فتح مکه
فارسی 3202 نمایش |به موجب پیمان حدیبیه مقرر شده بود که هر قبیله می تواند با هریک از دو گروه، قریش یا مسلمانان، پیمان ببندد. خزاعه به پیمان محمد (ص) و بنوبکر به پیمان قریش درآمد. در سال هشتم، درگیری بین بکر و خزاعه پدید شد و قریش بنوبکر را علیه خزاعه یاری کردند. بدین ترتیب، پیمان حدیبیه به هم خورد، زیرا قریش علیه هم پیمانان پیغمبر وارد جنگ شدند. ابوسفیان که متوجه شده بود این گستاخی بی کیفر نخواهد ماند، خود را به مدینه رساند شاید پیمان را تجدید کند، ولی نتیجه ای نگرفت.
پیغمبر در ماه رمضان سال هشتم هجرت با ده هزار نفر روانه مکه شد. و ترتیب حرکت را طوری داده بود که هیچ کس از سفر او مطلع نگردد چون لشگر به مرالظهران رسید، عباس، عموی پیغمبر، شب هنگام از خیمه بیرون شد و خواست کسی از مردم مکه را ببیند و به وسیله او پیغام دهد که قریش پیش از آن که هلاک شوند خود را به پیغمبر برسانند. در آن شب به ابوسفیان برخورد و او را پناه داد. ابوسفیان مسلمان شد.
روز دیگر پیغمبر دستور داد عباس او را در جای مناسبی نگاه دارد تا لشکریان از پیش روی او بگذرند. ابوسفیان چون عظمت مسلمانان را دید به عباس گفت: «پادشاهی پسر برادرت بزرگ شده است.» عباس گفت: «وای بر تو، این پیغمبری است نه پادشاهی!» گفت: «بلی چنین است!»
عباس به پیغمبر گفت: «ابوسفیان مردی است که می خواهد امتیازی داشته باشد.» پیغمبر گفت: «هرکس به خانه رود و در را به روی خود ببندد در امان است. هرکس به خانه ابوسفیان پناهنده شود در امان است. هرکس به مسجدالحرام برود در امان است.»
لشکر انبوه با آرامی وارد مکه شد. ابن هشام از ابن اسحاق روایت می کند که سعدبن عباده رئیس تیره خزرج، چون به مکه در آمد گفت: «امروز روز کشتار است! امروز روز درهم شکسته شدن حرمت است.» سعد به گمان خود می خواست از قریش یا از تیره عدنانی انتقام بگیرد و داد یثرب و مردم آن را از قریش و مکه بستاند.
برای این که این توهم در ذهن مسلمانان جای نگیرد و فتح اسلامی را به حساب کینه توزی قبیله ای نگذارند، پیغمبر (ص) علی را فرستاد و بدو گفت «پرچم را از سعد بگیر که امروز روز رحمت است.» بین مسلمانان و مردم مکه جز چند درگیری مختصر رخ نداد. پیغمبر (ص) به مسجد در آمد و همچنان که سوار بود هفت بار طواف کرد و بر در کعبه ایستاد و گفت: «لا اله الا الله وحده لا شریک له صدق و عده و نصر عبده و هزم الأحزاب وحده»
مردم هر ادعایی را جز خدمت کعبه و آب دادن حاجیان زیر پا گذاشتند. پیغمبر (ص) دو هفته در مکه ماند و کارهای شهر را سر و صورت داد. و بت هایی را هم که در خانه کعبه نهاده بودند در هم شکست. رفتاری که پیغمبر با مردم مکه کرد سماحت اسلام و بزرگواری پیغمبر این دین را در دیده مخالفان آشکار ساخت.
قریش که مدت 20 سال از هیچ آزاری نسبت به محمد و پیروان او دریغ نکرده بودند از کیفر می ترسیدند و چون از او شنیدند که در پاسخ آنان گفت: «همه شما را آزاد کردم.» از همان روز به جای آن که با اسلام بجنگند مصمم شدند به نام اسلام با نامسلمانان جنگ کنند.
منـابـع
سیدجعفر شهیدی- تاریخ تحلیلی اسلام- صفحه 99-102
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها