تفسیر کلی آیات مربوط به زیبایی در قرآن
فارسی 7601 نمایش |آیات فراوانی که درباره زیبایی از دیدگاه اسلام در قرآن آمده است به خوبی اثبات می کند که زیبایی و توجه به آن ها و به وجود آوردن زیبایی ها نه تنها از دیدگاه اسلام جایز است، بلکه با نظر به نیاز روحی که بشر به زیبایی های محسوس عینی دارد، محبوب و مطلوب است. از طرف دیگر، می دانیم که نیازهای مادی و معنوی بشر در زیبایی های محسوس عینی خلاصه نمی شود، یعنی چنین نیست که انسان ها همه حقایق و واقعیات را قربانی زیبایی محسوس عینی کنند، مخصوصا با نظر به این جریان متداول که انسان های سودجو و قدرت پرست و خودخواه، از نمایش های زیبایی و آراستن ظاهر و صورت، چه حقایق و اصول و ارزش ها در راه اهداف خود نابود می سازند. به همین جهت، اسلام برای مردم، هشدار جدی می دهد که به یاد داشته باشید و به طور جدی متوجه باشید که هر زیبایی و آرایش که تفکرات و هدف گیری های بشری در به وجود آمدن یا ارائه آن دخالت بورزد، نمایانگر حقیقت نیست و چنین نیست که هر زیبایی فقط در تحریک ذوق و شهود زیبایی که موجب لذت است، خلاصه شود. این یک جریان استثنایی حتی یک جریان اقلیت غیر قابل توجه نیست که
جسم را می آرایند تا جان را بیازاراند *** چهره را می آرایند تا دل رابیالایند
در منابع اسلامی این هشدار جدی با بیانات گوناگون آمده است. یعنی زیبایی نباید پرده ای برای پوشاندن واقعیات و توجیه پلیدی ها بوده باشد. ما انسان ها به حد کافی عواملی را برای قرار گرفتن غیر مستقیم با واقعیات دارا می باشیم، و همه کوشش ما باید صرف این مساله شود که با حقایق و واقعیات به طور صریح و مستقیم ارتباط برقرار کنیم. هیچ یک از عوامل پوشانده حقیقت و واقعیت مانند زیبایی و آرایش ظاهری که عامل اصلی حیات معقول ما (حقیقت و واقعیت) را می پوشاند، نیست. زیرا زیبایی و آرایش ظاهری به جهت جاذبه ای که دارد، می تواند با استخدام ذوق و شهود و احساس زیبایابی ما، حقیقت و واقعیت و اندیشه و تعقل درباره آن دو را از دست ما بگیرد:
1- «و من الناس من یعجبک قوله فی الحیاه الدنیا و یشهد الله علی ما فی قلبه و هو الد الخصام؛ وبعضی از مردم هستند که گفتار آنان در زندگانی دنیوی تو را به شگفتی وا می دارد و خدا را به آن چه که در دلش شاهد می گیرد، درحالی که در خصومت با تو سخت می کوشد.» (بقره/ 204)
2- «ذلک بانهم آمنوا ثم کفروا فطبع علی قلوبهم فهم لا یفقهون* و اذا رایتهم تعجبک اجسامهم و ان یقولوا تسمع لقولهم کانهم خشب مسنده؛ این بدان جهت است که آن منافقین، نخست ایمان آوردند و سپس کفر ورزیدند و خداوند بر دل های آنان مهر زد و از کار انداخت و آنان نمی فهمند. و هنگامی که آنان را ببینی اجسام تو را به شگفتی وا می دارد و اگر سخنی بگویند، به سخن آنان گوش می دهی، گویی چوب های خشک وبی مغز هستند. (سایه های بی روح می باشد.)»(منافقون/ 3- 4)
3- «و لامه مومنه خیر من مشرکه و لو اعجبتکم؛ و یک کنیز با ایمان بهتر است از یک زن مشرک، اگر چه زیبایی او شما را به شگفتی وادار کند.» (بقره/ 221)
نوع یکم- سخنان زیبا که روپوشی به درون پلید می باشد.
خطر بزرگ سخنان زیبا (چه در قالب شعر و چه در قالب نثر) در این است که رابطه الفاظ با مفاهیم و مقاصد گوینده هرگز رابطه علیت طبیعی ضروری نمی باشد. توضیح این که؛ دلالت کلمه «دوست من» به مفهوم و معنای خود قراردادی محض است و بهترین دلیل آن تنوع زبان ها در دنیا است، یعنی مفهوم و معنای «دوست من» بیش از یک چیز نیست و آن عبارت است از کسی که من رابطه دوستی دارد. در صورتی که برای ابراز همین یک مفهوم و معنی، هزاران کلمه را به عنوان لغت خاص هر یک از اقوام می توان به کار برد. همچنین، جمله «نویسنده خوبی است» از کلمات و هیأتی خاص ترکیب یافته است که مفهوم آن ها را می توان با هزاران کلمه دیگر به عنوان لغت خاص هر یک از اقوام ابراز نمود. پس جمله «دوست من نویسنده خوبی است» دارای مفاهیمی است که نشان دادن آن جمله، مفاهیم خود را بر مبنای قرار دارد استوار ساخته است و چون رابطه بین لفظ و معنی قراردادی است، امکان به کار بردن لفظ در یک معنای دیگر (حتی ضد معنای اصلی) همواره وجود دارد. این امکان است که ضرورت تطابق سخنی را با مقصود گوینده کاملا نفی می کند و اثبات می کند که گوینده می تواند خلاف واقعیت و حقیقت را ابراز نماید و ممکن است این ابراز به قدری زیبا و آراسته و ماهرانه باشد که شنونده را به کلی از حقیقت و واقعیت دور و محروم بسازد.
نوع دوم- آرایش جسمانی ظاهری با حیات خشکیده
آن چه که منطق همه جانبه اصول انسانی ایجاب می کند، این است که محتوای سالم و با شکوه وجود انسانی، با ظاهری زیبا توأم بوده باشد، و چنان که نمود ظاهری انسان ها نیز زشت و کراهت بار نباشد، حتی بایستی این حقیقت را بپذیریم که محبوبیت زیبایی ظاهری و جسمانی زیبایی باطنی انسان یکی نیست، زیرا زیبایی باطنی انسان ها که عبارت است از تعقل و اندیشه صحیح و وجدان حساس و پاک و عشق به حقیقت و تنفر از باطل، امری است ضروی و واجب، در صورتی که زیبایی ظاهر جسمانی امری است شایسته، مشروط به این که سرپوشی به کثافت ها و پلیدی های درونی نباشد که در آن موقع موجودیت چنین انسانی مانند زهری کشنده در شیشه بسیار زیبا است. مردم همه جوامع و همه دوران هرگز از ظاهر جسمانی نا زیبا، آن صدمه و ضرر را ندیده اند که از انسانی با درون پلید و زشت با صورت و ظاهری زیبا و آراسته دیده اند.
«و اذا رایتهم تعجبک اجسامهم و ان یقولوا تسمع لقولهم کانهم خشب مسنده؛ و اگر آن تبهکاران را ببینی، اجسام آنان تو را به شگفتی وا می دارد و اگر سخنی بگویند، گوش به گفتار آنان فرا می دهی، گویی آنان چوب های خشک و بیجانند.»(منافقون/ 4)
این یک بدبینی افراطی درباره حیات انسان ها نیست که بگوییم: قانع شدن و خرسند بودن مردم به زیبایی ظاهری و جسمانی، یکی از قوی ترین عوامل بازدارنده آنان از تقویت عقل و وجدان و اندیشه و ایمان به حقایق بوده است. امروز هم مانند دوران گذشته، نگاه های مردم به ظواهر یکدیگر بدون آگاهی از درون آنان، نقش تفسیر حیات را به عهده گرفته است. اگر شما فقط روی خندان داشته باشید، لباس هایتان زیبا، زلف شانه زده و معطر و راه رفتنی خرامان و الفاظی زیبا، می توانید در جدول انسان ها، ردیف تکامل یافته ترین ها را اشغال کنید!! اما صدق و صفا و عدالت و آینده بینی و بذل امتیازات خدادادی چند روزه که در اختیار شما قرار گرفته است، به انسان های نیازمند، کوشش برای افزایش آگاهی و معرفت، پذیرش حق اگر چه تلخ باشد، احترام ذات خود و دیگر انسان ها، تکاپو برای شرکت در هدف کلی هستی و وصول به هدف اعلای حیات، نه تنها زیبا نیستند، بلکه خیالاتی که نباید در مغز راه داد!!!
نوع سوم- زیبایی صوری در به کار انداختن گردونه تناسل
هیچ انسانی متعدلی تردید در این ندارد که اگر زیبایی صورت و جمال معنی در هر دو صنف مرد و زن جمع می شد، هم در مقدمه عمل تناسل و توالد و هم در همه لحظات رویارویی این دو صنف با یکدیگر، از لذت محسوس و لذت معقول برخوردار می شدند. ولی نه خلقت جسمانی همه انسان ها با آن الگوی زیبایی که ما برای خود پذیرفته ایم، از زیبایی برخوردار است و نه ارزش های اصول و دستورات مذهبی و اخلاقی عالی، درون همه انسان ها را از جمال معنی برخوردار ساخته است. به این معنی که مذهب و اخلاق، توانایی به وجود آوردن جمال معنی را ندارند، زیرا تبعیت آدمی از تمایلات و هوس های حیوانی و پیچیدن به دور خود طبیعی است که آن دو عامل نیرومند را خنثی می سازد. آن چه برای مردان و زنان رشد یافته شایسته است، جمال معنی در این دو صنف است و اشتراک زن و مرد در رشد عقلانی و وجدانی (مخصوصا در رشد معنوی روحانی که تقوا و تعلق به اخلاق الله است) مقدس ترین عامل وحدت و هماهنگی دو صنف است. آیه قرآن این اشتراک مقدس را چنین متذکر می شود:
«و لاتنکحوا المشرکات حتی یومن و لامه مومنه خیر من مشرکه و لو اعجبتکم؛
با زن های مشرکه ازدواج نکنید تا ایمان بیاورند و یک کنیز با ایمان بهتر از زن مشرکه است، اگر چه شما را به شگفتی وا دارد، و با مردان مشرک ازدواج نکنید تا ایمان بیاورند و یک برده با ایمان بهتر است از یک مرد مشرک، اگر چه شما را به شگفتی وا دارد.» (بقره/ 221)
اما چه اندک هستند این گونه انسان های رشد یافته که در زندگانی زناشویی از هر دو لذت محسوس و معقول برخوردار شوند. به هر حال، آیه مذکور صریحا دلالت بر این حقیقت دارد که در پدیده حیاتی زناشویی، جمال معنی مقدم بر زیبایی صورتی است. نه این که زیبایی صوری مطلوب نیست، بلکه زیبایی صوری به طور طبیعی مطلوب و از دیدگاه اسلام نیز محبوب است. اما اگر آدمی در انتخاب صنف مقابل خود برای به وجود آوردن رابطه زناشویی میان زیبایی صوری و جمال معنوی مخیر باشد، جمال معنوی مطلوب تر است. این مساله هم جای تردید نیست که ترجیح زیبای است. در این پدیده حیاتی باید دقت شود که زیبایی صوری برای زن مانند قدرت برای مرد است که اگر از تربیت انسانی اسلام برخوردار نباشد، مانند کارد برانی است که به دست کودک داده باشند.
زن زیبا صورت و دور از اخلاق با آن کارد بران، هم اعضای خود را خواهد برید و هم اعضای دیگران را، چنان که قدرت در دست یک مرد خالی از اخلاق عالی انسانی، آتشی است که اول مغز خود قدرتمند را و سپس دیگران را می سوزاند و خاکستر می سازد. درست است که تاریخ اقوام و ملل، سلاخ و جلاد زن به خود ندیده است، ولی کشته شدگان و تباه شدگان به وسیله سلاح زیبایی صوری زن های و مردها اندک نبوده است. امیرالمومنین (ع) می فرماید: «زخارف الدنیا تفسد العقول الضعیفه؛ آرایش های دنیا، عقول های ناتوان را فاسد می کند» زیرا عقل ناتوان، قدرت تشخیص پوست و مغز، ظاهر و باطن، صورت و معنی، حقیقت و نمود، وسیله و هدف را نداشته، از هر موضع گیری، همه واقعیات را با نوعی مطلق که برای خود ساخته و پرداخته است می نگرد. قوانین و اصول برای یک «حیات معقول» به ذهنش خطور نمی کند، تا چه رسد به این که آن ها را ملاک حقیقت قرار داده، زندگی قابل تفسیر و توجیهی داشته باشد.
در یکی از آیات قرانی چنین آمده است: «و لا تمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجا منهم زهره الحیاه الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیر و ابقی؛ و چشمانت را در دراز مکن به سوی نعمت هایی از آنان که به عنوان شکوفه حیات دنیوی آنان را از آن زن ها بهره مند ساختیم تا در معرض آزمایش شان قرار بدهیم، و رزق پروردگار تو بهتر و پایدار است.» (طه/ 131)
از این آیه چنین استفاده می شود که زیبایی صوری، یکی از وسایل آزمایش اولاد آدم است و به خوبی می تواند انسان را در مبارزه امواج تمایلات و آرمان های معقول مذهبی و اخلاقی در تلاطم قرار بدهد که اگر شخصیت را تقویت نموده و تمایلات زودگذر را مهار کند و نگذارد آرمان های معقول مختل شوند، گامی بزرگ در مسیر رشد برداشته است، و اگر شخصیت را در برابر تمایلات ببازد و آرمان های معقول را به باد آن تمایلات بسپارد، رو به سقوط رفته و قطعا به یک حیوان نا آگاه و بی اختیار مبدل خواهد شد. این که زیبایی ها به طور عموم به اضافه تلطیف روح و جبران خشونت های طبیعت و قوانین جاریه در آن، وسایل آزمایش نیز می باشند، از موارد متعددی در قرآن استفاده می شود، مانند:
«انا جعلنا ما علی الارض زینه لها لنبلوهم ایهم احسن عملا؛ ما آن چه را که در روی زمین است برای زمین (و زمین نشینان) زینت قرار دادیم تا آنان را در مجرای آزمایش قرار بدهیم، تا چه کسی از آنان دارای عمل نیکوتر بوده باشد.» (کهف/ 7)
«و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداه و العشی یریدون وجهه و لا تعد عیناک عنهم ترید زینه الحیاه الدنیا؛ نفس خود را در زندگی با کسانی که پروردگار خود را صبحگاه و شامگاه می خوانند و فقط عنایت ربانی خدا را در نظر دارند به شکیبایی وادار کن و چشمانت را از آنان منصرف مساز برای اراده زیور و زینت حیات دنیوی» (کهف/ 28)
این آیه شریفه هم به صراحت کامل از قربانی کردن حیات انسان هایی که در این دنیا می خواهند با «حیات معقول الهی» زندگی کنند، به آرایش ها و زینت ها و زیورهای چشمگیر جلوگیری می کند و گوشزد می کند که این آرایش ها و پیرایش ها نباید سد راه حیات اصلی روح آدمیان باشد. آن فرد و جامعه ای که از حیات قابل تفسیر و توجیه معقول ناتوان است، هرگز نخواهد توانست از قانون اصلی حیات برخوردار شود، و در نتیجه حتی از تفسیر زیبایی ها و برخورداری از آن نیز ناتوان خواهد بود. عالی ترین ارزش زیبایی ها در آن است و در عین حال که سطوح ابتدایی روح ما را می نوازد، می تواند وسیله بسیار خوبی برای تحریک ما به مشاهده کمال در پشت نمودهای شفاف زیبایی و عامل تحریک به سوی آن باشد.
با توجه به این اصل است که سطح فهم و درک بشری به جایی خواهد رسید که حیات انسان ها را قربانی زینت و زیور صوری حیات دنیوی نخواهد ساخت. در بعضی از آیات دیگر، خداوند گرایش به حقایق پایدار را در برابر زینت و زیور دنیا توصیه می فرماید:
«المال و البنون زینه الحیاه الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا؛ مال و فرزندان زینت زندگی دنیوی هستند و آن اعمال و نتایج اعمال صالح (که از انسان های رشد یافته) خواهد ماند، در نزد پروردگارت هم از نظر پاداش و هم از نظر آرزوی خواستنی، بهتر از آن زینت ها است.» (کهف/ 46)
خلاصه مطالبی که درباره زیبایی از دیدگاه اسلام مطرح کردیم، این است که زیبایی در همه انواع خود از دیدگاه اسلام محبوب و مطلوب است، ولی این پدیده محبوب و مطلوب نباید حقایق و واقعیات متن «حیات معقول» را مختل بسازد، زیرا نباید «حیات معقول» قربانی پدیده لذت محض ناشی از برقرار کردن رابطه با زیبایی ها باشد. علاوه بر آن، اصل تصعید در زیبایابی که در اسلام مطرح است، عبارت از تقویت مغز برای دریافت جمال خداوندی است. انسان با هر یک از این تصعید و اعتلاهای مغزی و روحی، گام از لذایذ محسوس و سطحی بالاتر گذاشته و موفق به دریافت لذایذ معقول تر می شود، تا آن گاه که زیبایی روح خویشتن را که دارای فروغی از جمال الهی است، در می یابد.
منـابـع
محمدتقی جعفری- زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام- صفحه 318-321 و 323- 328
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها