خطبه امام سجاد علیه السلام در مسجد شام
فارسی 5741 نمایش |در یکی از روزهایی که کاروان اسیران کربلا در شام بودند، یزید خطیب دمشق را می خواهد و بدو می گوید به منبر برود و حسین و پدر او را به زشتی نام برد.
خطیب چنان می کند که یزید می خواهد. علی بن الحسین (ع) بدو بانگ می زند: «وای بر تو ای خطیب! خشنودی آفریده را به خشم آفریدگار خریدی و برای خود جائی در دوزخ آماده کردی.»
و شاید در همین روز و یا روز دیگر بوده است که از یزید می خواهد به منبر شود و سخنی چند که موجب خشنودی خدا باشد به مردم بگوید و یزید با آنکه نمی خواسته است، بدو رخصت می دهد...
امام بر منبر می شود و چنین می گوید:
«ای مردم! کسی که مرا می شناسد می شناسد، و کسی که مرا نمی شناسد، خود را بدو می شناسانم. من پسر مکه و منایم!
من پسر مروه و صفایم!
من پسر محمد مصطفایم!
من پسر آنم که (قدر) او نه پنهانست و جولانگاه او آسمانست. به عرش خدا تا آنجا پرید که به سدرة المنتهی رسید. و از آن گذشت و رخت به مقام (قاب قوسین أو أذنی) کشید. فرشتگان آسمان پشت سرش نماز خواندند و از مسجد حرام به مسجد اقصایش بردند.
من پسر علی مرتضایم!
من پسر فاطمه زهرایم!
من پسر خدیجه کبرایم!
من پسر آنم که او را به ستم در خون کشیدند، و سرش را از قفا بریدند. من پسر آنم که تشنه جان داد و تن او بر خاک کربلا افتاد. عمامه و ردای او را ربودند حالی که فرشتگان آسمان در گریه بودند. جنیان در زمین و پرندگان در هوا سیلاب از دیده گشودند. من پسر آنم که سرش را بر نیزه نشاندند و زنان او را از عراق به شام به اسیری بردند.
مردم! خدای تعالی ما اهل بیت را نیک آزمود، رستگاری، عدالت و پرهیزگاری را در ما نهاد و رایت گمراهی و هلاکت را به دشمنان ما داد. ما را به شش خصلت برتری و بر دیگر مردمان سروری داد. بردباری، و دانش، دلاوری و بخشش را به ما ارزانی فرمود. و دل مؤمنان را جایگاه دوستی و منزلت ما نمود.
آمد و شد فرشتگان در خانه ما و فرود آمد نگاه قرآن آستانه ماست.»
و هنوز از خطبه نپرداخته بود که اذان گو گفت: «أشهد أن لا اله إلا الله»، علی بن الحسین گفت: «بدانچه گواهی می دهی گواهی می دهم.» و چون اذان گو گفت «أشهد أن محمدا رسول الله»، علی بن الحسین رو به یزید کرد و گفت: «یزید! محمد جد توست یا جد من؟ اگر گوئی جد توست دروغ گفته ای و اگر گوئی جد من است، چرا پدرم را کشتی؟ و زنان او را اسیر گرفتی؟»
سپس فرمود: «مردم! آیا میان شما کسی هست که پدر و جدش رسول خدا باشد؟»
و به یکبار شیون از مردم برخاست.
منـابـع
سیدجعفر شهیدی- زندگانی علی ابن الحسین علیه السلام- صفحه 73-75
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها