هستی شناسی در اندیشه غربی و اسلامی
فارسی 3417 نمایش |اعتراف معقول و منصفانه مورخان مغرب زمین حکایت از آن دارد که آنچه امروزه در غرب به واسطه بسیاری از صاحب نظران آنان تبیین و تبلیغ می شود و تقریبا تفکر غالب بر اندیشه های مردم آن دیار است و پیروان زیادی را به سوی خود سوق داده، همان افکاری است که مخالفان انبیای ابراهیمی در مقابل پیامبران و رسولان الهی بر زبان خود جاری می ساختند. در داستانهای انبیا در ~قرآن=قرآن=6573~ کریم، مطالبی از دشمنانشان در همین باره آمده که به گوشه ای از آن اشاره می شود.
عده ای به ~حضرت موسی~ (ع) پیشنهاد دادند که برای ما خدایی همانند بتهای بت پرستان قرار ده و موسای کلیم فرمود: شما گروهی هستید که نادانی می کنید؛ «و جاوزنا بینی اسرائیل البحر فاتوا علی قوم یعکفون علی اصنام لهم قالوا یا موسی اجعل لنا الها کما لهم الهه قال انکم قوم تجهلون» (اعراف، آیه 138) و آنگاه که حضرتش به ~کوه طور~ رفتند، در غیاب او مردم با دسیسه ~سامری~ گوساله پرست شدند و در پاسخ به دعوت ~هارون=حضرت هارون علیه السلام=7925~، جانشین حضرت موسی (ع) گفتند: ما هرگز از پرستش گوساله دست بر نخواهیم داشت.
در زمان ~حضرت عیسی~ (ع) نیز وقتی آن پیامبر الهی گفت: ای فرزندان اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم، توراتی که پیش از من بوده را تصدیق می کنم و به فرستاده ای که پس از من می آید و نام او احمد است بشارت می دهم، پس وقتی که برای آنان دلایل روشن و اشکار آورد، دشمنان او گفتند این سحری آشکار است. این گروه همه تلاش خویش را در مقابل انبیا به کار گرفتند تا نور الهی را خاموش کنند، غافل از آنکه خداوند برخلاف میل آنان نور خویش را به اتمام می رساند.
مخالفان انبیا بزرگ ترین معجزات آنان را منکر می شدند، چون نمی خواستند در عالم ماورای ماده تفکر کنند، بلکه دوست داشتند همه چیز حتی خدا، در عالم ماده خلاصه شود.
تحقیقا اندیشه معاندان و مخالفان انبیای ابراهیمی در قرون گذشته، امروزه در غرب ظهور کرده و می کوشد ریشه هستی شناسی و مبدا عالم را به ماده و امور مادی پیوند دهد. غالب سخنان متفکران غرب و اندیشه های غربی در این موضوع همان چیزی را بیان می کند که اصل و ریشه آن به تفکر الحادی مخالفان انبیا بر می گردد، نه به سخنان انبیای الهی.
انبیا و رسولان الهی عقاید و افکار خویش را به روشنی بیان می کردند، به گونه ای که سخنانشان برای همه اقشار مردم قابل فهم بود. یکی از ویژگیهای بارز همه انبیای الهی پرهیز از ابهام گویی بود، چون مسیر و هدف آنان روشن بود و ضرورتی در معلق گویی بر نمی دیدند. مبهم گویی برای غیر خواص نه تنها هدایت گر نیست، بلکه در بسیاری از موارد گمراه کننده است.
تفکر الحادی غالبا در لفافه اغلاق و ابهام بیان می شود تا مخاطب چیزی را نفهمد یا از فهم دقیق آن عاجز ماند. در آثار غالب اندیشمندان غربی که به موضوع هستی شناسی پرداخته شده این ویژگی وجود دارد، در این باره مسائل غیر برهانی و نامعقولی گفته شده که به برخی از آنها اشاره می شود.
عده ای از آنان، مانند ~گابریل مارسل~ و ~یاسپرس~ دلایل اثبات وجود وجود خدا را مطلقا باطل دانسته و گروهی چون ~ژان پل سارتر~ اصل وجود خدا را منکر شده و گفته اند: انسان در جهان تهی از خدا زندگی می کند. بعضی، چون ~بارث~ و ~کی یرکگور~ وجود خدا را در حد تجربه دینی پذیرفته و اثبات عقلانی آن را رد کرده اند. دسته ای دیگر، چون ~تیلیش~ و اتباع او معبود را از خالق تفکیک نموده و الوهیت را از ربوبیت جدا فرض کرده اند. گروهی مثل ~کانت=کانت=5583~ و ~لاک~ اثبات حق و خدا را به براهین اخلاقی تنزل داده اند. پیروان الحادی ~هگل~، چون ~فوئر باخ~، ~مارکس=کارل مارکس=5726~ و ~انگلس=فردریش انگلس=8144~ اعتقاد به وجود خدا را نوعی تحمیل انضباط و رفتار بر خویشتن و از خود بیگانگی پنداشتند و بالاخره فرقه ای از آنان چون اسپینوزا و لایب تیتس خدا را به صورت وجودی کلی و مطلق معرفی نمودند. فرجام این کاروان فکری به اینجا ختم شد که ادله ای را برای عدم اثبات وجود خدا فرض نموده و در آثار خود گفتاری را بدان اختصاص دهند.
این طیف عظیم فکری در فرهنگ قرآن همان طائف شیطانی اند که در برخی از فلات مغرب زمین به راه افتاد و به واسطه بنگاه های بزرگ تبلیغاتی تبلیغ و ترویج گردید که بر اثر آن انسان غربی در دریای مواج و متلاطم حیرت و سرگردانی غرق شده و به همه حقایق هستی حتی به خالق خویش بادیده شک و تردید می نگرند و به گفته یکی از اندیشمندان مشهور غربی، بشر امروز در غرب بیش از پیش محکوم به زندگی در افسون و اساطیر علمی، اجتماعی و سیاسی دید شده است. همین افسونگری موجب شد برخی بپندارند که انسانها در فرهنگ و تمدنهای مختلف از مفهوم خدا فهمی ثابت ندارند و خدای ~ابراهیم~، موسی، عیسی و ~محمد=پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم=4731~ (ص) متفاوت است!
هستی شناسی در اندیشه اسلامی
صاحبان فکر و اندیشه در میان مسلمانان از زمان ظهور اسلام تا امروز، بنا به توصیه و تاکید پیشوایان و رهبران خویش همواره در بحث هستی شناسی و معرفت به حقیقت عالم کنجکاور بوده اند و چون از سرچشمه وحی سیراب می شدند، هرگز به ماورای عالم ماده با دیده تردید نگاه نمی کردند. آیات و روایات فراوانی استفاده و بهره مندی از تفکر و تعقل را برای مسلمانان، فرهنگ قرار داده و اساس دین داری را اعتقاد صحیح به مبدا هستی می داند.
تکرار بالغ بر سیصد بار واژه تفکر و تعقل و مشتقات این دو از یک سو، و ارائه مطالب فراوانی در قالب اشکال منطقی و استدلالهای عمیق عقلی بدون کاربرد کلمه تفکر، تعقل و مانند آن از سوی دیگر، نشانه اهتمام اسلام به مبادی یقین و مبانی علم قطعی است.
شاید یکی از امتیازات قرآن بر سایر کتابهای آسمانی همین نکته باشد، چنان که استاد علامه طباطبایی (قدس سره) می فرماید: هیچ کتاب آسمانی مثل قرآن، علم و معرفت برهانی را در این باره مطرح نکرده است. قرآن کریم خداشناس را از راههای مختلف به توده مردم تعلیم می دهد و بشتر از همه افکارشان را به اندیشیدن در آفرینش وا میدارد، و به آنها توجه می دهد این جهان پهناور هستی که سراسر اجزای آن از استحکام و اتصال خاصی برخوردار است، حکایت از وجود آفریدگاری دارد که نمی توان آن را انکار کرد. قرآن کریم با صراحت می گوید: «افی الله شک فاطر السموات و الارض» (ابراهیم، آیه 10) یا می فرماید: از تمام جهات جهان هستی، وجه الهی هویدا است: «فاینما تولو وجه الله» (بقره، آیه 115)
در تعالیم اهل بیت (ع) نیز دقیقا به همین مطلب تاکید شده است؛ امیر بیان ~علی=امام علی علیه السلام=4818~ (ع) میفرماید: «اول الدین معرفته». در راستای روش قرآن و شیوه اهل بیت (ع) عالمان دین به ویژه علمای ~شیعه=تشیع=4949~ از راههای مختلف کوشیدند تا مبدا هستی را به آدمیان بشناسانند و چون در این راه از همه ابزارهای معرفتی همانند حس و تجربه برهان عقلی شهود قلبی و اشراق باطنی فطرت و وحی بهره گرفتند، موفقیت های بسیاری را به دست آوردند.
متکلمان و حکمای بزرگ اسلامی چون ~شیخ مفید=شیخ مفید=3629~، ~سید مرتضی=سیدمرتضی علم الهدی=8040~، ~خواجه نصیر طوسی=خواجه نصیرالدین طوسی=3733~، ~بوعلی سینا=ابن سینا=5266~، ~شیخ اشراق~، ~شیخ بهایی=شیخ بهائی=3758~، ~میرداماد~، ~میرفندرکسی~، ~امام خمینی~، ~علامه طباطبایی=علامه سید محمد حسین طباطبائی=7156~ و بسیاری از علمای بزرگ اسلامی در این باره به طور شفاف سخن گفته اند.
این رمز مکتب الهی در مقابل مکتب الحادی است چنان که دیدگاه پیروان این مکتب و مسلک درباره نظام هستی منحصر و محدود به ماده و مادی نیست، بلکه ایشان معتقدند که هستی بر دو قسم است؛ مادی و مجرد. برخلاف اندیشوران مادی که هستی را در قلمرو ماده محدود می دانند.
منـابـع
حق و تکلیف در اسلام، آیت الله جوادی آملی، صفحه 66-71
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها