رو به مردم قرار می گرفت. مأمون به وی گفت چرا دستت را برای بیعت پیش نمی آوری. امام فرمود: «تو نمی دانی که رسول خدا به همین شیوه از مردم بیعت می گرفت.»
اما اشعار این مطلب که خلافت حق مسلم امام رضا (ع) است نه مأمون، این موضع از نظر هر کسی که کوچکترین آشنایی با زندگی امام داشته و وقایعی نظیر نیشابور و غیره را شناخته باشد، بسیار روشن است. امام خود را نیشابور امامت خویش را شرط کلمه توحید و راه ورود به دژ محکم الهی معرفی کرده بود. وی همچنین امامان قانونی را در بسیاری از موارد از جمله در رساله ای که برای مأمون نوشته بود شماره کرده و خود نیز در شمار آنان بود. به این نکته در ظهر نویس سند ولیعهدی نیز آشنا فرموده است.
دیگر از نکات شایان توجه آنکه در مجلس بیعت، امام به جای ایراد سخنرانی طولانی، عبارات کوتاه زیر را بر زبان جاری می ساخت: «ما به خاطر رسول خدا بر شما حقی داریم و شما نیز به خاطر او بر ما حقی دارید، یعنی هرگاه شما حق ما را پائیدید بر ما نیز واجب می شود که حق شما را منظور بداریم.»
این جملات میان اهل تاریخ و سیره نویسان معروف است و غیر از آن نیز چیزی از امام (ع) در آن مجلس نقل نکرده اند. امام حتی از اینکه کوچکترین سپاسگزاری از مأمون کند خودداری کرد، و این خود موضع سرسختانه و قاطعی بود که می خواست ماهیت بیعت را در ذهن مردم خوب جای دهد و در ضمن موقعیت خویش را نسبت به زمامداری در همان مجلس حساس بفهماند.
موضعگیری هشتم
امام (ع) برای پذیرفتن مقام ولیعهدی شروطی قایل شد که طی آنها از مأمون چنین خواسته بود: «امام هرگز کسی را بر مقامی نگمارد و نه کسی را عزل و نه رسم و سنتی را نقض کند و نه چیزی از وضع موجود را دگرگون سازد، و از دور مشاور در امر حکومت باشد.» مأمون نیز به تمام این شروط پاسخ مثبت داد. بنابراین، می بینیم که امام بر پاره ای از هدفهای مأمون خط بطلان می کشد زیرا اتخاذ چنین موضع منفی دلیل گویایی بود بر امور زیر:
الف: متهم ساختن مأمون به برانگیختن شبهه ها و ابهامهای بسیاری در ذهن مردم.
ب: اعتراف نکردن به قانونی بودن سیستم حکومتی وی.
پ: سیستم موجود هرگز نظر امام را به عنوان یک نظام حکومتی تأمین نمی کرد.
ت: مأمون بر خلاف نقشه هایی که در سر پرورانده بود، دیگر با قبول این شروط نمی توانست کارهایی را به دست امام انجام دهد
ث: امام هرگز حاضر نبود تصمیمهای قدرت حاکمه را مجرا سازد.
ج: نهایت پارسایی و زهد امام که با جعل این شروط به همگان آن را اثبات کرد. آنان که امام را به خاطر پذیرفتن ولیعهدی به دنیادوستی متهم می کردند با توجه به این شروط متقاعد گردیدند که بالاتر از آن حد درجه ای از زهد قابل تصور نیست. امام نه تنها پیشنهاد خلافت و ولیعهدی را رد کرده بود بلکه پس از اجبار به پذیرفتن ولیعهدی، با قبولاندن این شروط به مأمون خود را عملا از صحنه سیاست به دور نگاه داشت.
موضعگیری نهم
طرز رفتار و آداب معاشرت عمومی امام (ع) چه پیش از ولیعهدی با پس از آن به گونه ای بود که پیوسته نقشه های مأمون را برهم می زد. هرگز مردم ندیدند که امام (ع) تحت تاثیر زرق و برق شئون حکومتی قرار گرفته در نحوه سلوکش با مردم اندکی تغییر پدید آید.
این سخنان را از زبان ابراهیم بن عباس، منشی عباسیان، بشنوید: «هرگز کسی را با سخنش نیازرد، هرگز کلام کسی را نیمه کاره قطع نکرد و هرگز در برآوردن نیاز کسی به حد توانش کوتاهی نکرد. در برابر کسی که پیشش می نشست هرگز پاهایش را دراز نمی کرد و از روی ادب حتی تکیه هم نمی داد. کسی از کارکنان و خدمتگزارانش هرگز از او ناسزا نمی شنید و نه هرگز بوی زننده ای از بدن وی استشمام می شد. در خندیدن قهقهه سر نمی داد و بر سر سفره اش خدمتگزاران و حتی دربان نیز می نشستند.»
بی شک اینگونه صفات در محبوبیت امام (ع) نقش بزرگی بازی می کرد، به طوری که او را در نظر خاص و عام به عنوان شخصیتی پسندیده تر از هر کس دیگر جلوه می داد.
امام (ع) مقام حکمرانی را هرگز به عنوان یک مزیت تلقی نمی کرد بلکه آن را مسئولیتی بزرگ می دانست.
مواضعی که ذکر کردیم کافی است برای ارائه برنامه ای که امام رضا (ع) برای خنثی کردن نقشه ها و توطئه های مأمون در پیش گرفته بود. از آن پس مأمون دیگر قادر نبود نقشی را که می خواست از اوضاع جاری در ذهن مردم متصور سازد، برنامه امام برای شکست و ناکامی مأمون چنان کاری و موفق بود که عاقبت او به قصد نابودی امام برخاست، تا مگر به این وسیله خود را از چنگال ناملایماتی که پیوسته برایش پیش می آمد، برهاند.
حمید بن مهران و عده ای از عباسیان نیز او را در این جنایت همین گونه نوید داده بودند.
منـابـع
جعفر مرتضی حسینی- زندگی سیاسی هشتمین امام- صفحه 173- 176 و 183- 184 و 187- 188
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها