سخنان علامه امینی درباره ضرورت شناخت زمان و حقیقت جهان معاصر
فارسی 1632 نمایش | از مسائلی که صاحب الغدیر سخت به آن توجه یافته بود، اهمیت حیاتی شناخت زمان و عناصر زمان و حقیقت جهان معاصر بود. او از انجماد ذهنی برخی از روحانیون و دور بودن آنان از مسائل زندگی و واقعیت خارج و فرهنگ جاری و معاصر بشری و زندگی کنونی انسانها، بیش از حد نگران بود. درست به یاد دارم که وی، پس از یکی از سفرهای پژوهشی خویش (سفر هند) می گفت: اگر من مرجع بودم، و وجوهات شرعی به دست من می رسید همه را به طلاب می دادم تا سفر کنند، حرکت کنند، می گفتم: این هزینه! بروید و جهان را و انسان را بشناسید!
و این -پیش از هر چیز- همان دستور قرآن کریم است، درباره ی حرکت و سیر و شناخت، از جمله در آیه ی 137، از سوره ی 3 (آل عمران) و آیه ی 11 از سوره ی 6 (انعام) و آیه ی 2 از سوره ی 9 (توبه) و آیه ی 26 از سوره ی 16 (نحل) و آیه ی 69 از سوره ی 27 (نمل)، و آیه ی 20، از سوره ی 29 (عنکبوت)، و آیه ی 42، از سوره ی 30 (روم).
این دستور برای همه ی مردم است، لیکن یقین است که توجه به این موضوع، برای دارندگان و نگهبانان فرهنگ اسلامی و جامعه ی اسلامی بیش از دیگر افراد لازم است.
در روایات نیز رسیده است که مؤمن باید «دانا» باشد و «حکیم» و .... و «عارف به اهل زمان خود».... و اصولا باید زمان و حقایق زمانی را بشناسد. این شناخت در موضع گیری درست و ادای تکلیف و وضع دینی او اثر مستقیم دارد، چنانکه امام جعفر صادق (ع) فرموده است: «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس»؛ کسی که زمان خویش را بشناسد دستخوش مسائل اشتباه انگیز نمی شود و حق و باطل (اجتماعی) بر او پوشیده نمی ماند.
و این امر بویژه برای روحانی از جهت شناخت معارف و سنن اقوام و ارزشهای هر قطری اقطار گیتی، و عوامل رواج مکاتب و سیستم ها در جایی از جهان و رکود آنها در جایی دیگر و صدها مسئله از این دست واجب است. و این همان کاری است که استعمارگران و کشیشان از طریق سیاحان و خاورشناسان و دیگر ایادی خویش کردند، و وجب به وجب کشورهای اسلامی را- با نیت ذکر شده- در نوردیدند و شناختند. و با آنکه «قرآن» به ما گفته بود که بروید و بشناسید، نرفتیم و نشناختیم. و بدین سان می نگریم که یکبار دیگر بر خلاف وصیت علی نیز رفتار کردیم، یعنی دیگران در عمل به قرآن بر ما سبقت جستند.
نیز علی (ع) فرموده است: «فوالله ما غزی قوم قط فی عقردارهم الاذلوا»؛ به خدا سوگند، هر ملتی که در درون خانه ی خویش بجنگید، خوار و مطلوب گشت.
یعنی ملتی و قومی که دست روی دست گذاشت و نشست تا آنکه دشمن وارد خاک او شد و به درون خانه اش پا نهاد آنگاه به اندیشه ی دفاع از خود افتاد، چنین قومی ذلیل شد و تباه...
این سخن را امام در مقام تهییج بر جهاد گفته است، در خطبه معروف خود (خطبه 3) که با این جمله می آغازد: «فان الجهاد باب من ابواب الجنه»؛ جهاد، یکی از درهای ورود به بهشت است.
اما این سخن، عینا و به تمام و کمال، در پهنه های اجتماعی و نبردهای اندیشه ای و اعتقادی و جهاد فرهنگی ایدئولوژیکی نیز صادق است. ما مسلمانان به جای اینکه فرهنگ اسلامی را به سرتاسر جهان ببریم و نقل دهیم، نشستیم تا بیگانگان فرهنگ خود را آوردند و بر ما وارد کردند. اکنون درگیری ما با این فرهنگ بیگانه ی تحمیلی و بدیهای آن، مانند جهاد و دفاع، در درون خانه است... ولاحول و لا قوه الابالله... خوب است در اینجا- درباره ی اهمیت حرکت و شناخت- سخنی نقل کنیم از نشریه ای مربوط به خود صاحب «الغدیر» یعنی: «صحیفه المکتبه»- مجله ی کتابخانه ی امیرالمؤمنین- در نجف:
از تعلیمات آموزنده ی این بزرگ برنامه ی آسمانی (قرآن)، که خداوند بسی بدان ترغیب کرده است، سیر در اطراف جهان و گشتن در آبادیهای گیتی است. تا در نتیجه ی آن، اندیشه ی انسان نیک به جولان افتد و بر هستی معنوی خویش بیفزاید.
جوینده ی دانایی باید در میان جوامع و ملتها، طوایف و شهرها، دشتها و وادی ها، کوه ها و دره ها، در زیر این آسمان بی کران به راه افتد و در شگفتی های آفرینش، زیبایی های هستی، دانستنیها و تازگی های وجود به تدبیر و تأمل فرو رود، و از عنق ادراک خود بدانها بنگرد تا در برابر آفریننده ی خویش مجذوب گشته به طرف مقدسات اوج گیرد و در پیشگاه عظمت کبریایی فروتنی کند و به سرچشمه ی فناناپذیر علم برسد..
بهره های سیاحت و جهانگردی فراوان است، و از بخشهای مهم آن دیدن اوضاع ملت ها و اطلاع بر چگونگی ارتباطات و آراء و عقاید آنهاست.
قرآن مجید مسلمانان را به جهانگردی و ارتباط با اقوام امر کرده تا در نتیجه، محسنات آنان را فرا گیرند، و از پیشرفتهای علمی و ذخایر فکری دیگران بهره مند گردند، و بر قدرت علمی و صنعتی و سیاسی و جنگی و اقتصادی و هنری خویش بیفزایند. ولی متاسفانه مسلمین به این قسمت هم مانند سایر چیزها اهمیت ندادند، تا دیگران گوی سبقت ربودند و افراد و هیئت ها به عناوین مختلف(مستشرقین و ...) به تمام نقاط کشورهای اسلامی اعزام کردند، و به بیشتر امور داخلی و مواریث علمی و اسرار زندگی مسلمین پی بردند و دستبرد زدند.
آری در جهانگردی است که انسان با روحیه ی اجتماعات آشنا می شود، و علل انحطاط اقوام را درک می کند و به سر عقب افتادن ملل اسلامی پی می برد، و بر راز موفقیت دیگران و پیشرفت تمدن های پهناور واقف می گردد و به اختلاف انگیزی ها و دور نگه داشتن ملت ها از مصالح خویش متوجه می شود و آنچه را مایه ی ریشه کن ساختن اقوامی گشته تشخیص می دهد، و پندها و عبرت هایی با شواهد زنده به دست می آورد و از دگرگونی اوضاع جهان و تبدیل حکومت ها و تشتت اعتقادات و افکار بسی نکته ها می آموزد و درس ها می گیرد آنگاه سراپا به جستجوی حقیقت می شتابد و برای تأمین مصالح اجتماع خویش می کوشد.
جهانگرد فرهنگ پژوه با دانشمندان بزرگ، اساتید سخن، مردان دین و فضیلت و اخلاق، تاریخ دانان و سایر استادان علوم و فنون آزمایشی و غیر آزمایشی برخورد می کند و با فلاسفه و متفکرین و سیاسیون و رهبران و نوابق و شخصیت ها و اساتید ادب و شعر و هنر تماس پیدا می کند و از نکات دقیق و مطالب پر ارزش آنان بهره ها می اندوزد و اختراعات و کارگاه های شگفت انگیز صنعتی را می بیند. بویژه در سفرهای علمی و پژوهشهایی که در کتابخانه ها انجام می شود پیروزیهایی حاصل می گردد که برای محققانی که در راه تحقیقاتشان همه گونه تلاش می کنند بسی فرح بخش و امیدوار کننده است، مخصوصا در مورد مردانی که به عشق پایداری حقایق، و روشن کردن افکار ملل و اقوام، و هدایت خلق و استحکام کاخ فضایل با جان خویش بازی می کنند.
آری، بدین گونه بود، که صاحب «الغدیر»، پس از تجربیات عمیق و ممتد و مستند خویش درباره ی مسائل روحانیت، شناخت انحطاطهای موفور، و بروز پدیده های بسیار در سطوح مختلف زندگی، و ظهور مسائل گوناگون و چگونگیهای جوامع و کشورهای اسلامی، و درگیریهای جدی استعمار نو، و در حقیقت، رخ نمودن «حوادث واقعه»، و بیرون بودن فهم و اجتهاد و در همه ی این مسائل و شناختن و تخصص در همه ی آنها از حیطه ی قدرت فرد، به نظریه ی «هیئت فتوی» و «مرجع مجری» و مقتدر و شجاع و زمان شناس و مجهز به دید و دریافت عصر رسیده بود. و تألیف رساله را برای مرجعیت جهان تشیع- که باید خود جهانی باشد در درون جهان معاصر- بسنده نمی دانست، و کسانی را که ناشایسته این مقام عظیم دینی و انسانی را اشغال می کنند می نکوهید، و این عمل (تصدی بدون همه ی شایستگیهای لازم) را جنایتی می دانست مساوی با بر باد دادن همه ی ارزشهای تشیع، همه ی موضعهای خون بنیاد و انسانی شیعه- که البته چنین هم هست.
منـابـع
حماسه غدیر، محمدرضا حکیمی، صفحه 284-289
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها