بررسی موضوع وحدت با توجه به آیات قرآن

فارسی 3741 نمایش |

هر سه اصل مشترک «اعتقاد به خداوند یگانه و منزه دانستن او از شریک و عبادت حقیقی آن ذات اقدس و آزادی همه مردم از زنجیر بردگی یکدیگر» نیاز به تحصیل درک و معرفت و کوشش های اختیاری دارد که شخصیت آدمی اعتلا پیدا کند و به درجه معنی دار بودن بر مبنای اعتقادات مزبور برسد و با انسان معنی دار دیگر، وحدت خود را دریابد.
آیات مربوط به این وحدت عالی در قرآن مجید آمده است، از آن جمله:
«و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا و اذکروا نعمه الله علیکم اذکنتم اعدا فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا و کنتم علی شفا حفره من النار فانقذکم منها کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تهتدون؛ و همگی به طناب (بالا برنده) خداوندی چنگ بزنید و پراکنده نشوید و به یاد بیاورید که خداوند به شما عنایت فرمود در آن زمان به جهت این که شما دشمنان یکدیگر بودید و خداوند دل های شما را تالیف فرمود و صبح کردید و به وسیله نعمت خداوندی، برادران یکدیگر شدید و شما بر لبه گودالی از آتش قرار داشتید که خداوند شما را از آن نجات داد. بدین ترتیب، خداوند آیات خود را برای شما بیان می کند، که هدایت شوید.» (آل عمران/ 103)
عظمت الهی وحدتی را که در این آیه مطرح شده، از چند موضوع روشن می شود:
موضوع یکم: کلمه «بحبل الله» است که به معنای دستاویز الهی است، نه طبیعی و نژادی و حقوقی و فرهنگی و احساساتی و غیر ذلک. به نظر می رسد، معنای «بحبل الله» در این آیه شریفه، همان عقاید و دستورات الهی است که با داشتن و عمل کردن به آنها، گردیدن تکاملی اختیاری به وجود می آید و احساس وحدت عالی میان انسان ها به دنبال آن گردیدن به جریان می افتد، چنان که نتیجه به دنبال مقدمات خود می افتد.
موضوع دوم: جمله «فالف بین قلوبکم» است پیوستن دل ها به هم و به وجود آمدن تالیف حقیقی میان آنها، بدون تردید نیازمند همان گردیدن است که در بالا متذکر شدیم
موضوع سوم: جمله «فاصبحتم بنعمته اخوانا» است. در این جمله، عامل آن هماهنگی و اخوت میان مردم دوران پیامبر اکرم (ص)، نعمت خداوندی معرفی شده و قطعی است که نعمت خداوندی نمی تواند به وسیله خودخواهی و مال پرستی و جاه و مقام خواهی بوده باشد، بلکه این نعمت همان عامل الهی است که خصومت های را به برادری تبدیل نموده است.
«من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل انه من قتل نفسا نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا؛ از این جهت است که به بنی اسرائیل مقرر داشتیم که حقیقت این است که اگر کسی، یک انسان را بدون عنوان قصاص یا ایجاد فساد روی زمین بکشد، مانند این است که همه انسان ها را کشته است و اگر کسی را احیاء کند، مانند این است که همه انسان ها را احیاء نموده است.» (مائده/ 32)
مضمون این آیه مبارکه را که همه را مساوی (1) و (1) را مساوی همه، معرفی می نماید، می توان با این فرمول بسیار ساده ولی دارنده عالی ترین حقیقت، نمودار ساخت: همه مساوی یک و یک مساوی همه.
علت این وحدت و تساوی، مربوط به ابعاد مادی آدمیان نیست، زیرا ابعاد مادی آن ها خواه در شکل اعضای کالبد مادی که دارد و خواه درک و فهم های حیوانی معمولی که «موج خاکی فکر و وهم فهم ماست»، اندک علیتی برای هماهنگی و وحدت ازخود نشان نمی دهند، بلکه با توجه به دقیق به خودخواهی حیوانی که از صیانت ذات شروع و در هدف دیدن خود و وسیله دیدن همه جهان هستی پایان می یابد آن ابعاد همه و همه در جدا کردن انسان از انسان و تحکیم تضاد کشنده بین آن ها، فعالیت می کنند. بنابراین، علت این تساوی و وحدت را باید در بعد روحی انسان ها جستجو کرد که اگر چه از یک طرف مجاور سطوح طبیعت است، ولی از طرف دیگر رو به ماورای طبیعت و مبدا کمال و جمال مطلق خدا می باشد. طرف های رو به ماورای طبیعت ارواح آدمیان، اشعه خورشید الهی را از یک منبع اصلی در می یابند و سپس هر یک مانند روزنه های کوچک و بزرگ و رنگارنگ، آن اشعه را در عالم وجود منعکس می کنند. در نتیجه، برادری و هماهنگی و تساوی و بالاتر از همه این ارتباطات، رابطه وحدت به منبع خورشید عظمت الهی متصل است، چنان که در طریق حدیثی مشاهده خواهیم نموده:
«هو الذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها؛ او، آن خدایی است که همه شما را از یک نفس آفریده و همسر آن را از خود آن نفس به وجود آورده یا قرار داده است.»
این آیه مبارکه صراحت دارد در این که نسل بزرگ آدمیان از یک آدم شروع شده است و خداوند سبحان در آفرینش فرزندان آدم، یکی را بر دیگری ترجیح ارزشی نداده است، پس همه آنان در پیشگاه خداوندی یکی بوده و چنان که در آیه بعدی خواهد آمد، ملاک ارزش و فضیلت آنان را در نزد خدا، تقوا معرفی می فرماید. با این که انبیاء و اوصیا مانند ائمه معصومین (ع) دارای سرمایه خاصی هستند که خداوند به آنان عنایت فرموده است، با این حال ارزش و عظمت حیات آنان نیز بهره برداری صحیح از آن سرمایه خدادادی ناشی می شود، زیرا این قاعده عقلی که «مسئوولیت ها و ارزش ها بر مبنای اختیار است» به هیچ وجه قابل استثناء نیست.
تذکر دادن مردم به این که انسان ها همگی از یک منشاء به وجود آمده اند، در روایات متعددی آمده است، مانند روایت معروف از پیامبر اکرم (ص) که فرمود: «ایها الناس کلکم من آدم و آدم من تراب؛ همه شما از آدم هستید و آدم از خاک است.»
«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم؛ ای مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریده و شما را شعبه ها و قبیله هایی قرار دادیم تا با یکدیگر آشنا و هماهنگ شوید، با فضیلت ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.» (حجرات/ 13)
دلالت این آیه مبارک بر هماهنگی و وحدت و لزوم احساس آن، صریح تر از آن است که نیازی به بیان داشته باشد. این دلالت از سه جهت است:
جهت یکم: اصل خلقت اولاد آدم و حوا (ع) که یک مرد و زن می باشند. این جهت همان است که سعدی در اشعار بسیار معروفش به آن اشاره کرده است:
بنی آدم اعضای یکدیگرند *** که در آفرینش ز یک گوهرند
جهت دوم: از جمله «لتعارفوا» استفاده می شود که درک انسان ها یکدیگر را و هماهنگی آنان را در حرکت در مسیر زندگی، منظور خداوندی بوده است.
جهت سوم: اتحاد انسان ها در وصول به ارزش نهایی است که از جمله «ان اکرمکم عند الله اتقاکم» استفاده می شود.
موضوع چهارم: آیاتی که همه انسان ها را مجموعا مورد توجه قرارداده، موجودیت یا مختصات آنان را به طور کلی و مجموعی بیان می فرماید. مانند:
«ان الانسان لفی خسر* الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات؛ قطعا انسان در خسارت است، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالحه به جای آوردند.» (عصر/ 2- 3)
«و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا؛ ما قطعا فرزندان آدم را اکرام نموده و آنان را در خشکی و دریا (برای کار و کوشش) قرار دادیم و از مواد پاکیزه به آنان روزی کردیم و آنان را بر عده فراوانی از آنچه خلق نمودیم برتری دادیم.» (اسراء/ 70)
«و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض؛ و اما آنچه که برای مردم سودمند است در روی زمین می ماند.» (احقاف/ 15)
همچنین، در مواردی که خداوند متعال تکالیف اولاد آدم (ع) را بیان می فرماید، مانند:
«و وصینا الانسان بوالدیه احسانا؛ و ما انسان ها سفارش کردیم که به پدر و مادرش نیکویی کند.» (حدید/ 4)
«یا الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم؛ ای مردم، بپرستید پروردگارتان را که شما را آفریده است.» (بقره/ 21)
موضوع پنجم: به نظر می رسد، صریح ترین و قاطعانه ترین آیات از نظر دلالت به هماهنگی و وحدت انسان ها و لزوم احساس آن، عبارت است از آیاتی که رابطه خداوند سبحان را با انسان بیان می فرماید. مانند:
«و هو معکم این ما کنتم؛ و او با شماست هر جا که باشید.» (حدید/ 4)
«و نحن اقرب الیه من حبل الورید؛ و ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم.» (ق/ 16)درست است که خداوند عز و جل به یک معنی با همه موجودات است، چنان که امیرالمومنین (ع) فرموده است: «مع کل شی ء لا بمقارنه، و غیر کل شیء لا بمزایله؛
خداوند با همه اشیاء است بدون نزدیکی و اتصال به آنها، و غیر از همه اشیاء است نه به طور جدایی دارای مرز و حد.» (نهج البلاغه/ خطبه 1)
ولی ما می بینیم خداوند متعال درباره هیچ موجودی نمی فرماید: و لقد کرمنا و نمی فرماید: «یا ایتها اانفس المطمئنه* ارجعی الی ربک راضیه مرضیه؛ ای نفس واصل به مقام اطمینان، برگرد به سوی پروردگارت در حالی که تو از او خشنود و او از تو راضی است.» (فجر/ 27- 28)
خداوند متعال به هیچ موجودی وعده لقاء (دیدار) خود را جز به انسان نداده است. البته این نکته را نباید فراموش کرد که آن معیشت که خداوند متعال با انسان های رشد یافته و سبقت گرفته در میدان مسابقه در خیرات داراست، با مردم پلید و ساقط در لجن های پستی و رذالت که خود را از خدا دور کرده اند دارا نمی باشد، و هم چنین قربی که خداوند متعال بیش از رگ گردن انسان به انسان دارد، با مردم پست تر از حیوانات ندارد، و به طور کلی خداوند با انسانی است که انسانیتش را از دست نداده است.

منـابـع

محمدتقی جعفری- زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام- صفحه 145-150

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها