حقوق اساسی انسان در اسلام

فارسی 3176 نمایش |

نزد هر مکتبی برخی از ابعاد حقوقی جایگاه و اهمییت ویژه ای دارند که اصطلاحا آن بخش را حقوق اساسی و پایه ای نامیده اند و اقسام و ابعاد دیگر حقوق را متفرع بر آن می دانند. آنچه در اسلام به عنوان اساسی ترین حقوق انسان میتوان نام برد عبارتند از: حق حیات، حق آزادی و عدم رقیت و حق تدین و دین ورزی.
الف- حق حیات
مهم ترین حق انسان حق حیات است و سایر حقوق از این حق نشات می گیرند زیرا اگر زندگی و حیاتی نباشد حقوق دیگر مصداقی نخواهد داشت. حیات و زندگی بزرگترین موهبت الهی است که به انسان اعطا شده است: "الحیاة هبة الله" به همین جهت احدی حق از بین بردن یا ضعیف کردن آن را ندارد. این حق از جانب خداوند در امانت اوست و انسان مأمور و مکلف به حفظ آن است. شاید همه شرایع بر این مطلب اتفاق داشته باشند که حفظ حیات و عدم تعدی یا محدود نمودن آن واجب است. در حدیث آمده است: «کل المسلم علی المسلم حرام دمه و ماله و عرضه»
از امام صادق (ع) روایت شده است که رسول الله (ص) در حجة الوداع در سرزمین منی ایستاد و فرمود: «ای یوم اعظم حرمه؟ فقالوا: هذا الیوم، فقال: فای شهر اعظم حرمه؟ فقالوا: هذا الشهر، قال: فای بلد اعظم حرمه؟ قالوا: هذا البلد، قال: فان دماءکم و اموالکم علیکم حرام کحرمه یومکم هذا فی شهرکم هذا فی بلدکم هذا الی یوم تلقونه فیسالکم عن اعمالکم....»
بسیاری از تکالیف و احکام شرعی در اسلام مثل تحریم قتل نفس، حرمت انتحار و خودکشی، حرام بودن اذن به قتل، تحریم قتل جنین، وجوب حفظ جان و حرمت نفس برای حفظ حیات و در راستای حق حیات انسان وضع شده اند بنابراین هم بر شخص و هم بر حاکمان اسلامی واجب است که زندگی انسان و اساسی ترین حق او را حفظ کرده و آن را به خطر نیندازند.
این همان چیزی است که قوانین حقوقی در عرف بین الملل نیز به آن توجه کرده است؛ اما آنچه را که اسلام در نظر دارد و آن را در تشریع خود لحاظ کرده بسیار دقیق تر از آن است که در قوانین جهانی یا اعلامیه های بین المللی آمده است و آن حق حیات طیبه و کریمه است؛ یعنی انسان نه اینکه حقش محدود به حیات مادی و در سطح حیوانات است بلکه حق او بسی وسیع تر از حیات مادی است و حق دارد در جهت معنوی کمالاتی را تحصیل و حیات معقول و وحیانی خویش را در مسیر انسانیت ارتقا بخشد.

ب- حق آزادی
آزادی مخالف بردگی است حق حریت در حد حق حیات از اهمیت برخوردار است. ظهور کامل آزادی در عزم و اراده و تسلط کامل در افعال است مفهوم سیاسی و اجتماعی آن یعنی قدرت بر تصرف تا زمانی است که ضرر بر دیگران وارد نکند یا انجام عملی که به زیان دیگران تمام نشود. انسان آزاد آفریده شده لذا نباید برده و اسیر دیگران باشد او در مقابل هیچ کس جز آفریننده ای که حیات را به او عطا کرده نباید بندگی کند. عبودیت و بندگی او فقط در مقابل ذات اقدس اله شایسته انسانیت اوست. تجویز این امر نیز بر اساس فطرت او تنظیم شده است: «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» (ذاریات/ 56)، «و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحی الیه انه لا اله الا انا فاعبدون» (انبیا/ 25). عبودیت دیگران و بندگی هوای نفس و تسلیم پذیری مطلق العنان در مقابل حاکمان خلاف مسیر فطرت انسانی است هرچند این آفت در مقطعی از زمان شیوع زیادی پیدا کند. قرآن کریم در ناحق بودن و بطلان این گونه عبودیت و بندگی می فرماید: «ما تعبدون من دونه الا اسماء سمیتموها انتم و اباوکم ما انزل الله بها من سلطان ان الحکم الا لله امر الا تعبدوا الا ایاه ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون.» (یوسف/ 40)
پس مراد از آزادی، مطلق العنان بودن نیست که شخص هر کاری را خواست انجام دهد. آزادی اراده و عمل بر اساس خواهش های نفسانی همانا بی بند و باری و تبهکاری است؛ نه آزادی انسانی، زیرا این گونه تصمیم گیری و عمل کردن گام نهادن در حیطه حیات دیگران یا محدود کردن و به خطر انداختن آزادی افراد دیگر است.
آزادی در حیات انسانی نباید با فساد و تبهکاری و بی بند و باری مشتبه گردد چنان که غالبا در مفهوم آن این مغالطه و اشتباه صورت می گیرد. آزادی با عناصری چون تفکر که موجب کشف حقایق عالم و اعمال صالحه بر مبنای آن می شود دعوت به امور خیر حفظ منافع و مصالح دیگران و رعایت نظم و قانون عقلایی پیوند عمیق دارد پس آزادی حقیقی در اراده و عمل زمانی واقعیت پیدا می کند که بر مبنای تعقل و تفکر باشد؛ اما اگر اساس آن امیال و خواسته های نفسانی باشد آزادی کاذب است. قرآن یکی از مبانی مهم آزادی را تعقل و تفکر دانسته می فرماید: «الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار، ربنا انک من تدخل النار فقد اخزیته و ما للظالمین من انصار» (آل عمران/ 191-192). اراده باطل و عمل ظالمانه برای کسانی است که اهل تفکر نیستند. تحقق چنین اراده ای به معنای آزادی عمل نیست زیرا اراده قرین با عقل نیست: «اولم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبه الذین من قبلهم کانوا اشد منهم قوه و اثار وا للارض و عمروها اکثر مما عمروها و جاءتهم رسلهم بالبینات فما کان الله لیظلمهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون» (روم/ 9) دعوت به اعمال خیر عنصر دیگری است که قرآن به آن در این زمینه اشاره دارد: «و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون» (آل عمران/ 104).

ج- حق تدین
دین داری جزء مهم ترین حقوق انسان بعد از حق حیات به شمار می آید چون زندگی بدون دین ورزی حیات جامد ایستا و راکدی است که هیچ پویایی و حرکتی به سمت تکامل در آن وجود ندارد: «و من یکفر بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر فقد ضل ضلالا بعیدا» (نساء/ 136). در کتاب های حقوق اساسی حق حیات و ازادی را جزء حقوق اساسی دانسته؛ ولی به حق تدین اشاره ای نشده یا کمتر بدان توجه شده است. برخی دین را جزء ضروریات حیات انسان دانسته و آن را اساسی ترین حق به شمار آورده اند.
به نظر می رسد تدین حق همه انسان هاست و شاید یکی از حکمت های وجوب جهاد در راه خدا، جهاد با نفس، استشهاد در مسیر اعتلای کلمه الله و مبارزه با دشمنان برای حفظ دین برای دسترسی به همین حق باشد. این حق هیچ گونه منافاتی با آزادی عقیده نداشته بلکه موید آن است چنان که در قرن تصریح شده که آزادی در انتخاب دین و دین ورزی حق مسلم افراد است: «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی» (بقره/ 256). نمی توان دیگران را در انتخاب دین و عقیده اکراه کرد که به سمت خاصی گرایش پیدا کنند چون عقیده امری قلبی است و اکراه در آن تحقق ندارد: «و لو شاء ربک لامن من فی الارض کلهم جمیعا افانت تکره الناس حتی یکونوا مومنین» (مؤمنون/ 99). پذیرش دین حق در ذات انسان نهادینه شده و خداوند باطن بشر را به آن متمایل ساخته است: «فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم....» (روم/ 30) تهدید به عذاب در صورت روی گردانی از دین حق بیان اثر تکوینی آن است؛ نه اینکه اجبار و اکراهی از جانب خداوند باشد: «و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر انا اعتدنا للظالمین نارا احاط بهم سردقها...» (کهف/ 29) هر انسانی حق مسلم خود می داند که تدین به دین فطری داشته باشد و زمانی که ظلمت از نور تاریکی از روشنایی و رشد از غی متمایز گردند هیچ انسان بالغ و عاقلی ظلمت و تاریکی و غی را بر نور و روشنایی و رشد ترجیح نمی دهد.
انبیای الهی نیامده اند که مردم را در پذیرش و قبول دین الهی اکراه و اجبار کنند: «انک لا تهدی من احببت و لکن الله یهدی من یشاء» (قصص/ 56)، بلکه آمده اند تا پرده های جهل را کنار زده و برای مردم مسیر ظلمت را از روشنایی آشکار سازند چنان که خداوند خطاب به رسول بزرگوار اسلام می فرماید: «فذکر انما انت مذکر، لست علیهم بمصیطر» (غاشیه/ 21-22). ایمان به دین حق و تدین به مکتب الهی گام نهادن در وادی ایمن و وارد شدن در محیط نورانی و روشن و کفر ورزیدن و عناد به دین حق به انحای مختلف ضلالت و تاریکی و قدم گاشتن به محیط تیرگی و تاریکی است.
انسان وقتی به رشد عقلی رسیده عالم و آگاه گردد هرگز با حسن اختیار خویش تاریکی و ظلمت را انتخاب نمی کند. اراده الهی بر این است که بشریت به این مرتبه از آگاهی و معرفت و بلوغ فکری برسد تا بر اساس آن به حق مسلم خویش که اختیار دین الهی است دست یابد. همه انبیای الهی در همین راستا مبعوث شده اند: «و یثیروا لهم دفائن العقول».
تصور ناصوابی است که گفته شود انبیای الهی با ملت ها و قوم ها جهاد کردند تا آنان را با اکراه به سوی خدا دعوت کنند. هرگونه صفت ناروا چون عصبیت غیر منطقی و خشونت طلبی درباره متولیان دین و مسلمانان راستین مخالف صریح آیات قرآن و سیره مسلمین است زیرا اسلام تأکید دارد مسلمانان در زندگی اجتماعی با کفار و اهل کتاب تا زمانی که دست به سلاح نبردند تعامل سالم داشته باشند و با آنان بر اساس قسط و عدل رفتار نمایند: «لاینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین» (ممتحنه/ 8)
خداوند در قرآن کریم مسلمانان را نهی کرده است که در عقیده و عمل با مخالفان از روی تعصب مجادله کنند: «و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن الا الذین ظلموا منهم و قولوا منا بالذی انزل الینا و انزل الیکم و الهنا و الهکم واحد و نحن له مسلمون» (عنکبوت/ 46) و این شعار اسلام است که «و قولوا للناس حسنا» (بقره/ 83)
پس رشد و بلوغ فکری، معرفت به خالق نظام هستی، علم به هدف زندگی و دارا بودن حیات طیبه و نورانی از تمهیدات و برکات تدین و دین داری و از حقوق حقه انسانی به شمار می آید که انبیای الهی برای احقاق و احیای چنین حقی مبعوث شده اند.

منـابـع

عبد الله جوادی آملی- حق و تکلیف در اسلام- صفحه 289-290

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها